اعتیاد به عشق چیست و چه نشانههایی دارد؟
انسانها بهطور غریزی برای محافظت از خودشان در برابر احساسات دردناک و غیرقابل تحمل به رفتارهای مبتنی بر اعتیاد روی میآورند. اینگونه رفتارها معمولاً عواقب مخربی از خود بهجای میگذارند که اغلب نادیده گرفته میشود و تنها زمانی که اعتیاد غیرقابل کنترل شد، ممکن است فرد اقدامی در جهت رهایی از آن انجام دهد.
افرادی که به عشق اعتیاد دارند، زمان و انرژی زیادی را صرف شخصی میکنند که به او معتاد هستند. در واقع افرادی که به عشق اعتیاد دارند این شخص را بالاتر از خودشان میدانند و تمرکز آنها روی او اغلب افراطی و وسواسگونه است.
این رفتار منجر به این میشود که معتادان به عشق در مراقبت از خودشان و رسیدگی به نیازهای خودشان به طرق مختلف کوتاهی و غفلت کنند و با نادیده گرفتن ابعاد مهم زندگی و رفاه خودشان تمام تمرکز و انرژی خود را معطوف به فردی کنند که به او علاقه دارند.
اعتیاد به عشق لزوماً فقط به روابط عاشقانه یا جنسی محدود نمیشود. ممکن است چنین فردی نسبت به دوستان، فرزندان، استاد خودش، یک شخصیت مذهبی یا حتی یک ستارهی سینما که هرگز او را ندیده است چنین احساس جنونآمیزی پیدا کند.
در ادامهی این مقاله از دیجیکالا مگ، به بررسی ابعاد مختلف این اختلال و نشانههای آن میپردازیم، سپس علت بروز آن به همراه روشهای کنترل و درمان آن را بررسی میکنیم. با ما همراه باشید.
اعتیاد به عشق چیست؟
فانتزی اصلی یک معتاد به عشق این است که شخص دیگری بتواند تمام مشکلات زندگی او را سر و سامان بدهد، همیشه توجه مثبت و بیقید و شرطش را نثار او کند و در هر شرایطی از او مراقبت کند. زمانی هم که این نیازهای غیرواقعی برآورده نشود، افرادی که به عشق اعتیاد دارند ممکن است احساس رنجش کنند و در روابط خود با دیگران دچار تضاد و چالش شوند.
برخی از این افراد بر این مسأله اشراف دارند که وقتی درگیر یک رابطه عشقی اعتیادگونه نیستند، میتوانند به اندازه کافی از خودشان مراقبت کنند. با این حال، هنگامی که آنها درگیر چنین رابطهای میشوند، ظرفیت آنها برای مراقبت از خودشان به سرعت کاهش مییابد.
افراد معمولاً به دلیل طرد شدن از سوی والدین خود در سالهای اولیهی زندگی، بعدها در بزرگسالی به روابط عاشقانه اعتیاد پیدا میکنند. این افراد معمولاً در کودکی، ارزشمندترین نیازهای روحیشان که شامل دریافت تأیید، عشق و ارتباط معنادار با والدینشان است، برآورده نشده است.
در حقیقت این امر به طرز چشمگیری بر عزتنفس آنها در زندگی بزرگسالی تأثیر میگذارد و منجر به ترسی آگاهانه از رها شدن و یک ترس ناخودآگاه زمینهای از صمیمیت با دیگران میشود. از منظر کسی که به عشق اعتیاد دارد، شدت یک رابطه اغلب با میزان صمیمیت رابطه اشتباه گرفته میشود.
مانند هر اعتیاد دیگری، رهایی از اعتیاد به عشق فرآیندی است مبتنی بر کشف خویشتن و درک عواطف بنیادین. این امر مستلزم برداشتن گامهای مشخصی است: غلبه بر انکار و پذیرفتن اعتیاد. ارزیابی پیامدهای زیانبار این نوع اعتیاد و مداخله برای جلوگیری از وقوع چرخهی اعتیاد.
در نهایت، افراد معتاد به عشق باید وارد یک فرآیند سوگواری شوند تا از این طریق به دردهای عاطفی بنیادین و پنهان خود که هستهی اصلی اعتیاد آنها است، رسیدگی کنند.
افراد معتاد به عشق در طی فرایند درمان علائم ترک را تجربه میکنند. کار با یک درمانگر میتواند به این افراد از طریق فرآیند صحبت کردن در مورد تجربیات رهاشدگی در کودکی، گذر از احساسات دردناک، ترس، خشم و پوچی که ممکن است در طی فرایند درمان ظاهر شود و همچنین رهاسازی احساسات قدیمی که به رفتارهای کنشگرانه منفی منجر میشود، کمک کند.
عاشق بودن احساس زیبایی است که همه سزاوار آن هستند. اینکه انسان کسی را دوست داشته باشد و از طرف شخصی دیگر دوست داشته شود، چیزی است که تقریباً همهی انسانها برای رسیدن به آن تلاش میکنند.
با این حال، گاهی اوقات عشق میتواند به شکلی ناسالم نیز ظاهر شود. در واقع این حالتهای ناسالم و گاهاً مخرب برخی افراد را وادار میکند که به شیوههای عجیب و غریب و غیرمنطقی، رفتارهایی بروز دهند که به ضرر خودشان و افرادی است که دوستشان دارند.
اعتیاد به عشق در واقع حالتی است که باعث میشود فرد عاشق، تمایلاتی ناسالم و وسواسگونه نسبت به معشوق خود پیدا کند.
برای شخصی که به عشق معتاد است، ایجاد و حفظ روابط سالم نیز چالشبرانگیز است. افراد مبتلا به این نوع اعتیاد معمولاً معیارها و انتظارات غیر واقعی از عشق دارند و هنگامی که این موارد برآورده نمیشوند، منجر به بدتر شدن بیشتر وضعیت روحی آنها میشود.
برخی از مردم اغلب استدلال میکنند که اعتیاد به عشق نباید به عنوان یک اختلال مربوط به سلامت روان طبقهبندی شود. با این حال، برخی دیگر معتقدند افراد مبتلا به این بیماری علائم واقعی و ناتوانکنندهای را تجربه میکنند.
اینگونه افراد اغلب با شریک زندگی خود رابطهی ناسالمی دارند و به دنبال کنترل آنها هستند. مانند سایر اشکال اعتیاد، فردی که به عشق معتاد است ممکن است رفتارها و تکانههایی از خود نشان دهد که خارج از کنترل اوست. با این حال، با درمان و مراقبت مناسب، این افراد میتوانند رفتارها و نگرشهای ناسالم خود را نسبت به روابط عاشقانه تشخیص بدهند و یاد بگیرند که چگونه روابط سالم و محبتآمیزی ایجاد کنند.
علائم اعتیاد به عشق
علائم اعتیاد به عشق از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اما متداولترین نشانهی آن، الگوی توجه ناسالم به شریک زندگیتان است که باعث میشود شما در تعامل با او دچار وسواسهای اجباری شوید، مانند تماس زیاد با او یا حتی تعقیب کردن و چک کردن گوشی او.
افراد معتاد به عشق در دنیایی پر هرجومرجی زندگی میکنند که از یک سو با نیاز عاطفی مبرم آنها احاطه شده و از سوی دیگر با سرخوردگی و ناامیدی عاطفی. این افراد، از ترس تنها ماندن یا طرد شدن، همیشه به به دنبال آن شخص خاصی میگردند که باعث میشود آنها در کنار او احساس کامل بودن را تجربه کنند.
از قضا، برای افراد معتاد به عشق در زندگی اغلب فرصتهای زیادی برای تجربه کردن واقعی صمیمیتی که به دنبالش هستند فراهم میشود. اما آنها به شدت جذب تجربههای شدید و افراطی «عشقی» میشوند و صمیمیت واقعی و روابط سالم برای آنها جذابیت چندانی ندارد. به این ترتیب، آنها بیشتر وقت خود را صرف شکار آن «یک نفرِ خاص» میکنند.
این افراد تقریباً مبنای تمام انتخابهای زندگیشان را بر اساس امیال و هوسهایشان قرار میدهند؛ از انتخاب کمد لباس گرفته تا ورزش کردن در باشگاه و سرگرمیها و فعالیتهایی که ممکن است برای آنها جذابیت داشته باشد و شیوهی گفتگو و تعاملات اجتماعی آنها با دیگران.
برای افرادی که واقعاً به دنبال یک رابطهی طولانیمدت و سالم هستند، عواطف شدید عاشقانهی اوایل رابطه، تنها در نقش کاتالیزوری عمل میکند که پیوند لازم برای ایجاد و حفظ یک وابستگی صمیمی را ایجاد میکند. اما افراد معتاد به عشق، به عواطف شدید عاشقانهی مربوط به اوایل رابطه معتاد هستند، و به همین دلیل روابط آنها هرگز از این سطح اولیه فراتر نمیرود و صمیمت واقعی و رابطهی بلند مدت را تجربه نمیکنند.
هنگامی که آنها در یک رابطه هستند، پس از مدت کوتاهی احساساتی مثل جدایی، ناراحتی، بیقراری، تحریکپذیری و نارضایتی را تجربه میکنند زیرا آن عواطف شدید اولیه از بین رفته است. وقتی هم که آنها در یک رابطه نیستند، احساس ناامیدی، بیلیاقتی و تنهایی میکنند، تا زمانی که یک همسر بالقوه جدید پیدا کنند و یک بار دیگر حالت اوج «عاشقی» را تجربه کنند.
اعتیاد به عشق اغلب خود را در قالب احساسات و رفتارهای زیر نشان میدهد:
- احساس نیاز دائمی برای حضور در یک رابطهی عاطفی
- تعهد به دیگری و عاشق شدن، بدون اینکه واقعاً شناختی از طرف مقابل داشته باشد.
- در جستجوی عشق دائماً از یک رابطه به رابطه دیگر وارد میشوند.
- هرگز در یک رابطه احساس رضایت نمیکند.
