وست‌ورلد؛ ذهن دو جایگاهی (قسمت‌های ماندگار سریال‌ها)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
westworld

وست‌ورلد (West World): فصل اول، قسمت دهم – ذهن دو جایگاهی

این جمله‌ی تکراری را بارها شنیده‌ایم که در عصر طلایی سریال‌های تلویزیونی قرار داریم. کلی سریال بی‌نظیر و درجه یک با موضوعات بکر و عالی ساخته می‌شود. مسلما در بین این همه سریال فوق‌العاده، کلی قسمت معرکه داریم که شایسته‌ی پرداخت بیشتر هستند. به همین دلیل این بخش تازه را ایجاد کرده‌ایم. در این بخش به معرفی قسمت‌های ماندگار سریال‌های تلویزیونی بپردازیم. در اولین مطلب این بخش، به سراغ قسمت دهم از فصل یکم سریال «وست‌ورلد»، با نام «ذهن دوجایگاهی» رفته‌ایم. این را هم در نظر داشته باشید که در این مطلب، قطعا بخش‌های کلیدی از داستان سریال لو می‌رود.

بعضی سریال‌ها معمولا شروع کندی دارند. باید کمی بگذرد و مخاطبان با شخصیت‌ها و داستان‌های آن‌ها آشنا شوند تا کم‌کم سریال جالب توجه شود و هوادارانی گرد خود جمع کند. اما وست‌ورلد از همان ابتدا کوبنده آغاز کرد. سریال در هیاهوی فصل‌های پایانی سریال «بازی تاج‌وتخت» پخش خود را شروع کرد. ولی حتی با وجود چنین رقیب قدری، به لطف ایده‌ی بکر و داستانی کنجکاوی‌برانگیز، خیلی راحت جالب توجه علاقه‌مندان سینما و تلویزیون قرار گرفت.

وست‌ورلد داستان پیچیده‌ و تودرتویی دارد و در هر قسمت، اسرار حیرت‌انگیز تازه‌ای برملا می‌شود. داستان بسیار چندلایه و مبهم است و نویسندگان سریال هم عجله‌ای برای گره‌گشایی از این اسرار ندارند. همچنین سریال در پس داستان جذاب خود، دست روی مضمون‌های عمیق و فلسفی چون جبر، اختیار، ماهیت جهان و زندگی و مسائلی از این دست می‌گذارد. اما در قسمت پایانی و ۹۰ دقیقه‌ای فصل اول است که وست‌ورلد، با یک پایان تماشایی و فوق‌العاده، ضرب شستی به مخاطب می‌زند و به فراتر از یک سریال معمولی تبدیل می‌شود.

یک داستان خوب علاوه بر ایده‌ی جذاب، به یک پایان درست هم نیاز دارد. پایانی که بتواند جمع‌بندی کاملی از داستان‌ها و خرده داستان‌های پیشین باشد. این کاری است که وست‌ورلد عالی انجام می‌دهد.

در قسمت دهم رازهای بسیاری از سریال برای ما آشکار می‌شود. حتی کلی راز جدید هم پیش چشم ما شکل می‌گیرند. ساختار این قسمت به گونه‌ای است که گویی جاناتان نولان و لیزا جوی، خالقان اصلی سریال، اصلا به فکر ساخت فصل‌های بعدی نبوده‌اند و می‌خواسته‌اند داستان فصل اول را طوری به پایان برسانند که یک پایان برای کل این جهان داستانی باشد. واقعا هم بعد از تماشای افت شدید سریال در فصل‌های دوم و به ویژه سوم، می‌توان گفت که شاید واقعا آن‌ها هیچ برنامه‌ای برای ساخت فصل‌های بعدی نداشته‌اند. با این افت شدید، خیلی از مخاطبان هم حتما آرزو می‌کنند که وست‌ورلد همان فصل یک تمام می‌شد.

آرنولد و فورد، پیچیده‌ترین و مرموزترین شخصیت‌های دنیای وست‌ورلد در این قسمت ابعاد تازه‌ای از وجود خود به نمایش می‌گذارند. متوجه می‌شویم که آرنولد تمام مدت به دنبال رساندن این میزبان‌ها به آگاهی بوده است. اما فورد مخالف چنین نگرشی است، چون معتقد است آن‌ها هنوز آن‌قدر توانا نیستند که بتوانند به چنین آگاهی برسند و از خود محافظت کنند. و در قسمت آخر فورد با آن نمایش پایانی، مطمئن می‌شود که فرصت وقوع چنین رخدادی رسیده است.

