۸ سکانس مرگ خشن آثار کوئنتین تارانتینو؛ خون و دیگر هیچ

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه
آثار کوئنتین تارانتینو

کوئنتین تارانتینو در طول سی سال، سیزده فیلم‌نامه را به رشته‌ی تحریر درآورده و ۹ فیلم را کارگردانی کرده است. او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های قرن بیست و یکم شناخته می‌شود. تارانتینو با شیوه‌ی فیلم‌سازی پر تعلیق، فیلم‌برداری هوشمندانه و دیالوگ‌های تند و تیز مرزهای خشونت را در سینما جابه‌جا کرده و در عین حال سبک و جذابیت منحصربه‌فردی دارد که به نوعی امضای او محسوب می‌شود.

خشونت خاص  تارانتینو گاهی خودش را از طریق کندن پوست سر نازی‌ها با چاقوهای کند نشان می‌دهد و گاهی هم در جدا کردن سر از بدن با استفاده از شمشیر سامورایی متبلور می‌شود. در هر صورت شاید تماشای این سکانس‌های بی‌رحمانه برای بسیاری مناسب نباشد و با انتقادات وسیعی هم روبه‌رو شود اما سبک خاص فیلم‌سازی است که تنها در سینمای عجیب او معنا پیدا می‌کند. تاثیر وسترن‌های اسپاگتی دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ و فیلم‌های رزمی دهه‌ی ۸۰ و ۹۰ میلادی را می‌توان به خوبی در آثار این کارگردان بزرگ دید و ادعا کرد سکانس‌های خشونت‌بار فیلم‌هایش ملغمه‌ی دوست‌داشتنی از همه‌ی این آثار و صد البته خلاقیت ذاتی این فیلم‌ساز عجیب و خوش‌ذوق است.

* هشدار: در ادامه‌ی این مطلب بخش‌هایی از داستان فیلم‌ها لو می‌رود.

۸- شکنجه افسر پلیس توسط آقای بلوند

سگ‌های انباری

  • نام فیلم: سگ‌های انباری (Reservoir Dogs)
  • سال انتشار: 1992
  • بازیگران: هاروی کایتل ، تیم راث، مایکل مدسن، استیو بوشمی، کوئنتین تارانتینو، کریس پن
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 90 از ۱۰۰

«سگ‌های انباری» به عنوان اولین فیلم کوئنتین تارانتینو مملو از صحنه‌های خون‌بار است که از قضا در آن زمان برای مخاطبان بسیار غیرعادی، شوکه کننده و البته جذاب بود. فیلم ماجرای جو کبت (لارنس تیره‌ی) یکی از بزرگ‌ترین خلاف‌کاران لس‌آنجلس را دنبال می‌کند که تصمیم می‌گیرد برای سرقت یک محموله‌ی ارزشمند الماس، شش خلاف‌کار که هر کدام تخصص و ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارند را استخدام کند. مخاطب در طول فیلم اسم واقعی این شش نفر را نمی‌فهمد و آن‌ها را به نام رنگ‌های مختلف می‌شناسد.

یکی از عجیب‌ترین شخصیت‌های «سگ‌های انباری» آقای بلوند با بازی استیو بوشمی است که از اختلال شدید روانی و سادیسم رنج می‌برد. در حقیقت او یک دیوانه‌ی تمام عیار است که به خوبی می‌تواند بی‌رحمی ذاتی‌اش را زیر نقاب چهره‌ای آرام و خونسرد پنهان کند. ظاهرا نام واقعی آقای بلوند ویک وگا است و تارانتینو به اندازه‌ای به این شخصیت علاقه‌مند می‌شود که تصمیم می‌گیرد در «پالپ فیکشن» (Pulp Fiction) گانگستری به نام وینسنت وگا (جان تراولتا) را خلق کند که در حقیقت برادر همین آقای بلوند است اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود و او در مصاحبه‌های مختلف از علاقه‌اش برای ساخت یک فیلم سینمایی با بازی برادران وگا صحبت می‌کند که حوادثش پیش از «پالپ فیکشن» و «سگ‌های انباری» اتفاق می‌افتد. البته این پروژه هم مثل ده‌ها ایده‌ی درخشان تارانتینو نصفه و نیمه ماند و هیچ وقت ساخته نشد.