- وسواس و وابستگی بیش از حد به نسبت به شریک زندگیاش
- ماندن در یک رابطهی بد و مبتنی بر سوءاستفاده تنها به این خاطر که در یک رابطه باشد.
- ابتلا به افسردگی شدید و رفتارهای مخرب پس از جدایی از شریک زندگیاش
- فداکاریهای شخصی برای جلب رضایت شریک زندگیاش
- بیتوجهی به نیازهای خودش یا خانوادهاش، تنها به خاطر همراهی شریک عاطفیاش
- فاصله گرفتن از دوستان و نادیده گرفتن مسئولیتهای شخصی و مالی، هنگامی که در یک رابطهی عاطفی است.
- احساس حسادت و مالکیت نسبت به شریک زندگیاش زمانی که او با افراد دیگر صحبت میکند یا وقت میگذراند.
- وقتی که یک شریک عاطفی ندارد احساس گم شدن یا جداشدگی به او دست میدهد.
- احساس وابستگی بیش از حد به شریک زندگی خود
- اولویت دادن به رابطهای که با شریک زندگی خود دارد بر هر رابطهی شخصی دیگری در زندگیاش، گاهی تا حدی که از سایر روابط شخصی که با خانواده و دوستانش دارد کاملاً غفلت میکند.
- زمانی که تلاشهای عاشقانه او و همسرش متقابل نیست، دچار احساس افسردگی میشود.
- تلاش مداوم برای برقراری رابطهی عاشقانه حتی با شخصی که میداند برای او مناسب نیست.
- ترک روابط ناسالم یا سمی برای این افراد دشوار است.
- تصمیم گیریهای نادرست به دلیل احساساتی که نسبت به شریک زندگی خودش دارد (مثلاً ترک شغل یا قطع رابطه با خانواده).
- افکار و نگرش وسواسگونه و ناسالم در مورد همسر یا نامزد خود به حدی که زندگی او را مختل میکند.
- اشتباه گرفتن تجربیات شدید جنسی با عشق
- مدام در جستجوی یک رابطه عاشقانه هستند.
- هنگامی که در یک رابطه هستند، تمام انرژی خود را برای راضی کردن طرف مقابل میگذارند و مدام از ناراحتی او هراس دارند.
- ناتوانی در حفظ یک رابطهی صمیمی پس از از بین رفتن تازگی و هیجان اولیه
- احساس تنهایی برای آنها غیر قابل تحمل بوده یا از نظر عاطفی دشوار است.
- هنگامی که در یک رابطه نیستند، به طور اجباری از روابط جنسی و فانتزیپردازی برای پر کردن تنهایی و احساس خلاء خود استفاده میکنند.
- اغلب شرکایی را برای روابط خود انتخاب میکنند که از نظر عاطفی در دسترس نیستند و یا به لحاظ کلامی یا فیزیکی رفتاری آزاردهنده دارند.
- معمولاً شرکایی را انتخاب میکنند که نیاز به توجه و مراقبت زیادی دارند اما نیازهای عاطفی یا فیزیکی آنها را برآورده نمیکنند یا حتی سعی در برآورده کردن آنها نیز ندارند.
- شرکت در فعالیتهایی که به آن علاقهای ندارند یا مغایر با ارزشهای شخصی آنها است تنها به این خاطر که شریک عاطفی خود را حفظ کنند یا او را راضی نگه دارند.
- چشمپوشی از علایق، باورها یا دوستیهای مهم برای به حداکثر رساندن زمانی که در رابطه به سر میبرند یا صرف جلب رضایت شریک عاشقانهی خود میکنند.
- استفاده از رابطه جنسی، اغوا کردن، و دستکاری روانی (احساس گناه، شرم) برای «به دام انداختن» یا نگه داشتن شریک زندگیشان
- استفاده ابزاری از رابطه جنسی یا روابط عاشقانه شدید برای تحمل تجربیات یا احساسات دشوار
- از دست دادن فرصتها و موقعیتهای مهم خانوادگی، شغلی یا اجتماعی به خاطر وقت صرف کردن افراطی برای روابط عاشقانه یا جنسی
- بازگشت مکرر به روابط غیرقابل کنترل یا دردناک قبلی، علیرغم قولی که به خودشان یا دیگران برای انجام ندادن این کار دادهاند
بسیاری از علائم دیگر اعتیاد به عشق وجود دارد که ممکن است در بالا توضیح داده نشده باشد. این مسأله به این دلیل است که علائم این اختلال بسیار گسترده و متفاوت است و افراد مختلف احساساتشان را روش منحصر به فرد خودشان بیان میکنند. در واقع روشی که فرد برای بیان احساسات خود انتخاب میکند در علائم او منعکس میشود.
علائم اعتیاد به عشق از نظر شدت نیز متفاوت است. در حالی که برخی از علائم، مانند تماس مکرر، ممکن است بیضرر به نظر برسند، برخی دیگر مانند تعقیب کردن فرد در دنیای واقعی یا فضای مجازی یا حتی محدود کردن افرادی که با طرف مقابل آنها ارتباط برقرار میکنند، میتوانند تأثیرات مضر و مخربی به همراه داشته باشند.
در حالی که در همهی روابط عاشقانه ممکن است حداقل گاهی برخی از علائم بالا دیده شود، اما در اعتیاد به عشق معمولاً الگوی ثابتی از یک یا چند (معمولاً چند) نشانه وجود دارد، و این الگو منجر به پیامدهای منفی و مداوم در زندگی افراد میشود که در نهایت تشدید هم میشوند.
معتادان به عشق در حقیقت همیشه به دنبال چیزی خارج از وجود خودشان هستند؛ یک شخص، یک رابطه یا حتی یک تجربه تا به واسطهی آن ثبات عاطفی در زندگی آنها فراهم شود. به عبارت دیگر، معتادان به عشق از تجربیات عاشقانه و محرکهای عاطفی استفاده میکنند تا (به طور موقت) خود را اصلاح کنند و احساس ثبات عاطفی کنند.
روش تشخیص
بحثهای متعددی در محافل و جوامع پزشکی وجود دارد مبنی بر اینکه آیا اعتیاد به عشق باید به عنوان یک اختلال مربوط به سلامت روان طبقهبندی بشود یا نه. این مسأله باعث میشود که تشخیص این بیماری بسیار پیچیدهتر از سایر اختلالات مربوط به حوزهی سلامت روان باشد.
در سال ۲۰۱۹، برخی از محققان چارچوبی را برای کمک به شناسایی اختلال اعتیاد به عشق ایجاد کردند که «فهرست اعتیاد به عشق» نام داشت. این فهرست شامل یک سری سؤال است که میتواند برای ارزیابی تشخیص اعتیاد به عشق استفاده شود.
مانند تمام اعتیادها، اعتیاد به عشق نیز میتواند هر کسی را تحت تأثیر قرار دهد. با این وجود، برخی افراد بیشتر از دیگران مستعد ابتلا به این نوع اعتیاد هستند. برخی از عواملی که فرد را بیشتر در معرض خطر ابتلا به این اعتیاد قرار میدهند، در ادامه آورده شده است:
- سابقهی خانوادگی: اعتیاد به عشق میتواند یک الگوی رفتاری آموختنی باشد و اگر کودکی در خانهای بزرگ شود که یکی از والدین او معتاد به عشق باشد، ممکن است آن کودک به این باور برسد که این رفتار طبیعی است و بنابراین این چرخهی معیوب را ادامه دهد.
- وضعیت هورمونی: برخی از افراد سطح هورمونی بالاتری نسبت به دیگران دارند. این مسأله میتواند بر میل جنسی و عواطف آنها تأثیر بگذارد. کسانی که سطوح بالایی از هورمونهای جنسی دارند ممکن است بیشتر در معرض ابتلای به این نوع اعتیاد باشند.
- تجربیات آسیبزا: کسانی که در دوران کودکی یا در اولین روابط خود مورد آزار عاطفی، فیزیکی یا جنسی قرار گرفتهاند، ممکن است بیشتر مستعد ابتلا به اعتیاد جنسی یا عشقی باشند. تجربه (های) آسیبزا تنها الگویی است که آنها از یک رابطه در ذهنشان دارند. عزتنفس پایین و احساس بیارزشی میتواند فرد را به جستجوی عشق و رابطه جنسی در مکانهای نامناسب و با افراد نامناسب سوق دهد.
- روابط نامناسب قبلی: افرادی که در گذشته رابطهی بدی را پشت سر گذاشتهاند، ممکن است احساس کنند که فرد بیلیاقتی هستند یا به طور وسواسگونه به دنبال تجربه کردن حس عاشقی باشند. اینگونه افراد ممکن است روابط متعددی را تجربه کنند تا عشق واقعی را حس کنند و در پایان هم از تلاش خود سرخورده و ناامید شوند. یا حتی ممکن است برای مدتی طولانی در روابط تحقیرآمیز و خشونتبار بمانند و احساس کنند که این تنها چیزی است که لیاقتش را دارند.
علل و زمینههای ابتلا
تحقیقات بیشتری برای درک بهتر اختلال اعتیاد به عشق و شناسایی علل و محرکهای بروز آن باید انجام شود. برخی از تحقیقات موجود به عوامل مختلفی مانند تروما و ژنتیک اشاره میکنند که محرکهای اصلی ایجاد اعتیاد به عشق هستند.
تحقیقات همچنین نشان میدهد که بین احساس سرخوشی که هنگام عاشق شدن فرد تجربه میکند با احساس لذتی که ممکن است فرد معتاد به موادی مانند کوکائین یا الکل تجربه کند، شباهت و ارتباط تنگاتنگی برقرار است.
در حقیقت محققان شباهتهایی را بین نحوه عملکرد یک فرد عاشق و یک فرد معتاد به موارد مخدر کشف کردهاند. افراد در هر دو گروه ممکن است وابستگی عاطفی، حس خماری و دوری از محرک، نوسانات خلقی، اجبار، وسواس و از دست دادن کنترل رفتاری خود را تجربه کنند.
وقتی عاشق هستید، مغزتان انواعی از پیامرسانهای شیمیایی آزاد میکند که به شما احساس خوبی میدهند، مانند دوپامین. همین الگوها در مورد سوءمصرف مواد و اعتیاد نیز رخ میدهد.
سایر محرکهای رایج اعتیاد به عشق عبارتاند از:
- برخورد با مسأله رها شدن در گذشته
- داشتن عزتنفس پایین
- تجربه آزار عاطفی یا جنسی در گذشته
- تجربه یک رابطه آسیبزا
- آسیبهای دوران کودکی
با این حال تحقیقات زیادی در حال انجام است تا اطلاعات دقیقتری در مورد نحوه عملکرد واقعی اعتیاد به عشق حاصل شود. ژنتیک، تجارب آسیبزا و مسائل تربیتی میتواند در افزایش خطر بروز اعتیاد به عشق نقش داشته باشد. اما اعتیاد به عشق از عوامل مختلف دیگری مانند اعتماد به نفس پایین یا سایر مشکلات روانی زمینهای نیز ناشی میشود.
به عنوان مثال، فردی که فاقد عزتنفس است ممکن است بیش از حد به شریک خود تکیه کند تا این مسأله را جبران کند. علاوه بر این، افراد ممکن است اعتیاد به عشق را به صورت ناخودآگاه به عنوان راهی برای پر کردن خلاء ناشی از آسیبهای دوران کودکی، خود کوچکبینی یا نفرت از خود برگزینند.
مانند سایر انواع اعتیاد، این مسأله نیز میتواند ناشی از ترس طرد شدن و رهاشدگی باشد. علاوه بر این، میل جسمانی شدید به شریک زندگی نیز میتواند باعث ایجاد رفتارهای وسواسگونه شود زیرا برخی از مواد شیمیایی از طریق فعالیت جنسی در بدن آزاد میشوند.
در رابطه جنسی نیز مواد شیمیایی مانند دوپامین و اکسی توسین آزاد میشود که میتواند برای فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد، دلبستگی شدیدی ایجاد کند.
دلیل دیگر میتواند شامل استفاده از روابط برای پر کردن خلأهای عاطفی باشد. مردم ممکن است احساس کنند که عشق با خودش در زندگی، هیجان و صمیمیت را به ارمغان میآورد.
در اینگونه موارد، فرد ممکن است فشار زیادی بر شریک زندگی خود وارد کند تا همه چیز او باشد و همهی نیازهای او را برآورده کند، مرزهای عاطفی ضعیفی داشته باشد و نسبت به همسرش وابستگی شدیدی داشته باشد.
احساس اینکه کسی تمام ویژگیهایی را دارد که شما فاقد آن هستید، میتواند باعث شود که شریک زندگیتان را به شکلی ایدئال و افسانهای ببینید یا دائماً به دنبال تأیید او باشید. در نهایت، آسیبهای دوران کودکی نیز میتواند یک عامل مهم باشد. شرایطی مانند کودکآزاری، طرد شدن، و غفلت عاطفی میتواند به بروز اعتیاد به عشق کمک کنند.
الگوهای مختلف اعتیاد به عشق
افرادی که با اعتیاد به عشق دست و پنجه نرم میکنند، معمولاً از ۴ الگوی کلی در رابطه با این اختلال پیروی میکنند:
- معتاد به عشق وسواسی/ اجباری
- معتاد به عشق وابسته
- معتاد به عشق خودشیفته
- معتاد به عشق دوسوگرا
مشکل اصلی گروه وسواسی/ اجباری جدا شدن از شریک زندگیشان است، حتی اگر رابطه آنها دیگر سالم نباشد یا همسرشان از نظر عاطفی از آنها دور باشد.
گروه بعد، یعنی افراد معتاد به عشق وابسته از شریک زندگی خود به عنوان منبع عزتنفس و حس خود ارزشمندی استفاده میکند. آنها همیشه طرف مقابلشان را در روابط مختلف خوشحال میکنند، به این امید که از طرف او تأیید و اعتبار بگیرند.
اگر شریک عاطفی این افراد فردی وابسته باشد، ممکن است این مسأله در اوایل رابطه مشکلی ایجاد نکند، اما اگر شریک آنها به دنبال فردی بگردد که از نظر عاطفی مستقلتر باشد، طبیعتاً رنجشهایی میتواند ایجاد شود.
معتادان به عشق وابسته معمولاً در روابط خود به دنبال یافتن ارزشها هستند و ممکن است در این مسیر تا حد خستگی و ناتوانی محض پیش بروند، به عنوان مثال این افراد با شریکی که اعتیاد دارد یا از نظر عاطفی در دسترس نیست هم ارتباط برقرار میکنند و سعی میکنند تا به او کمک کنند و زندگی او را تغییر دهند.
در اعتیاد به عشق وابستگی شدیدی بین فرد و شریک زندگیاش وجود دارد. معتادان به عشق از شریک زندگی انتظار دارند که به آنها هدف بدهد، اما در دراز مدت هیچ وقت نمیتوانند عشق را از شریک زندگی خود دریافت کنند و این امر باعث ایجاد یک شکاف عمیق بین آنها میشود.
