نوکیا، بلکبری و پالم ثابت میکنند باید از نجات برندهای فراموششده دست بکشیم
شرکتهای زیادی در زمینهی تولید گوشیهای هوشمند آمدند و تاریخ عظیمی برای خود ساختند اما در نهایت فراموش شدند. هرچه هم در راستای احیای دوبارهی آنها تلاش صورت گرفت فایدهای نداشت. نوکیا، بلک بری، پالم و … از جمله این شرکتها هستند که هیچگاه به شکوه سابق خود بازنگشتند. با توجه به این موضوع، آیا کار درست این نیست که از احیای برندهای فراموش شده دست بکشیم؟
یک ضربالمثل قدیمی وجود دارد که میگوید «هرچیز قدیمی دوباره جدید میشود» و مصداق آن را بارها و بارها در زمینههای مختلف شاهد بودیم. برای مثال مُد و فشن یکی از صنعتهایی است که در آن بسیاری از افراد میخواهند به همان طرحهای قدیمی بازگردند علیرغم اینکه چیزهای جدیدی برای امتحان کردن وجود دارد. بازگشت ون کمپر کلاسیک به خط تولید فولکس واگن را هم میتوان به عنوان مصداقی از این ضربالمثل مطرح کرد که خودروی عالی و پرطرفداری بود و ایدهی آن تا مدتها باقی میماند. اما در دنیای گوشیهای هوشمند، ایدهها تا چند وقت تعیینکننده هستند. از یکجایی به بعد، چیزهای دیگری شرکت را سر پا نگه میدارند.
یک برند گوشی هوشمند از ایدههای متعددی تشکیل میشود که برخی از آنها موفقیتآمیز هستند و برخی دیگر هم با شکست همراه میشوند. یک سری ایدهها هم هستند که از زمان خود جلوتر رفته و محدودیتها را در مینوردند. با در نظر گرفتن تمام این موارد، صنعت گوشیهای هوشمند بارها تلاش کرده تا برندهایی را که نتوانستند ایدههای نامحدودی را مطرح کنند و در نتیجه به دست فراموش سپرده شوند بار دیگر احیا کند. متأسفانه حتی یک مثال هم وجود ندارد که بخواهد ثابت کند احیای یک برند فراموش شده و تقریبا مرده موفقیتآمیز بوده است.
جدیدترین مثالی هم که در این رابطه وجود دارد، داستان بین Onward Mobility و بلک بری است. Onward Mobility از برنامههای خود برای احیای بلک بری در سال ۲۰۲۰ خبر داد اما دو سال بعد یعنی در جایی که اکنون حضور داریم و این مقاله را میخواهیم، هیچ کاربری وجود ندارد که از این همکاری سود برده باشد و بلک بری هم کاملا تعطیل شد. این تنها مثالی نیست که در این رابطه داریم. موارد زیادی وجود دارند ثابت میکنند حداقل در این صنعت، احیای یک برند فراموش شده اصلا کار نمیکند.
بلک بری برای زمانی که همه رویای خرید آیفون را در سر میپروراندند، یک گزینهی عالی به حساب میآمد. این شرکت کانادایی تمام تلاش خود را کرد تا سرویس پیامرسان بلک بری را بهبود ببخشد. این اپلیکیشن که بیشتر برای چت کردن مورد استفاده قرار میگرفت در سال ۲۰۰۵ رسما در دسترس قرار گرفت و به کاربران اجازه میداد تصاویر، متن، نوتهای صوتی و … را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و حتی تماس برقرار کنند. قابلیتی که اکنون iMessage و بسیاری از پیامرسانهای معروف دیگر از آن بهره میبرند.
پیامرسان بلک بری یا همان بلک بری مسنجر مثل چسبی بود که کاربران این شرکت را در کنار یکدیگر و این برند نگه میداشت.
درست مانند iMessage و آیفونها، BBM یا همان پیامرسان بلک بری به صورت انحصاری برای بلکبری ساخته شده بود و این حق انحصار تا سال ۲۰۱۳ ادامه پیدا کرد. این پیامرسان باعث شد بلکبری در کسب و کار خود رشد کند و مهمتر اینکه میلیونها نفر از کاربران خود را حفظ کند. البته که این کارها اگرچه خوب بودند اما در نبود یک سیستمعامل خوب و غنی از اپلیکیشن که بتواند با اندروید و iOS رقابت کند همچنان این شرکت و کاربرانش را آزار میدهد. در دورهای که دو سیستمعامل یادشده بیش از ۹۰٪ سهم بازار گوشیهای هوشمند را در اختیار داشتند، BlackBerry OS هیچ شانسی برای موفقیت نداشت مگر اینکه شرکت برای آن فکری میکرد که این اتفاق هم رخ نداد.
