گزیدهای از آثار محمدرضا شجریان؛ ادای دینی کوچک به مردی بزرگ
محمدرضا شجریان فرزند ایران و صدای ایران بود. نه تنها به خاطر تکنیک فوقالعادهاش در آواز مثال زدنی بود، بلکه به چندین هنر دیگر از جمله خوشنویسی هم آراسته بود. کارش را از رادیو شروع کرد. پدرش قاری قرآن بود و قرائت قرآن را به پسرش هم آموخته بود. اوایل کار چون پدرش مخالف آواز خواندن او بود با اسم مستعار سیاوش میخواند.
محمدرضا شجریان در مهمترین گروه موسیقی تاریخ ایران یعنی چاووش حضور داشت. از تصنیفهای دل انگیزش تا آوازهای پیچیدهاش او به اشعاری که میخواند دو چندان وزن میداد.
جهان دیگر هنرمندی چون شجریان را به خود نخواهد دید که هنرش فقط آواز نبود؛ مردمداریاش هم بود. همهی این سالها کنار مردم ایستاد؛ از انقلاب و جنگ تا پایان عمرش. به همین دلیل در دل مردم جا داشت. نه فقط بهعنوان موزیسین که شبیه یک مرشد و همراه دوست داشتند. خودش میگفت فرزند ایران است ولی برای فرزندان پدری همراه و مهربان بود.
ربنایش صدای ایمان بود و مرغ سحرش صدای آزادی.
با شجریان عاشق شدیم، سوگواری کردیم، جنگیدیم و امیدوار بودیم که کنار ماست.
صدایش را برای ما به جا گذاشت و رفت.
دل ایران برای برومندترین فرزندش تنگ خواهد شد.
حالا دیگر باید یاد ایامی کنیم که کنار او در گلشن صفایی داشتیم.
حالا دیگر کسی سلاممان را پاسخ نمیگوید.
این ویدیو ادای دینی کوچک است به مردی بزرگ که با او خاطرههای زیادی ساختیم.
حالا حال همهی آن مردمی را داریم که در کنسرت «همنوا با بم» همراه مرغ سحر استاد گریه میکردند؛ اما دیگر خودش نیست که با او مرغ سحر را زمزمه کنیم. مرغ سحر ما از قفس این جهان پرید.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
روحش در آرامش و یادش همیشه در قلبهایمان جاویدان باد