با این توضیح نسبتا مفصل درباره‌ی شخصیت آقای بلوند و علاقه‌ی قلبی تارانتینو به او، به سراغ یکی از خشونت‌بارترین سکانس‌های آثار این فیلم‌ساز خاص می‌رویم؛ یعنی سکانس شکنجه‌ی افسر پلیس (با بازی کرک بالتز) توسط آقای بلوند دیوانه. بلوند در حالی که با آهنگ Stuck in the Middle with You اثر جاودانه‌ی گروه راک Stealers Wheel می‌رقصد، صورت افسر را با تیغ می‌برد و سپس با خونسردی تمام گوش چپش را هم جدا می‌کند!

تارانتینو این صحنه را با هوشمندی در یک انبار متروک فیلم‌برداری کرده و با استفاده‌ی درست از موسیقی، وضعیت روانی آقای بلوند را به خوبی به مخاطب نشان می‌دهد؛ مکانی مملو از خشونت، بی‌تفاوتی، سادیسم و دیوانگی افسارگسیخته‌ای که خودش را به صورت حرکات موزون با یک ترانه‌ی راک نشان می‌دهد.

اما تنها جنبه‌ی وحشتناک این سکانس خشونت افسارگسیخته‌ی آقای بلوند هنگام شکنجه‌ی افسر نیست بلکه بدتر از آن جایی است که کارش تمام می‌شود و پس از قطع شدن موسیقی با چهره‌ای سرد و خونسرد انگار که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، از کادر خارج می‌شود و عمق دیوانگی‌اش را بار دیگر به مخاطب نشان می‌دهد.

۷- خرد کردن جمجمه‌ی کارگر بیمارستان توسط عروس

بیل را بکش: بخش 1

  • نام فیلم: بیل را بکش: بخش ۱ (Kill Bill: Volume 1)
  • سال انتشار: 2003
  • بازیگران: اوما تورمن، دیوید کارادین، ویویکا ای فاکس، لوسی لیو، مایکل مدسن، جولی دریفوس، داریل هانا
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 85 از ۱۰۰

چهارمین فیلم کوئنتین تارانتینو در مقام کارگردان داستان اوما تورمن در نقش  بئاتریس کیدو ملقب به عروس به عنوان یکی از اعضای جوخه‌ی ترور را دنبال می‌کند که درست وقتی تصمیم می‌گیرد از کارهای خلافش دست بردارد و زندگی عادی را در پیش بگیرد در شب عروسی توسط رئیس انتقام‌جویش هدف گلوله قرار می‌گیرد. در این تیراندازی عروس همسر و فرزند متولد نشده‌اش از دست می‌دهد. او پس از یک کمای چهار ساله به هوش می‌آید و در پی انتقام از تک‌تک افرادی است که زندگی‌اش را خراب کردند و عزیزانش را از او گرفتند.

عروس «بیل را بکش» به عنوان یکی از کشنده‌ترین زنان جهان شناخته می‌شود و سکانس‌های خشونت‌باری دارد اما یکی از شوکه کننده‌ترین لحظات قسمت اول جایی است که تازه به هوش آمده و هنوز نمی‌داند دقیقا چه اتفاقاتی در اطرافش در جریان است اما در کمال ناباوری متوجه می‌شود کارگر بیمارستان در ازای دریافت پول بدن نیمه جانش را به مردان مختلف اجاره می‌دهد.

بئاتریس که کاملا وحشت‌زده است در یک سکانس خون‌بار اول مرد مهاجم را می‌کشد و سپس در حالی که توانایی راه رفتنش را به صورت موقت از دست داده، خودش را روی زمین می‌کشاند و پس از ورود کارگر بیمارستان به اتاق، ابتدا تاندون آشیل پایش را با چاقو می‌برد و سپس با همه‌ی توانش در اتاق را وحشیانه به جمجمه‌ی مرد می‌کوبد.

