نوآوریهای هر نسخه از سری افسانهی زلدا چیست؟
تعداد کمی از بازیها به اندازهی سری افسانهی زلدا (The Legend of Zelda) در صنعت بازیهای ویدیویی معروف هستند. ظهور این مجموعه یک دورهی خاص را در صنعت بازی شروع کرده است. این بازیها از زمان شروعشان در کنسول NES با جهان باز بودن اولین نسخهاش تا موتور فیزیک نوآورانهای که در بازی Tears of the Kingdom پیادهسازی شده است، نوآوریها و جزئیات چشمگیری ارائه کردهاند که آنها را از آثار مشابه متمایز میکند. این عناصر از نوآوریهای مربوط به فناوری و طراحی که به طور مداوم مرزهای خلافیت و داستانسرایی را جابجا کردهاند، تشکیل میشود. جای تعجب نیست که افسانهی زلدا در حال حاضر نامی بسیار شناخته شده در صنعت بازی است، زیرا برای هر نسل از کنسولهایی که روی آنها منتشر شده است، ویژگیهایی خاصی را معرفی کرده است که هر نسخه را به یاد ماندنی کرده است. حال در این مقاله نگاهی به نوآوریهای هر یک از نسخههای اصلی این سری جذاب خواهیم داشت.
۱۹. The Legend of Zelda / جهانی باز برای کاوش
سال انتشار: ۱۹۸۶
پلتفرم: NES
این اثر ماجراجویی نوآورانه که در سال ۱۹۸۶ برای کنسول NES منتشر شد، زمینه را برای کاوشهای بیشماری در جهانی باز و ماموریتهای قهرمانانه فراهم کرد. این بازی بازیکنان را به قلمروی خارقالعادهی هایرول (Hyrule) میبرد، جایی که آنها نقش لینک (Link)، پروتاگونیست جوانی را که قرار است شاهزاده زلدا را از چنگ گانون (Ganon) شیطانی نجات دهد، بر عهده میگیرند. اولین قسمت از کل مجموعه قرار بود به عنوان پرچمدار بازیهای کنسول محبوب نینتندو باشد و در این راه نیز موفق نیز شد. دنیای وسیع این اثر برای کشف رازهای مختلف باعث شهرت این بازی شد. طراحی نقشهی هایرول و سیاهچالهها در بازی در نهایت به طرحهای اولیه برای همتایان خود در قسمتهای بعدی تبدیل میشود. به طور مشابه، دشمنان طراحیهای جالبی داشتند که تا به امروز ماندگار شدهاند.
۱۸. Zelda II: The Adventure Of Link / ترکیب عناصر نقشآفرینی با مراحل پلتفرمر
سال انتشار: ۱۹۸۷
پلتفرم: Famicom Disk System, NES
با بهرهگیری از موفقیت عنوان اول، منطقیترین کار این بود که یک سال بعد دنبالهی مستقیم آن را عرضه کنند. این بار فرمول به طور کامل تغییر کرد و زاویهی دید از بالا به پایین عمدتا کنار گذاشته شد و بیشتر بر سطوح پلتفرمر و ساید اسکرولر متمرکز شد. با این حال، این تغییر به دلیل تفاوت زیاد در گیمپلی و سبک بصری نسبت به قسمتهای دیگر مورد استقبال بسیاری از طرفداران فرنچایز قرار نگرفت. داستان این بازی لینک را که در تلاش فراوانی برای بیدار کردن شاهزاده زلدا از خواب جادویی دنبال میکند و او در سراسر هایرول میچرخد تا کریستالهای پراکنده شدهی مورد نیاز برای باز کردن قفل قصر بزرگ را پیدا کند. در طول مسیر، بازیکنان با دشمنان مختلفی مبارزه میکنند، معماهای زیادی را حل میکنند و تواناییهای جدیدی را برای کمک به لینک در سفرش کشف میکنند. این اثر در حالی که مضامین کلاسیک قهرمانی و ماجراجویی موجود در این سری را حفظ میکند، همچنین سیستم امتیاز تجربه به سبک نقشآفرینی و پلتفرمر مبتنی بر سیاهچالهها حس عمیقتری از پیشرفت و چالش را در مقایسه با بازی اول ارائه میدهد. علی رغم اینکه این بازی یکی از سختترین بازیهای این سری محسوب میشود، به دلیل نوآوری و تمایل به آزمایش عناصر جدید گیمپلی مورد تحسین قرار گرفته است. گنجاندن شهرها، شخصیتهای غیرقابل بازی و ماموریتهای جانبی نیز به این بازی دنیایی گیراتر و زندهتر از نسخهی اول داد و عمق بیشتری را به هایرول اضافه کرد. اگرچه برخی از طرفداران در ابتدا بر سر تغییرات آن اختلاف نظر داشتند، اما این بازی از آن زمان به دلیل جاهطلبی و گیمپلی چالش برانگیزش طرفداران زیادی بدست آورده است.