گویا آنتونی هاپکینز به این شرط حاضر شده در سریال بازی کند که تنها یک فصل بازی کند. معلوم نیست نویسندگان سریال به خاطر چنین شرطی داستان فورد را به اتمام می‌رسانند یا واقعا از همان ابتدا چنین چیزی در ذهن‌شان بوده است. اما در هر صورت، پایان قسمت دهم، قتل فورد و حمله‌ی میزبان‌ها به آدم‌های از همه‌جا بی‌خبر، یک اختتامیه‌ی بی‌نظیر برای یکی از تماشایی‌ترین سریال‌های قرن بیست‌ویک است. فورد دیگر از بازی با این پارک و محدودیت‌های فراوانش خسته شده است، می‌خواهد زمین بازی بزرگ‌تری انتخاب کند، و چه زمین بازی بزرگ‌تر و هیجان‌انگیزتر از کل سیاره‌ی زمین؟! آن لبخند پیروزمندانه‌ی ویلیام در اواخر قسمت دهم هم به‌خوبی نشان می‌دهد که او چقدر عاشق این نقشه‌ی جدید است.

ویژگی قسمت «ذهن دوجایگاهی» این است که خیلی خوب موفق می‌شود روند منسجمی که از ابتدای سریال تا به‌ حال شروع شده بود را تا انتها برساند. وست‌ورلد ابتدا پررمز و راز شروع می‌شود. ما هم ابتدا همچون میزبان‌ها فکر می‌کنیم کل دنیای داستانی سریال در این پارک خلاصه می‌شود. ولی کم‌کم رازها برملا می‌شود و از خیلی چیزها رونمایی می‌شود. این یک نکته‌ی مهم است که بعد از اینکه میزبان‌ها به حقیقت ماجرا پی بردند، تکلیف بقیه‌ی داستان چه می‌شود. حتی اگر هم فصل دومی در کار نباشد، بالاخره مخاطب در ذهن خود دوست دارد به بقیه‌ی این ماجراها فکر کند.

نقطه‌ی قوت قسمت دهم فصل اول در همین است. این قسمت به شکلی هنرمندانه، ابعاد جهان داستانی سریال را گسترش می‌دهد. بدون این‌که خدشه‌ای به روایت یا شخصیت‌پردازی وارد شود. خداحافظی فورد، همچون دیگر تکه‌های حضورش در این داستان، باشکوه و زیرکانه است و خبر از هوش بالای او می‌دهد. اما قرار نیست همه‌چیز در همین یک قسمت تمام شود. «ذهن دوجایگاهی» کلی راز جدید هم رو می‌کند تا مخاطب بی‌صبرانه منتظر بقیه‌ی داستان باشد.

قسمت دهم پر از صحنه‌های ماندگار است و تنها به نقشه‌ی فورد خلاصه نمی‌شود. مثل صحنه‌ای که میو در قطار و در آستانه‌ی فرار از این پارک است، ولی به یک‌باره به خاطر دخترش تصمیم می‌گیرد برگردد. این همان آگاهی است که فورد و آرنولد کل عمر خود دنبالش بوند. یک آگاهی حسی و عقلی فراتر از فرمول‌بندی‌ها و کدنویسی‌ها. دیگر صحنه‌ی ماندگار این قسمت مواجهه‌ی ویلیام با فورد است. این صحنه به لطف بازی درخشان آنتونی هاپکینز و اد هریس، عالی از آب درآمده است.

فقط ما نیستیم که از «ذهن دوجایگاهی» تعریف می‌کنیم. این قسمت با استقبال گسترده‌ی منتقدان و مخاطبان همراه شد و همه بی‌صبرانه منتظر فصل بعدی ماندند. قسمت پایانی فصل اول وست‌ورلد در وبسایت راتن تمیتوز امتیاز ۹۴ از ۱۰۰ را دارد. در iMDB امتیاز آن با ۲۹ هزار رأی، ۹٫۷ از ۱۰ است. آن‌ موقع همچنان به ادامه داستان خوش‌بین بودیم و نمی‌دانستیم وست‌ورلد در ادامه این‌قدر افت می‌کند. کاش کل جهان وست‌ورلد در همان یک فصل به پایان می‌رسید.

راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. تونی سوپرانو

    آقا دمتون گرم این اپیزود وست وورلد با اختلاف بهترین اپیزود و یه شاهکار بود برای خودش ذهن دو شاخه❤️
    آقا حتما از اینترنشنال اساسین لفت اورز که شاید به راحتی بشه گفت بهترین و قدر ندیده ترین اپیزود دهه اخیر نقد برید. واقعا چقدر ابر شاهکار بود.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما