بررسی نقاط ضعف و قوت سریال «یاغی» (چرا ببینیم و چرا نه؟)
حالا شش هفته است که سریال «یاغی» هر پنجشنبه روی خروجی پلتفرم فیلیمو قرار میگیرد. سریالی که طی این مدت کوتاه سر و صدای زیادی به پا کرده و مانند هر اثر نمایشی قابل توجهی، مخالفان و موافقان زیادی هم دارد.
- شبکهی نمایش خانگی و تمام ستارگانش؛ از آهنگی «شباهنگی» تا عزتی «زخم کاری»
- از رمان «سالتو» تا سریال «یاغی»؛ روایتی متفاوت از شهر تهران
«یاغی» مانند بسیاری از سریالهای شبکه نمایش خانگی، حاصل تصمیمگیری پلتفرمهای خصوصی جهت انبوهسازی مجموعههای نمایشی است. تصمیمی که پس از شیوع گسترده کرونا و تعطیلی مقطعی سینما، طی دو سال اخیر اتفاق افتاد. پلتفرمهای بزرگ مانند نماوا و فیلیمو روی کارگردانهای سینما سرمایهگذاری کردند و با دعوت از آنها، چندین پروژه سریالسازی کلید خورد. «یاغی» هم نتیجه اعتماد فیلیمو به محمد کارت، کارگردان جوان سینما است. کارگردانی که پیشتر با ساخت فیلم «شنای پروانه» نظر بسیاری از منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرده بود.
این سریال از روزهای اولیه پیش تولید، به دلیل داستان و گروه بازیگرانی که برای آن انتخاب شده بود از پروژههای کنجکاویبرانگیز نمایش خانگی بود. حالا اما با گذشت شش قسمت، دیگر بیشتر کارتهای بازیگری این سریال رو شده و مخاطب با فضا و داستان آن همراه شده است. این مجموعه، فعلا پرمخاطبترین مجموعهی شبکه نمایش خانگی است. رقیب سرسختی هم ندارد، چون بیشتر آثاری که همزمان با آن در حال انتشارند، ژانرهای متفاوتی دارند. اما «یاغی» هم مانند تمام مجموعههای ساخته شده در شبکه نمایش خانگی نکات مثبت و منفی زیادی دارد که میتواند هر مخاطبی را ترغیب یا دلزده کند. به همین دلیل، مروری خواهیم داشت بر دلایل جذابیت این مجموعه و پس از آن به نکات منفی سریال یاغی هم میپردازیم؛ نکاتی که به راحتی نمیتوان نادیدهشان گرفت.
چرا باید سریال یاغی را ببینیم
۱. داستان اقتباسی
اولین ویژگی برجسته سریال «یاغی»، اقتباس آن از روی رمانی به نام «سالتو» است. این کتاب، از رمانهای قابل توجه و جذاب حوزه ادبیات داستانی در سالهای اخیر بوده. پس از انتشار خبر اقتباس «یاغی» از این رمان، آنهایی که این کتاب را خوانده بودند، میدانستند که سریال هر ضعفی داشته باشد، داستانی محکم و جذاب دارد. علاوه بر داستان این کتاب، خود فعل اقتباس، در فیلم و سریالسازی ایرانی، اتفاقی ویژه و کمیاب به حساب میآید که البته در این دو سال اخیر و بالاگرفتن موج سریالسازی در نمایش خانگی، اقبال کارگردانها به این روش بیشتر شده. همچنین تجربهی موفق سریال «زخم کاری» در جذب مخاطب بیش از پیش، پلتفرمها را به اقتباس از ادبیات داستانی فارسی، ترغیب کرد. «سالتو» رمانی درباره یک پسر نوجوان و ساده به نام سیاوش است که در یک محله فقیرنشین زندگی میکند، مادری بیمار و افسرده دارد و تنها انگیزه زندگیاش کشتی گرفتن است. اما در راه همین ورزش با افراد خلافکاری آشنا میشود که زندگی او را دگرگون میکنند. این رمان به خوبی سیر تبدیل شدن یک قهرمان به ضدقهرمان را تعریف میکند و فقر، کشتی و فساد سیستماتیک در لایههای زیرین جامعه، مباحث اصلی داستان «سالتو» را تشکیل میدهد. محمد کارت که پیش از این هم برای نوشتن فیلمنامه «شنای پروانه» از پدرامپور امیری و حسین دوماری کمک گرفته بود، برای نوشتن متن سریال «یاغی» هم سراغ آنها رفته. خط داستان اصلی «یاغی» همان ماجرای کتاب «سالتو» است، اما تا قسمت دوم سریال، خرده داستانهایی در سریال دیدیم که در کتاب اصلا به آنها اشاره نشده، مثل ماجرای عشق شخصیت اصلی و شناسنامه نداشتن بچههای پایین شهری، اما از قسمت سوم به بعد تازه سریال وارد فازی شد که هرچه بیشتر آن را به کتاب «سالتو» نزدیک کرد.
