رفتار درمانی چیست؟ تعریف، رویکردها و تکنیک ها
رفتار درمانی به مجموعهای از مداخلات درمانی گفته میشود که با هدف حذف رفتارهای ناسازگار و مخرب و جایگزینی آنها با رفتارهای سالم و سازگار انجام میگیرد. بر اساس این رویکرد، رفتارها آموخته میشوند و وجود آنها به دلیل فرآیند شرطی سازی است. بنابراین، در طول رفتاردرمانی، مراجع رفتارهای سازندهای را میآموزد که جایگزین رفتارهای ناسازگار شده و او را به اهداف مورد نظرش میرسانند
این رویکرد بر اصول رفتارگرایی استوار است، مکتبی که بر یادگیری از محیط تأکید دارد. رفتار درمانی در اوایل قرن بیستم معرفی شد و برای سالها جایگاه مهمی در روانشناسی پیدا کرد. ادوارد ثورندایک، از نخستین افرادی بود که به ایده تغییر رفتار توجه ویژهای نشان داد. روش هایی مانند روانکاوی و درمانهای انسانگرایانه بر شناخت و بینش تمرکز دارند، اما رفتار درمانی شیوهای عملگرا و متمرکز است. در این روش، رفتار نامطلوب به عنوان مسئله اصلی شناخته میشود و هدف، آموزش رفتارهای جدید برای کاهش یا رفع این مشکلات است.
ما در این مقاله، ریشههای رفتار درمانی، روند تحول این روش، کاربردهای آن در دنیای واقعی و همچنین نقدها و چالشهای مطرحشده درباره این رویکرد بررسی میکنیم. در ادامه نیز تفاوت رفتار درمانی با رفتار درمانی شناختی (CBT) و روانکاوی به تفصیل تحلیل میکنیم و لیستی از کتابهای پیشنهادی برای علاقهمندان به خرید کتاب روانشناسی ارائه خواهیم کرد.
تعریف رفتار درمانی به زبان ساده
رفتار درمانی را میتوان با جملهای ساده تعریف کرد: «رفتاردرمانی به زبان ساده شامل سه کلمه است: پیشزمینهها، رفتار و پیامدها.» این عبارت بهویژه در واحدهای توانبخشی بیماران روانی مزمن که برای بازگشت به جامعه آماده میشدند، بسیار کاربرد داشت. بیمارانی که سالها در بیمارستان بستری بودند، اغلب مهارتهای لازم برای زندگی مستقل را از دست میدادند. از همین رو، واحدهای بازتوانی با تکیه بر اصول رفتاردرمانی تلاش میکردند این مهارتها را دوباره در آنها تقویت کنند و آنها را برای زندگی در جامعه آماده سازند.
تاریخچه رفتار درمانی
رفتار درمانی در اوایل قرن بیستم پایهگذاری شد و در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به عنوان رویکردی معتبر برای درمان اختلالات روانی مطرح گردید. این روش ریشه در مکتب رفتارگرایی دارد که به بررسی رابطه میان محرک، پاسخ و تقویت در فرآیند یادگیری میپردازد.
نخستین بنیانگذاران روانشناسی رفتارگرا
- ایوان پاولف در تحقیقات خود درباره سیستم گوارشی سگها، مفهوم شرطیسازی کلاسیک را کشف کرد. پاولوف مشاهده کرد که وقتی یک محرک مانند غذا که پاسخ گوارشی (ترشح بزاق) را تحریک میکند، با یک محرک خنثی مانند صدای زنگ جفت شود، بین آنها ارتباطی شکل میگیرد. در نهایت، صدای زنگ به تنهایی باعث ترشح بزاق میشد.
- جان بی. واتسون، بنیانگذار رفتارگرایی، از کشفیات پاولف استفاده کرد تا نشان دهد رفتارها از طریق یادگیری شکل میگیرند. او در آزمایشی معروف با کودکی به نام «آلبرت» نشان داد که چگونه فوبیا ایجاد میشود. در این آزمایش، آلبرت ابتدا از موش نمیترسید، اما پس از جفت شدن موش با صدای بلند، او دچار ترس شد. این ترس در نهایت، پس از توقف آزمایش، از بین رفت.
- بی. اف. اسکینر (۱۹۶۳) با معرفی شرطیسازی فعال نشان داد که تکرار رفتارها به پیامدهای آنها وابسته است. به عنوان مثال، اگر رفتاری پاداش داده شود، احتمال تکرار آن افزایش مییابد، اما اگر نادیده گرفته شود، ممکن است خاموش شود.
- دولارد و میلر با معرفی چهار عنصر کلیدی در رفتار یعنی انگیزه، محرک، پاسخ و تقویت، به پیشرفت نظریه رفتار کمک کردند. از سوی دیگر، جوزف وولپ مفهوم بازداری متقابل را معرفی کرد که بر اساس آن تحریک یک پاسخ جدید میتواند شدت یک پاسخ همزمان دیگر را کاهش دهد. این ایده به توسعه روش حساسیتزدایی نظاممند برای درمان فوبیا منجر شد.
- در ادامه، آلبرت بندورا (۱۹۷۷) اصول شرطیسازی کلاسیک و کنشگر را برای توسعه نظریه یادگیری اجتماعی به کار برد. او نشان داد که افراد از طریق مشاهده رفتار دیگران یا مدلسازی رفتارهای جدید را میآموزند. تمامی این اصول، بنیان رفتاردرمانی مدرن را شکل دادهاند.
رفتار درمانی برای چه کسانی موثر است؟
رفتار درمانی متمرکز بر مشکل و عملگرا است. به همین دلیل، میتواند برای رسیدگی به مسائل روانی خاص مانند مدیریت خشم و مدیریت استرس نیز مفید باشد. درمانهایی که از تکنیکهای رفتاری بهره میبرند معمولاً بر تولید نتایج در یک بازه زمانی کوتاهمدت تمرکز دارند. روان درمانی رفتارگرا میتواند برای درمان طیف گستردهای از اختلالات روانی و مشکلات روانی مورد استفاده قرار گیرد، از جمله:
- اختلال دوقطبی
- اختلالات مصرف الکل و مواد مخدر
- اضطراب
- اختلال نقص توجه/بیشفعالی (ADHD)
- اختلالات طیف اوتیسم
- اختلال شخصیت مرزی (BPD)
- افسردگی
- اختلالات خوردن
- اختلال پانیک
- فوبیا
- اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)
علاوه بر این، درمان رفتاری برای کمک به افراد در موارد زیر نیز مؤثر بوده است:
- ارتباطات
- استراتژیهای مقابلهای
- الگوهای فکری سالمتر
- عزت نفس
آیا رفتار درمانی واقعا موثر است؟
درمان رفتاری بهطور گستردهای استفاده میشود و نشان داده شده که در درمان تعدادی از شرایط مختلف مؤثر است. درمان شناختی-رفتاری (CBT) بهویژه اغلب بهعنوان “استاندارد طلایی” در درمان بسیاری از اختلالات در نظر گرفته میشود و درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر بازی بهطور خاص میتواند برای کودکان مؤثر باشد، جایی که سایر انواع درمانها اثربخشی کمتری دارند. چقدر درمان رفتاری مؤثر است بستگی به عواملی مانند نوع خاص درمان و همچنین اختلالی که در حال درمان است دارد.
بهطور کلی، تحقیقات نشان دادهاند که تقریباً ۶۷٪ از افرادی که درمان رواندرمانی را امتحان میکنند، نوعی بهبود مثبت را تجربه میکنند. این بدان معنا نیست که CBT یا سایر رویکردهای رفتاری تنها روشهای درمانی هستند که میتوانند به درمان اختلالات روانی کمک کنند. همچنین به این معنا نیست که درمان رفتاری همیشه گزینه مناسبی برای هر وضعیت است.
