۱۰ نقشآفرینی برتر فیلمهای جنگی
هنگامی که سینمای جنگی در بهترین حالت خود عمل میکند، به دنبال نمایش بزرگش، ابهام اخلاقی ذاتیاش و فوریتی که با بررسی رویدادهای واقعی به دست میآورد قدرتمندترین و جذابترین ژانر فیلم است . به خاطر این دامنه و وزن موضوعی بسیاری از فیلمهای جنگی است که بسیاری از ستارگان بزرگ میتوانند هنگام نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی خود اگر نه نادیده گرفته شوند، حداقل تحتالشعاع قرار گیرند.
با این حال، هنوز هم مواقعی وجود داشته است که یک بازیگر در یک فیلم جنگی چنان بازی الهامبخشی ارائه داده است که نه تنها با نمایش حماسی اطرافش مطابقت داشته، بلکه خود فیلم را هم باز تعریف کرده است. از حماسههای بیوگرافی پرتنش تا درامهای جنگی طاقتفرسا و حتی کمدیهای عجیب، در ادامه نگاهی میاندازیم به بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی که توانستهاند برای همیشه در این ژانر جاودانه شوند و مخاطان را به واسطهی درخشش خود به میان خاک و خون میدانهای نبرد ببرند.
۱۰. کن واتانابه در نقش ژنرال تادامیچی کوریبایاشی
- نام فیلم: «نامههایی از ایوو جیما»(Letters From Iwo Jima)
- سال تولید: ۲۰۰۶
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: ریو کازه، سویوشی ایهارا، هیروشی واتانابه، کازوناری نینومیا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
جنگ جهانی دوم واقعهای بود که جهان هرگز چیزی شبیه به آن را ندیده است. این جنگ جنگی بود در مقیاس جهانی و در نتیجه بعد از گذشت چند دهه، الهامبخش فیلمهای سینمایی زیادی شده است. یکی از تلاشهای سینمایی جذابی که طی چند دههی اخیر برای پوشش دادن وقایع جنگ جهانی دوم صورت گرفته، دوگانهی کلینت ایستوود است که سال ۲۰۰۶ ساخته شده. این کارگردان دو فیلم «پرچم پدران ما» (Flags of our fathers) و «نامههایی از ایوو جیما» را به عنوان یک دوگانه منتشر کرد. فیلم نخست یک فیلم جنگی با صلابت است دربارهی نبرد ایوو جیما که از نقطهنظر آمریکاییها روایت میشود.
از طرف دیگر، داستان «نامههایی از ایوو جیما» حول محور همان نبرد میگردد، اما اینبار وقایع از نقطهنظر ژاپنیها روایت میشوند. داستان این فیلم پرتنشتر و تراژیکتر از فیلم اول است، چرا که داستان آن از نقطهنظر گروهی روایت میشود که نبرد را باختهاند. هر کدام از این فیلمها دیگری را به خوبی کامل میکند و باعث میشود که در مجموع شاهد دوگانهای هیجان انگیز باشیم. «پرچمهای پدران ما» در گیشه نتوانست به سوددهی برسد، در حالی که «نامههایی از ایوو جیما» با بودجهی ۱۹ میلیون دلاریاش توانست ۶۸.۷ میلیون دلار بفروشد. این فیلم از نگاه منتقدان هم فیلم بهتری بود، چرا که توانست در چهار رشته نامزد اسکار شود و دو اسکار بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی و بهترین تدوین صدا را به خانه ببرد. این فیلم توانست گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان را هم به دست آورد.
این فیلم از همتای آمریکایی خود، هم از نظر سود و هم از نظر کیفیت و تأثیر کلی، بسیار فراتر میرود و بازی قدرتمند واتانابه در نقش اصلی که یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی است دلیل مهمی برای عمق جذاب آن است. این بازیگر ژاپنی نقش ژنرال تادامیچی کوریبایاشی را در این فیلم بازی میکند؛ افسری که فرماندهی پادگان را بر عهده میگیرد در حالی که آنها شانس زیادی برای پیروزی ندارند. مفاهیم سنتی شجاعت، افتخار و رهبری استوار حضور واتانابه را در فیلم تقویت میکنند، اما بازی او واقعاً در لحظات ظریف شک و همدردی برای نیروهایش میدرخشد. «نامههایی از ایوو جیما» یک فیلم جنگی درخشان و قدرنادیده است که در کنار «پرچمهای پدران ما»، انسانیت و تأثیرگذاری را به هر دو طرف جنگ میآورد.
۹. رابرت دنیرو در نقش گروهبان میخائیل ورونسکی
- نام فیلم: شکارچی گوزن (The Deer Hunter)
- سال تولید: ۱۹۷۸
- کارگردان: مایکل چیمینو
- بازیگران: کریستوفر واکن، مریل استریپ، جان کزل، جان سوج
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
اولین نکتهای که دربارهی «شکارچی گوزن» به ذهن میرسد، کمنظیربودن گروه بازیگری آن است؛ بازیگرانی که هر کدام آنها به تنهایی برای برجستهکردن یک فیلم کافی هستند. رابرت دنیرو، مانند همیشه بدون اشتباه، به عنوان بازیگر نقش اصلی مرد در این فیلم حضور دارد، مریل استریپ جوان، بسیار تاثیرگذار است، کریستوفر واکن تمام نماهایی که در آنها حضور دارد را مال خود میکند و جان کزل فقید برای آخرینبار، پیش از وفاتش، در این فیلم، بر پردهی نقرهای حاضر میشود. به دنبال درخشش بازیگران این فیلم که از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی هستند هر کدام از بازیگران اصلی دیگر این فیلم هم میتوانستند در این لیست قرار بگیرند.
«شکارچی گوزن»، فیلمی است دربارهی جنگ ویتنام که به سه پرده تقسیم شدهاست؛ نشان دادن زندگی گروهی از مردهای جوان، پیش از رفتن به جنگ ویتنام، طی نبرد و بعد از بازگشت آنها به خانه. فیلم میتواند مخاطب را در خودش غرق کند و بیشک تراژدی آن، مخاطب را به فکر فرو خواهد برد. «شکارچی گوزن»، به عنوان یک فیلم جنگی، بسیار قدرتمند است و میتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.
علاوه بر این که یکی از ویرانگرترین فیلمهای جنگی تمام دوران است، این فیلم به طرز درخشانی به بررسی تروماهای سربازان پس از خدمتشان میپردازد. این فیلم کلاسیک دههی ۷۰ میلادی داستان سه دوست طبقهی کارگر را دنبال میکند که در جنگ ویتنام خدمت میکنند و در یک اردوگاه اسیران جنگی مجبور به بازی رولت روسی میشوند. اثرات تروما باقی میماند و زندگی بازماندگان و عزیزانشان را به طرق مختلف و شدید تحت تأثیر قرار میدهد. در حالی که فیلم دارای نقصهایی است، «شکارچی گوزن» همچنان یک نمایش بازیگری فوقالعاده است؛ با بازی نامزد اسکار رابرت دنیرو که یک اجرای شکننده، آسیبپذیر و تأثیرگذار از خودش به نمایش میگذارد. نقشآفرینی دنیرو در این فیلم یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی است.
۸. الکسی کراوچنکو در نقش فلوریا گایشون
- نام فیلم: بیا و بنگر (Come and See)
- سال تولید: ۱۹۸۵
- کارگردان: الم کلیموف
- بازیگران: الگا مینرووا، لئوبمیراس لوسویچس، الکساندرا رونسکیخ، جوری لومیسته
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
معروف به تصویر بیرحمانه و مواجههکنندهاش از جنگ، «بیا و بنگر» یک فیلم سینمای ضد جنگ مهم و درخشان است که همه باید یک بار تماشا کنند، حتی اگر از دیدن آن زخمی و مضطرب شوند. این فیلم داستان پسری جوان و روسی را در طول جنگ جهانی دوم دنبال میکند که برخلاف خواستههای خانوادهاش به یک جنبش مقاومت میپیوندد تا با نازیها بجنگد. آن چه به عنوان امید به قهرمانی و شجاعت آغاز میشود، به تدریج به کابوسی تمامنشدنی از وحشتهای جنگ تبدیل میشود.
