خواب چگونه بر سلامت روان تاثیر می‌گذارد؟

اگر بخواهیم دلیل اصلی خواب نامنظم و بی برنامه‌مان را پیدا کنیم، به روزهای کودکی و روشی که برای خوابیدن آموختیم می‌رسیم. والدین به زمان خواب فرزندان کوچک‌شان بسیار اهمیت می‌دهند و دوست دارند شب‌ها خیلی زود بخوابند. همچنین در طول روز با کشیدن پرده‌ها و تاریک کردن خانه، آن‌ها را مجبور می‌کنند که چند ساعتی چرت بزنند. آن‌ها حتی دلیل بدخلقی کودک و هر مشکل دیگری را به خواب ربط می‌دهند. درست است که ارتباط خواب و سلامت ذهن ثابت شده است اما این به آن معنا نیست که ریشه‌ی همه‌ی مشکلات به ساعت خوابیدن ما برگردد.

در بعضی موارد ممکن است والدین انعطاف به خرج دهند و رفتاری دوستانه داشته باشند اما در ارتباط با ساعت خواب و تغییر روتین‌ها، جای هیچ مذاکره‌ای را باز نمی‌گذارند. بدون هیچ تغییری هر شب سر ساعتی مشخص چراغ‌ها خاموش می‌شوند. اگر از بیرون به این رفتارها نگاه کنیم به هیچ وجه دوستانه نیستند. مراقبت از یک کودک خسته شبیه به کابوس است و هر مساله‌ی کوچکی را به یک بحران تبدیل می‌کند. حالا تصور کنید که یک فرد بزرگسال یا میانسال قرار است در کنار یک کودک خسته و بهانه‌گیر زندگی کند؛ تقریبا غیر ممکن است. اینجاست که قبول می‌کنیم منافع شخصی، تمامیت‌خواهی را به یک امر ضروری تبدیل می‌کند.

در این موضوع شکی نیست که پیش گرفتن یک رویکرد جدی در سال‌های اولیه‌ی زندگی کودک مزایایی به همراه دارد اما با آغاز دوره‌ی نوجوانی این مزایا جای خود را به درگیری‌های ناخوشایند در ذهن او می‌دهند. بزرگ شدن و تمایل به استقلال در نوجوانان می‌تواند در برابر روش‌های خشک تربیتی تبدیل به رویکردی تهاجمی شود و باعث شروع شدن اولین مخالفت‌ها با زمان خواب شود. سوالی که در اینجا پیش می‌آید این است که چرا وقتی می‌دانیم فرزند ما دیگر در سنین خردسالی نیست همچنان چراغ را راس یک ساعت مشخص خاموش می‌کنیم؟

نکته‌ای که معمولا فراموش می‌کنیم به آن توجه کنیم، نقش والدین در حساسیت کودک نسبت به کمبود خواب است. ما برای بررسی شرایط یا چشم‌اندازهایمان دستورالعمل مشخصی نداریم و راه‌های مختلفی برای تعریف کردن داستان زندگی داریم. می‌توانیم داستان خوش‌بینانه‌ای تعریف کنیم یا داستانی پر از شکست‌ها و اشتباهات نابخشودنی. آنچه باعث تفاوت بین عقل و جنون می‌شود مدت زمانی است که برای خوابیدن به میزان کافی و استراحت مغزمان صرف می‌کنیم.

متأسفانه موضوع ساده اما حیاتی ارتباط خواب و سلامت ذهن به راحتی فراموش می‌شود. ذهن هیچ هشدار مشخصی در ارتباط با تمام شدن انرژی‌ای که در خواب شب کسب می‌کنیم نمی‌دهد، اما با تمام شدن آن شروع به پرورش فکرهای ناخوشایند و سیاه می‌کند. فکرهایی مثل «رابطه‌ی ما دیگر تمام شده است»، «همه از ما متنفرند»، «زندگی ما بی معناست و وجود انسان یک شوخی کیهانی است».

فردریش نیچه درباره‌ی ارتباط خواب و سلامت ذهن معتقد بود که «خستگی باعث حمله‌ی فکرها و ایده‌هایی به ذهن می‌شود که مدت‌ها پیش با آن درگیر بوده‌ایم.»

قبل از اینکه متوجه نقش خستگی در تحلیل رفتن سلامت ذهن باشیم، از اینکه خسته هستیم عصبانی می‌شویم. فکرهایی که در زمان خستگی به ذهنمان خطور می‌کنند، شلخته و انتقام جویانه هستند. در این زمان جزییات نادیده گرفته می‌شوند و اینجاست که فرصت پیروزی را به رقیبمان می‌دهیم.

خوابیدن فقط مخصوص شب‌ها نیست، هر زمانی که احساس خستگی کردیم باید بدانیم وقت استراحت است؛ پس بهتر است کارها را متوقف کرده و بخوابیم. طبیعی است که وقتی می‌خواهیم به خواب برویم خودمان را شبیه به یک پستاندار خز دار، مثل خرگوش یا سنجاب، تصور کنیم، زانوها را در سینه جمع کرده لحاف را روی سرمان بکشیم. حتی شاید بخواهیم چند قطره‌ای هم اشک بریزیم. در واقع ما باید در زمان استراحت مانند یک والد خودمان را نوازش کنیم تا خستگی از جسم و روحمان خارج شود.

زندگی در بزرگسالی سخت و گاهی غیرقابل تحمل می‌شود. پس ما حق داریم که این موضوع را بدانیم و حتی از آن گلایه کنیم. هرگز نباید نسبت به گریه کردن در رختخواب احساس بدی داشته باشیم. مردم اغلب وقتی گریه می‌کنند یا قصد دارند که گریه کنند، آن را دور از چشم دیگران و به صورت مخفیانه انجام می‌دهند. اگر می‌خواهیم کسی به ما اجازه دهد درباره‌ی ناامیدی، اضطراب و آرزوهایش چیزی بدانیم و محرم اسرارش باشیم، باید او را خیلی خوب و کامل بشناسیم. شاید کودکانه به نظر برسد اما شناخت تمایلات قهقرایی فرد و ارائه‌ی فضای کافی به او، یک رفتار کاملا پخته و بالغانه است.

خوابیدن به حالت سنجاب حلقه شده به ما نشان می‌دهد که مشکلات ذهنی با استدلال قابل حل شدن نیستند. همچنین لازم است آگاهانه فکر نکردن را به عنوان بخشی از کارکرد ذهن قبول کنیم. حالت خمیده‌ی بدن در رختخواب به ذهن ما اجازه می‌دهد به فکرهای مختلفی بپردازیم. در این زمان بخش خودآگاه ستیزه‌جوی ما، استراحت می‌کند و ذهن فرصتی پیدا می‌کند که برای خودش کار کند. به همین دلیل است که برعکس تصورمان، بعضی از ایده‌های خلاق و پر مغز در زمان صلح و آرامش با هم ترکیب می‌شوند. این اتفاق ممکن است هر جایی و در هر زمانی پیش بیاید، مثلا وقتی در حال پیاده‌روی هستیم یا برای خوردن قهوه در کافه‌ای نشسته‌‌ایم.

وقتی هدف ما فکر کردن باشد این کار به بهترین شکل انجام نمی‌شود. دلایل زیادی برای زندگی کردن وجود دارد اما تا وقتی به خودمان اجازه‌ی چرت زدن در میانه‌ی روز را ندهیم نمی‌توانیم به آن‌ها پی ببریم.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما