نقد فیلم «ما در زمان زندگی میکنیم»؛ ژانر عاشقانه همچنان بیرمق
ژانر کمدی درام عاشقانه در سینمای هالیوود بر خلاف آراء و نظرات بعضی منتقدان همچنان بیرمق است. تابستان را با فیلم ضعیف و پرحاشیه «با ما تمام میشود» پشت سر گذاشت و پاییز را اگرچه بهمراتب بهتر، همچنان بیرمق با فیلم نسبتاً تحسینشده «ما در زمان زندگی میکنیم» در حال سپری است. ظاهراً دوستداران ژانر هنوز نمیتوانند باور کنند که جهان دیگر بلد نیست قصه عاشقانه تعریف کند یا عشق، به معنای رمانتیکش، دیگر خریدار ندارد. این دو فیلم عاشقانه هم درباره رابطه عاشقانه هست اما درباره عشق نیست. بیشتر درباره زنان در رابطه عاشقانه است. نکته مثبتش این است که از دوربین مردانه، یعنی نگاه مردانه به عشق فاصله گرفته، که با توجه به چرخش سینمای هالیوود به روایتهای زنانه چندان تعجبآور هم نیست. نکته منفیاش این است که آن جادو را از سینمای عاشقانه گرفته است. بیشتر با منطق سر و کار دارد تا با جنون و عطش سیریناپذیری که عشق میطلبد. «با ما تمام میشود» (It Ends With Us) درباره گذر از الگوهای سنتی مواجهه با شوهر آزارگر است. «ما در زمان زندگی میکنیم» درباره مبارزه با کلیشه همیشگی قصههای مواجهه با مرگ زودرس. هر دو فیلم میخواهند از کلیشهها عبور کنند و هر دو فیلم خود به دام کلیشه میافتند. بهخصوص در بخش انتخاب عنوان. انگار اگر قرار است درباره عشق فیلمی بسازیم نیاز است که عنوان فیلم گویا باشد، حرف خود فیلم را بزند. بهخصوص عنوان فیلم اول که از نظر تطابق با پیام فیلم، به شکل آزاردهندهای کلیشه است. عنوان فیلم دوم و مورد بحث این مدخل، اگرچه گویای محتوا و نگرش نویسنده به ماهیت عشق و زندگی است، کلیشه قابل تحملتری است. اساساً وقتی قرار است از کلیشهها بگویی، خطر بزرگ افتادن در دام کلیشه همیشه در کمین است. مشخصاً «ما در زمان زندگی میکنیم» به جز عنوانش، در این مورد از «با ما تمام میشود» بهتر عمل کرده است. نقد فیلم «ما در زمان زندگی میکنیم» را در این مطلب بخوانید.
هشدار: در نقد فیلم «ما در زمان زندگی میکنیم» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
فیلم درباره رابطه آلموت و توبایاس است، با اسپانسری کارخانه کورنفلکس ویتاباکس و تبلیغ آشپزی باوارین که شکل لوکس و میتوان گفت نسبتاً تازهای از آشپزی در سینمای هالیوود است. چون اینجا و آنجا در سینما و تلویزیون، همین فضای سرد و خیلی مینیمال آشپزی دیده میشود. «ما در زمان زندگی میکنیم» از این لحاظ به شدت یادآور سریال محبوب دو سال اخیر «خرس» (The Bear) است که در دو سال گذشته جوایز امی را درو کرده است. آلموت با بازی فلورانس پیو، اسکیتبازِ حرفهای و مقامآورده سابق و آشپز باوارینِ موفق و مصممِ امروز است که در روز طلاق توبایاس، کارمند ویتاباکس بر اثر یک تصادف اتومبیل آشنا میشود. این تصادف منجر به رابطهای عاطفی میشود که بر خلاف کلیشههای معمول مردش خواهان پایداری رابطه عاطفی و زنش بیشتر درگیر زندگی حرفهای است و تا انتها هم درگیرش میماند.
فیلم چند سال رابطه آلموتِ جدی اما در باطن خوشقلب و توبایاس احساساتیتر را به طور غیرخطی روایت میکند. این روایت غیرخطی هم تنها نکته شاخص فیلم است هم به آن ضربه میزند. هم کارگردان و هم نویسنده که بیشتر برای صحنه مینویسد تا پرده سینما هر دو تشخیص دادهاند که این قصه با روایت سرراست شاید چیز تازهای برای گفتن نداشته باشد. چه بسیار فیلم هالیوودی که درباره مرگ زودرس یکی از زوجین بر اثر سرطان ساخته شده است. ما بیش از این بارها و بارها سوگواری نزدیکان یک بیمار مبتلا بر سرطان را بر پرده سینما دیدهایم. سازندگان «ما در زمان زندگی میکنیم» چنانچه در عنوان فیلم مشخص کردهاند، ترجیح دادهاند این قصه را در بازی با زمان روایت کنند. جنس روایت غیرخطی فیلم یادآور سریال «خرس» است. این جور فیلمها قصه را کامل برایت تعریف نمیکنند. انگار یک جور روایت خاطره است که چون در فاصله از خود اتفاق، رخ میدهد، آن خاصیت پراکندگی ذهن در یادآوری اتفاقات را دارد. چون قرار است روایت یک زندگی با شروع و پایان مشخص باشد، روایت مجموعهای از اتفاقات شاخص عمر یک انسان است که میتواند لزوماً پشت سر هم نباشد. چون بر خلاف خود اتفاق که در زمان اسیر است، زمان اسیرِ اتفاق نیست. پس در سینما میتوان با آن بازی کرد.
اما این انتخاب هوشمندانه برای روایت چنین قصهای در «ما در زمان زندگی میکنیم» به تأثیرگذاری احساسی قصه ضربه میزند. چنین قصهای نیاز دارد مخاطب را با عاشقانهها و لحظات احساسی درگیر خودش بکند تا تأثیرگذاری لازم را داشته باشد. در «ما در زمان زندگی میکنیم» آنقدر درگیر یافتن ردپای زمان میشوی که از قصه و هر آنچه در جریان است عقب میمانی. نمیدانی و نمیفهمی اندرو گارفیلد کی و چطور شیفته فلورانس پیو شده است. آلموت کی و چطور از آن انسان بیمیل به رابطه متعهدانه و فرزند فاصله میگیرد. بنابراین، باور شخصیت کمی برایت سخت میشود. بهخصوص آنکه فلورانس پیو برای تصویر یک زن بلندپرواز غیر رمانتیک تصمیم گرفته است سنگیترین حالت ممکن را به خودش بگیرد. بله، قرار است که او کلیشه همیشگی زن احساسی را زیر پا بگذارد.
در عوض، خیلی زود با نقطه اوج داستان و اولین گره قصه که بیماری شخصیت زن است، مواجه میشوی و میفهمی که این قصه درباره مرگ است، نه عشق. به همین خاطر خردهگرههای دیگر قصه که بعد از این به خط داستانی اضافه میشوند، در برابر این گره بزرگ اهمیت خود را از دست میدهند. بعد از این دیگر اهمیتی ندارد که آلموت خواهان برقراری ارتباطی جدی نبوده است. به خاطر همین رو کردن گره اصلی قصه است که فیلم به یک گره دیگر هم احتیاج پیدا میکند. چون خیلی سریع و زود از گره اصلی عبور میکنیم. آلموت تصمیم میگیرد قبل از دست دادن رحمش بر خلاف میل اولیهاش بچهدار شود و حتی با توبایاس ازدواج کند. اول نمیخواهد در ماههای آخر زندگی زیر بار شیمیدرمانی برود، بعد تصمیم میگیرد که درمان را به این شکل ادامه دهد. بعد معلوم میشود که در عین شیمیدرمانی و حتی ناامیدی از آن میخواهد در یک مسابقه آشپزی شرکت کند و در ذهن دخترش به جای تصویر یک مادر مریض رو به زوال، مادری قدرتمند و هدفمند از او به یادگار بماند.
روی کاغذ اینها هیچ ایرادی ندارد. حتی اگر برای مخاطبی تصویر یک آدم خودخواه را به وجود آورد. مسئله این است که روایت غیرخطی قصه و فضای سرد فیلم با بازی سرد فلورانس پیو (که بیشتر آدم درگیر زیبایی و جدیتش میشود تا شخصیتش) به ارتباط احساسی با مخاطب ضربه میزند. آن ضربهای که باید آگاهی از وقوع این اتفاقات ناگوار در یک زندگی خوب، عاشقانه و سالم وارد کند، کمجان میشود. این پراکندگی و فضای سرد که عامدانه است، همانطور بلایی را سر فیلم میآورد که آشپزی مینیمال باوارین سر غذا میآورد. سازندگان اثر جز پیام زنانهای که در فیلم خود گنجاندهاند، اینکه قرار نیست مثل همیشه زن در مواجهه با مرگ و از دست دادن زودهنگام عزیزانش، برخورد احساسی داشته باشد یا ماندن در کنار خانواده را به هدفش ترجیح دهد، یک رویکرد صلحطلبانه و صوفیانه نسبت به زندگی دارند که مانع رمانتیک کردن موضوعی مثل عشق و مرگ میشود که هر دو به دلیل ذات تراژیک خود ماهیت رمانتیک دارند.