وقتی شرکت Research In Motion که در واقع شرکت مادر بلکبری محسوب میشود در نهایت تصمیم گرفت بلکبری را از بازار موبایل خارج کند، لایسنس برند آن را به TCL و Optiemus Infracom و یک سری شرکتهای دیگر فروخت. متأسفانه این شرکتها هم نتوانستند متوجه شوند که تمام جذابیت بلکبری همان پیامرسانش بود که کاربران را کنار هم نگه میداشت در غیر این صورت چیز جذابی از برند بلکبری برای عرضه وجود نداشت که این شرکتها بخواهند با تمرکز بر آن، احیای این برند معروف و قدیمی را رقم بزنند.
برخی از شرکتها تلاش کردند صفحه کلید فیزیکی را که امضای طراحی گوشیهای بلکبری به حساب میآید به آن برگردانند اما دیگر خیلی دیر شده بود. گوشیهای مبتنی بر اندروید و iOS آنقدر زیاد شدند که اصلا فکر کسی به سمت این نمیرفت که اصلا بلکبری وجود خارجی دارد یا خیر. بنابراین این برند خیلی راحتتر از قبل فراموش و سرویس پیامرسان آنها هم از دسترس خارج شد. دیگر گوشیها نام بلکبری را یدک میکشیدند و طبیعتا راه فراری در مقابل شکست وجود نداشت و بلکبری باید آن را میپذیرفت که پذیرفت.
همین داستان مشابه را با پالم هم داریم. تاریخچهی پالم و دلیل اصلی شهرت آن به خاطر دستگاههایی بود که به عنوان دستیار شخصی دیجیتالی در دسترس قرار داشتند و از اپلیکیشنهای متعددی هم پشتیبانی میکردند. در سال ۱۹۹۲، پالم تأسیس شد و تصمیم گرفت یک تعریف جامع و جدید از اینکه یک گوشی هوشمند باید چگونه باشد مطرح کند. در سال ۲۰۰۹ هم با سیستمعامل WebOS، طراحی مدرن رابط کاربری را وارد گوشیهای هوشمند کرد.
در همان سال بود که پالم پری (Palm Pre) به عنوان اولین گوشی با قابلیت انجام مولتی تسکینگ راهی بازار شد. رابط کاربری این گوشی مبتنی بر سوایپ بود یعنی با کشیدن انگشت روی آن میشد به منوهای مختلف رفت. چیزی که الان برای ما اصلا مهم نیست اما در آن زمان معجزه محسوب میشد. کافی است مراسم رونمایی از آیفون را به یاد بیاورید که وقتی استیو جابز روی صحنه آمد و گفت این اولین گوشی است که میتوان با سوایپ به راست قفل آن را باز کرد، چگونه از سوی حضار تشویق شد. گویا یک قابلیت فضایی در آیفونها وجود داشت.
مانند بلکبری، پالم هک دست به دست شد تا بلکه شرکتی بتواند آن را نجات دهد. HP مثلا با خرید لایسنس این شرکت در سال ۲۰۱۰ تصمیم گرفت قدم مثبتی برای پیشرفت آن بردارد اما به سرعت و بعد از شکست WebOS و تبلت تاچپد مبتنی بر این سیستمعامل، آن را به TCL فروخت. بار دیگر TCL در احیای یک شرکت شکست خورد چرا که نمیدانست چه چیزی پالم را آنقدر معروف و محبوب کرده بود که باید رویش کار کند. در نتیجه پالم برای همیشه از یادها رفت.
احیای پالم قرار بود با تولید یک گوشی بسیار کوچک که در واقع از آن به عنوان یک همراه برای گوشیهای هوشمند بزرگتر یاد میشد، صورت بگیرد که در نهایت نتیجهای را در بر نداشت. در واقع در دنیای واقعی، این محصول زمانی استفادهی خود را نشان میداد که به یک دستگاه دوم وصل میشد. در غیر این صورت کارایی خاصی نداشت. فهمیدن این موضوع که چنین محصولی برای نیاز بازار خیلی مفید نیست اصلا کار سختی نبود اما متأسفانه یا خوشبختانه چنین اتفاقی را شاهد نبودیم و ایدهی احیای این شرکت هم هیچوقت موفقیتآمیز نبود.
نوکیا را با آن همه شکوه و محبوبیت به خاطر دارید؟ حتی مایکروسافت هم نتوانست برای نجات غول فنلاندی کاری انجام دهد چرا که دیگر آن انتظاراتی که از نوکیا میرفت، آن ایدهی نو و کاربر پسند، آن چیزی که باعث میشد کاربران به وجد بیایند و در عین حال مدرن به نظر برسند دیگر در محصولات این شرکت دیده نمیشد. حتی حالا HMD Global هم نمیتواند در احیای کامل این برند فراموش شده کاری انجام دهد. هرچند عملکرد خوبی هم داشته است.