۱۷. The Legend of Zelda: A Link To The Past / روایت و طراحی منسجم
سال انتشار: ۱۹۹۱
پلتفرم: SNES
برای بسیاری از طرفداران، این همان بازی است که در آن این مجموعه رسما فرمول مخصوص خود را پیدا کرد. از سبک بصری گرفته تا طراحی مراحل، در نهایت این اثر به استانداردی برای این سری تبدیل شد و از تقسیمبندی نواحی مختلف استفاده کرد تا ایده پادشاهی هایرول را به عنوان یک منطقهی بزرگ و منسجم با زیستبومهای متنوع بهتر کند و نقاط دیدنی این نسخه همچنین تمرکز زیاد روی قرار دادن داستان در کتابچه راهنمای بازی را رها کرد و شروع به پیادهسازی متن برای پشتیبانی از داستانگویی در خود بازی کرد. در این نسخه نیز در سرزمین هایرول، بازیکنان نقش لینک را بر عهده میگیرند که باید شاهزاده زلدا را نجات دهد و مانع از فرو رفتن جهان در تاریکی توسط گانون شیطانی شود. یکی از پیشگامانهترین ویژگیهای این بازی مکانیک Light World و Dark World است که به بازیکنان اجازه میدهد بین دو نسخهی تاریک و روشن از هایرول جابجا شوند. این نوآوری لایههای زیادی از عمق را عناصر به کاوش و حل معمای بازی اضافه کرد و همچنین بازیکنان را ملزم کرد که به گونهای خلاقانه در مورد اینکه چگونه کارهای آنها در یک جهان بر جهانی دیگر تاثیر میگذارد فکر کنند. این بازی همچنین سیستم مبارزهی خود را گسترش داد و آیتمهای جدیدی مانند Hookshot، ارتقای Master Sword و Pegasus Boots را معرفی کرد که همگی در بازیهای بعدی به عناصر مورد علاقهی طرفداران تبدیل شدند.
۱۶. The Legend of Zelda: Link’s Awakening / داستانی عمیق
سال انتشار: ۱۹۹۳
پلتفرم: Game Boy
ساخت اولین بازی زلدا برای کنسولهای دستی کار دشواری بود ولی تجربهی کنسولهای خانگی را در اختیار بازیکنان قرار داد. علی رغم اینکه این بازی در ابتدا به عنوان نسخهی دستی بازی A Link to the Past در نظر گرفته شده بود اما در نهایت به یک اثر مستقل تبدیل شد. یکی از عناصر خاصی که از این نسخه متمایز است، تمرکز زیاد بر داستان است. خود تهیهکننده سریال یعنی ایجی آئونوما (Eiji Aonuma)، اظهار داشت که این اولین بازی زلدا با داستانی مناسب بود. داستانی که توسط یوشیاکی کویزومی (Yoshiaki Koizumi) نوشته شده بود این سری بازی را به سمت روایتی پیچیدهتر و منحصر به فردتر هدایت کرد. به لطف این، شخصیتهای غیر قابل بازی پر جزئیاتتری با هویتهای خاص و متمایزی ساخته شدند، سنتی که در قسمتهای بعدی نیز اجرا شد. این بازی همچنین به دلیل جهانسازی عجیب و غریب و رویایی خود شناخته شده است که در جزیرهی مرموز کوهلینت (Koholint)، جایی که لینک باید هشت ابزار جادویی را جمع کند تا ماهی باد را بیدار کند و از جزیره فرار کند اتفاق میافتد. فاصله گرفتن آن از جهانسازی معمولی هایرول باعث شده تا یک روایت تازه پر از شخصیتهای منحصر به فرد، پازلهای هوشمندانه، و حس متفاوتی از ماجراجویی را ارائه دهد. برخلاف اکثر بازیهای زلدا، Link’s Awakening با وجود موجودات عجیب و غریب و دیالوگهای خاص خود که دیوار چهارم را میشکند، لحن سورئالتری دارد. اکتشاف غیرخطی جزیره، همراه با سیاهچالههایی که منطق و مهارتهای مبارزهی بازیکنان را به چالش میکشد، آن را به یک تجربهی جذاب و ارزشمند تبدیل میکند. همچنین ترکیبی از مکانیکهای کلاسیک زلدا مانند Dungeon Crawling و حل معما به همراه معرفی عناصر جدیدی از گیمپلی، مانند توانایی پرش از روی موانع، گیمپلی را تازه و هیجانانگیز نگه میدارد.
