در نیمهی دوم قرن بیستم، بشریت بنا به دلایلی نیاز به این پیدا کرد که یک عالمه دنیای خیالی برای خودش درست کند و در بستر آنها به گمانهزنی دربارهی مسائل مختلف بپردازد. شاید دلیل این اتفاق این بود که دنیا آنقدر پیچیده شد که بهسختی میشد در بستر دنیای واقعی آینده را پیشبینی کرد یا دربارهی مسائل مهم نظر داد، چون هر چند سال یک بار پدیدهای جدید ظهور میکرد که همهی معادلات و پیشفرضها را به هم میریخت و بر روی همهی پیشبینیها خط بطلان میکشید. بنابراین به جای گمانهزنی در بستر دنیایی بهشدت بیثبات، به این نتیجه رسیدیم که شاید بهتر باشد جهانهای فانتزی خلق کنیم تا حداقل بهلطف ثبات ساختگی آنها، بتوانیم با خیال راحت جنبههایی از انسانیت و تکنولوژی را مورد اکتشاف قرار دهیم و ببینیم در سناریوهای مختلف چه تاثیری میتوانند داشته باشند.
یکی از این دنیاهای خیالی جهان وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40000) بود که در سال ۱۹۸۷ در قالب یک بازی جنگی مینیاتوری رومیزی به وجود آمد، اما بهلطف غنا و عمقاش دامنهی نفوذ و تاثیر آن بهمراتب از دنیای بازیهای رومیزی فراتر رفت و امروزه میتوان افرادی را پیدا کرد که صرفاً وارهمر ۴۰۰۰۰ را بهخاطر دنیاسازیاش دنبال میکنند و کاری به بازیهای رومیزی یا ویدئویی آن ندارند.
دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ در سال ۴۰۰۰۰ میلادی واقع شده. در این سال بشریت به امپراتوری کهکشانی گستردهای تبدیل شده که نزدیک به یک میلیون سیارهی مسکونی در اختیار دارد که هرکدام چند میلیارد جمعیت دارند. اما بزرگ بودن قلمروی بشری به معنای این نیست که اوضاع خوب است. موجودات بیگانهی تهدیدآمیز مثل ارکها، تیرانیدها، نکرانها و… از هر طرف بشریت را محاصره کردهاند و اگر بهخاطر نظامیگری شدید و ابرسربازهای قدرتمند امپراتوری بشریت نبود، انسانیت در مدتی کوتاه منقرض میشد.
سازندگان وارهمر ۴۰۰۰۰ آیندهای را برای بشریت به تصویر کشیدهاند که در آن جز غوطهور شدن در جنگ و سیاهی هیچ سرنوشت دیگری را نمیتوان برای بشریت متصور شد. آنها سعی دارند به این سوال پاسخ دهند که اگر انسانیت در این شرایط قرار بگیرد، آن هم در حالیکه فناوریهای پیشرفتهای فراتر از حد تصور ما در اختیار دارد، به چه پیشفرضهایی روی خواهد آورد؟ چه خردهفرهنگهایی را شکل خواهد داد؟ از چه طریق این جمعیت عظیم را کنترل خواهد کرد؟
دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ هنوز آنطور که باید و شاید به فرهنگ جریان اصلی راه پیدا نکرده، چون هنوز اثری مبتنی بر وارهمر ۴۰۰۰۰ ساخته نشده که مثل بمب صدا کند، در حدی که قلمروهای فرهنگی را درنوردد و حتی توجه افراد غیرنِرد را نیز به خود جلب کند، هرچند که بین طرفداران وارهمر ۴۰۰۰۰ چنان شور و اشتیاقی وجود دارد که میتوان ادعا کرد وارهمر ۴۰۰۰۰ بخش مهمی از زندگی این طرفداران است.
آیا روزی فیلم یا سریالی بزرگ و پرطرفدار بر اساس وارهمر ۴۰۰۰۰ ساخته خواهد شد و آن را وارد جریان اصلی خواهد کرد؟ معلوم نیست. شاید اصلاً وارهمر ۴۰۰۰۰ ذاتاً تاریکتر و نامتعارفتر از آن باشد که از قدرت جذب مخاطب در حد جنگ ستارگان یا پیشتازان فضا برخوردار باشد. ولی قدرت دنیاسازی آن بهقدری بالاست که ارزشش را دارد بهصورت مستقل مطالعه شود.