تمام این مثالها نشان میدهد که در دنیای فناوری، تقریبا غیرممکن است که یک برند فراموش شده به شرایط قبل خود بازگردد. هیچ کدام از این شرکتها بعد از اینکه به شرکتی دیگر واگذار شدند، عامل موفقیت خود را در گذشته به همراه نداشتند یا به خوبی روی آن کار نکردند. برای مثال تلاش شد صفحه کلید فیزیکی به گوشیهای جدید بلکبری برگردد اما همانطور که اشاره شد، آنچه که این شرکت را محبوب میکرد پیامرسان و در واقع بخش نرمافزاری آن بود و نه سختافزار. پالم هم همینطور بود و به خاطر اپلیکیشنها و رابط جذابی که داشت توانست کلی مشتری جذب کند. سرویس پیامرسان بلکبری هم در سال ۲۰۱۶ دیگر ویژگیهای منحصر بفرد جدیدی نداشت تا کاربران را جذب خود کند و پالم هم فقط مشغول تولید گوشیهای کوچکی بود که اصلا نمیدانستیم برای چه بازارهایی قرار بود عرضه شوند؛ شاید بازاری که اصلا دیگر وجود هم نداشت.
البته که نمیتوانیم به طور حتم بگوییم این کار یقینا ناشدنی است و نباید اقدامی در این زمینه انجام داد. برای مثال همانطور که اشاره شد HMD Global توانست در این مدت زمان ۵ سال که اختیار نوکیا را به دست گرفته عملکرد خوبی را از خود به نمایش بگذارد و بار دیگر گوشیهای نوکیا را به عنوان محصولاتی مطمئن، باکیفیت و عالی به کاربران عرضه کند.
شاید در بخش پرچمدار هنوز جای خالی نوکیا به شدت حس شود اما دنیایی از گوشیهای میانرده و اقتصادی با این برند در بازار وجود دارند که میتوانید آنها را خریداری کنید. آنچه که باعث موفقیت نوکیا یا بهتر است بگوییم عدم شکست آن شده، استراتژی فوقالعادهی است که در فروش محصولات بکار میگیرد. شاید این نوکیا، آن نوکیایی نباشد که ما میخواستیم و میخواهیم و قطعا هم اینطور نیست. اما HMD سخت در تلاش است تا بتواند نوکیا را بار دیگر به برند شمارهی یک در جهان تبدیل کند.
با تمام این تفاسیر، قرار نیست یک استراتژی باشد که نوکیا فقط حتما از آن استفاده کند. تنها چیزی که میتوان گفت به صورت انحصاری برای نوکیا و گوشیهای این شرکت شناخته میشد، شاید زبان طراحی آن بود. HMD هنوز نتوانسته روی بزرگترین نقطه قوت نوکیا یعنی ساخت گوشیهایی با بدنهی محکمتر، کیفیت ساخت بسیار بالاتر، مواد تشکیلدهندهی گوشی با کیفیت استثنائی، دوربینهای کمنظیر و … کار خاصی انجام دهد.
ساخت گوشی هوشمند بسیار سخت است. البته شاید ساخت آن سخت نباشد بلکه کسب و کار موفق در زمینهی تولید گوشیهای هوشمند نیازمند زمان زیاد و صبر و حوصله است. شرکتهای کنونی به همه چیز توجه میکنند. از نامگذاری محصولاتشان گرفته تا عرضهی آپدیتهای نرمافزاری و امنیتی، تولید لوازم جانبی و بسیاری موارد دیگر. هر یک از این کارها هم باید با ایدههای خاصی همراه شود که حداقل برای چند سال بتواند کاربر را راضی نگه دارد. در غیر این صورت، شرکت شکست خواهد خورد و در دنیای گوشیهای هوشمند اگر شرکتی شکست بخورد یعنی از چشم کاربران افتاده و اگر این اتفاق رخ دهد، خیلی سخت است بخواهد بار دیگر روی پای خودش بایستد. احیای یک برند فراموششده زمانی جواب میدهد که در بازار خلا وجود داشته باشد و این خلا توسط این شرکت پر شود. در غیر ا ین صورت وقتی همهی نیازهای کاربران دارد به بهترین شکل ممکن برطرف میشود، چرا بار دیگر به برندی اعتماد کنند که در درجهی اول چیز جدیدی برای عرضه ندارد و در درجهی دوم، پیشتر نتوانست خود را به عنوان برندی قابل اعتماد به کاربر ثابت کند.
شاید به همین خاطر هم هست که نباید برند فراموششده را در دنیای گوشیهای هوشمند احیا کرد چون کار عبث و بینتیجهای خواهد بود. باید اجازه دهیم این برندها و نامها فراموش شده بمانند تا اینکه با استفاده از نام آنها و صرفا به خاطر کسب درآمد، عدم علاقهی کاربران نسبت به این برند را بیشتر و بیشتر کنیم.
- گوشیهای پرچمدار نوکیا به آخر خط رسیدند
- ظهور و سقوط مهمترین رقبای اندروید در یک دهه اخیر
- گوشیهای نوکیا از بازار برخی کشورها ناپدید شدند
- شما بگویید؛ دوست دارید کدام برند گوشی را دوباره زنده کنید؟
منبع: Android Authority
به نویسندگان این سایت توصیه میکنم ، گرچه از نام نوکیا و بلک بری بدون میاد اما ، حداقل یه جایی برای فرار از فشار افکار عمومی بر خودتون زمانی که دوباره این دو برند با اصالت بازار رو به دست می گیرند بذارید . از ما گفتن …