۱۵. The Legend of Zelda: Ocarina Of Time / ورود به دنیای سهبعدی
سال انتشار: ۱۹۸۸
پلتفرم: Nintendo 64
این بازی توسط بسیاری به عنوان یکی از بهترین بازیهای تاریخ شناخته میشود. Ocarina Of Time به عنوان اولین بازی سهبعدی این سری بازی، مدلی را ایجاد کرد که بازیهای اکشن ماجراجویی سهبعدی فرمول آن را دنبال کردند. به ویژه، این نسخه مکانیکهای کاملا جدیدی را در صنعت بازی معرفی کرد، مانند سیستم قفل کردن روی هدف و دکمههای حساس به زمینه. به همین ترتیب، خط داستانی این اثر به یکی از بزرگترین دلایل فروش بالایش تبدیل شد و بازی را به عنوان یک تجربهی سینمایی و بصری جالب نشان داد. داستان بازی Ocarina of Time هم گیرا و هم احساسی است و به بازیکنان داستانی دوگانه را ارائه میدهد که از معصومیت دوران کودکی شروع شده به بزرگسالی تاریکتر و چالشبرانگیزتری تغییر میکند. مکانیک سفر در زمان به بازیکنان این امکان را میدهد تا یک لینک نوجوان و بزرگسال را با تواناییها و چالشهای مختلف در هر دوره تجربه کنند. این دوگانگی به گیمپلی و داستان عمق زیادی میبخشد و باعث میشود خطرات ماموریتهای لینک، شخصی و همچنین حماسی به نظر برسند. داستان غنی هایرول، همراه با شخصیتهای به یاد ماندنی مانند پرنسس زلدا، ساریا (Saria) و شیک (Sheik)، جنبهی احساسی ماجرا را افزایش میدهد.
۱۴. The Legend of Zelda: Majora’s Mask / اتمسفر تاریک و ماموریتهای چالش برانگیز
سال انتشار: ۲۰۰۰
پلتفرم: Nintendo 64
برجستهترین ویژگی این بازی زمان بسیار پایین توسعهی آن است، زیرا کمتر از دو سال طول کشید تا دنبالهی Ocarina of Time ساخته شود. این اثر با استفاده از گرافیکی مشابه نسخهی قبلی، دنیای تاریک ترمینا (Termina) و سرنوشت بیرحمانهی آن را به نمایش گذاشت. این داستان از دیگر داستانهای این سری متمایز است زیرا یکی از تاریکترین داستانهای این مجموعه شناخته میشود. با گذشت زمان، این قسمت به دلیل چرخهی متمایز سه روزه و مکانیک تبدیل ماسک به یک کالت کلاسیک تبدیل شده است. گفتنی است که مکانیک مرکزی بازی یعنی چرخهی سه روزه، بازیکنان را وادار میکند تا زمان خود را به طرزی عاقلانه مدیریت کنند. هر روز در این بازی با کاوش، حل معما و تعامل با ساکنان جهان میگذرد. بازیکنان باید زمان را با پخش Song of Time به عقب برگردانند تا همان سه روز را بارها و بارها تجربه کنند و فقط میتوانند پیشرفت و موارد کلیدی خود را حفظ کنند. این به کاوش و داستان گویی بازی عمق زیادی میبخشد، زیرا شخصیتها از برنامههای دقیقی پیروی میکنند که بازیکنان باید فراگرفته و با آنها سازگار شوند. همانطور که گفته شد، این بازی همچنین سیستم ماسک متغیر را معرفی کرد که در آن لینک میتوانست ماسکهای مختلفی را که به او تواناییهای مختلفی میداد استفاده کند. ماسکهای گورون (Goron)، دکو (Deku) و زورا (Zora) به لینک اجازه میداد تا به موجودات مختلفی تبدیل شود که هر کدام دارای قدرتها و مهارتهای منحصربهفردی برای حل معماها و شکست دادن دشمنان هستند.
۱۳. The Legend of Zelda: Oracle Of Ages & The Legend of Zelda: Oracle of Seasons / سیاهچالهها و غولآخرهای خلاقانه
سال انتشار: ۲۰۰۱
پلتفرم: Game Boy Color
پس از انتشار Link’s Awakening و به دنبال آن نسخهی گیم بوی کالر، نینتندو با زیرمجموعهی کپکام (Capcom) یعنی Flagship، همکاری کرد تا سهگانهای را توسعه دهد که داستانهایی متمایز را بر اساس هر یک از قطعات Triforce دنبال میکند. چنین کاری بسیار دشوار بود اما تلاش آنها بیهوده نبود. این تلاش منجر به ساخت Oracle of Ages و Oracle of Seasons شد، دو نسخهی جدید که جوهرهی سری اقتباس شده برای کنسولهای دستی کلاسیک را به تصویر کشید. هر یک از این بازیها جزئیات مشخصی از این مجموعه را برجسته میکنند. بازی Ages در درجهی اول دارای معماهای چشمنوازی است که بازیکن را به سفر در زمان برای نجات جهان سوق میدهد، در حالی که بازی Seasons بسیار بیشتر بر روی مبارزه و استفاده از سلاحها تمرکز میکند. چیزی که این بازیها را خاص میکند ماهیت به هم پیوستهی آنها است. بازیکنان میتوانند هر یک از بازیها را شروع کنند و سپس با استفاده از یک سیستم رمز عبور که موارد، پیشرفت داستان و حتی معرفی شخصیتها و باسهای جدید را در خود دارد، ماجراجویی خود را در دیگری ادامه دهند. این ویژگی عمق و ارزش تکرار بازی را بالا میبرد و باعث میشود که این دو به جای دو ماجراجویی جداگانه، یک تجربهی منسجم و گسترده باشند. هر دو بازی همچنین دارای یک سیستم همراهی هستند که در آن لینک توسط حیواناتی عرفانی که تواناییهای ویژهای ارائه میدهند و کاوش و مبارزه را بهبود میبخشند، همراهی میشود. به طور کلی بازیهای Oracle of Ages و Oracle of Seasons با گرافیک دوبعدی جذاب، سیاهچالههای کلاسیک به سبک دیگر نسخههای زلدا و داستانهای غنی و به هم پیوستهی خود، همچنان آثار محبوبی در این سری هستند.
۱۲. The Legend of Zelda: Four Swords / اولین نسخهی کوآپ
سال انتشار: ۲۰۰۰
پلتفرم: Game Boy Advance
این بسته شامل یک نسخه از بازی A Link to the Past برای کنسول گیم بوی ادونس و یک اثر ماجراجویی کاملا جدید با نام Four Swords بود. این اولین باری است که یک بازی چندنفره در سری افسانهی زلدا منتشر شد و این بازی از ویژگیهای کنسول به خوبی استفاده کرد تا حداکثر چهار بازیکن بتوانند در یک بازی شرکت کنند. با این حال، چیزی که در Four Swords بیشتر به چشم میآید، معماها و مبارزات است، زیرا از همان ابتدا، آنها بهعنوان یک چیز ضروری و نه یک گزینهی اختیاری ایجاد شدهاند. موفقیت این اثر چندنفره چنان زیاد بود که استودیو زیر مجموعهای از بازیها را بر اساس این ایده توسعه داد. در این میان داستان حول محور بیدار شدن یک شیطان باستانی به نام واتی (Vaati) میچرخد که پرنسس زلدا را میرباید. برای مبارزه با این تهدید، لینک با استفاده از Four Sword که یک سلاح عرفانی است به چهار نسخه از خود تقسیم میشود. بسیاری از معماها برای حل شدن به کار گروهی نیاز دارند، اما پاداشهایی مانند پول درون بازی نیز مشترک هستند. این یک مزیت سرگرمکننده و رقابتی را به این تجربهی چندنفره معرفی میکند، جایی که بازیکنان میتوانند بسته به اهداف خود به یکدیگر کمک کنند یا مانع یکدیگر شوند. از طرفی این بازی با وجود تمرکز بر حالت چندنفره، همچنان جذابیت، کاوش و عناصر سبک Dungeon Crawling که طرفداران این سری دوست دارند را حفظ کرده است. این بازی بعدها به عنوان بخشی از سالگرد این اثر برای کنسولهای نینتندو DSi و ۳DS دوباره منتشر شد و حالت تکنفره نیز به آن اضافه شده بود.