پیشرفت ناراحتکنندهی فیلم به طرز شگفتانگیزی توسط بازی بازیگر نقش اصلی، الکسی کراوچنکو پایهگذاری میشود. با توجه به این که هنگام ساخته شدن این فیلم، بازیگر آن تنها ۱۴ سال داشت باید گفت که بازی او یک شاهکار شگفتانگیز است و یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی. جاهطلبی اولیه و شادی کودکانهی ابتدایی این شخصیت باعث میشود با پیشتر رفتن داستان و بلایا و حوادثی که پیش میآید روایت اندوه و درد او بیش از پیش قابل لمس باشد. تفاوت کودکی که فیلم را آغاز میکند و کودکی که آن را به پایان میرساند به سادگی قابل لمس است. اغراقآمیز نخواهد بود اگر بگوییم بازی کراوچنکو بهترین بازی یک ستارهی کودک در تاریخ سینما است.
الم کلیموف، سازندهی این فیلم توانست جایزهی فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم و جایزهی طلایی را از جشنوارهی فیلم مسکو دریافت کند. این فیلم از سمت اتحاد جماهیر شوروی به عنوان نماینده برای اسکار فرستاده شد، اما آکادمی اسکار این فیلم را به عنوان نامزد نپذیرفت. کلیموف بعد از این فیلم دیگر هیچ فیلمی نساخت. او در پاسخ به منتقدانی که به دنبال دلیل این تصمیمش بودند سال ۲۰۰۱ پاسخ داد: «علاقهام به فیلمسازی را از دست دادهام. به نظرم هرکاری که ممکن بوده است را انجام دادهام.»
۷. پیتر سلرز در نقش رئیسجمهور مرکین موفلی، کاپیتان لیونل ماندریک و دکتر استرنجلاو
- نام فیلم: دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (Dr. Strangelove)
- سال تولید: ۱۹۶۴
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی. اسکات، استرلینگ هایدن، کینن وین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
از «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» معمولا به عنوان یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما یاد میشود. در این فیلم شما داستان یک ژنرال آمریکایی با بازی درخشان پتر سلرز را دنبال میکنید که دستور یک حمله با بمب به اتحاد جماهیر شوروی را میدهد. این تصمیم او فیلم را به جایی میرساند که در آن یک اتاق پر از سیاستمداران تلاش میکنند تا از وقوع یک جنگ هستهای تمامعیار و نابودی بشریت جلوگیری کنند.در این فیلم، کوبریک به مفاهیم و مسئلههایی میپردازد که حتی امروزه هم از مهمترین دغدغههای بشریت هستند.
به عنوان مرکز کمدی جنگی برجستهی استنلی کوبریک، پیتر سلرز نه تنها یک، بلکه سه شخصیت کلیدی را در «دکتر استرنجلاو» به تصویر میکشاند. این فیلم به بررسی پیامدهای یک فاجعهی نظامی میپردازد، با سیاستمداران و افسرانی که تلاش میکنند تلاشهای یک ژنرال دیوانه آمریکایی برای حمله هستهای به اتحاد جماهیر شوروی را خنثی کنند. سلرز نقش لیونل ماندریک، دست راست دیوانه و بیمیل ژنرال، رئیسجمهور مرکین موفلی، رئیسجمهور ناامید و غرق شده ایالات متحده، و دکتر استرنجلاو، دانشمند نازی ویلچرنشین با رویکردی منحصر به فرد به توسعه را بازی میکند.