۲. فیلمبرداری
مهمترین چیزی که در نگاه اول مخاطب را جذب یک اثر نمایشی میکند، قاببندی و فیلمبرداری آن است. محمد کارت که در فیلم «شنای پروانه» با سامان لطفیان همکاری کرده بود، برای ساخت اولین سریالش هم سراغ او رفت. لطفیان جوان است و از چهرههای تازهکار با کارنامهای پربار در زمینه فیلمبرداری است. او بلد است چطور حس اضطراب را با لرزش تکنیکال دوربین به بیننده منتقل کند. از طرفی جای قرارگیری دوربین گاهی اغراق شده است، اما بیننده را آزار نمیدهد. «یاغی» داستانی شیرینی ندارد و یک درام با دورتند است، اگر تصویرها هم زمخت و حسابشده نبود، حتما مخاطب خسته میشد.
۳. صحنههای ورزشی
جاوید شخصیت اصلی سریال «یاغی»، کشتیگیر است و حجم زیادی از داستان درباره مبارزات او در میدان با حریفها روایت شده. مهدی افروزمنش، نویسنده رمان «سالتو» در کتابش به خوبی این لحظات نفسگیر را توصیف کرده. درباره تبدیل رمان به سریال، نگرانی این وجود داشت که «یاغی» مانند بسیاری از آثاری که درباره ورزشکاران ساخته شده به یک مستند ورزشی تبدیل شود. اما محمد کارت به کمک سامان لطفیان فیلبمردار و اسماعیل علیزاده تدوینگر و با بهرهگیری درست از موسیقی، صحنههای کشتی را برای بیننده نفسگیر و دیدنی کرده. این موضوع زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که یک مخاطب بدون هیچ علاقه و اطلاعاتی از ورزش کشتی پای این سریال بشیند و این سکانسها را هم مانند بقیه درام قصه دنبال کند.
۴. استفاده درست از موسیقی
در بخش قبل، به موسیقی اشاره کردیم. بدون تردید بامداد افشار آهنگساز سریال «یاغی» یکی از ارکان اصلی این مجموعه است. او با موسیقیهایی که ساخته و قطعات ساخته شدهای از آهنگسازان مشهور به خدمت گرفته، مخاطب را به خوبی با فضا و احساساتی که باید در هر سکانس تجربه کند، نزدیک میکند. تا اینجای سریال، یکی از دیدنیترین بخشهای کار بامداد افشار را در سکانس فرار جاوید و دختر مورد علاقهاش ابرا، از دست داییهای این دختر دیدیم. این آهنگساز، قطعه آرام و عاشقانهی «مرا ببوس» با صدای ویگن دردریان را بر روی یک صحنه گریز به شکلی میکس کرده که انگار تمام فریادهای خواننده برای معشوق، از دل جاوید و ابرایی که به سختی در حال دویدن هستند، شنیده میشود. آنها در گِل و زیر مشت و لگد داییهای ابرا گیر میافتند و ما به جای صدای تقلا و گریه و زاری شخصیتها، فقط صدای خواننده را میشنویم که میگوید:«مرا ببوس، برای آخرینبار». این استفاده درست از موسیقی در صحنههای دعوا و دلتنگی جاوید برای ابرا و همانطور که قبل گفتیم، در سکانسهای کشتیگرفتن هم به خوبی دیده میشود.
