فیلمهای غیرانگلیسی زبان ۲۰۱۹؛ از سینمای اجتماعی آسیا تا عاشقانههای آمریکای لاتین
فیلم «انگل» از سینمای کرهی جنوبی سال گذشته برندهی نخل طلای کن و البته جوایز متعدد اسکار شد. علاوه بر آن فیلمهایی از سینمای اروپا و آمریکای لاتین داشتیم که امتیازهای خوبی از منتقدان گرفتند. در این ویدیو قرار است با بهترین فیلمهای غیرانگلیسیزبان ۲۰۱۹ آشنا شوید. آثاری که از جایی به جز هالیوود توانستهاند مخاطب جهانی پیدا کنند و البته دل منتقدان را به دست بیاورند.
در سالهای اخیر میبینیم که نه فقط سینمای اروپا که سینمای آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. آنها فیلمهای زیبایی تولید میکنند که ارزش تقدیر شدن را دارند. این فیلمها هر چند در آمریکای شمالی اکران میشوند و در نتیجه همهشان شانس حضور در اسکار را هم دارند اما فراتر از آن صداها و رنگهایی از سینمای بقیهی کشورهای جهان است که شاید در حد و اندازهی فیلمهای هالیوودی پر سر و صدا نباشند اما به لحاظ هنری از آنها چیزی کم ندارند. این نمونههای که اینجا آمدهاند فقط تعدادی از بهترین فیلمهای غیرانگلیسی زبان ۲۰۱۹ است که دیدنشان را میشود توصیه کرد.
انگل
عنوان اصلی: Parasite
کارگردان: بونگ جون هو
محصول: کرهی جنوبی
امتیاز متاکریتیک: ۹۲ از ۱۰۰
«انگل» احتمالا تحسینشدهترین فیلم سال گذشته بوده است. فیلم برندهی نخل طلای کن و اسکار بهترین فیلم کارگردانی دارد که در مجامع بینالمللی بسیار شناخته شده است. بونگ جون هو پیشتر در سال ۲۰۱۷ در فستیوال فرانسوی کن نظرها را به سمت خودش جلب کرده بود. آن سال فیلم «اوکجا»، تولید شبکهی نتفلیکس برای شرکت در جشنواره انتخاب شده بود. و حالا در سال ۲۰۱۹ اینبار با فیلمی مبهوتکننده برگشته دربارهی یک خانوادهی بیکار در کرهی جنوبی که در تلاش هستند تا همهی اعضای خانوادهشان در دل یک خانوادهی ثروتمند نفوذ کنند و برای آنها کار کنند.
خانوادهی کیم در یک آپارتمان خیلی کوچک در محلهای فقیرنشین در سئول زندگی میکنند. زندگیشان سرشار از محنت و مشقتهای ناشی از بیکاری است. آنها تلاششان را میکنند که حتی اگر شده از راه غیرقانونی بتوانند به اینترنت، قدرت، انرژی و حتی خورد و خوراک دست پیدا کنند.
وقتی کی-وو پسر خانواده به عنوان معلم زبان انگلیسی دختر خانوادهی ثروتمند پارک استخدام میشود، خانوادهی کیم آن را به چشم فرصتی میبینند که بتوانند برای همهی اعضای خانواده کار جور کنند. اول خواهر کی-وو به عنوان معلم هنر پسر خانوادهی پارک وارد خانواده میشود. پدر خانواده رانندهشان میشود و در نهایت مادر خانوادهی کیم را هم به عنوان خانهدار قبول میکنند در حالی که از نسبت خانوادگی هیچکدام از آنها با یکدیگر خبر ندارند.
سبک فیلمنامه بازگشت بونگ جون هو به فیلمهای بزرگی است که برایش شهرت به ارمغان آورد. به خصوص فیلم «خاطرات جنایت» (محصول ۲۰۰۳) و او را از فیلمهایی با بودجههای کلان و بازیگران بینالمللی که در فیلمهایی مثل «اوکجا» از آنها استفاده کرده بود، دور کرده است.
اما در این شرایط جدید به نظر میرسد که بونگ جون هو موفق شد اتمسفر درگیرکنندهتری بسازد. او کاری کرد که تماشاگران نه فقط با تنش و تعلیق یک درام خوشساخت احساس نزدیکی بیشتری کردند که در نابرابریهای اجتماعی هم عمیق شدند.
قوش شب
عنوان اصلی: Bacurau
کارگردان: کلبر مندونسا فیلیو، جولیانو دورنلس
محصول: برزیل
امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
وسترن، ضدآرمانشهر، علمی-تخیلی، رئالیسم فوقالعاده، درام اجتماعی. فیلم جدید مندونسا فیلیو و جولیانو دورنلس، برندهی جایزهی ویژهی هیات داوران جشنوارهی کن ۲۰۱۹ شد و میشود آن را ترکیبی از همهی ژانرهایی دانست که چند خط بالاتر نوشتیم. اما گمان نکنید اگر از همهی عناصر این ژانرها بهره میبرد فیلم پرمدعا یا تقلیدی خود بزرگبینانه است.
«قوش شب» داستان شهری در شمال برزیل را روایت میکند. جایی که بعد از مرگ رییس خانواده در سن ۹۴ سالگی، شهر به سادگی از روی نقشه محو میشود. مشکلات یکی پس از دیگری به وقوع میپیوندند. مشکلاتی از قبیل کمبود آب، انرژی، غذا و دارو. اما اینها تازه شروع بحرانی است که باعث میشود جمعیت شهر «قوش شب» با احمقانهترین و مضحکترین مشکلات رودررو شوند.
روایت دچار خشونت مضاعفی میشود وقتی شهردار فاسد، که برای انتخاب شدن دوبارهاش تلاش میکند، شهر را به آمریکاییهایی که به باکورو آمدهاند میفروشد. آمریکاییهایی که برای شکار ساکنان شهر به آنجا آمدهاند. در میان آنها یک بازیگر بزرگ سینمای آلمان هم حضور دارد. همه چیز برای ساکنان شهر از دست رفته به نظر میرسد تا این که یک سری داروی توهمزا به آنها کمک میکند تا دوباره آگاه شوند و با هم متحد شوند تا بتوانند رو در روی مشکلات بایستند.
این فیلم هیچ قهرمان مشخصی ندارد. اما چندین کاراکتر در آن حضور دارند که همهشان را میتواند به عنوان قهرمانان فیلم در نظر گرفت و حتی همین هم ایدهی کارگردان را مبنی بر اتحاد و همکاری تقویت میکند.
فیلم تمثیلی از جامعهی امروز برزیل است که با مشکلات توسعهنیافتگی، فساد و کمبود آگاهی سیاسی دست به گریبان است. یکی از مهمترین شایستگیهای فیلم این است که به روشی خلاقانه به نقد اجتماعی میپردازد و ماهرانه از ژانرهای مختلف و زیباییشناسی استفاده میکند.
مونوس
عنوان اصلی: Monos
کارگردان: الخاندرو لاندس
محصول: کلمبیا
امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
فیلمی که کارگردان آرژانتینی الخاندرو لاندس آن را ساخته است و در منطقهای کوهستانی و دوردست در مرزهای کلمبیا داستانش اتفاق میافتد. هشت کودک در آن منطقه با تفنگ نگهبانی میدهند. آنها یک آمریکایی را به گروگان گرفتهاند. کاراکتر اسرارآمیزی به نام پیامآور هم بینشان است که ماموریتها و وظایف هر کدام از آنها را بهشان گزارش میدهد. آنها تمام مدت تلاش میکنند که تا بیشترین حد ممکن دستورات را به موثرترین شیوهی ممکن انجام بدهند و برایشان اهمیتی ندارد که هزینهاش چه باشد.