اختلالات اضطرابی، از جمله اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اختلال پانیک، اختلال وسواس فکری عملی (OCD) و فوبیا، بهطور خاص به درمانهای رفتاری پاسخ خوبی میدهند. با این حال، محققان دریافتند که اثربخشی درمان رفتاری، بهویژه CBT، در درمان اختلالات سوءمصرف مواد میتواند بسته به نوع ماده مصرفی متغیر باشد. CBT همچنین نشان داده که اثرات مفیدی بر برخی علائم اسکیزوفرنی دارد، اما در مقایسه با سایر روشهای درمانی، هیچ تأثیر مثبتی بر بازگشت به بیمارستان یا بستری شدن در بیمارستان نداشته است.
تکنیک های رفتار درمانی
برای درک نحوه عملکرد رفتار درمانی، ضروری است که با اصول بنیادی این روش آشنا شویم. تکنیک های رفتار درمانی بر اساس دو نظریه معروف در روانشناسی یعنی شرطیسازی کلاسیک و شرطیسازی عملی توسعه یافتهاند. در شرطیسازی کلاسیک، رفتارها از طریق ارتباط یک محرک بیاثر با یک محرک موثر یاد گرفته میشوند، در حالی که در شرطیسازی عملی، رفتارها بهواسطه پیامدهای آنها تقویت یا تضعیف میشوند. این دو نظریه اساسی، مبنای اصلی تکنیک های رفتاری هستند که در درمان انواع مشکلات روانی و رفتاری به کار میروند.
یکی از روشهای متداول برای حذف رفتارهای منفی، خاموش سازی است که معمولاً با نادیده گرفتن رفتار یا استفاده از شرطی سازی آزارنده انجام میشود.
تکنیک های مبتنی بر شرطی سازی کلاسیک
شرطیسازی کلاسیک به ایجاد ارتباط بین محرکها اشاره دارد. در این فرایند، محرکهای بی اثر که هیچ گونه واکنشی را ایجاد نمیکردند، با محرکهایی که بهطور طبیعی واکنشی را برمیانگیزند، جفت میشوند. پس از چندین بار تکرار این جفت سازیها، ارتباطی شکل میگیرد و محرکهای قبلی که بیاثر بودند، بهتنهایی واکنش مورد نظر را ایجاد میکنند.
این روش یکی از شیوههای مؤثر برای تغییر رفتار است که در درمان بسیاری از مشکلات رفتاری به کار میرود. برخی از تکنیکهای رایج در این رویکرد درمانی شامل موارد زیر است:
۱. شرطی سازی آزارنده یا بیزاری درمانی
شرطی سازی آزارنده میتواند برای کمک به افرادی که قصد ترک عادتهای مضر دارند، استفاده شود. به عنوان مثال، فردی که قصد ترک مصرف الکل دارد، میتواند دارویی مصرف کند که باعث حالت تهوع در زمان نوشیدن الکل میشود. به مرور زمان، فرد نوشیدن الکل را با احساس ناخوشایند مرتبط میکند و تمایل به ترک آن پیدا میکند. هدف این روش، ایجاد تنفر نسبت به مصرف الکل است.
۲. غرقه سازی یا غرقه درمانی
در این تکنیک، افراد به شدت و بهطور ناگهانی با موقعیتهای ترس انگیز مواجه میشوند. این روش معمولاً برای درمان فوبیاها کاربرد دارد و در طی آن از فرد خواسته میشود تا از موقعیتهای ترسناک فرار نکند.
۳. حساسیتزدایی سیستماتیک
در این روش، افراد ابتدا فهرستی از ترسهای خود تهیه کرده و سپس یاد میگیرند که در مواجهه با این ترسها آرامش خود را حفظ کنند. از کمترین ترس آغاز کرده و به تدریج با ترسهای بزرگتر روبهرو میشوند. این روش معمولاً برای درمان فوبیاها و اختلالات اضطرابی کاربرد دارد.
تکنیک های مبتنی بر شرطی سازی عامل
شرطی سازی عامل بر این اساس استوار است که چگونه تقویت و تنبیه میتواند برای افزایش یا کاهش فراوانی یک رفتار استفاده شود. رفتارهایی که با پیامدهای مثبت همراه هستند، احتمال تکرارشان در آینده بیشتر میشود، در حالی که رفتارهایی که با پیامدهای منفی همراهاند، کمتر تکرار خواهند شد.
تکنیک های رفتار درمانی از روشهایی مانند تقویت، تنبیه، شکلدهی، مدلسازی و سایر تکنیک های مشابه برای تغییر رفتار استفاده میکنند. این روشها به دلیل تمرکز زیاد، میتوانند نتایج سریع و مؤثری به همراه داشته باشند.
۴. خاموش سازی
از سوی دیگر، تکنیک خاموش سازی، در رفتار درمانی کودکان اغلب به والدین توصیه میشود تا در مواجهه با رفتارهای نادرست کودکانشان از آن استفاده کنند. بسیاری از والدین به طور ناخودآگاه با توجه بیشتر به رفتارهای نامطلوب کودک، این رفتارها را تقویت میکنند. حتی اگر این توجه به شکل تنبیه یا تذکر باشد، ممکن است رفتار نامطلوب کودک را تقویت کند، به ویژه اگر زمانی که کودک رفتار مناسب دارد، توجه کمتری دریافت کند.
به همین دلیل، والدین ممکن است تشویق شوند تا قشقرق های کودک را نادیده بگیرند یا از روش زمان توقف (timeout) استفاده کنند. زمان توقف یک استراتژی است که برای خاموش سازی رفتارهای نامطلوب و به کودک فرصتی برای آرامش میدهد. پس از پایان زمان توقف، رفتار مناسب کودک تقویت و پاداش داده میشود.
۳. قراردادها
این رویکرد از یک قرارداد کتبی بین فرد (مراجعهکننده) و درمانگر (یا والدین یا معلم) استفاده میکند که در آن اهداف تغییر رفتار، تقویتها، جوایز و مجازاتها بهوضوح تعیین شدهاند. این قراردادها میتوانند در ایجاد تغییرات رفتاری مؤثر باشند چرا که قوانین بهطور واضح ذکر میشوند و از بیتوجهی طرفین به تعهدات جلوگیری میکنند.
۴. مدلسازی
در این تکنیک، افراد از طریق مشاهده و الگوگیری از رفتار دیگران یاد میگیرند. به جای اتکا صرف به تقویت یا تنبیه، مدلسازی این امکان را فراهم میآورد که فرد با دیدن رفتار مطلوب دیگران، مهارتهای جدید یا رفتارهای مناسب را بیاموزد.
۵. اقتصاد توکن
در این روش، تقویت برای تغییر رفتار استفاده میشود. والدین و معلمان از این شیوه بهره میبرند و به کودکان اجازه میدهند تا با انجام رفتارهای مطلوب توکن دریافت کنند و در مقابل رفتارهای نامطلوب توکن از دست بدهند. این توکنها میتوانند برای دریافت جوایزی مانند شکلات، اسباببازی یا زمان بیشتر برای بازی با اسباببازی مورد استفاده قرار گیرند.
۶. چک لیست ABC
در محیط های درمانی، رفتار درمانی معمولاً با ارزیابی عملکردی رفتار آغاز میشود. این ارزیابی با مشاهده پیشزمینهها، رفتارها و پیامدها انجام میشود و از چکلیست ABC برای این منظور استفاده میشود. عناصر زمینهای که رفتار را شکل میدهند، به عنوان شرایط رفتار شناخته میشوند و تعیین کننده عملکرد آن هستند. چک لیست ABC در مجموعههای درمانی، مراکز بهداشت روانی بستری، محیط های قضایی و مراکز اصلاح و تربیت به طور گسترده برای نظارت و اجرای استراتژیهای اصلاح رفتار استفاده میشود.
انواع رویکرد های رفتار درمانی
رفتاردرمانی به شکلهای مختلفی ارائه میشود که انتخاب نوع آن به عوامل متعددی مانند نوع اختلال و شدت علائم فرد بستگی دارد. در ادامه به برخی از مهمترین انواع رفتاردرمانی اشاره میشود:
تحلیل رفتار کاربردی (ABA)
تحلیل رفتار کاربردی (ABA) یک روش درمانی است که به طور عمده برای بهبود مهارتهای مختلف کودکان، به ویژه کسانی که اختلالات طیف اوتیسم دارند، استفاده میشود. این نوع از رفتار درمانی کودکان درمان بر اساس اصول علم یادگیری و رفتار است و هدف آن افزایش رفتارهای مثبت و کاهش رفتارهای منفی یا مشکل ساز است. در این رویکرد، درمانگر رفتار فرد را تجزیه و تحلیل کرده و با استفاده از تکنیکهای مختلف مانند تقویت مثبت، شرایط قبل و بعد از رفتار (ABC)، و شبیهسازی، به فرد کمک میکند تا مهارتهای جدیدی بیاموزد و رفتارهای نامطلوب را تغییر دهد.
رویکرد ABA به طور خاص به هر فرد و نیازهای خاص او میپردازد و در محیطهای مختلف مانند خانه، مدرسه یا جامعه قابل اجرا است. این درمان شامل ارزیابی مستمر و جمعآوری دادهها برای پیگیری پیشرفت بیمار است. علاوه بر این، والدین و مراقبین نیز در این فرآیند آموزش دیده و از درمانگر حمایت میکنند تا فرد بتواند مهارتها را در موقعیتهای طبیعی زندگی خود به کار گیرد. با وجود اثربخشی بالای این روش، تأثیر آن در هر فرد میتواند متفاوت باشد و نیاز به پیگیری طولانی مدت دارد. در این روش از شرطی سازی فعال (عامل) برای شکلدهی و اصلاح رفتارهای مشکلساز استفاده میشود.
رفتار درمانی شناختی (CBT)
روان درمان شناختی رفتاری (CBT) یکی از روشهای درمانی پرطرفدار است که ترکیبی از درمان رفتاری و درمان شناختی به شمار میرود. در این روش، درمان به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه افکار و باورهای فرد بر رفتارها و حالات روحیاش تأثیر میگذارند. در CBT، توجه اصلی به مشکلات روزمره فرد و یافتن راهحلهایی برای آنها معطوف است. هدف بلندمدت این درمان، ایجاد تغییرات مثبت در الگوهای فکری و رفتاری است که در نهایت به بهبود کیفیت زندگی و دستیابی به یک زندگی بهتر کمک میکند. این روش بر تکنیکهای رفتاری متکی است، اما با افزودن عنصر شناختی، به افکار مشکلزا که زیربنای رفتارها هستند نیز توجه میکند.
رفتار درمانی شناختی بازی محور
درمان شناختی رفتاری با بازی، از رویکردهای رفتار درمانی کودکان و یکی از روشهای رایج در درمان اختلالات روانی در کودکان محسوب میشود. در این روش، با مشاهده بازی کودک، درمانگر میتواند به درک عمیقتری از مسائلی که کودک قادر به بیان آنها نیست یا از ابراز آنها راحت نیست، دست یابد. کودکان معمولاً میتوانند اسباببازیهای خود را انتخاب کرده و آزادانه بازی کنند. گاهی از آنها خواسته میشود که تصویری بکشند یا با استفاده از اسباببازیها، صحنههایی را در شن بازی بسازند. درمانگران ممکن است به والدین آموزش دهند که چگونه از بازی برای بهبود ارتباط با فرزندان خود استفاده کنند.
در این نوع درمان، درمانگر تنها به مشاهده بازی کودک نمیپردازد؛ بلکه به طور فعال با کودک و والدین همکاری میکند تا به کودک نحوه مقابله با چالشها و دستیابی به اهداف خود را آموزش دهد. این رویکرد درمانی علاوه بر مشاهده، بر آموزش و تعامل فعال تأکید دارد.
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) روشی درمانی است که توسط دکتر مارشا لینهان برای مقابله با اختلال شخصیت مرزی (BPD) ابداع شد. این اختلال که با مشکلاتی همچون افسردگی، رفتارهای خودکشی و روابط ناپایدار همراه است، نیازمند درمانی خاص و هدفمند است. با این حال، DBT تنها محدود به این اختلال نمیشود و میتواند در درمان سایر مشکلات روانشناختی نیز مؤثر باشد.
رویکرد رفتار درمانی دیالکتیکی شامل چهار مؤلفه اصلی است که به طور خاص به درمان مشکلات هیجانی و بین فردی پرداخته و مهارتهای فردی را تقویت میکند. این مؤلفهها شامل ذهنآگاهی، بهبود اثر بخشی روابط با خود و دیگران، تنظیم هیجانات و تحمل فشار هستند. این روش درمانی به فرد کمک میکند تا بر چالشهای روزمره زندگی غلبه کرده و روابط و هیجانات خود را بهتر مدیریت کند.
درمان مواجههای
این رویکرد از تکنیکهای رفتاری برای کمک به افراد در غلبه بر ترس از موقعیتها یا اشیاء خاص استفاده میکند. افراد با مواجهه تدریجی با منبع ترس و تمرین استراتژیهای آرامسازی، یاد میگیرند بر اضطراب خود غلبه کنند. این روش برای درمان فوبیا و دیگر انواع اضطراب مفید است.
درمان عقلانی-هیجانی رفتاری (REBT)
درمان هیجانی عقلانی (REBT) یک روش درمانی است که توسط آلبرت الیس، روانشناس برجسته، برای کمک به افراد در مقابله با باورهای غیرمنطقی و بهبود واکنشهای هیجانی طراحی شده است. این رویکرد، به افراد میآموزد که چگونه از طریق تغییر باورهای اشتباه، هیجانات و افکار خود را به شیوهای سالمتر و واقعبینانهتر مدیریت کنند. به عبارتی دیگر، REBT بر تغییر الگوهای فکری منفی و غیرمنطقی متمرکز است و به افراد کمک میکند تا در مواجهه با چالشها و فشارهای زندگی، پاسخهای سالمتری بدهند.
در این روش درمانی، یک مدل سه مرحلهای به نام “ABC” به کار میرود که شامل رویدادهای محرک، باورها و واکنشهای هیجانی است. با شناسایی و چالش کشیدن این باورها، متخصصان به افراد کمک میکنند تا رفتار و واکنشهای هیجانی خود را تغییر دهند. به این ترتیب، REBT نهتنها به حل مشکلات روانی کمک میکند، بلکه به افراد میآموزد که چگونه در مواجهه با مسائل مختلف زندگی، پاسخهایی منطقی و مثبت بدهند.
نظریه یادگیری اجتماعی
نظریه یادگیری اجتماعی (SLT) به عنوان یک نظریه پیشرو در حوزه روانشناسی، بهویژه بهعنوان پلی میان نظریههای یادگیری سنتی (رفتارگرایی) و رویکردهای شناختی شناخته میشود. این نظریه که توسط آلبرت بندورا مطرح شد، بر این اساس استوار است که افراد برای یادگیری رفتارهای جدید، تنها نیاز به مشاهده و تقلید از دیگران دارند. برخلاف نظریههای رفتارگرایانه که بیشتر بر تغییرات بیرونی و پاسخهای انسان به محرکهای محیطی تأکید دارند، بندورا معتقد است که انسانها پردازشگران فعال اطلاعات هستند و به بررسی روابط میان رفتارهای خود و پیامدهای آنها میپردازند.
در نظریه یادگیری اجتماعی، اهمیت یادگیری مشاهدهای بهویژه از طریق نگاه کردن به اعمال دیگران و پیامدهای آنها مورد تأکید قرار میگیرد. افراد از طریق این مشاهدهها، نگرشها، مهارتها، و باورهای جدید را کسب میکنند و با توجه به رفتارهایی که دیدهاند، آنها را مدلسازی کرده و در زندگی روزمره خود به کار میبرند. بندورا در این فرآیند نقش عوامل شناختی را پررنگ میکند و بر این باور است که یادگیری تنها از طریق مشاهده مستقیم انجام نمیشود، بلکه نیاز به پردازشهای ذهنی و توجه به جزئیات رفتارهای مشاهدهشده است.
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا شامل چهار فرآیند کلیدی است که برای تقلید رفتارهای مشاهدهشده ضروری هستند: اول، توجه به رفتار مدل که باید جلبکننده و ارزشمند باشد تا فرد آن را مورد توجه قرار دهد. دوم، حفظ اطلاعات مشاهدهشده بهصورت نمادین در ذهن برای امکان تقلید در آینده. سوم، توانایی فیزیکی برای تولید رفتار مشاهدهشده، که در برخی موارد ممکن است با محدودیتهای فیزیکی مواجه شود. چهارم، انگیزش که به میزان تمایل فرد برای تقلید رفتار مدل و تأثیر پیامدهای مثبت یا منفی ناشی از آن بستگی دارد. این فرآیندها بهطور کلی تأثیرگذارند و تعیین میکنند که آیا فرد رفتار مشاهدهشده را یاد میگیرد و به آن عمل میکند یا خیر.
۳ نظریه و یافته جالب پژوهشی در رفتاردرمانی
تغییر مغز با یادگیری رفتارهای جدید
پژوهشگران رفتارشناسی به این نتیجه رسیدهاند که یادگیری رفتارهای جدید میتواند مسیرهای عصبی مغز را تغییر دهد. این پدیده بهواسطه خاصیت انعطافپذیری مغز، معروف به نوروپلاستیسیته، اتفاق میافتد (وس و همکاران، ۲۰۱۷). این یافتهها تاثیرات زیادی بر روشهای درمانی دارند که بر اساس یادگیری مهارتهای جدید توسط فرد عمل میکنند.
یکی از مثالهای روشن این موضوع، استفاده از مدیتیشن ذهن آگاهی بهعنوان ابزاری برای مدیریت استرس و تأثیر آن بر فیزیولوژی مغز است.
یادگیری بهتر و سریعتر
تحقیقات جدیدی که بر روی بیماران سکته مغزی بالغ انجام شده، نشان دادهاند که آموزش بازی های ویدیویی سرگرمکننده میتواند به فعال شدن مجدد نورومدولاتورهای مغز کمک کند و مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد نماید (باولیر و همکاران، ۲۰۱۰).
این روش درمانی از غنیسازی محیطی استفاده میکند تا نورومدولاتورهایی را که به مغز در حال رشد کمک میکنند، فعال کرده و باعث میشود مغز سریعتر و عمیقتر یاد بگیرد.
واقعیت مجازی در درمان PTSD
درمان مواجهه مبتنی بر واقعیت مجازی (ACET) یک رویکرد جدید در رفتاردرمانی است که از محیط های واقعیت مجازی تعاملی برای درمان بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) استفاده میکند و به کاهش ناراحتی روانی کمک میکند. در این روش، از تکنیکهای بازی سازی تعاملی برای قرار دادن بیمار در یک محیط یادگیری فعال استفاده میشود تا ارتباطات جدید و غیر آسیب زایی با محرکهای پیشین تروماتیک ایجاد کند. این درمان با سطوح مختلف از مواجهه تدریجی و غیرمستقیم به بیمار کمک میکند. ACET یک رویکرد نوین برای درمان PTSD است که هنوز به تحقیقات بیشتری نیاز دارد.
منابع مقاله: healthline ,very well mind ,positive psychology ,Regis college ,Simply Psychology