۵. انتقادات اجتماعی
ممکن است که داستان سریال «یاغی»، ماجراهای مختلفی را به هم پیوند زده باشد، اما در واقع همه چیز در این داستان برپایه یک مفهوم شکل گرفته و آن فقر است. محمد کارت در طول سالهایی که به صورت مستمر کار مستندسازی انجام داده و پس از آن با ساخت اولین فیلمش یعنی «شنای پروانه» همیشه در پی نشان دادن تصویر متفاوتی از فقر، اهالی حاشیهنشین و وضعیت زندگی آنها بوده. حالا «یاغی» هم در ادامه سایر آثار کارت، سعی میکند مشکلات قشر ضعیف جامعه را نشان دهد. مشکلاتی که هر انسانی را در شرایطی قرار میدهد تا به سمت خلاف کشیده شود. صحبت از فقر خودش به نوعی نقد اجتماعی است، اما سریال «یاغی» علاوه بر به تصویرکشیدن این موضوع، انتقادات غیر مستقیمی هم به مسایلی مانند ریاکاری برخی افراد مذهبی، پدیده مهاجرت و پناهندگی، مشکلات اهالی موسیقی مستقل، قوانین سخت در زمینه اخذ شناسنامه و… هم اشاره میکند. این موضوع باعث شده به شکل واقعیتری جامعه ایران امروز در «یاغی» دیده شود. اتفاقی که پس از ساخته شدن سریالهای زیاد در خانههای اشرافی یا سطح متوسط جامعه، بلاخره شبکهی نمایش خانگی را هم به واقعیت زندگی قشر پایین جامعه نزدیک کرد.
۶. گروه بازیگران
به جز یک یا دو سریال، در این سالهای اخیر هر مجموعهای که در شبکه نمایش خانگی تولید شده، در زمینه گروه بازیگران از یک فرمول واحد پیروی کرده است؛ تعداد زیادی چهره که در نقشهای کوتاه و بلند حضور دارند. در بسیاری از این مجموعهها در همان چند قسمت ابتدایی بیشتر بازیگران و کاراکترهایشان به مخاطب معرفی میشدند و دیگر دست سازندگان برای غافلگیری مخاطب بسته میشد. «یاغی» از فرمول تکراری تعدد چهرهها استفاده کرده، اما با گذشت ۶ قسمت، از برخی از بازیگران مطرح این مجموعه هنوز رونمایی نشده. این را هم باید اضافه کرد که انتخاب بازیگران سریال «یاغی» مانند یک شمشیر دو لبه هم از ویژگیهای مثبت این مجموعه به حساب میآید و هم از ویژگیهای منفی آن. برخی بازیگران، از جمله پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، عباس جشمیدیفر و الیکا ناصری در نقش ابرا، به درستی از پس نقش خود بر آمدهاند. پیروزفر نگاه نافذ و شخصیت در ظاهر کاریزماتیک اما در باطن مبهم را به خوبی ایفا میکند. طناز طباطبایی از قالب نقشهای تکراری چند سال اخیر خود خارج شده و یک زن قدرتمند است که البته هنوز چندان از بازیاش رونمایی نشده. عباس جشمیدیفر متفاوتترین نقش دوران بازیگری خود را ایفا میکند و تا اینجا قابلتوجهترین بازیگر سریال است. الیکا ناصری اولین حضور جدی خود در جلوی دوربین را تجربه میکند، اما بازی کنترل شده و قابل قبولی دارد.
به ویژگیهای منفی گروه بازیگران در ادامه خواهیم پرداخت.
چرا نباید سریال یاغی را ببینیم
۱. لاتبازی
محمد کارت در مصاحبهای گفته بود خاستگاه خودش، جنوبشهر بوده و در میان قشر پایین جامعه بزرگ شده. تا پیش از ساخت فیلم بلند سینماییاش «شنای پروانه»، همهی مستندهایی که ساخته بود، به زندگی این افراد و سایه اعتیاد بر محلههای پایین شهر پرداخته. «شنای پروانه» پس از مستند «بچهخور»، تلاش محمد کارت برای نشان دادن تصویر متفاوتی از ارازل و اوباش پایین شهر بود. این فیلم منتقدان و طرفداران زیادی داشت. اما نکته مهم این است که داستان یک خطی «شنای پروانه» با زورگیری و لاتبازی همین ارازل و اوباش کشدار شده بود. فیلم ریتم تندی داشت و مدام دعوا و عربدهکشی را به تصویر میکشید. حالا در سریال «یاغی» هم دقیقا در ادامه همان فضای فیلمهای گذشته محمد کارت، لاتبازی و اوباشگری، برجستهترین موضوعی است که دیده میشود. در این سریال در محله فقیر نشینی به نام لیانشامپو، همه مردها لات و ارازل اوباش هستند و حتی شخصیت اصلی، یعنی جاوید هم که ظاهرا سالم مانده، اما لات بازیهایی برای خود دارد. پرداختن به این قشر جامعه فاکتورهایی را لازم دارد که اتفاقا محمد کارت آنها را خوب میشناسد، اما مشکل اساسی این است که تا اینجای سریال، آنقدر دز اوباشگری و فحاشی در این مجموعه زیاد بوده که جامعه هدف بینندگان «یاغی» را عملا نمیتوان تمام اعضای خانواده در تمام سنین در نظر گرفت. انگار این سریال تنها برای بخشی از افراد جامعه ساخته شده.
۲. گروه بازیگران
همانطور که پیشتر گفتیم، گروه بازیگران این سریال در کنار نقاط قوتش، ضعفهای بزرگی هم دارد. بازیگر نقش اصلی این سریال علی شادمان است. درباره بازی او در این مجموعه نقدهای مثبت و منفی فراوانی نوشته شده، واقعیتش این است که شادمان بازیگر خوبی است که در طول این سالها سعی کرده به توان بازیگری خود اضافه کند، اما گزینه مناسبی برای نقش جاوید نیست. جاوید پسری از طبقه فرودست جامعه است که اتفاقا در میان لاتها بزرگ شده، پدری معتاد داشته و پس از مرگ مادرش، برای یک دزد اسقاط فروش کار میکند. علی شادمان برای نزدیک شدن به این نقش، سعی کرده لحن و بیانی متفاوت داشته باشد، اما حرف زدنش بیشتر از اینکه نوع محیطی که در آن بزرگ شده را نشان دهد، تبدیل به فن بیانی ناقص شده که انگار یک نفر دارد ادای لاتها را در میآورد تا اینکه واقعا از بطن این قشر برخاسته باشد. از طرفی، با وجود اینکه شادمان در واقعیت ۲۵ سال سن دارد و از از شخصیت جاوید چندسالی بزرگتر است، اما صورتش و رد کودکانهای که هنوز در چهرهاش باقیست، ظاهرش را از یک کشتیگیر پایینشهری، دور میکند. علی شادمان روی فیزیکش کار کرده، اما چهره او، پذیرش کاراکتر جاوید را کمی سخت میکند. همچنین اگر قرار باشد سریال به طور کامل براساس رمان «سالتو» پیش برود، کار علی شادمان سختتر هم خواهد شد. چون او باید قالبی که تا به حال داشته را بشکند و شخصیتی منفی به خود بگیرد.
نکته منفی دیگر در گروه بازیگران «یاغی»، انتخاب و نوع بازی امیر جعفری در نقش اسی است. امیر جعفری سالهاست در یک نقش فرو رفته و انگار قصد بیرون آمدن از این قالب را ندارد. یک کلاش بددهن که قصد سواستفاده دارد. بازیهای جعفری را در سالهای اخیر اگر مرور کنید، تنها تصویری که از او به یاد میآورید همین است. بازی و اکتهای تکراری او تا اینجا یکی از نقاط منفی گروه بازیگران یاغی است. اما هنوز معلوم نیست در ادامه نقش او تغییر پیدا خواهد کرد یا نه؟
دیگر مشکل بزرگ گروه بازیگران سریال، نقش عاطفه است که به آبان عسگری سپرده شده. در داستان اصلی، پسر جوان با مادر مریض و افسردهاش زندگی میکند، اما در سریال، مادر جاوید مرده و او تنها خواهرش عاطفه را دارد. خواهری که هنرمند است، رابطه عاطفی بلاتکلیفی دارد و مدام در نقش نیرو محرکه و وجدان جاوید عمل میکند. اما آبان عسگری، اصلا نتوانسته به درستی این نقش را اجرا کند. او فن بیان خوبی ندارد، قدرت و تمپو بازیگریش از تمام بازیگران مقابلش پایینتر است و انگار وصلهای است که به داستان الصاق شده.
۳. ضعف دیالوگنویسی
با اینکه فیلمنامه سریال «یاغی» یک منبع اقتباسی داشته که این کتاب پر است از توصیفات و گفتگوهای قابل تامل، اما محمد کارت و دو نویسنده همکارش، در دیالوگنویسی برای بازیگران چندان از کتاب «سالتو» کمک نگرفتهاند. دیالوگهای سریال «یاغی» را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول حرفها و تیکهپرانیهای لاتی است که بیشتر با الفاظی جدید و ناشنیده برای مخاطب عام همراه است. الفاظی که عمدتا باید توضیح داده شوند. این ادبیات لاتی در اکثر سکانسها، با فحش و الفاظ ناجور هم همراه میشود. دسته دوم دیالوگهای پرطمطراق و انگیزشی است که به شدت شعاری و حتی گاهی اغراق شده هستند. اکثرا این دیالوگها از زبان پارسا پیروزفر به عنوان راهنما و مربی به بچههای زیردستش زده میشود و گاهی هم طناز طباطبایی در نقش طلا آنها را به جاوید میگوید. جملاتی که در این چند هفته مدام در فضای مجازی وایرال شده. دستهی آخر هم دیالوگهای معمولی است. گاهی آنقدر معمولی که در حد دیالوگهای سریالهای درجه سوم تلویزیون هم تنزل پیدا میکند. به طور کلی، دیالوگنویسی سریال «یاغی»، بلاتکلیف است و یک خط سیر و ساختار مشخصی ندارد. انگار نویسندگان آنقدر سرگرم فضاسازی برای قصه بودهاند که از این موضوع مهم غافل شدهاند.
بابا انقدر ورند ننویسید اخه شما نقادها چرا انقدر حسودید… بخدا اگه چندتا ایراد بنی اسراییلی به زور نچسبومید به فیلم ، مردم نمیگن لال هستین… یکم به خودتون بیایین و این اثر فوق العاده رو بهش افتخار کنید هم به کارگردانش هم نویسنده اش و هم بازیگرانش… همگی عااالی بودند ممنونم از همگی
وقت شما بخیر . فیلمنامه سریال در نوع خودش جذابیتی ندارد وبسیار ضعف دارد و کاری کاملا آماتوریست . همنجور که شما فرمودید دیالوگ نویسی ضعیف است . ضعف بزرگ فیلم که محمد کارت داره از آن نون می خورد سواستفاده از عنصر خشونت است . او از خشونت و جامعه خشونت زده سواستفاده می کند برای جذب مخاطب . او شاید این را مطرح کند هدفش کالبدشکافی خشونت و از این دست شعارها باشد اما واقعیت این است ابدا اینگونه نیست .او همیشه دنبال ترویج و تصویری کردن خشونت است نه ریشه یابی و علل خشونت . این که ما در یک کل گویی بگویم علت فقر است که نمی شود سینما . ایشان در فیلمهایشان دارن اتفاقا تبلیغ ارازل واوباشی می کند و یک لمپنیسم اجتماعی وعقب ماندگی را ترویج می دهد که بسیار برای جامعه مضر است و محتوای مسمومی را برای جامعه تولید می کند. سریال در حد نقد نیست واقعا. گروه بازیگری هم اندازه هم نیستن بازیگران شناخته شده بازیهای استانداردی و گاهی خوب از خودشان نشان دادن اما بازیگران گمنام و کمتر شناخته شده بازیهایشان از جنس دیگه ای هستن و کلا تیم بازیگری یکدست نیستن . دوربین جاهایی ضعف داره و تدوین هم همینجور . واقعا باید در پایان تاسف خورد که جای فیلمسازان بزرگ و با استعداد را این روزها کسانی پر کردن که معلوم نیست با چه پارتیهایی وارد سینما شدند.
خوانندهی “مرا ببوس” ویگن نیست، حسن گلنراقیه.
این آهنگ با صدای خواننده های زیادی منتشر شده. قطعه ای که در سریال استفاده شده با صدای مرحوم ویگن دردریانه
خیر، قطعهی اصلی استفاده شده، با صدای گلنراقی.
قطعهی ویگن تنظیم کاملا متفاوتی داره. با یه جستجوی ساده میتونید بشنویدش.
خوب های ایران زدند گاراژ حالا ی سری بنجل اومدند تو کار
سریال اون موقعی خوب بود که پدر سالار- خانه سبز- در پناه تو و … بود حالا میخواند با زور گریم و ریش مخاطب کسب کنند البته که همیشه ی سری داغون هستند که مخاطب بشند. اینا همونهای هستند که سریال عاشقانه کره ای میبنند یا ترکیه ای
اتفاقا خانم آبان عسکری یکی از درخشان ترین بازیها رو تو این سریال داره
بررسی و نقد نکات منفی سریال خوب بود
بنظر من پاشنه آشیل سریال ، خود علی شادمان در نقش جاویده !!
کاملا با این مقاله مخالفم من بازی علی شادمان را واقعا دوست داشتم و به نظرم جالب اومد بهتره الکی برای پر کردن مقاله انتقاد بی جا نکنیم
بازی امیر جعفری هم درسته که تکراری اما این ربطی به فیلم نداره اون بازیش هرچند تکراری اما خوبه
خانم آبان عسکری هم به عنوان اولین تجربش تاحدی تونست از پس کار بر بیاد
من کلا با این قسمت مخصوصا با انتقاد از علی شادمان مخالف بودم اون بازیگر خوبیه توی این فیلم هم خوب تونست نقش جاوید را بازی کنه
اگر قرار بود واقعا جامعه پایین شهر رو به تصویر بکشه الفاظ خیلی رکیک تری باید استفاده میشد/اتفاقا برای این که بتونن همه ببینن کمی با ادبیش کردن /اینجا هم هالیوود نیست که همه جوره صحبت کنن اجازه پخش هم بگیره نهایت به خاطر خشونت بالای ۱۴سال بزنن زیرش/
به نظرم متن شما بی نهایت سلیقه ای بود. این سریال هم مانند دیگر سریال ها نقاط مثبت و منفی زیادی دارد. اما این نکات در این متن به دور از حرفه و تخصص بیان شده و جالبه که حتی در قسمت نکات مثبت جملات منفی ارزش بالاتری دارند.
این طور نتیجه گیری می کنم که این متن تحت تاثیر سلیقه ای که دوستش نداشته نوشته و جهت گیری شده است.
آبان عسگری همسر محمد کارته احتمالا گفته یا یه نقشی به منم میدی یا طلاقت میدم:)
چه ربطی داره بازیش خوبه که
عالیه حتما ببینید