۱۰ شخصیت اصلی سریال «مردگان متحرک» و بزرگ‌ترین غم‌هایشان

سریال «مردگان متحرک» (The Walking Dead)، یکی از محبوب‌ترین سریال‌های تلویزیونی نزد هواداران است که از سال ۲۰۱۰ میلادی توسط شبکه‌ی AMC پخش می‌شود. این سریال که پر از اتفاقات هیجان‌انگیز و در عین حال تراژیک است، توانسته خاطرات مختلفی را در ذهن بیننده حک کند؛ خاطراتی که اغلب با خشم، خشونت و حتی ناراحتی همراه است.

این مقاله زمانی نوشته می‌شود که فصل یازدهم سریال «مردگان متحرک» هنوز در حال پخش است. تا فصل یازدهم افراد متعددی در جریان داستانی کشته می‌شوند و تنها افراد معدودی توانسته‌اند تا فصل یازدهم از مرگ فرار کنند. با این حال، همان افرادی که هنوز زنده مانده‌اند، زخم‌های مهلکی را به‌واسطه‌ی اتفاقات ناگوار و دردناکی که شکل گرفته، در زندگی‌شان تحمل می‌کنند؛‌ زخم‌هایی که قرار است به بهانه‌ی اشک‌هایی که پایشان ریخته‌ایم، نگاه مجددی به آن‌ها داشته باشیم. ۱۰ تراژدی این مقاله، بخش مهمی از داستان و تکامل شخصیت‌ها را تشکیل می‌دهند.

• ۱۰ شخصیت که مرگ‎‌شان سریال‌های تلویزیونی را نابود کرد

هشدار: در ادامه‌ی مطلب خطر لو رفتن داستان سریال وجود دارد. 

۱۰- نیگان و مرگ لوسیل

جفری دین مورگان در جریان فصل ششم به پروژه‌ی تولید سریال «مردگان متحرک» اضافه می‌شود تا نقش نیگان، رهبر شرور گروه منجی را جلوی دوربین بازی کند. پس از انتشار دو فصل از جنگ‌هایی که منجی‌ها با سایر جوامع انسانی در داستان به راه انداخته بودند، مخاطب به خوبی تماشا می‌کند که بالاخره نیگان شکست خورده، زندانی شده و در نهایت پس از گذر یک سال تلاش می‌کند تا به رستگاری برسد. از طرفی دیگر، مخاطب در جریان داستان متوجه می‌شود که این شخصیت بد ذات و شرور در همان اوایل آخرالزمان، همسرش لوسیل را از دست می‌دهد.

نیگان زمانی همسرش را به‌واسطه‌ی تبدیل شدنش به زامبی از دست می‌دهد که جریان اصلی داستان سریال شروع نشده بود. بنابراین، تماشاگرها تا مدت‌ها نمی‌توانسته‌اند علت رفتارهای خبیثانه‌ی نیگان را در دنیای سریال درک کنند. همچنین به‌واسطه‌ی نمایش این رابطه‌ مشخص می‌شود که چرا نیگان، اسم چوب بیس‌بال خاصش را لوسیل گذاشته و آن را در تمام لحظات با خودش حمل می‌کند. در حقیقت، این چوب بیس‌بال آخرین و تنها چیزی است که نیگان را از یاد و خاطره‌ی لوسیل جدا نمی‌کند.

۹- میشون و مرگ آندره

میشون با بازی دانای گوریرا، یکی از شخصیت‌های محبوب سریال «مردگان متحرک» محسوب می‌شود. میشون با شمشیر سامورایی‌ و چهره و ظاهر پر ابهتش، چند درجه نسبت به سایر اعضای سریال خاص‌تر به نظر می‌رسد. در حالی‌که میشون توانسته هفت سال در دنیای سریال زنده بماند، این شخصیت افراد زیادی را که نزدیکش بوده‌اند از دست داده است اما مخاطبین تا مدت‌های مدیدی از بزرگترین فقدان میشون بی‌خبر بوده‌اند.

میشون از لحاظ رشد شخصیتی، یکی از بهترین شخصیت‌ها در سریال «مردگان متحرک» است که بخشی از این اتفاق را باید مدیون پیش‌زمینه‌ی داستانی این کاراکتر دانست. در طول روایت داستان سریال «مردگان متحرک»، بیننده متوجه می‌شود که میشون در اوایل آخرالزمان، پسربچه‌ی کوچکی را از دست می‌دهد. در حقیقت این تراژدی موجب شد تا میشون به تنهایی و به همراه دو زامبی، دل به کوه و صحرا بزند تا شاید یک خانواده‌ی دیگر برای زندگی بیابد. عملکردی که در نهایت باعث شد میشون، گروه ریک را پیدا کند.