این فیلم به سلرز اجازه میدهد تا تمام قدرت کمدی خود را به نمایش بگذارد و بازی خود را تبدیل به یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی کند؛ چه به عنوان رئیسجمهور خسته که سعی میکند صادقانهترین عذرخواهیها را به همتایان روسی خود ارائه دهد یا به عنوان دانشمند دیوانه و جنونآمیزی که عشق خود به پیشوا را کاملاً پشت سر نگذاشته است. «دکتر استرنجلاو» یک شاهکار طنز سیاسی است که همچنان در میان بزرگترین کمدیهای ساخته شده قرار دارد و بسیاری از آن را میتوان به نبوغ سلرز نسبت داد.
صحنهها و شخصیتها و دیالوگهای ماندگار فیلم «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یادگرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم» بیشمار هستند. کوبریک به خوبی نشان میدهد که دیوانگان در بین سران حکومتی نشستهاند و با تصمیمهای خود کرهی زمین را به نابودی میکشانند. این فیلم را کوبریک با بودجهی ۱.۸ میلیون دلاری ساخت و این فیلم توانست در گیشه ۹.۲ میلیون دلار بفروشد. «دکتر استرنجلاو» در ۴ رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین فیلمنامهی اقتباسی نامزد اسکار شد، اما نتوانست هیچکدام از این جوایز را به خانه ببرد. فیلمنامهی این فیلم را کوبریک، تری ساترن و پتر جرج بر اساس رمان «هشدار قرمز» از پتر جورج نوشتهاند.
۶. کریستف والتز در نقش هانس لاندا
- نام فیلم: حرامزادههای لعنتی (Inglourious Basterds)
- سال تولید: ۲۰۰۹
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: برد پیت، مایکل فاسبندر، الی راث، ملانی لوران
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«حرامزادههای لعنتی» فیلمی بود که تارانتینو با آن دوباره به سبک فیلمسازی مخصوص خودش بازگشت. این فیلم سرشار است از تکنیکهای جسورانه و دیالوگهای جذاب، درست مانند بهترین فیلمهای تارانتینو. از نظر ژانر اما «حرامزادههای لعنتی» نسبت به سایر فیلمهای تارانتینو متفاوت است. تارانتینو با «حرامزادههای لعنتی» توانسته است یک فیلم خاص و غیر قابل مقایسهی پرتنش و بسیار سرگرم کننده در ژانر جنگ خلق کند.
اگرچه ممکن است قدرت قهرمانانه یا ابهام اخلاقی که بسیاری از بازیهای بزرگ فیلمهای جنگی را تعریف میکنند نداشته باشد، هانس لاندای کریستف والتز با یک شرارت لذیذ و نفرتانگیز که او را به مرکز مغناطیسی «حرامزادههای لعنتی» تبدیل میکند، موفق میشود یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی را بیافریند . تریلر جنگی کوئنتین تارانتینو بر گروهی از سربازان یهودی-آمریکایی تمرکز دارد که به اروپای تحت اشغال نازیها فرستاده میشوند تا به عنوان یک نیروی چریکی ترس را گسترش دهند. در همین حال، سرهنگ هانس لاندا امنیت یک رویداد سینمایی بزرگ برای فرماندهی عالی نازیها را نظارت میکند.
فراموش کردن این که والتز در زمان انتشار فیلم یک چهرهی نسبتاً ناشناخته بود، آسان است، اما حضور شگفتانگیز او از همان لحظهی اول که در صحنهی بازجویی معروف مزرعه ظاهر شد، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. علاوه بر این که یکی از درخشانترین شخصیتهای تارانتینو است، لاندا همچنین نمایانگر شرارت حیلهگر نازیها است. به راحتی میتوانید دریابید که خود کوئنتین تارانتینو هم از تلاش خودش در راستای ساختن این فیلم راضی است. اگر به دنبال مدرک هستید، کافی است نگاهی بیندازید به دیالوگ برد پیت در آخرین صحنهی این فیلم.