چیزهای کمی دربارهی متن این موقعیت به تماشاگر توضیح داده میشود. ما فقط میدانیم که آنها خودشان را «سازمان» صدا میزنند و خیلی زود در محیط وحشیانهشان غرق میشویم. هر کدام از شخصیتها ویژگی مخصوص به خودش را دارد اما به نظر میرسد که یک نکته در همهشان مشترک است. همگیشان تشنهی قدرت هستند. واقعیتی که باعث شد خیلی از منتقدان موقع دیدن این فیلم یاد «سالار مگسها» بیفتند.
فیلم «مونوس» هنرمندانه منازعه بر سر قدرت و ایدئولوژی را در گروه به تصویر میکشد.
فیلم از اسطورههای کلمبیا و آمریکای لاتین زیاد استفاده کرده است. و با تشریفات و آیینها و استعارهها جوری کار کرده که آنها را میشود به فرهنگ امروز آمریکای لاتین هم نسبت داد.
روز سفید سفید
عنوان اصلی: A White, White Day
کارگردان: هاینور پالماسون
محصول: ایسلند
امتیاز متاکریتیک: –
هاینور پالماسون، کارگردان ایسلندی در دومین فیلمش داستان مردی به نام اینگیموندار را روایت میکند که سابقا افسر پلیس بوده و در یک شهر دورافتاده و کوچک ایسلند زندگی میکند. همسر او دو سال پیشتر در یک تصادف اتومبیل از دنیا رفته و او را در وضعیت اندوه و سوگواری مطلق باقی گذاشته است. او تلاش میکند که همهی وقت و عشقش را به نوهاش اختصاص دهد و تفریحات دیگری هم مثل بازسازی خانهاش دارد. اما هیچکدام از اینها کافی نیست تا به غم فقدانی که دارد فائق بیاید. اینگیموندار به مردی در شهر مظنون میشود و گمان میکند که او با زنش رابطه داشته، به دنبال حقیقت میرود.
فیلم به ویژه از لحاظ بصری اثر باارزشی است و نشان میدهد که نماها و مناظر تا چه حد اهمیت دارند تا روی آن تاسف موجود در فیلم «روز سفید سفید» تاکید کنند. آن سکانسهای زیبای اولیه که خانه را در گذر فصلهای مختلف نشان میدهد ثابت میکند که کارگردان روشی زیبا برای ساختاریافته کردن لحن فیلم پیدا کرده است. در طول فیلم نماهای عمومی که رنگ غالبشان سفید است ذهن اینگیموندار را تصویر میکند که چهطور تحتتاثیر وقایع قرار میگیرد.
ابزار دیگری که فیلم از آن به شیوهی جالب توجه استفاده میکند، تدوین است. از میان نماهای نزدیکی که ظاهرا در وسط یک دیالوگ به خصوص بیربط هستند، در حقیقت تخیل مرد به نمایش گذاشته میشود.
بخش اول فیلم ریتم کندی دارد و در اصل میخواهد ما را در موقعیت داستانی و زندگی و احساسات قهرمان فیلم قرار دهد.
من در خانه بودم اما…
عنوان اصلی: …I Was at Home, But
کارگردان: آنجلا شانلک
محصول: آلمان
امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
آنجلا شانلک یکی از تحسینشدهترین کارگردانان آلمانی است که به مدرسهی برلین شهرت دارند. او با فیلم بلند سینمایی «مارسی» (محصول ۲۰۰۴) به شهرت رسید. فیلم «من در خانه بودم اما» از آن دسته آثاری است که سخت است آن را در یک ژانر سینمایی قرار بدهیم. اسم فیلم ارجاعی به اولین فیلم یاسوجیرو اوزو دارد: «من به دنیا آمدم اما…» (محصول ۱۹۳۲). اما علیرغم این ارجاع فیلم کارگردان آلمانی کاملا متمایز از فیلم اوزوست. هر چند از موضوع درام خانوادگی که مبحث اصلی فیلمهای اوزو بود الهام گرفته است.
داستان با بازگشت فیلیپ آغاز میشود. پسر ۱۳ سالهی آسترید که برای یک هفته در جنگل گم شده بود. او احتمالا تحتتاثیر فوت پدرش که اخیرا اتفاق افتاده، در خودش فرو رفته است. از این جا به بعد فیلم کلاژی از لحظات مختلف زندگی این خانواده و آدمهای نزدیک به آنهاست. سعی میکند زندگی روزمرهی آنها را به تصویر بکشد و تغییراتی را نشان بدهد که ناپدید شدن و پیدا شدن ناگهانی فیلیپ در زندگیشان پدید آورده بود.
فیلم اصولا با برداشتهای طولانی و ایستا و در سکوت پیش میرود و به این ترتیب اتمسفری سنگین و عجیب میسازد.
فکر میکنی من چه کسی هستم
عنوان اصلی: Who You Think I Am
کارگردان: صفی نبو
محصول: فرانسه
امتیاز متاکریتیک: –
فیلمی با بازی ژولیت بینوش در نقش یک زن میانسال که بعد از این که متوجه میشود شوهرش به او خیانت میکرده تصمیم میگیرد یک اکانت جعلی در فیسبوک بسازد. «فکر میکنی من چه کسی هستم» ششمین فیلم بلند صفی نبو، فیلمساز فرانسوی است. این فیلمش اقتباسی از رمانی نوشتهی کامیل لورنس است که سال ۲۰۱۶ منتشر شد.
کلر، قهرمان فیلم، معلم ۵۰ سالهای است که با همسرش لودو زندگی نه چندان شادی دارد. بعد از این که به شوهرش شک میکند در فیسبوک شروع میکند به وانمود کردن به این که زنی است ۲۵ ساله به نام کلارا. اما چیزی که با معصومیت تمام شروع شده کمکم از کنترل خارج میشود.
نکتهی جالب فیلم شیوهای است که در نشان دادن شخصیتها به خرج میدهد. این فیلمی زیبا دربارهی هویتهای مدرنی است که توسط ارتباطات کامپیوتری مدیریت میشود. شاید این سوژه را در فیلمها و سریالهای دیگری دیده باشید اما نبو نگاهی عمیق و روانشناسانه به این ماجرا دارد.
درد و شکوه
عنوان اصلی: Pain and Glory
کارگردان: پدرو آلمادووار
محصول: اسپانیا
امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
فیلمسازی که سابق بر این بسیار قابل ستایش و احترام بوده حالا در بحران خلاقیت به سر میبرد و مشکلات جسمانی هم دارد. او وقتی دچار بحرانهای اگزیستانسیالیستی میشود، شروع به دیدن روحهایی از گذشتهی زندگیاش میکند. این اتوبیوگرافیکترین فیلم پدرو آلمادووار تا به امروز است. او در «درد و شکوه» هم پیچیدگیهای فیلمسازی را به تصویر کشیده و هم تروماها و زخمهای دوران کودکی را. همکارهای همیشگی او یعنی آلبرتو ایگلسیاس موزیسین و خوزه لوییس آلکین مدیر فیلمبرداری و آنتونیو باندراس و پنهلوپه کروز بازیگران اینبار با کمال بیشتری در فیلم او ظاهر شدهاند.
باندراس نقش اصلی را بازی میکند که یادآور خود آلمادووار است و هم مسیری که طی میکند و هم لباس و مدل مو و رفتارهایش شبیه به کارگردان فیلم «پوستی که در آن زندگی میکنیم» (محصول ۲۰۱۱) است.
«درد و شکوه» هیچکدام از آن نشانههای سینمای آلمادووار مثل بازیهای فاصلهگذارانه و تمایل به زیباییشناسی فیلمهای پیشپاافتاده و پالت رنگهای خیرهکننده را در خودش ندارد.
برعکس به نظر میرسد که این فیلم فاز جدید در کارنامهی فیلمساز اسپانیایی باشد.
۵۱ فیلمی که در سال ۲۰۱۹ نباید از دست بدهید
تماشا کنید:
راهنمای سریال بینی برای روزهای قرنطینه