۸- ساشا ویلیامز و مرگ تایریس

ساشا ویلیامز، شخصیتی بود که توسط سنیکا مارتین-گرین جلوی دوربین به نمایش کشیده شد. او یکی از شخصیت‌های مهم سریال «مردگان متحرک» از فصل سوم تا انتهای فصل هفتم به شمار می‌رود. در سه سالِ ابتداییِ ماجراجویی ساشا، او به همراه برادرش تایریس (چاد کولمن) در دنیای سریال به گذران زندگی می‌پرداخت تا این‌که در نهایت تایریس خیلی نابه‌هنگام در جریان داستانی فصل پنجم می‌میرد.

مرگ تایریس به همراه مرگ عده‌ا‌ی دیگر مانند بث گرین موجب شد تا ساشا به آرامی از گروه فاصله گیرد. رابطه‌ی ساشا با شخصیت آبراهام در الکساندریا باعث شد تا ساشا یک بار دیگر بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. هر چند، این رابطه هم در نهایت به یک تراژدی تبدیل می‌شود.

۷- رزیتا اسپینوزا و مرگ آبراهام

رزیتا اسپینوزا با هنرنمایی کریستین سراتوس توانسته به یکی دیگر از اعضای مهم سریال در جریان فصل سوم تبدیل شود که تا فصل یازدهم، رشد زیادی را از لحاظ محبوبیت پیدا کرد. از زمانی‌که رزیتا در جریان فصل چهارم به بیننده معرفی می‌شود، داستان‌های متعدد مهمی پیرامون این شخصیت رخ می‌دهد. یکی از این داستان‌ها، از دست دادن آبراهام فورد با بازی مایکل کادلیتز است.

با وجود این‌که در زمان کشته شدن آبراهام، رابطه‌ی عاطفی میان رزیتا و او خیلی وقت پیش تمام شده بود، رزیتا و آبراهام ماجراهای زیادی را با یکدیگر حتی پیش از اتفاقات فصل چهارم تجربه کرده بودند. هر اندازه هم که رابطه‌ی آنها، یک رابطه‌ی بسیار آشفته به نظر می‌رسید، رزیتا واقعا از ته قلبش آبراهام را دوست داشت و پس از مرگ آبراهام، رزیتا به یک‌باره از درون نابود شد. با تمام این تفاسیر، رزیتا پس از چند سال می‌تواند یک فرد دیگر را برای دوست داشتن پیدا کند.

۶- ایزیکیل و مرگ هنری

تقریبا پس از معرفی خط داستانی گروه منجی، شخصیت ایزیکیل (خری پیتون) هم در داستان معرفی می‌شود. برخی از فعالیت‌های ایزیکیل به عنوان رهبر گروه کینگدام را نمی‌توان به طور کامل درک کرد. با این حال، پس از بزرگ کردن یک فرزند به همراه کارول، ایزیکیل اصلا و ابدا آماده‌ی از دست دادن ناگهانی و بی‌رحمانه‌ی یک کودک نبود.

با این‌که هنری از لحاظ نسبت خونی هیچ ارتباطی با این دو شخصیت نداشت، هنری (مت لینتز) در هر صورت فرزند ایزیکیل و کارول محسوب می‌شد. از دست دادن هنری موجب شد تا این زوج هم از یکدیگر جدا شده و هر کدام به تنهایی در سوگ فرزند از دست رفته‌شان عزاداری کنند. با این‌که ایزیکیل به شدت تلاش کرد تا میراث هنری پس از مرگش همچنان محترم شمرده شود، غم خاصی در چشمان ایزیکیل حس می‌شود که به این راحتی قابل ترمیم نیست.

۵- کارل گرایمز و مرگ لوری

کارل گرایمز به مدت هشت فصل، یکی از شخصیت‌های اصلی سریال «مردگان متحرک» به شمار می‌رفت. او کسی بود که انتظار می‌رفت که به یکی از آخرین بازمانده‌ها در پایان سریال تبدیل شود. عمیق‌ترین غمی که کارل با آن دست و پنجه نرم می‌کند، قطع به یقین مرگ مادرش در همان اوایل سریال هنگام تولد خواهرش جودیث بود.

با این‌که شخصیت لوری از دید بسیاری از هواداران سریال «مردگان متحرک» یک کاراکتر به شدت آزاردهنده به نظر می‌رسید، مرگش واقعا تراژدی عظیمی به خصوص برای فرزندش کارل به حساب می‌آید. کارل به شدت تحت تاثیر مرگ مادرش قرار گرفت و تا چند فصل رفتارهایی از خود نشان می‌دهد که برخلاف روحیه‌ی پدر و مادرش برای بقا بود. کارل بعدها، کمی پیش از اتفاق ناگواری که قرار بود برایش بیفتد، مرگ مادرش را به جودیث به‌واسطه‌ی نگارش یک نامه توضیح می‌دهد.