از طرف دیگر، معتادان به عشق خودشیفته، در روابطشان خود را در موقعیتی قدرتمند قرار میدهند. آنها در واقع شریک زندگی خود را استثمار میکنند و از آنها به عنوان منبع کسب توجه، تقویت اعتماد به نفس، فردی فرمانبردار و مطیع استفاده میکنند.
علاوه بر این، آنها میتوانند با نادیده گرفتن شریک زندگی خود و رفتار خودخواهانه، به شدت با شریک زندگی خود بدرفتاری کنند. با وجود این، بین آنها و شریک زندگیشان وابستگی وجود دارد.
در نهایت، معتاد به عشق دوسوگرا (یا اجتنابی) نیز کسی است که از صمیمیت واقعی اجتناب میکند. آنها از آن دسته افرادی هستند که هیچگاه عشقهای گذشته برای آنها تمام نمیشود، معمولاً درگیر روابط یک طرفه (عشق نافرجام) میشوند و میتوانند روابط خود را به راحتی خراب کنند.
علاوه بر این، آنها به توهم روابط نیز معتاد هستند اما ممکن است در واقعیت از طرف مقابل خود اجتناب کنند یا در مورد نزدیک شدن به او فردی ناسازگار باشند.
افراد مبتلا به هر یک از این الگوهای اعتیاد به عشق میتوانند از رابطه جنسی برای حفظ وابستگیهای ناسالم، دروغ گفتن، دستکاری، برجستهنمایی دروغین روابط گذشته یا حتی تهدید شریک زندگیشان در صورت تصمیم به ترک رابطه استفاده کنند.
اعتیاد به عشق، اختلالات همزمان و سوءمصرف مواد
اعتیاد به عشق میتواند با انواع دیگری از چالشهای روانی یا عاطفی نیز همراه باشد. در مواردی که تروما عامل بروز این اختلال است، افراد ممکن است عشق را در مکانهای ناسالم جستجو کنند تا آنچه را که به عنوان عشق درک میکنند به دست آورند.
به همین ترتیب، افرادی که به دنبال حالت نشئگی حاصل از عشق (دوپامین) هستند یا افرادی که دارای شخصیتی متمایل به اعتیاد هستند، میتوانند نیاز دائمی به روابط و عشق را به عنوان یک عامل انگیزشی و انرژیبخش تلقی کنند.
علاوه بر این، اگر معتاد به عشق وسواسی نتواند توجه یا محبت همسر خود را حفظ کند، ممکن است احساس اضطراب یا حتی افسردگی را تجربه کند.
استرسی که معتادان به عشق میتوانند برای به دست آوردن عشق بر خود وارد کنند، یا تلاش افراطیای که صرف حفظ یا ایجاد روابط خود میکنند، میتواند به عاملی منحرفکننده در عملکرد شغلی آنها تبدیل شود یا سطح رفاه و توان اقتصادی آنها را کاهش دهد.
در نتیجه، آنها ممکن شروع به نادیده گرفتن نیازهای خودشان کنند و قسمت عمدهی نیازهای روحی و جسمی خود را نادیده بگیرند، زیرا آنها اغلب اوقات در فراز و نشیبهای عاطفی درگیر میشوند.
آنها ممکن است نتوانند بدون اینکه کسی در زندگی آنها باشد تا دوستش داشته باشند یا او آنها را دوست داشته باشند، عملکرد سالم و قابل قبولی از خود ارائه دهند. این احساسات ناامیدی، طرد شدن و خیانت میتواند احساسات ناخوشایندی در فرد ایجاد کند که متعاقباً این افراد هم ممکن است از مواد مخدر یا الکل برای رفع آنها استفاده کنند.
درمان اعتیاد به عشق
درمان اعتیاد به عشق میتواند تا حدودی مشکل باشد. یک شکل رایج درمانی که در درمان اعتیاد استفاده میشود، درمان شناختی-رفتاری (CBT) است. با این نوع درمان، درمانگر شما برای کشف الگوهای فکری مشکلساز که میتواند در تحریک رفتارهای اعتیادآور شما نقش داشته باشد، با شما همکاری خواهد کرد.
از آنجایی که اعتیاد به عشق یک اختلال روانی شناخته شده و فراگیر نیست، در حال حاضر هیچ دارویی برای درمان آن وجود ندارد. با این حال، اگر همراه با سایر اختلالات مانند اضطراب یا افسردگی باشد، پزشک میتواند برای درمان علائم بیماریهای همزمان دارویی تجویز کند.
برخی تحقیقات همچنین نشان میدهند که پزشکان میتوانند داروهای ضدافسردگی و تثبیتکنندههای خلقی را برای کمک به درمان فرد مبتلا به این اختلال برای مقابله با علائم وسواس و تکانشگری در موارد خاصی از اعتیاد به عشق تجویز کنند.
در مورد اعتیاد به عشق، اغلب اوقات، در وجود فرد یک احساس شرم و خلأ اساسی وجود دارد که نیاز به درمان و آگاهی دارد. علاوه بر این، رفتارهای وسواسی و اضطرابی نیز ممکن است رخ بدهد که افراد معتاد به عشق به تنهایی قادر به کنترل و درمان آن نیستند.