روایت غیرخطی، فضای سرد و بازی سرد و بت فلورانس پیو، همه به ایجاد این فضا کمک کردهاند. این فیلم به عشق و مرگ رویکرد واقعگرایانه، شاید فوق واقعگرایانه دارد. در پذیرش مطلق است. به همین خاطر، بی آنکه از مرگ شخصیت اصلی قصه یک فاجعه تراژیک بزرگ بسازد، قصهاش را روایت و طوری تمام میکند که بر چرخه زندگی بعد از مرگ تأکید کند. این شکل روایت فیلم را از جایی کسلکننده میکند. سردی فضا و بازی پیو به این کسلکنندگی اضافه میکند. اما در نهایت پیام بزرگش را هم منتقل میکند؛ این پیام همگانی را که میتوان در برابر مرگ امید به زندگی را از دست نداد و عشق و هدف را همزمان پیش برد. و در مرحله بعد خطاب به زنان که میشود فقط مادر از این دنیا نرفت.
«ما در زمان زندگی میکنیم» به جز روایت غیرخطیاش بر بازی بازیگرانش تکیه میکند. بسیاری از منتقدان شیمی میان دو بازیگر را تحسین کردهاند. هم فلورانس پیو بازیگر خوبی است و در سالهای اخیر محبوب بسیاری از کارگردانها، اگرچه سردی ویژه بازی او دارد به عنصری تکراری در تمام نقشهایش تبدیل میشود. هم اندرو گارفیلد. اما این دو بهترین گزینه برای آنکه نقش زوجی عاشق را در کنار هم بازی کنند، نیستند. گارفیلد چنانچه شخصیتش در این فیلم ایجاب میکند، برای پیو زیادی احساسی است. و از آنجا که فیلم زنانه است، فرصت کافی برای جا افتادن در قصه پیدا نمیکند. روایت غیرخطی فیلم هم به روند شکلگیری این رابطه عاطفی کمک نمیکند. بنابراین، به دفعات این پرسش در ذهنت مطرح میشود که چرا باید این مرد، اینچنین شیدای زنی با ویژگیهای آلموت باشد.
فیلم در لحظاتی در به تصویر کشیدن صمیمیت بین این دو موفق است، بهخصوص در صحنههای بارداری و وضع حمل که بهترین و قویترین لحظات فیلم هم هست. طوری که یک زایمان در توالت پمپ بنزین را به باورترین شکل ممکن تصویر میکند. اما نمایش گسسته این صمیمیت به عمق رابطه عاشقانه ضربه میزند. بیشتر به نظر میرسد که این عشق یکطرفه است و آلموت اگر با مرگ زودهنگام احتمالیاش مواجه نمیشد، هرگز پاسخگوی این عشق نمیبود. نه میخواست بچهدار شود و نه ازدواج کند. در نهایت هم انتخابش موفقیت در شغلش است، نه خواسته همسرش که مراقبت بیشتر از خود در آخرین روزهای زندگی است. این با ماهیت عشق کمی در تضاد است. نمیتوان گفت که چون با تصویر همیشگی عشق در فرهنگ عامه مغایرت دارد، این احساس متضاد و متناقض را ایجاد میکند. فیلم دلایل کافی برای عشق توبایاس به آلموت ندارد. اینجاست که برای فرار از کلیشههای عشق زنانه در جهت عکس خود در دام کلیشه دیگری میافتد؛ کلیشه بیاحساسی و خودمحوری که لزوماً نمیتواند و نباید تعریف جایگزین عشق غیرکلیشه زنانه باشد. زن مستقل هدفمند، زنی که نمیخواهد فقط مادر یا همسر کسی باشد، لزوماً بیاحساس و غیررمانتیک نیست. این تصویر میتواند به مخاطب آدرس غلط بدهد. شخصیت فلورانس پیو در فیلم «ما در زمان زندگی میکنیم» اگر واکنشهای ناگزیر احساسیاش را از او بگیریم، هیچ کنشی در این رابطه عاشقانه ندارد. این بیشتر «ما در زمان زندگی میکنیم» را به یک درام زنانه درباره مواجهه با مرگ تبدیل میکند، نه درامی عاشقانه.
شناسنامه فیلم «ما در زمان زندگی میکنیم» (We Live In Time)
نویسنده و کارگردان: جان کرولی
بازیگران: فلورانس پیو، اندرو گارفیلد
محصول: ۲۰۲۴، انگلیس، فرانسه
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۸ از ۱۰۰
خلاصه داستان: آلموت و توبایاس بر اثر تصادف اتومبیل با هم آشنا میشوند و رابطهای عاشقانه را آغاز میکنند. اما بیماری آلموت رابطه آنها را در مسیر دیگری پیش میبرد.
منبع: دیجیکالا مگ
فیلم خوبیه