برای اثبات این ادعا، سیزده مطلب (که حجم همهیشان روی هم حدوداً ۳۵۰۰۰ کلمه است) تدارک دیدیم که هرکدام از آنها به یکی از موضوعهای مهم در جهان وارهمر ۴۰۰۰۰ میپردازد. این مطالب از کانال یوتوب The Exploring Series ترجمه شدهاند که یکی از بهترین منابع برای یادگیری دربارهی دنیاهای خیالی بدون هیچ پیشزمینهای است.
البته دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ آنقدر گسترده است که در این حجم و مقیاس نمیتوان حتی به توضیح جامع آن نزدیک شد، ولی خواندن این مطالب دانش پیشزمینهی کافی برای درک این دنیا و غرق شدن در آن را فراهم میکند.
در آیندهی تاریک و تلخ هزارههای آینده، فقط جنگ وجود دارد.
In the Grim Darkness of the far future, there is only war.
این شعار تبلیغاتی بهتنهایی بخش زیادی از تاریخچهی وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40K) را خلاصه و همچنین شما را برای حالوهوایی که بر این دنیا حاکم است آماده میکند.
شاخصهی اصلی سری وارهمر جنگ است، جنگ بین ارتش قدرتمند و بزرگ بشریت، نیروهای وحشی ارکها (Orks) و ارتشهای شیطانی کیاس (Chaos).
از سال ۱۹۸۷ تاکنون، سالی که وارهمر ۴۰۰۰۰ پا به عرصهی وجود نهاد، این مجموعه تولیدات مختلفی داشته است: بازیهای جنگی رومیزی مینیاتوری (Miniature Wargame)، بازیهای نقشآفرینی، کتابهای داستانی، بازیهای ویدیویی و غیره. تاریخچهی جمعی آن چند دهه است که در حال شکلگیری بوده است.
داستانهای بیشماری، چه رسمی و چه غیررسمی، در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ تعریف شده است و خلاصه کردن آنها در یک مقاله با این حجم غیرممکن است. بنابراین در این مقاله فقط مقدمهای از خط زمانی حوادث و ویژگیهای کلی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ ارائه می شود و مخصوص کسانی است که بهتازگی با مجموعه آشنا شدهاند و میخواهند به درکی ابتدایی از آن برسند. در این مقاله به حوادث بسیار زیادی اشاره نمیشود و به هیچ عنوان نباید فکر کنید با خواندن آن به استاد وارهمر ۴۰۰۰۰ تبدیل شدهاید، ولی اگر میخواهید چیزهای بیشتری دربارهی این دنیا یاد بگیرید و فقط دنبال دروازهای برای ورود میگردید، خواندن این مقاله نقطهی شروع خوبی است.
رهبران بزرگی که موفق میشوند مردمشان را متحد کنند و آنها را به افتخار و پیروزی هدایت کنند، هم در واقعیت و هم در دنیای داستان زیاد پیدا میشوند: از اسکندر مقدونی و چنگیز خان گرفته تا آراگورن. اما شاید بین این رهبران بزرگترین قلمرو به امپراتور بشریت در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ تعلق داشته باشد، شخصی که بهعنوان یک خدای واقعی نیز پرستیده میشود.
تصور کردن وارهمر ۴۰۰۰۰ بدون شخص ایزدامپراتور (God Emperor) سخت است، برای همین قسمت دوم سری مقالههای وارهمرشناسی به شناختن او اختصاص دارد. مثل بقیهی مقالات این سری، این مقاله همهی اطلاعات موجود دربارهی شخص امپراتور را دربرنمیگیرد، ولی این اطلاعات برای کسی که میخواهد برای شروع با او آشنا شود، کافی خواهد بود.
ابرسربازها در دنیای داستان عنصری غریبه نیستند. کاپیتان آمریکا (Captain America) و مسترچیف (Master Chief) از سری هیلو (Halo) دو مثال از ابرسربازهای معروف هستند. همچنین در دنیای واقعی نیز این امکان وجود دارد که ابرسربازها روزی به واقعیت بپیوندند.