درمانهایی مانند درمان شناختی رفتاری میتواند به آگاهی فرد معتاد به عشق کمک زیادی بکند، زیرا به این طریق او نسبت به افکار خودآگاه میشود. مدیتیشن نیز میتواند احساس اضطراب را کاهش دهد و برای فرد آرامش و تعادل عاطفی را به همراه بیاورد.
در مواردی که اضطراب وجود دارد، مدیتیشن و تکنیک خود شفقتی میتواند معجزه کند و فرد را روی منشأ درد و رنجش متمرکز کند و در عین حال به او اجازه میدهد که ارزش خودش را درک کند و خلاء وجودیاش را پر کند.
در مورد درمان تروما نیز درمانگران میتوانند با کشف الگوهای ناسالم دوران کودکی یا بزرگسالی فرد که میتوانند بر رفتار ناسالم فعلی او تأثیر بگذارند، به درمان فرد کمک کنند. در نهایت، داروهای افسردگی یا اضطراب نیز میتواند با تجویز پزشک برای فرد مفید باشد.
زندگی با اختلال اعتیاد به عشق
یکی از چالشبرانگیزترین مسائل در مورد غلبه بر اعتیاد به عشق این است که اعتراف کنید که چنین مشکلی دارید.
بسیاری از افرادی که به عشق معتاد هستند نمیتوانند تشخیص دهند که چرا ابراز احساسات وسواسی نسبت به شریک زندگیشان مشکلساز است.
اگر علائم اعتیاد به عشق را نشان در وجود خود احساس میکنید، در اسرع وقت با یک متخصص سلامت روان صحبت کنید. با درمان و دریافت مراقبت مناسب، میتوانید روشهای سالمتری را برای ابراز عشقتان کشف کنید.
با این حال اگر میدانید که به عشق اعتیاد دارید، در اینجا چند نکته ساده و کاربردی ارائه شده که به شما در کنار آمدن با شرایطتان و درمان درست این اختلال کمک زیادی میکند:
تنها بودن را بیاموزید: اگر در زمان تشخیص این اختلال درگیر یک رابطهی عاطفی نیستید، باید از فرصت استفاده کنید و مدتی را در تنهایی بگذرانید. دلایل و محرکهای اعتیاد خود را بررسی کنید و قبل از ورود به یک رابطه جدید، سعی کنید تا حدودی در شناخت انگیزههای پنهان خودتان پیشرفت کنید.
مراقب الگوهای تکرارشونده باشید: یک فرد معتاد به عشق معمولاً یک الگوی رفتاری ثابت را در تمام روابط عاطفی خود نشان میدهد. به روابط عاشقانهای که در آن بودهاید نگاهی بیندازید و الگوهای تکرارشونده را شناسایی کنید.
روی خودتان سرمایهگذاری کنید: وقت گذاشتن برای سرمایهگذاری روی رشد خودتان راهی عالی برای این است که عاشق خودتان شوید. افراد مبتلا به این اختلال اغلب از خودشان و نیازهایشان غافل میشوند.
به دوستان و خانواده خودتان تکیه کنید: اینکه مبارزهی خودتان با این اختلال را، با افرادی که شما را دوست دارند و از شما مراقبت میکنند، در میان بگذارید، میتواند به شما کمک زیادی کند.
در یک گروه پشتیبانی حضوری یا مجازی عضو شوید. یکی از آرامشبخشترین حقایق زندگی در هر شرایطی این است که بدانید شما تنها نیستید و افرادی هستند که در مبارزات شما سهیم هستند. پیوستن به یک گروه پشتیبانی شما را در معرض چنین افرادی قرار میدهد. همچنین به شما این امکان را میدهد تا با افرادی که بر این بیماری غلبه کردهاند صحبت کنید.
نکتهی پایانی
اگر فکر میکنید که شما هم با اعتیاد به عشق دست و پنجه نرم میکنید، باید بدانید که تنها نیستید. افراد بسیار دیگر وجود دارند که این نوع چالشهای عاطفی را تجربه کردهاند و با آنها دست و پنجه نرم کردهاند. خبر خوب این است که یک متخصص سلامت روان میتواند به شما کمک کند تا رابطهی سالمتری با خودتان و دیگران ایجاد کنید.