عروس کلید ماشین کارگر را برمی‌دارد و بدن نیمه جانش که از اسپاسم شدید عضلانی رنج می‌برد و قدرت حرکتی‌اش را از دست داده، به داخل ماشین می‌کشاند تا کم کم بهبود پیدا کند و بتواند به دنبال انتقام برود.

۶- نبرد برده‌ها

جنگوی زنجیرگسسته

  • نام فیلم: جنگوی زنجیرگسسته (Django Unchained)
  • سال انتشار: 2012
  • بازیگران: جیمی فاکس، کریستف والتس، لئوناردو دی‌کاپریو، ساموئل ال. جکسون، کری واشینگتن، والتون گوگینس
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۴ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 86 از ۱۰۰

«جنگوی زنجیرگسسته» هفتمین فیلم تارانتینو است که با استقبال نسبتا خوب منتقدان مواجه و نامزد پنج جایزه‌ی اسکار شد و از این میان جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای کریستف والتس و بهترین فیلم‌نامه‌ی غیر اقتباسی برای کوئنتین تارانتینو را به ارمغان آورد.

فیلم ماجرای برده‌ای به نام جنگو (جیمی فاکس) را دنبال می‌کند که توسط شکارچی جایزه‌بگیری به نام دکتر کینگ شولتز (کریستف والتس) آزاد می‌شود تا به او در دستگیری افراد تحت تعقیب کمک کند. دکتر شولتز به او کمک می‌کند تا به مزرعه‌ی برده‌دار بی‌رحمی به نام کلوین کندی (لئونارد دی‌کاپریو) برود و در نقش مشاور او، همسرش را نجات دهد.

«جنگوی زنجیرگسسته» سکانس‌های خون‌بار معروفی دارد که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به درگیری وحشیانه جنگو در عمارت کندی اشاره کرد که منجر به مرگ خونین دکتر شولتز، کلوین کندی و بسیاری از افرادش می‌شود اما بدون شک یکی از عجیب‌ترین و تاثیرگذارترین سکانس‌های مرگ فیلم «جنگوی زنجیر گسسته» که به اندازه‌ی سکانس درگیری در عمارت کندی مورد توجه قرار نگرفته، نبرد برده‌ها است.

دکتر شولتز که خودش را به عنوان خریدار برده جا زده به همراه جنگو که او را مشاورش معرفی کرده به مزرعه‌ی کندی می‌رود تا یکی از برده‌های او را به قیمت بالایی بخرد. در این سکانس شولتز و جنگو و البته مخاطبان برای نخستین بار با کندی آشنا می‌شوند. قهرمان‌های داستان در همین حین شاهد مبارزه‌ی خونین میان دو برده هم هستند که در سالن پذیرایی عمارت اتفاق می‌افتد.

در این سکانس دو برده‌ی سیاه‌پوست علیرغم میل باطنی‌شان مجبور هستند برای ثروت و سرگرمی صاحبان بی‌رحمشان، تمام اصول انسانی را زیر پا بگذارند و وارد مبارزه‌ی خونینی شوند که یا به مرگ حتمی ختم می‌شود یا ادامه‌ی زندگی فلاکت‌بار. سطح خشونت این سکانس بسیار بالا است و مخاطبان حساس‌تر را به شدت منزجر می‌کند. کلوین مدام برده‌اش را تشویق می‌کند که دست حریف را بشکند و وقتی کار مطابق میلش انجام می‌شود، می‌خواهد چشمانش را هم کور کند اما به همین قدر راضی نمی‌شود و در نهایت چکش معروفش را به سمت برده‌ی پیروز پرتاب می‌کند و با صدای بلند می‌گوید «کارشو تموم کن». صدای وحشتناک ضربه‌ی چکش به جمجمه‌ی برده‌ی نگون‌بخت و چهره‌ی مستاصل و بیچاره‌ی مردی که فعلا پیروز شده اما مشخص نیست در کدام نبرد با سرنوشت محتوم روبه‌رو شود، تیر خلاص را بر پیکر مخاطب می‌زند و تازه می‌فهمد در ادامه فیلم با چه موجود وحشی و بی‌رحمی طرف خواهد بود.