۴- کارول و مرگ سوفیا

شخصیت کارول با بازی بسیار توانمند ملیسا مک‌براید، از اعضای اصلی داستان به حساب می‌آید که همچنان در خط داستانی حضور دارد. شخصیت کارول یک بار برای همیشه پس از مرگ دخترش سوفیا در جریان اتفاقات فصل‌های اولیه تغییر پیدا می‌کند. او که به دنبال دختر گمشده‌اش می‌گشت، در نهایت او را در طویله‌ی هرشل به شکل زامبی پیدا می‌کند.

مرگ سوفیا جدا از شوکه کردن کارول، مخاطب را هم به یک‌باره شوکه می‌کند. این فقدان از طرفی باعث می‌شود تا کارول زندگی‌اش را پای مسیری وقف می‌کند که در نهایت او، به یکی از مهم‌ترین و مفیدترین عضو گروه ریک گرایمز تبدیل می‌شود. با تمام این تفاسیر، غم از دست دادن سوفیا درد بزرگی برای این شخصیت محسوب می‌شود که کارول هیچ وقت نتوانست آن را هضم و حتی فراموش کند.

۳- دریل دیکسون و فقدان ریک

قطع به یقین یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های سریال «مردگان متحرک»، دریل دیکسون با بازی استثنائی نورمن ریداس است. پس از جدا شدن ریک (اندرو لینکولن) از خط داستانی فصل نهم، دریل به نوعی تبدیل به شخصیت اصلی داستان می‌شود. دریل به نظر می‌رسد در تقدیرش نوشته شده که تا انتهای داستان باید زنده بماند اما این مسئله که دریل باید با غم از دست دادن اطرافیانش کنار بیاید، سرنوشت بسیار غم‌انگیزی است؛ به خصوص این‌که او باید با نبود عزیزترین دوستش یعنی ریک گرایمز به نحوی کنار بیاید.

دریل شاید برادر خونی‌اش مرل (مایکل روکر) را در همان اوایل داستان از دست داد، اما بزرگترین فقدان واقعی زندگی‌ دریل را می‌توان از دست دادن ریک گرایمز دانست. با این‌که رابطه‌ی دریل و ریک در ابتدا به شدت دست خوش جنجال بود، این دو به سرعت توانسته‌اند به دوستان خوبی برای یکدیگر تبدیل شوند. رابطه‌ی رفاقت آنها تا حدی پیشرفت کرد که در نهایت پس از جدا شدن ریک از داستان، تراژدی مهمی در داستان رقم زده می‌شود.

۲- مگی و مرگ گلن

مگی با بازی لورن کوهن در جریان اتفاقات پایان فصل دوم معرفی شده و به سرعت تبدیل به یکی از جذاب‌ترین و محبوب‌ترین شخصیت‌های سریال «مردگان متحرک» می‌شود. از طرفی رابطه‌ی عاشقانه‌ی مگی با گلن (استیون ین) هم یکی دیگر از اتفاقاتی بود که علاقه‌مندان سریال به شدت از آن خوششان آمد. پس از چند سال که از ازدواج این دو تن می‌گذرد، مگی در نهایت به اجبار باید شاهد مرگ شوهرش به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن باشد. گلن که قرار بود به زودی شاهد تولد فرزندش باشد، به بدترین شکل ممکن جلو چشمان مگی در داستان کشته می‌شود.

رابطه‌ی عاشقانه‌ی مگی و گلن، یکی از مولفه‌های بسیار خوب سریال در آن دوران بود و مرگ گلن، ضربه‌ی مهمی به ثبات شخصیتی مگی وارد می‌کند. مگی برای هضم این اتفاق دردناک وارد جریان‌ داستانی مهمی می‌شود که در نهایت روز به روز قوی‌تر از قبل می‌شود. در نهایت هم بیننده به خوبی می‌بیند که مگی به عنوان رهبر گروه هیل‌تاپ انتخاب می‌شود. هر چند، مگی هیچ‌وقت به آن شخصیت اولیه‌ی خود یا همان مگیِ سابق برنمی‌گردد.

۱- ریک گرایمز و مرگ کارل

بخش زیادی از روایت داستان در سریال «مردگان متحرک» تا نه فصل روی دوش ریک گرایمز سنگینی می‌کند. ریک به عنوان رهبر گروه با فقدان‌های زیادی از دوست و آشنایانش مواجه می‌شود اما هیچ غمی بالاتر از غم از دست دادن فرزند دوست‌داشتنی‌اش یعنی کارل نبود.

از همان ابتدای داستان به نظر می‌رسید که ریک فقط به خاطر کارل به جنگ برای بقا در این دنیای آخرالزمانی می‌پردازد. پسر ریک، مهمترین چیز این شخصیت در زندگی‌اش بود و وقتی که کارل از خط داستانی حذف می‌شود، ریک بزرگترین غم زندگی‌اش را باید تحمل کند. از طرفی دیگر، مرگ کارل موجب شد تا پدرش در یک اقدام غیرقابل پیش‌بینی، پیشنهاد صلح را به گروه منجی بدهد تا یک اتحاد قوی‌تری بین دو گروه از انسان‌ها شکل گیرد.

منبع: Screenrant