۱۱. The Legend of Zelda: The Wind Waker / سبک گرافیکی متفاوت
سال انتشار: ۲۰۰۲
پلتفرم: GameCube
اولین چیزی که این بازی را متمایز میکند سبک بصری جدید آن با گرافیک سل شید مانند است که کاملا با سایر آثاری که قبلا منتشر شده است در تضاد است. لحن بازی نیز به گونهای اقتباس شده بود که صحنههای کارتونی بیشتری را به نمایش بگذارد و به طرز جالبی کمدی، اکشن و درام را ترکیب کند. در حالی که در بازیهای قبلی نیز آزمایشهایی در جنبه روایی انجام شده بود، این نسخه ایدهی یک جهان پیچیدهتر و پیوستهتر را تقویت کرد. داستان این بازی که در اقیانوسی وسیع پر از جزایر مختلف رخ میدهد، مکانیک قایقرانی منحصربهفردی را معرفی میکند که به بازیکنان اجازه میدهد این دنیای گسترده و باز را کشف کنند. این بازی بر ماموریت لینک برای نجات خواهرش و خنثی کردن گاناندورف شیطانی متمرکز است و میراث ماجراجویی و اکتشافی این سری را ادامه میدهد. علی رغم واکنشهای ضد و نقیض اولیه به طراحی هنری آن، این بازی بسیار عالی باقی مانده و در طول زمان به اثری محبوب برای طرفداران تبدیل شده است.
۱۰. The Legend of Zelda: Four Swords Adventures / طراحی به سبک آثار آرکید
سال انتشار: ۲۰۰۴
پلتفرم: GameCube
در ادامهی ایدههای معرفی شده در بازی Four Swords، یک بازی کاملا متمرکز بر مکانیک اتصال چهار لینک مختلف و امکان چندنفره بودن منتشر شد. این حالت چندنفره فقط با استفاده از کنسول گیم بوی ادونس برای هر بازیکن امکانپذیر بود. همچنین این بازی شامل کمپین گستردهتری البته با سبکی شبیه به بازیهای آرکید بود. برخلاف دیگر بازیهای این سری، در این بازی شما در هشت دنیای مشخص پیشرفت میکنید که هر کدام دارای سه مرحله و یک باس هستند. این ترکیب یکی از منحصربهفردترینها در کل مجموعه است و در آثار بعدی دیگر دیده نشد. در این میان داستان حول محور بیداری مجدد واتی، یک جادوگر باستانی و تلاش لینک برای شکست دادن او میچرخد و با استفاده از چهار شمشیر عرفانی، لینک به چهار قسمت تقسیم میشود و بازیکنان به عنوان یک تیم برای پیشرفت در مراحل چالش برانگیز تلاش میکنند. طراحی معمای بازی به طرزی هوشمندانه از مکانیک چهارنفرهای استفاده میکند که بازیکنان برای عبور از موانع و شکست دادن دشمنان به هماهنگی و کار گروهی نیاز دارند. اگرچه تمرکز بازی روی حالت چندنفره است، اما میتوان از این بازی به صورت تکنفره نیز لذت برد که در این حالت بازیکنان میتوانند بین چهار لینک جابجا شوند.
۹. The Legend of Zelda: The Minish Cap / مراحل خلاقانه
سال انتشار: ۲۰۰۴
پلتفرم: Game Boy Advance
پس از موفقیت ایدههای ارائه شده در بازیهای Four Swords و Four Swords Adventures، نینتندو تصمیم گرفت پیش درآمدی از این آثار را با همکاری کپکام برای کنسول گیم بوی ادونس منتشر کند. بازی Minish Cap به دلیل جنبهی بصری خود متمایز شده است و احتمالا یکی از بهترین بازیها در آن نسل کنسولها است. هنر اسپرایت که برای شخصیتها و سناریوها استفاده میشود چشمنواز است. همهی این عناصر به دلیل مکانیک تغییر اندازه اینقدر برجسته هستند که با آن میتوانید با جزئیات موارد غیرمعمول مانند قفسهی کتابفروشیها و حتی باغهای طبیعی آشنا شوید. به لطف این مکانیک، برخی از خلاقانهترین معماهای کل مجموعه نیز در این بازی جمع شدهاند. در واقع در این بازی لینک میتواند خودش را به اندازهی افراد Minish، نژادی از موجودات مینیاتوری که در سراسر سرزمین هایرول پنهان شدهاند کوچک کند. این گیمپلی در مقیاسی دوگانه به بازیکنان اجازه میدهد تا جهان را در دو منظر کاوش کنند و همچنین معماهای خلاقانه و برداشتی تازه از اکتشاف و مبارزات سنتی این سری را ارائه میدهد. در این میان داستان حول محور Picori Blade، یک شمشیر باستانی که زمانی یک شر بزرگ را از بین برده است میچرخد. هنگامی که شمشیر شکسته میشود، لینک باید با ازلو (Ezlo)، یک کلاه سخنگوی جادویی متحد شود تا این شمشیر را بازسازی کند و از ویرانی به بار آوردن واتی، جادوگر شیطانی جلوگیری کند. در طول مسیر، لینک با آیتمهای جدید، معماهای هوشمندانه و سیاهچالههای پیچیده مواجه میشود که باید از تواناییاش برای کوچک شدن و تعامل با دنیا بهرهی کامل را ببرد.
۸. The Legend of Zelda: Twilight Princess / لحن و استایل خاص
سال انتشار: ۲۰۰۶
پلتفرم: Wii, GameCube
انتقال این مجموعه به کنسول Wii یک بازی جدید زلدا با لحنی تیرهتر و سبک بصری واقعیتری را به همراه داشت. همچنین این اولین باری است که یک بازی در این سری ردهبندی سنی نوجوانان را دریافت میکند. به عنوان بخشی از نزدیک شدن به رویکردی واقعگرایانهتر، نبردهای سوار بر اسب در این نسخه آورده شدند و کنترلهای موشن مناسبی نیز برای نسخهای که برای Wii منتشر شد، تعبیه شد. این به بازیکنان این امکان را میداد که برای اولین بار در هنگام مبارزه با دشمنان و استفاده از آیتمهای مختلف، احساسی مانند لینک داشته باشند. در طول کل ماجراجویی، لحنی تاریک در همهی عناصر نفوذ میکند و این بازی را به یکی از خاطره انگیزترین بازیها در کل سری تبدیل میکند. از نظر داستان، این بازی در دنیای جادویی هایرول اتفاق میافتد و ماجرای لینک را در تلاش برای شکست دادن نیروهای تاریکی که زمین را تهدید میکنند، دنبال میکند. بازی بازیکنان را با قلمروی گرگ و میش، بعد سایهای که شروع به حمله به هایرول کرده است، آشنا میکند. در این دنیا، لینک به یک گرگ تبدیل میشود و در کنار شخصیتی مرموز به نام میدنا (Midna)، به دنبال بازگرداندن تعادل بین روشنایی و تاریکی است.
۷. The Legend of Zelda: Phantom Hourglass / استفاده از صفحهی لمسی کنسول
سال انتشار: ۲۰۰۷
پلتفرم: Nintendo DS
دنبالهی بازی The Wind Waker روی کنسولهای خانگی منتشر نشد، بلکه در آن زمان فقط برای کنسولهای دستی در دسترس قرار گرفت. این تغییر پلتفرم امکان ادغام مکانیکهایی بسیار جالب را فراهم کرد، به ویژه ویژگی نقشهی جدیدی که امکان اصلاح و حاشیهنویسی با استفاده از صفحه نمایش لمسی کنسول نینتندو DS را فراهم میکرد. علاوه بر این، این ادامهی داستان بازی Wind Waker به طرفداران این اثر کالت کلاسیک اجازه داد تا از سرنوشت بسیاری از شخصیتهای اصلی و اتفاقات پس از وقایع آن بازی مطلع شوند. در واقع در این اثر، لینک باید یک بار دیگر در دریاهای آزاد در جستوجوی تترا (Tetra) که ربوده شده است، حرکت کند. از طرفی این بازی که در یک اقیانوس پر زرق و برق و گسترده میگذرد، بر عنصر اکتشاف تاکید دارد و بازیکنان از ساعت شنی جادویی برای مدیریت زمان در حین کاوش در سیاهچالههای خطرناک استفاده میکنند.
۶. The Legend of Zelda: Spirit Tracks / هایرولی متفاوت و اهمیت بیشتر نقش زلدا
سال انتشار: ۲۰۰۹
پلتفرم: Nintendo DS
در ادامهی انتشار نسخههای مختلف زلدا برای کنسول نینتندو DS، دنبالهای نیز برای بازی Phantom Hourglass روی این کنسول منتشر شد که بسیاری از عناصر نمادین این مجموعه را ایجاد کرد. این بازی داستان ۱۰۰ سال پس از وقایع بازی The Wind Waker را بیان میکند و Hyrule جدیدی را ارائه میدهد که در آن نوعی انقلاب صنعتی در حال وقوع است. این دلیل زیبایی منحصر به فرد استیمپانک (steampunk) و تمرکز اصلی آن بر قطارها و راه آهن است. از طرف دیگر، این اولین بازیای است که بیشتر بر روی پرنسس زلدا تمرکز میکند و شخصیت او را بیشتر توسعه میدهد، همچنین بازی شامل مکانیک تسخیر دشمنان برای کمک به حل معما میشود. بازیکنان لینک را در حالی که قطاری را در یک چشمانداز وسیع پر از سیاهچالهها، دهکدهها و دشمنان حرکت میدهد، کنترل میکنند. یکی از ویژگیهای برجستهی این اثر، نقش فعال پرنسس زلدا به عنوان همراه لینک است و روح او میتواند شوالیههای فانتوم (Phantom knights) را در اختیار داشته باشد و این یک لایهی استراتژیک به معماها و مبارزات اضافه میکند. از طرفی کنترلهای صفحهی لمسی مشابه نسخهی قبلی، به بازیکنان اجازه میدهند مسیرهایی را برای لینک و قطار ترسیم کنند، در حالی که او از میکروفون DS برای کارهای مختلف مانند نواختن Spirit Flute استفاده میکند.
۵. The Legend of Zelda: Skyward Sword / شروع یک جدول زمانی افسانهای
سال انتشار: ۲۰۱۱
پلتفرم: Wii
انتشار افزونهی Wii MotionPlus برای کنترلر Wii به معنای ورود بازیهای جدیدی بود که دقت این کنترلر را آزمایش میکردند که این بازی Skyward Sword یکی از آنها است. توانایی تجربهی مبارزاتی همهجانبه مانند Twilight Princess عنصر اصلی در نسخهی بعدی بود. این بازی همچنین به طور رسمی و زمانی منشا جهان زلدا را نشان داد و توضیح داد که چه اتفاقی برای اولین حضور پروتاگونیستها افتاده و چرا قرار است آنها را در طول زمان دوباره ملاقات کنید. همچنین ارتباط بهتری بین شخصیت لینک و زلدا به روشی متفاوت نسبت به آنچه در آثار قبلی دیده شده بود برقرار کرد. اگر بخواهیم به صورت جزئیتر به بازی بپردازیم، داستان آن به عنوان نقطهی شروع زمانی این مجموعه، داستان اصلی Master Sword و درگیری ابدی بین لینک، زلدا و مرگ شیطان را روایت میکند. داستان در دنیایی اتفاق میافتد که جزایر شناور بر فراز ابرها حرکت میکنند، بازیکنان لینک را در حالی که به سطح زمین میرود تا اسرار را کشف کند و با نیروهای تاریک مبارزه کند کنترل میکنند و همهی اینها در حالی اتفاق میافتد که بازیکن درگیر روایتی غنی با افسانههای باستانی میشود. استفادهی نوآورانه از کنترلهای موشن بازی، آن را متمایز میکند و باعث میشود هر چرخش شمشیر، استفاده از سپر و حل معما حس و حال خوبی به شما بدهد. این بازی همچنین سیستم سنجش استقامت را معرفی کرد و چالشهای جدیدی را به دویدن و مبارزه اضافه کرد و به بازی لایهی جدیدی از استراتژی داد که در نسخههای قبلی این مجموعه وجود نداشت.
۴. The Legend of Zelda: A Link Between Worlds / طراحی غیرخطی سیاهچالهها
سال انتشار: ۲۰۱۳
پلتفرم: Nintendo 3DS
این بازی که برای کنسولی منتشر شد که از آثار سهبعدی نیز پشتیبانی میکرد، شامل مکانیک جالبی بود که شخصیت لینک را به بعد دوم برد. این اثر ماجراجویی جدیدی را پس از وقایع بازی A Link to the Past ارائه میدهد. در این نسخه از بازی از یک نسخهی دیگر از جهان Hyrule به نام Lorule رونمایی شده است. این بازی به خاطر گیمپلی خود متمایز است زیرا علاوه بر توانایی لینک در تبدیل شدن به رنگ، نوعی ماجراجویی به صورت غیرخطی را ارائه میدهد. بازیکن میتواند سیاهچالههای مختلف را بدون توجه به ترتیب و با استفاده از مکانیکی که امکان اجارهی آیتمها را میدهد و توسط شخصیت Ravio ارائه شده تکمیل کند. طراحی شخصیتها و مراحل احتمالا بهترین ویژگیها این بازی هستند. در نهایت این بازی با ترکیبی از نوستالژی و نوآوری، موفق شده نسخههای قبلی خود را گرامی بدارد و در عین حال مسیر خاص خود را نیز بپیماید.
۳. The Legend of Zelda: Tri Force Heroes / لباسهای متنوع
سال انتشار: ۲۰۱۵
پلتفرم: Nintendo 3DS
تقریبا پس از ۱۰ سال، مجموعهی زلدا یک بازی ماجراجویی چندنفره را معرفی کرد. در حالی که این اثر یکی از جدیدترین بازیهای اصلی این سری است و دنبالهی مستقیم بازی A Link Between Worlds است، اما بیشتر اوقات نادیده گرفته میشود. یکی از جزئیات خاص بازی که بیش از همه خودنمایی میکند، تمرکز بر لباسهای مختلف است. هر یک از بازیکنان میتوانند لباسهای مختلفی را انتخاب کنند که تواناییهای ویژهای را به آنها میدهد که میتواند به سبک بازی آنها کمک کند و آنها را راهنمایی کند. داستان بازی در پادشاهی هایتوپیا (Hytopia) اتفاق میافتد و حول محور سه پروتاگونیست میچرخد که وظیفه دارند شاهزاده استایلا (Styla) که نفرین شده تا لباس زشتی بپوشد را نجات دهند. برخلاف دیگر بازیهای زلدا، این بازی تاکید زیادی بر کار گروهی دارد.
۲. The Legend of Zelda: Breath Of The Wild / تغییراتی ساختارشکن در کنار روایتی غیرخطی
سال انتشار: ۲۰۱۷
پلتفرم: Nintendo Switch, Wii U
این اثر این مجموعه را به نوعی ریبوت کرد و در همهی جنبهها تغییراتی در فرمول از پیش تعیین شدهی سری ایجاد کرد. Breath Of The Wild این سری از دنیای وسیعی که به تکههایی کوچکتر تقسیم شده بود را به یک بازی جهان باز با گزینههای زیادی برای کاوش تبدیل کرد. به همین ترتیب، ساختار غیرخطی بازی با روایتی منحصر به سبک بازی هر بازیکن به اوج خود میرسد. این بازی بازیکنان را در پادشاهی وسیع هایرول قرار میدهد که توسط نیروی ویرانگر گانون ویران شده است. به عنوان لینک، بازیکنان باید این دنیای گسترده را کاوش کنند، پازلهای پیچیده را حل کنند و در نبردهای پویا شرکت کنند، همه اینها در حالی رخ میدهد که بازیکنان قدرت شکست گانون و نجات شاهزاده زلدا را دوباره کشف میکنند. چیزی که این بازی را متمایز میکند، دنیای گسترده و تعاملی آن است. هر گوشه از هایرول پر از اسرار، چالشها و فرصتهایی برای اکتشاف است. همچنین به بازیکنان آزادی بیسابقهای داده میشود تا به هر ترتیبی که میخواهند با ماموریتها مقابله کنند و از کارهای خلاقانه برای حل مشکلات و همچنین برای غلبه بر موانع استفاده کنند.
۱. The Legend of Zelda: Tears Of The Kingdom / جهانی گسترده به همراه محتوای فراوان
سال انتشار: ۲۰۲۳
پلتفرم: Nintendo Switch
این بازی دنبالهی اثر موفق Breath of the Wild است و از همان جایی که آن بازی متوقف شد ادامه مییابد و بیشتر مواردی را که آن را عالی کرده بود، گسترش میدهد. داستان بازی حول محور قدرتهای باستانی، قلمروهای اسرارآمیز و نبرد مداوم علیه نیروهای تاریکی میچرخد. این بازی عناصر قدیمی اکتشاف، حل معما و نبردهای پر از اکشن که طرفداران انتظارش را داشتند را در هم ادغام میکند، در حالی که مکانیکها و چالشهای جدیدی را نیز برای تازه نگه داشتن تجربه معرفی میکند. یکی از هیجان انگیزترین ویژگیهای این بازی، کاوش به صورت عمودی است. در واقع بازیکنان اکنون میتوانند آسمان بالای هایرول را کاوش کنند. لینک تواناییهای جدیدی بدست میآورد که به او اجازه میدهد تا به جزایر شناور برسد و اسرار پنهان بالای ابرها را نیز کشف کند. این محیطهای هوایی معماها، دشمنان و منابع جدیدی را ارائه میکنند و لایهای از کاوش را ایجاد میکنند که جهان باز و وسیع زیرین را تکمیل میکند. ترکیب اکتشاف زمینی و هوایی دامنهی بازی را گسترش میدهد و تجربهای پویاتر را ارائه میدهد. به طور کلی بازی چیزهای خاصی را برای طرفداران قدیمی این مجموعه و همچنین بازیکنان جدید ارائه میدهد و طراحی سری را بیشتر روی تجربهای سندباکس متمرکز میکند.
بیشتر بخوانید:
- ۲۰ بازی برتر افسانهی زلدا؛ پدر ماجراجویی در بازیهای ویدیویی
- افسانهی زلدا از صفر تا صد؛ تاریخچه بزرگترین ماجراجویی بازیهای ویدیویی
- ۱۵ حقیقتی که باید دربارهی افسانهی زلدا بدانید
- لذت گم شدن در افسانهی زلدا: چرا دیگر از حس گم شدن در بازیهای جدید زلدا خبری نیست؟
منبع: CBR