۵- مبارزه عروس با گروه کریزی ۸۸

بیل را بکش: بخش 1 به کارگردانی تارانتینو

  • نام فیلم: بیل را بکش: بخش ۱ (Kill Bill: Volume 1)
  • سال انتشار: 2003
  • بازیگران: اوما تورمن، دیوید کارادین، ویویکا ای فاکس، لوسی لیو، مایکل مدسن، جولی دریفوس، داریل هانا
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۲ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 85 از ۱۰۰

قسمت اول «بیل را بکش» با مبارزه‌ی عروس و گروه کریزی ۸۸ به اوج خودش می‌رسد. تارانتینو برای طراحی این سکانس نگاهی به آثار کلاسیکی مثل «بانو اسنو بلاد» (Lady Snowblood) و «ناواهو جو» (Navajo Joe) داشته تا خون و خشونت را با جسارت و شکوه ترکیب و یکی از ماندگارترین صحنه‌های مبارزه‌ای تاریخ سینما را خلق کند.

عروس بالاخره پس از ماجراهای گوناگون در اواخر قسمت اول «بیل را بکش» با رِن ایشی (لوسی لیو)‌ ملاقات می‌کند اما کشتن این زن جسور به این سادگی‌ها نیست و بئاتریس باید با گروهی از ماهرترین مبارزان ژاپنی معروف به کریزی ۸۸ مبارزه کند و سپس به سراغ اصل‌کاری برود.

عروس با لباس معروف زردش که پوشیده از خون سرخ است در یک لحظه توسط اعضای بی‌رحم یاکوزا با نقاب‌های مشکی محاصره می‌شود که شمشیرهای تیزشان را به سمت او نشانه گرفتند و منتظرند در کسری از ثانیه دخلش را بیاورند اما اگر فکر می‌کنید عروس «بیل را بکش» به آسانی تسلیم می‌شود، سخت در اشتباهید؛ در عوض خانم کیدو با تمام قدرت و به‌سان بازی «فروت نینجا» مردان تا دندان مسلح را مثل برگ خزان به زمین می‌ریزد.

این سکانس شاید کمی اغراق‌آمیز به نظر برسد اما فراموش نکنید تارانتینو منطق خاص خودش را دارد و نمی‌توان هیچ کدام از آثارش را بر واقعیت منطبق کرد. کیدو در این سکانس با شمشیر برنده‌اش با نصف کردن بدن، از حدقه درآوردن چشم‌ها و کلا هر کار وحشیانه‌ای که فکرش را بکنید تمام اعضای کریزی ۸۸ (به جز یک پسر نوجوان) را کاملا تار و مار می‌کند.

جالب است بدانید خشونت مستتر در این سکانس به اندازه‌ای زیاد بود که MPAA تارانتینو را مجبور می‌کند میزان خون و خشونت را تا اندازه‌ای تقلیل دهد. آقای تارانتینو هم که حسابی حرف گوش کن است، تصمیم می‌گیرد بدون حذف سکانس‌ها، یک فیلتر سیاه و سفید روی آن‌ها بگذارد و صدای نعره‌ها را قطع کند تا ماجرا به خیر و خوشی تمام شود که از قضا ایده‌اش خیلی هم جذاب از کار درمی‌آید!

۴- نوشیدن قهوه‌ی سمی

هشت نفرت‌انگیز

  • نام فیلم: هشت نفرت‌انگیز (The Hateful Eight)
  • سال انتشار: 2015
  • بازیگران: ساموئل ال. جکسون، کرت راسل، جنیفر جیسن لی، والتون گوگینس، دمیان بیچیر، تیم راث، مایکل مدسن
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۸ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 74 از ۱۰۰

«هشت نفرت‌انگیز» دارای مجموعه‌ی بزرگی از بازیگران سرشناس است که همیشه دوست داشتند با تارانتینو همکاری کنند. ماجرا درباره‌ی ماموری است که یک زن خلاف‌کار به نام دیزی (جنیفر جیسون لی) را برای دار زدن به شهر صخره سرخ می‌برد اما در میانه‌ی راه با یک جایزه‌بگیر و فردی که خودش را کلانتر تازه شهر معرفی می‌کند، همراه می‌شود. آن‌ها مجبور هستند شب را در مسافرخانه‌ی بین‌راهی بگذرانند که به جز آن‌ها چهار نفر دیگر یعنی سه مسافر و یک مسئول نگهداری هم حضور دارند. این آدم‌های به ظاهر غریبه و عجیب در ارتباط با هم لحظات ملتهبی را تجربه می‌کنند.

مرگ هر کدام از شخصیت‌ها به طور خشونت‌آمیزی، وحشیانه و منحصربه‌فرد است اما یکی از آن‌ها مرگ خون‌بار و البته دراماتیک‌تری دارد؛ جان روث با بازی کرت راسل که به جلاد هم معروف است و همان کسی که مسئول تحویل زن به قانون برای مجازات اعدام است.

جان در سراسر فیلم به ساکنین مسافرخانه شک دارد و معتقد است حداقل یکی از آن‌ها سعی می‌کند به دیزی برای فرار کمک کند. در یکی از سکانس‌های فیلم بالاخره دیزی قهوه‌ی مسمومی را به جان می‌خوراند و وقتی روی میز خون بالا می‌آورد متوجه سرنوشت شومی می‌شود که تا دقایقی دیگر در انتظارش است. در همین حین او. بی. جکسون (جیمز پارکس) که به اشتباه از قهوه‌ی مسموم نوشیده، علائم مشابه و وحشتناکی را بروز می‌دهد.

جان که کارش را تمام شده می‌داند با اندک قوای باقی‌مانده با مشت به صورت دیزی می‌کوبد و وقتی قدرتش ته می‌کشد در صورت زن مقدار زیادی خون بالا می‌آورد. ترکیب سرخی خون و خنده‌های دیوانه‌وار دیزی لحظات دلهره‌آوری را ایجاد می‌کند که مخاطب را کاملا در وحشت و سردرگمی فرو می‌برد. این سکانس خون‌بار در نهایت با شلیک ناگهانی گلوله به سینه‌ی جان توسط دیزی به پایان می‌رسد.

تنش در سراسر سکانس کاملا مشهود است و این نزدیک‌ترین تجربه‌ی تارانتینو به سینمای وحشت است که نشان می‌دهد اگر بخواهد می‌تواند یک فیلم ترسناک پر تعلیق و حتی شاید یک اسلشر تمام عیار را خلق کند.

۳- قتل‌عام سه عضو خانواده‌ی منسن توسط کلیف بوث

روزی روزگاری در هالیوود به کارگردانی تارانتینو

  • نام فیلم: روزی روزگاری در هالیوود (Once Upon a Time in Hollywood)
  • سال انتشار: 2019
  • بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو، برد پیت، مارگو رابی، کرت راسل، تیموتی اولیفنت، داکوتا فانینگ، لوک پری، مارگارت کوالی
  • امتیاز IMDb فیلم: 7.۶ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 85 از ۱۰۰

سومین بخش «روزی روزگاری در هالیوود» مملو از خشونت افسارگسیخته‌ای است که دو بخش دیگر فاقد آن بودند. فیلم ماجرای دوران زوال ریک دالتون (لئوناردو دی‌کاپریو) بازیگر فیلم‌های وسترن را دنبال می‌کند که در آستانه‌ی میان‌سالی در سراشیبی سقوط قرار گرفته و به جز دوست بدلکارش کلیف بوث (برد پیت) هیچ کسی دور و برش نیست. همه چیز برای ریک افتضاح می‌گذرد تا این که متوجه می‌شود کارگردان معروف هالیوود رومن پولانسکی و همسرش شارون تیت به همسایگی او نقل مکان کردند و معاشرت با آن‌ها می‌تواند به منزله‌ی فرصتی برای بازگشت به دوران طلایی‌اش باشد.

تارانتینو در این فیلم به طرز هوشمندانه و ظریفی دست به تحریف تاریخ زده است؛ در دنیای او خانواده‌ی منسن هیچ وقت به خانه‌ی شارون تیت نمی‌روند و جنایت وحشیانه‌ی کشتن او و بچه‌ی در راهش را رقم نمی‌زنند، در عوض اشتباهی به خانه‌ی همسایه‌ی شارون یعنی آقای ریک دالتون می‌آیند که ز غوغای جهان فارغ، نوشیدنی‌اش را خورده و در استخر استراحت می‌کند و در عوض دوستش کلیف بوث که در هنرهای رزمی زبانزد است در خانه حضور دارد.

کلیف که به خاطر مصرف مخدر حسابی سرخوش است و حالت طبیعی ندارد، تصمیم می‌گیرد به کمک سگش برندی دخل هر سه  نفر را بیارد. پیت بول قوی با دندان‌های تیزش با اشاره‌ی کلیف، سراغ دو نفر از مهاجم‌ها می‌رود و خودش هم با تمام قوا سر نفر سوم را به طاقچه، میز، تلفن دیواری و تابلوی نقاشی ریک می‌کوبد. البته در این میان با ضربات چاقو و گلوله زخمی می‌شود و در نهایت پس از یک مبارزه‌ی جانانه و خونین، بی‌حال روی زمین می‌افتند.

اما حیف است اگر از سکانس بعدی چشم‌پوشی کنیم که به اندازه‌ی قبلی خشن، ناگهانی و البته کمی تا قسمتی بانمک است. یکی از مهاجمان که توسط سگ کلیف زخمی شده، خودش را به حیاط خانه می‌رساند؛ همان جایی که آقای ریک دالتون فارغ از همه جا در استخر ولو شده و استراحت می‌کند. ریک پس از دیدن زن، وحشت‌زده از آب بیرون می‌آید، خودش را به شعله افکن معروفش می‌رساند و در کسری از ثانیه مهاجم را به زغال تبدیل می‌کند!

۲- قتل‌عام نازی‌ها در سالن سینما

حرامزاده‌های لعنتی

  • نام فیلم: حرامزاده‌های لعنتی (Inglourious Basterds)
  • سال انتشار: 2009
  • بازیگران: برد پیت، کریستف والتس، مایکل فاسبندر، الی راث، بی. جی. نواک، تیل شوایگر، دیانه کروگر
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۳ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 89 از ۱۰۰

تارانتینو با خلق سکانس قتل‌عام نازی‌ها در سالن سینما، بخشی از تاریخ جنگ جهانی دوم را با خشونت بی‌پرده و گرافیکی مخلوط و لحظات نفس‌گیری را خلق می‌کند که کم‌تر مخاطبی انتظارش را دارد. او با بازنویسی تاریخ، رهبران رایش سوم از جمله هیتلر را در یک سالن سینما حبس و سپس تک‌تکشان را به آتش می‌کشد، اتفاقی که در صورت وقوع می‌توانست سرنوشت فعلی همه‌ی مردمان دنیا را عوض کند!

در پشت پرده شوشانا دریفوس (ملانی لوران) صاحب یهودی سینما با چاپ ۳۵۰ فیلم نیترات که به گفته‌ی راوی سه برابر سریع‌تر از کاغذ معمولی می‌سوزد، مقدمات آتش زدن سالن سینما در لحظه‌ای که همه‌ی سران حزب نازی حضور دارند را فراهم می‌کند. دوست شوشانا همان طور که با هم توافق کردند، در زمان مقرر فیلم‌ها را به آتش می‌کشد اما این تنها مصیبت کله‌گنده‌های رایش سوم نیست؛ دو نفر از اعضای حرامزاده‌ها که در سالن حضور دارند حضار را به رگبار می‌بندند و در همین حین بمبی که توسط کلنل در گوشه‌ای جاسازی شده بود، می‌ترکد و همه به مشتی خاکستر تبدیل می‌شوند.

این سکانس شامل یک قتل‌عام شوکه کننده و خشونت‌بار است که از شدت خون‌بار بودنش، خنده‌دار هم هست. سکانس مرگ نازی‌ها در سالن سینما را می‌توان خشن‌ترین و البته بزرگ‌ترین سکانس مرگی دانست که تارانتینو تا امروز خلق کرده است.

۱- شلیک اتفاقی به مغز ماروین

پالپ فیکشن

 

  • نام فیلم: پالپ فیکشن (Pulp Fiction)
  • سال انتشار: 1994
  • بازیگران: جان تراولتا، ساموئل ال. جکسون، اوما تورمن، بروس ویلیس، هاروی کایتل، تیم راث، آماندا پلامر
  • امتیاز IMDb فیلم: 8.۹ از ۱۰
  • امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 92 از ۱۰۰

«پالپ فیکشن» به عنوان دومین فیلم کوئنتین تارانتینو در مقام کارگردان به معنای واقعی کلمه تاثیر غیرقابل‌انکاری بر فرهنگ‌عامه داشت و لحظات درخشانش برای همیشه در حافظه‌ی جمعی طرفداران سینما جا خوش کرد اما نمی‌شود درباره‌ی خشن‌ترین سکانس‌های مرگ صحبت کرد و شلیک اتفاقی گلوله در ماشین وینسنت و جولز را از قلم انداخت.

ماجرا از جایی شروع می‌شود که جولز (ساموئل ال. جکسون) و وینسنت (جان تراولتا) متوجه می‌شوند به جز برت و دوستش (که ظاهرا به رئیسشان مارسلوس خیانت کرده بودند) و البته ماروین خدمتکار سیاه‌پوست خانه، یک نفر دیگر هم در اتاق پنهان شده که پس از کشته شدن دوستانش به سمت گانگسترهای قصه حمله و بی‌هدف شلیک می‌کند اما در کمال تعجب هیچ کدام از گلوله‌ها به آن‌ها نمی‌خورد.

این ماجرای عجیب باعث می‌شود جولز راستی راستی به قدرت خدا ایمان بیاورد و تصمیم بگیرد توبه و خودش را بازنشست کند. آن‌ها که اعتقاد دارند ماروین بی‌گناه است، خدمتکار را سوار ماشینشان می‌کنند و راه می‌افتند. در مسیر، بحث میان وینسنت و جولز درباره‌ی نشانه‌های الهی بالا می‌گیرد و وینسنت که می‌خواهد نظر ماروین را هم در مورد این قضیه بداند به صورت کاملا اتفاقی با اسلحه‌ی پرش به مغز جوان نگون‌بخت شلیک می‌کند!

در این لحظه حجم وسیعی از خون و مغز متلاشی شده ماشین در حال حرکت را در برمی‌گیرد و مخاطب که اصلا انتظار چنین صحنه‌ی خشونت‌باری را ندارد تا چند لحظه به معنای واقعی کلمه خشک می‌شود. کوئنتین تارانتینو با هوشمندی و شیطنت ذاتی‌اش در ادامه به کل‌کل‌های بانمک وینسنت و جولز درباره‌ی این شلیک اتفاقی می‌پردازد که ناخودآگاه مخاطب را به خنده وا‌می‌دارد و میزان خشونت سکانس را تا اندازه‌ای تعدیل می‌کند.

انفجار ناگهانی مغز ماروین در شرایطی که هیچ کس انتظارش را ندارد، هنوز هم یکی از عجیب‌ترین و البته خشن‌ترین سکانس‌های آثار این فیلم‌ساز است که بعید است چیز دیگری بتواند جایش را بگیرد.

منبع: cbr



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X