منابع: Addiction Center, Primrose Lodge, The Ranch Tennessee, Verywell Mind, PsychCentral
لطفا تا زمانی که دوران سوگ را که حداقل خوش بینانه ترین زمانش یکسال پس از جدایی اعم از طلاق یا شکست عشقی از رابطه قبلتون هست وارد به هیچ عنوان وارد هیچ رابطه جدیدی نشید چون بدون شناخت منطقی وارد رابطه جدید شدید و معیارهای انتخابتون کاملا تحت تاثیر هیجانات و احساسات منفی رابطه قبلیتونه حالا یا بخاطر خلاء عاطفی یا ترس از تنهایی یا ترس از آینده مبهم و… وارد رابطه جدید شدید و قطعا عشقی نسبت به پارتنر جدیدتون ندارید و صرفا بخاطر فرار از ناکامی و محرومیت و احساساتی مثل طرد شدگی و حس بی ارزشی و عدم وجود عزت نفستون وارد این رابطه ناسالم و سمی شدید پس بهترین کار اینه که بجای فرار از شکست با پارتنر قبلیتون حضورا صحبت کنید و سریعا از رابطه ناسالمی که داخلش هستید خارج بشید چون قطعا در آینده نه چندان دور خودتون متوجه رابطه اشتباهتون میشد لطمات ماندن در چنین رابطه ناسالمی به مراتب بیشتر از صدمات تنهاییه و اگه میبینید تصمیم به جدایی عجولانه بوده و بر مبنای احساسات منفی چنین تصمیمی گرفته بودید با پارتنر قبلیتون رو راست باشید و مجددا به آرزوی قلبیتون برسید و در جهت کسب مهارت و ارتقای رابطتون اقدام کنید کاری نکنید که عمری آه و حسرت بخورید
دقیقا درسته تا زمانی که فرد حرمت نفس/عزت نفس قوی نداشته باشه و بجای اینکه شخص خودش و ارزشها و لیاقتهاشو نشناسه و بهش ایمان نداشته باشه و همیشه دنبال یه رابطه بودن برای تایید شایستگی و لیاقت و ارزش خود از پارتنرش باشه ۱۰۰ بارم اگه وارد رابطه بشه قطعا به بن بست میرسه شاید بتونه با خودش صادق نباشه و به نحوی توجیه کنه و به خودش امید واهی بده که چون دیگری بهم محبت میکنه پس من شخصی شایسته و با ارزشی هستم ارزش حقیقی هر کسی بستگی به حرمت نفسش داره و قطعا اکتسابی نیست اگه خودت رو دوست نداشته باشی چطور میتونی انتظار داشته باشی که طرف مقابلت دوست داشته باشه نکته آخر اینکه لطفا اگه در ابتدا عاشق تیپ و قیافه و شخصیت و مسایل مالی و… شریک عاطفی مخصوصا جهت ازدواج و رابطه بلند مدت نیستید بی خود وارد رابطه نشید و به خودتون القا نکنید که این موارد به مرور عادی و ینواخت میشه. یا به خودتون بگید هر چی باشه بهتر از تنهاییه تنها بودن خییییلی بهتر از بودن تو رابطه سمی هست هیچوقت بخاطر ایجاد حسادت لجبازی خلا عاطفی تنهایی اثبات ارزشمندی خودتون یا بخاطر فشار یا مصلحت یا ترس از بالا رفتن سن یا نصایح دوستانتون وارد همچین روابطی نشید مطمنا به مرور وابستگی بوجود میاد مخصوصا پس از روابط جنسی ولی بدون تردید عشق واقعی و دلبستگی رو هیچوقت تجربه نمیکنید با خودتون و بخت و سرنوشت و آیندتون بازی نکنید ترس و غرور احمقانه رو پس بزنید و احساسی و هیجانی به هیچ عنوان تصمیم نگیرین و اگه روابط خوبی باهم دارید به هم فرصت مجدد بدین وگرنه تا آخر عمرتون یاد و خاطر عشقتون تو ذهمتون میمونه و همیشه حسرت میخورید اگه وارد رابطه غیر سالم و سمی هم شدید لطفا به این وابستگی خاتمه بدید و کات کنید به خودتون دروغ نگید که به مرور عاشقش میشم یا بچه دار میشم چ زندگی شیرین میشه اگه طرف عاشق واقغی شما هست اصلا مهم نیست چرا که شما عاشقش نیستید و نخواهید شد بخاطر احساسات و جلوگیری از شکست عاطفی طرف مقابل عذاب وجدان نگیرید الان جدا بشید بهتر از اینه که پس از چند سال به این نتیجه برسید ببخشید بخاطر طولانی شدن موضوع چون خودم به عینه تجربه کردم و عواقبشو دیدم.با سپاس از ادمین محترم
آیا کسی که معتاد به عشقه برای ایجاد رابطه جدید بعد از شکست عشقی باید دوران سوگ رو که حداقل یکسال از زمان شکست عاطفیه باید بگذرونه؟ در واقع برای یه شخصیت نرمال قطعا و موکدا توصیه جدی روانشناسان اینکه اگه دوره سوگ رو کامل طی نکرده باشید ورود به رابطه جدید بسیار آسیب زاست میخوام بدونم در این خصوص تمایزی بین فرد سالم و معتادین به رابطه عاشقانه وجود داره؟؟!
الا من معتاد شدم؟😬😬😬
برای دونستنش باید به یک مشاور یا رواندرمانگر مراجعه کنی 😀
ممنون بسیار مفید بود
واقعن جستجوی خوشبختی توی ارتباط با بقیه نیست
آدم خوشبخت از درون اشباع و مملو از لذته و در ارتباط با بقیه فقط تعامل و تبادل لذت و احساسات میکنه ولی متکی به تایید شدن از طرف کسی رو نداره…
الله اعلم😒
تشکر از مطلب مفیدی که ارائه دادین واقعا اعتیاد به عشق سرمنشا بیشتر مشکلات اخلاقیست