آخرین دیالوگ «حرامزادههای لعنتی» که شخصیت برد پیت آن را میگوید، این است: «احتمالاً این شاهکار منه.» در فیلم البته او در حال اشاره کردن به بریدن پیشانی افسر اساس، هانس لاندا (کریستوفر والتس) میباشد، اما اگر این دیالوگ را از محتوای فیلم خارج کنیم، احتمالاً کوئنتین تارانتینو را در حال گفتن این دیالوگ دربارهی فیلم خودش مییابیم. اگر این فیلم فیلمی به یاد ماندنی و سرگرم کننده نبود، شاید این دیالوگ تبدیل به دیالوگی خندهدار میشد، اما از آن جایی که کوئنتین تارانتینو توانست باز هم یک شاهکار دیگر خلق کند، همه چیز درست پیش رفت.
«حرامزادههای لعنتی» که با بودجهی ۷۰ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه ۳۲۱.۵ میلیون دلار بفروشد. این فیلم در ۸ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و در نهایت کریستوف والتز توانست اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به دست آورد. بفتا، حلقهی منتقدان فیلم شیکاگو، گلدن گلوب، جشنوارهی فیلم کن، حلقهی منتقدان فیلم لسآنجلس و حلقهی منتقدان فیلم نیویورک هم جایزهی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به کریستوف والتز دادند.
۵. کرک داگلاس در نقش کلنل دکس
- نام فیلم: «راههای افتخار» (Paths of Glory)
- سال تولید: ۱۹۵۷
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: کریستیانا کوبریک، رالف میکر، جورج مکریدی، وین موریس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«راههای افتخار» محصول سال ۱۹۵۷ ممکن است مؤثرترین فیلم استنلی کوبریک باشد. این فیلم که وقایع آن در طول جنگ جهانی اول اتفاق میافتند، بر محاکمهی سه سرباز تمرکز دارد که بخشی از یک گروه بودند و از پیشروی بیثمر و خودکشیآمیز خودداری کردند. کرک داگلاس در نقش کلنل دکس در این فیلم کوبریک نقش یک وکیل که به سرباز تبدیل شده است را ایفا میکند؛ او نمایندهی سه مردی است که زندگیشان در خطر میباشد. اگرچه او به زودی متوجه میشود که دادگاه نظامی برگزار شده فقط یک نمایش است.
این فیلم که بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده ناعدالتی رخ داده را به خوبی به تصویر میکشاند و احساسات را برانگیخته میکند؛ بیش از هرچیز خشم را. داگلاس از این احساسات شدید بهره میبرد تا بهترین بازی کارنامهی حرفهای خود و یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی را ارائه دهد. اگرچه حمایت بیپایان بیننده به دلیل درستی او در برابر فساد کامل انکارنشدنی است، اما داگلاس همچنین در به تصویر کشیدن ترس زیرین دکس موفق است، زیرا او گاهی احساس میکند که سرنوشت مردانش ممکن است از قبل تعیین شده باشد. ظاهر محاسبهگر او تنها برای انفجارهای پرشور و خشمگینش شکسته میشود.
با توجه به این که بودجهی این فیلم ۹۰۰ هزار دلار بود، این فیلم توانست بیش از آن چه برای ساختش هزینه شده بود، در گیشه بفروشد؛یعنی ۱.۲ میلیون دلار. البته باز هم باید اشاره کنیم که وقتی تا این اندازه در تاریخ به عقب میرویم باید بدانیم که هیچ آماری کاملا دقیق نیست. باید از یک چیز مطمئن باشیم؛ حتی اگر «راههای افتخار» در زمان اکران خود در گیشه غوغا به پا نکرده باشد، باز هم از آن روزها تا همین امروز، از آن به عنوان یکی از بهترین فیلمهای جنگ جهانی اول یاد میشود. «راههای افتخار» حتی امروزه هم فیلمی قدرتمند است.
۴. رالف فاینس در نقش آمون گوت
- نام فیلم: فهرست شیندلر (Schindler’s List)
- سال تولید: ۱۹۹۳
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: لیام نسون، بن کینگزلی، امبتز دیویس، جاناتان سیگل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹ از ۱۰
بزرگترین و وحشتناکترین تصویر از هولوکاست را حماسهی بیوگرافی استیون اسپیلبرگ، «فهرست شیندلر» به نمایش میگذارد. یک شاهکار ماندگار از خشونت و دنیایی ضد انسانی. این فیلم نگاهی کامل به اردوگاههای کار اجباری نازیها میاندازد و داستان تلاشهای اسکار شیندلر (لیام نیسون) برای نجات هر چه بیشتر زندگیها با استخدام زندانیان یهودی برای کار در کارخانههایش را روایت میکند. در حالی که نیسون و همبازی او بن کینگزلی در نقشهای خود درخشان هستند، تعداد کمی از بینندگان هرگز تصویر ترسناک شر خالصی که رالف فاینس در نقش آمون گوت ارائه داد را فراموش خواهند کرد.
او از اولین لحظات حضورش بر روی صفحهی نمایش به طرزی باورنکردنی سرد و بیرحم است. او به عنوان تجسم سادیسم خونسرد رایش سوم موفق است و یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی را به تصویر میکشاند. با این حال، علاوه بر خشونت وحشیانهاش، لحظات گذرا و زودگذر تردید، چشمکهای پیچیدهای از نوعی انسانیت را به نمایش میگذارد که بازی فاینس را به طرز چشمگیری نفرتانگیز میکند. نتیجه نهایی یکی از وحشتناکترین بازیهایی است که سینما تا به حال تجربه کرده است.
«فهرست شیندلر»، فیلمی است که در دنیایی از غم و اندوه و تخریب، بارقههایی از امید پیدا میکند. از آنجایی که این فیلم میتواند برای مخاطبان یک تجربهی بسیار احساسی فراهم کند، به نظر میآید که هرگز تاثیر خود را از دست نخواهد داد. اگرچه با توجه به نگاه بیپردهی فیلم به وقایع فجیع جنگ جهانی دوم، تماشای آن کار آسانی نخواهد بود، اما این فیلم، در گروه بهترین فیلمهای جنگیای است که توانسته اسکار بهترین فیلم را به خانه ببرد و البته این فیلم یکی از بهترین آثار کارنامهی حرفهای استیون اسپیلبرگ هم هست.
در ابتدا اسپیلبرگ پیشنهاد ساخت این فیلم را به مارتین اسکورسیزی داد، اما اسکورسیزی از آن جایی که خودش یهودی نبود کارگردانی این فیلم را رد کرد. در نهایت خود اسپیلبرگ روی صندلی کارگردانی نشست و توانست یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را خلق کند. این فیلم در ۱۵ دسامبر ۱۹۹۳ در ایالات متحدهی اکران شد. این فیلم که با بودجهی ۲۲ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست در گیشه بیش از ۳۲۲ میلیون دلار بفروشد. اسپیلبرگ به دنبال لحن، فضاسازی و قاببندیهای درخشان این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این فیلم نخستین فیلم از سهگانهی جنگ استیون اسپیلبرگ است که دو قسمت دیگر آن «جات سرباز رایان» (Saving Private Rayan) و «مونیخ» (Munich) هستند. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار شد و توانست ۷ اسکار بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین موسیقی متن. نسون جوایز بفتا را هم دست خالی ترک کرد. حلقهی منتقدان فیلم شیکاگو جایزهی بهترین بازیگر مرد خود را به لیام نسون اهدا کردند. در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم که موسسهی فیلم آمریکا منتشر کرد، فیلم «فهرست شیندلر» جایگاه هشتم را به دست آورد. علاوه بر این، این فیلم در لیست ۱۰۰ سال ۱۰۰ فیلم الهامبخش توانست رتبهی سوم را به دست آورد.
۳. پیتر اوتول در نقش تی.ای. لارنس
- نام فیلم: لورنس عربستان (Lawrence of Arabia)
- سال تولید: ۱۹۶۲
- کارگردان: دیوید لین
- بازیگران: الک گینس، آنتونی کوئین، جک هاوکینز، خوزه فرر
- امتیاز راتن تومتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
یک حماسه الهامبخش که توسط بسیاری به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمایی تمام دوران شناخته میشود، «لورنس عربستان» داستان تی.ای. لارنس (پیتر اوتول)، یک ستوان بریتانیایی که قبایل عرب جنگطلب را متحد کرد تا با ترکها در جنگ جهانی اول بجنگند را روایت میکند. هر عنصر از فیلم در سطحی بزرگ و جذاب عمل میکند؛ از مناظر بیابانی گسترده تا داستان قهرمانانهی واقعی و به ویژه بازی اصلی نامزد اسکار، پیتر اوتول.
اوتول که در آن زمان نسبتاً ناشناخته بود، با چشمان آبی نافذ خود فوری به یک نماد تبدیل شد، اما تصویر او از اضطراب و انگیزهی لارنس است که واقعاً درخشش فیلم و تأثیر شخصیت را تعریف میکند و آن را به یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی تبدیل میکند. او با توازن بین ظرافت و پیچیدگی بریتانیایی و حکمت و کیفیت ملایم یک انسان جهاندیده، هوش و پیچیدگی افسر انگلیسی را با مهارت به تصویر میکشاند. تصویربرداری خیرهکنندهی فردی ای. یانگ یکی از اصلیترین دلایل ماندگاری این فیلم در ذهن مخابان و سینمادوستان است. یانگ سفر حماسی لورنس در دل صحرا را به واسطهی نماهای عریض نفسگیر که در آنها تا جایی که چشم کار میکند شن صحرا دیده میشود و آفتاب در حال سوزاندن موجودات زنده است به تصویر کشاند.
این فیلم بر سبک فیلمسازی بسیاری از کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما تاثیرگذار بوده است. کارگردانهایی مانند جرج لوکاس، استیون اسپیلبرگ، سم پکینپا، استنلی کوبریک، مارتین اسکورسیزی، ریدلی اسکات، برایان دیپالما و دنی ویلنوو از این فیلم به عنوان یکی از آثار سینمایی الهامبخش خود یاد کردهاند. فیلمنامهی «لورنس عربستان» را رابرت بولت و میشائیل ویلسون بر اساس کتاب «هفت رکن حکمت» از تی. ای. لورنس نوشتهاند. «لورنس عربستان» با بودجهی ۱۵ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه بیش از ۷۰ میلیون دلار بفروشد. «لورنس عربستان» در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و توانست ۷ جایزهی اسکار بگیرد؛ از جمله اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری رنگی و بهترین تدوین.
۲. آدرین برودی در نقش ولادیسلاو اشپیلمان
- نام فیلم: پیانیست (The Pianist)
- سال تولید: ۲۰۰۲
- بازیگران: آدرین برودی، توماس کرچمن، فرانک فینالی، مورین لیپمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
غمانگیز، وحشتناک و عمیقاً تأثیرگذار، «پیانیست» یک درام جنگی بیوگرافی است که هم به عنوان یک تصویر واقعی از زندگی در گتوی ورشو و هم به عنوان یک داستان قدرتمند و ناراحتکننده از استقامت روح انسانی برجسته است. آدرین برودی در نقش ولادیسلاو اشپیلمان، یک پیانیست لهستانی که خانوادهاش به گتوی ورشو فرستاده میشوند، در این فیلم نقشآفرینی میکند و موفق میشود یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی را خلق نماید. هنگامی که او از فرستاده شدن به اردوگاههای کار اجباری نجات مییابد، تا پایان جنگ در میان خرابههای ورشو بقا مییابد.
استعداد برودی در تمام طول فیلم به نمایش گذاشته میشود، همانطور که تعهد کامل او به هنر نیز مشهود است. فیزیک او به عنوان اشپیلمان که تنها، گرسنه و یخزده است، الهامبخش میباشد. در آن زمان به عنوان یک شگفتی در نظر گرفته میشد، اما برودی برای بازی خود جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی را برد؛ دستاوردی که او را به عنوان جوانترین دریافتکنندهی این جایزه در سن ۲۹ سالگی در دل تاریخ جاودانه کرد.
موسیقی متن این فیلم که وویچیخ کیلار آن را ساخته است یک موسیقی به یادماندنی است که لایههای احساسی جدیدی به فیلم اضافه میکند. «پیانیست» را هرکسی که به تاریخ، ذات انسان و قدرت هنر در مقابله با مشکلات مرگبار زندگی علاقمند است باید ببیند. پولانسکی برای ساختن «پیانیست» که یکی از بهترین فیلمهای رومن پولانسکی است توانست اسکار بهترین کارگردانی را به دست آورد و علاوه بر این، «دیانیست» توانست اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی را برای رونالد هاروود به ارمغان بیاورد.
۱. جورج سی. اسکات در نقش ژنرال جورج اس. پاتون
- نام فیلم: پاتن (Patton)
- سال تولید: ۱۹۷۰
- کارگردان: فرانکلین جی. شافنر
- بازیگران: کارل ملدن، جی ادواردز، کری لافتین، بیل هیکمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
ماهیت یک بیوگرافی بزرگ این است که یک داستان زندگی جذاب و جالب را ارائه دهد که نوعی تفسیر از جامعه مدرن باشد و در عین حال به مخاطبان اجازه دهد تا درک بیشتری از شخصیت مورد بررسی پیدا کنند. «پاتون» طی سال ۱۹۷۰ این کار را به شکلی بسیار کامل انجام داد و تقریباً تمام شکوه آن باید به بازی بینظیر جورج سی. اسکات در نقش مرد نظامی خشن و بحثبرانگیز آمریکایی، جورج اس. پاتون، نسبت داده شود.
از لحظات ابتدایی فیلم، اسکات صفحهی نمایش را فرماندهی میکند، زیرا او توانسته است به خوبی تبدیل به این مرد نظامی شود؛ از غرغر خشن او تا فیزیک سختش. او همچنین این شخصیت را با همدردیای که نشان میدهد انگیزهی بیرحمانهاش از تمایل به نجات هر چه بیشتر مردانش ناشی میشود، به مخاطبان معرفی مینماید. بازی اسکات نه تنها بزرگترین بازیای است که سینمای جنگی تا به حال دیده، بلکه یکی از کاملترین تصاویرها است که تا به حال در سینمای بیوگرافی به نمایش درآمده. او برای بازی خود جایزهی اسکار دریافت کرد، ام از پذیرش آن خودداری نمود.
ژنرال جرج اس. پاتن یکی از اعضای مهم ارتش آمریکا، طی جنگ جهانی دوم، بود و از هر نظر نیاز به یک بازیگر بزرگ بود تا بتوان چهرهی او را به تصویر کشید. خوشبختانه جرج سی. اسکات آمادهی انجام وظیفه بود. او توانست چهرهی پاتن را، به بهترین شکل ممکن، به تصویر بکشاند و یکی از بهترین نقشآفرینیهای فیلمهای جنگی را ارائه دهد. علاوه بر اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، خود فیلم هم توانست اسکار بهترین فیلم را به دست آورد. فیلم ۳ ساعت زمان میگذارد تا نشان دهد ژنرال پاتن طی جنگ جهانی دوم چه کرد و رفتار او و تصمیماتش چگونه همچنان که بحت برانگیز بودند، موثر هم واقع شدند. فیلم، به طور دقیق، خطوط کتاب را به تصویر نمیکشاند و همین باعث میشود که ارزش دیدن داشته باشد و علاوه بر این، درخشش بینظیر جرج سی. اسکات یکی دیگر از دلایلی است که این فیلم را لایق دیدن میکند.
منبع: collider
لیست فوق العاده و یکم اغراق کنم عالی بود بهترینشون هانس لاندا بود ممنون از نویسنده🌹