ابرسرباز شخصی است که به کمک مهندسی ژنتیک، بهینهسازیهای سایبرنتیک، تزریق مواد مخدر و همچنین تمهیداتی که ممکن است ماهیت ماوراءطبیعه داشته باشند، به سربازی قویتر، سریعتر و باهوشتر از سربازهای عادی تبدیل شده است.
مارینّهای فضایی (Space Marines)، که نام رسمیشان آدپتوس اِستارتس (Adeptus Astartes) است، تواناترین ابرسربازهای خیالی هستند. هر مارین فضایی به اندازهی صدها و شاید هم هزاران فرد عادی توانایی دارد و مارینهای فضایی ارزشمندترین و بزرگترین اسلحهای هستند که در اختیار ایمپریوم بشریت قرار دارد.
این مقاله بهطور خاص به موضوع تبدیل شدن یک مرد معمولی به یک مارین، پروسهی ایمپلنت (Implant Process) شدن مارینها و همچنین تجهیزات مارینها میپردازد.
برای بسیاری از موجودات دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰، جنگ پدیدهای وحشتناک، ولی ضروری است که هستهی زندگیشان را شکل میدهد و برای زنده ماندن مجبورند بجنگند. اما برای ارکهای دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (که برخلاف املای رایج واژهی Orc، نام آنها با حرف K تلفظ میشود: Ork)، خشونت یک جور مذهب است، چون همهی ارکها علاقهای ذاتی به خونریزی دارند.
ارکها موجوداتی بدوی، وحشی و با جمعیت بسیار بالا هستند که یکی از نژادهای اصلی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ به حساب میآیند. در این مقاله قصد داریم به تاریخچهی ارکها در کهکشان راه شیری، فرهنگ و فیزیولوژی منحصربفرد آنها بپردازیم.
با اینکه سبک وارهمر ۴۰۰۰۰ رسما علمیتخیلی است، ولی تأثیرپذیری آن از ژانر فانتزی مشهود است، بهخصوص با توجه به اینکه در ابتدا بهعنوان اسپینآفی برای بازی رومیزی فانتزی وارهمر (Warhammer) ساخته شده بود.
جنگ انسانها و ارکها یکی از کلیشههای رایج سبک فانتزی است که در وارهمر ۴۰۰۰۰ هم وجود دارد، ولی یکی دیگر از کلیشههای رایج فانتزی که به دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ منتقل شده، نژاد الفها در قالب نژاد الدارها (The Eldar) است.
در واقع، با توجه به اینکه آثار تالکین منبع الهام بزرگی برای سبک فانتزی هستند، اسم «الدار» هم از آثار او برگرفته شده است. الدار اسم الفها در دنیای سرزمین میانه است که معنی آن «مردم ستارهها» است.
الدارها در وارهمر ۴۰۰۰۰ هم مثل الفها قدبلند، لاغر و با گوشهای نوکتیز هستند. آنها عمری طولانی دارند، از چابکی فراانسانی برخوردارند و گونهای مرموز و رو به انقراض به شمار میآیند.
در ادامه به تاریخچهی الدارها در کهکشان راه شیری، وضعیت فعلی آنها در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ و آیندهی احتمالی که انتظارشان را میکشد پرداخته شده است.
تقابل بین نظم و آشوب (Order vs. Chaos) یکی از پایهایترین درونمایهها چه در دنیای واقعی و چه در دنیای داستانهاست، ولی شاید علنیترین استفاده از این دوگانگی در دنیای داستان در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ اتفاق افتاده باشد. در این دنیا گروهی از نیروهای متخاصم وجود دارد که اسمشان نیروهای کیاس (یا آشوب) است.
گاهی اوقات واژهی آشوب (Chaos) به واژهی پلیدی (Evil) نسبت داده میشود، ولی در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ کیاس مفهومی ازلیتر است و واژهی «پلیدی» حق مطلب را دربارهی آن ادا نمیکند.
در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ واژهی کیاس به دو چیز اشاره دارد: ۱. اقیانوسی بیحد و مرز از انرژی داخل وارپ (Warp)، یکی از ابعاد موازی جهان ۲. موجوداتی که این انرژی فاسدشان کرده است.
در این مقاله زیاد به خدایان اصلی کیاس پرداخته نمیشود. هدف فراهم کردن دیدی کلی از این بخش مهم از دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ است.
دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ پر از گونههای بیگانهی مختلف است که بعضیهایشان از بقیه مهمترند و هرکدام نمانیدهی یک سری از کلیشهها و مفاهیم رایج علمیتخیلی هستند. شاید عجیبترین و بیگانهترین این موجودات تیرانیدها (The Tyranids) باشند. تیرانیدها از دیپلماسی چیزی سر در نمیآورند، از تکنولوژی (حداقل به معنای استانداردش) استفاده نمیکنند و علاقهای به کنترل قلمرو و قدرتنمایی ندارند.
تیرانیدها جزو ترسناکترین موجودات دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ هستند و برای همهی گونههای زیستی دیگر در کهکشان، تهدیدی بسیار جدی به حساب میآیند. در این مقاله به اطلاعاتی که دربارهی تیرانیدها در دسترس است، بیولوژی منحصربهفرد آنها و تاکتیکهای جنگیاشان پرداخته میشود.
در طول تاریخ، قلمروهای پادشاهی و تمدنهای زیادی هستند که به اوج میرسند و افول میکنند و افول یکی از آنها راه را برای به اوج رسیدن دیگری باز میکند. داستان نکرانها (Necrons) در وارهمر ۴۰۰۰۰ نیز از این چرخهی تاریخی پیروی میکند، ولی داستان آنها با داستان تمدنهای دیگری که افول کردند تفاوت دارد و این تفاوت این است که آنها فرصت پیدا کردند تا بیش از یک بار به اوج برسند.
نکرانها تهدیدی بزرگ برای بیشتر موجودات زنده به حساب میآیند و قصد دارند از راه خونریزی و مرگ به شکوه گذشتهیشان دست پیدا کنند.
تاریخ باستانی نکرانها در هالهای از ابهام قرار دارد، ولی اجازه دهید بهطور خلاصه و مفید به قصهی تمدن آنها، تکنولوژیشان و آیندهای که انتظارشان را میکشد بپردازیم.
کهکشان راه شیری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ جایی است که در آن قدرت حرف اول و آخر را میزند. ایمپریوم بشریت باور دارد که تنها امید برای آیندهی کهکشان است، نکرانها و الدارها باور دارند که حق آنهاست که به راس زنجیرهی غذایی برگردند و تیرانیدها نیز به بلعیدن هر چیزی سر راهشان ادامه میدهند، چون ذات آنها این است.
در دنیای وارهمر اغلب جناحی که آنها را بهعنوان «آدمخوبهای قصه» شناسایی کنیم غایب است، ولی تاوها (The T’au) در ابتدا قرار بود چنین نقشی داشته باشند. آنها قرار بود خیرخواه، آرمانگرا و در کل دوستداشتنی باشند؛ بهعبارت دیگر، گروهی که هیچ شباهتی به گونههای دیگر وارهمر ۴۰۰۰۰ نداشته باشد.
تاوها بهمرور تغییر کردند تا به یک امپراتوری مستقل و منحصربفرد تبدیل شوند، ولی یکی دیگر از اهداف این تغییرات این بود که جایگاهی واقعگرایانه در آیندهی تاریک دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ پیدا کنند.
در این مقاله قصد دارم توضیح دهم که چه عاملی باعث شده تاوها تا این حد منحصربفرد به نظر برسند و جایگاه آنها در کهکشان راه شیری دقیقاً چیست.
اثری که قرار است عنوان «علمیتخیلی» را یدک بکشد، باید اثری از علم از خود نشان دهد. در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰، پرچمداران علم، حداقل بین انسانها، اعضای آدپتوس مکانیکوس (Adeptus Mechanicus) هستند. آدپتوس مکانیکوس فرقهای است که میتوان آن را ترکیبی از دو عنصر نهچندان شبیه به یکدیگر در نظر گرفت: ۱. سایبرپانک ۲. تقوا و تعصب مذهبی اعضای این فرقه در دیگران حس ترس، شگفتی و کنجکاوی برمیانگیزند و بهشکلی متناقض، هم از باقی قسمتهای ایمپریوم بشریت جدا هستند، هم بخشی جداناپذیر از ایمپریوم به حساب میآیند و سرنوشت آنها تا حد زیادی به سرنوشت بشریت گره خورده است.
در این مطلب قصد دارم به نظامهای اعتقادی مختلف مکانیکوس، به تاریخچه و البته تکنولوژیشان بپردازم.
در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰، عناصر تهدیدآمیز و خطرناک بسیاری علیه ایمپریوم بشریت وجود دارند: مثل ارتش ارکها، تیرانیدها، نکرانها و بقیهی گروههایی که در مقالات پیشین معرفی شدند. ایمپریوم از تجهیزات و امکانات کافی برای جنگ با این دشمنها برخوردار است.
با این حال، در کنار این درگیریهای پرسروصدا با دشمنانی مشخص، خطرهای مخفیانهتر و زیرپوستیتری نیز وجود دارند: توطئههای مخفی، نیرنگهای تاریک، نیروی فاسدسازی شیاطین و…
این خطرها هم خارج از ایمپریوم وجود دارند، هم داخل آن. در مواقعی که چکش جنگی ارتش ایمپریوم جوابگو نباشد، باید از چاقوی جراحی استفاده کرد. در این تشبیه، منظور از چاقوی جراحی محفل تفتیش عقاید امپراتوری (The Imperial Inquisition) است.
محفل تفتیش عقاید امپراتوری، که میتوان آن را ترکیبی از آژانسهای کارآگاهی، نیروهای پلیس حکومتی و البته محفل تفتیش عقاید اسپانیا (The Spanish Inquisition) در نظر گرفت، با چشمهایی تیزبین بر امورات کهکشان نظارت میکند. دامنهی نفوذ و تسلط محفل آنقدر وسیع است که بقیهی بخشهای ایمپریوم حس ترسی توأم با احترام به آنها دارند.
در این مطلب اطلاعات کلی دربارهی محفل تفتیش عقاید امپراتوری را شرح خواهم داد و دربارهی بعضی از زیرشاخههای مختلف ماموران محفل وارد جزئیات خواهم شد.
در دنیای وحشتناکی که از هر طرف خطر هیولاهای بیگانه و شیاطینی که از جهانی دیگر آمدهاند، انسانها را تهدید میکند، یک فرد تکوتنها چهکار میتواند بکند؟ اگر بخواهیم این سوال را در قبال گارد امپراتوری جواب دهیم، جوابش این است: یک فرد تکوتنها میتواند اسلحهای نهچندان جالبتوجه به دست بگیرد، زرهای نهچندان قدرتمند به تن کند و در کنار برادران و خواهرانش در مقابل ارتش بیگانگان و شیاطین بایستد.
اعضای گارد امپراتوری برخلاف مارینهای فضایی ارتقای ژنتیکی نیافتهاند و برخلاف اعضای مکانیکوس به تکنولوژی فوقپیشرفته مجهز نیستند، ولی امتیازی که از آن بهرهمندند شجاعت است؛ شجاعت زیاد. یکی از بزرگترین دلایل بقای ایمپریوم بشریت در هزارهی ۴۱ گارد امپراتوری است. اعضای گارد در شکست دادن دشمنان ایمپریوم به بقیه کمک میکنند و از آن مهمتر، از نواحی تسخیرشده محافظت میکنند. محافظت از نواحی کاری است که مارینهای فضایی، که تعدادشان نسبتاً کم است، از پس انجام آن برنمیآیند.
در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰، مارینها از خیلی لحاظ از انسانهای معمولی بهترند. آنها قویتر و سریعتر هستند و در جنگیدن تواناترند. با این حال، انسانّها و مارینهای فضایی هرکدام قابلیتها و نقاط قوت خاص خود را دارند.
مارینهای فضایی صدها چپتر (Chapter) مختلف دارند و هرکدام از این چپترها شخصیت، رسمورسومات، تاکتیکها و تخصصهای مخصوص به خود را دارد.
شاید معروفترین چپتر مارینهای فضایی، اولترامارینها (Ultramarines) باشد. اولترامارینها گروهی شرافتمند و منضبط هستند که متاسفانه یا خوشبختانه به یکی از نمادهای اصلی وارهمر ۴۰۰۰۰ تبدیل شدهاند.
در این مقاله به اختصار به اولترامارینها، تاریخچهیشان، رسمورسوماتشان و شیوهی جنگیدنشان میپردازم.
فکر کنم شما باید یه پست هم درباره خدای پنجم کیاس که جدیدا قراره اضافه بشه هم یه پست بذارین