چگونه بر احساس ناامیدی غلبه کنیم؟

همه‌ی ما احساس ناامیدی را در مرحله‌ای از زندگی‌امان تجربه کرده‌ایم. از دست دادن شغل، داشتن شرایط مالی نامناسب، ابتلا به بیماری و چیزهایی از این دست، همگی می‌توانند باعث شوند دچار احساس ناامیدی شویم. ناامیدی می‌تواند منجر به افسردگی و از دست دادن انگیزه شود. همه‌ی ما قبول داریم که از تجربه‌ی این احساس متنفر هستیم.

می‌توان گفت که تصور ما، یکی از مقصرهای اصلی در تجربه‌ی احساس ناامیدی است. به طور مثال زمانی که در وضعیت مالی بدی هستیم، نمی‌توانیم خودمان را در وضعیت بهتری تصور کنیم. از طرف دیگر، با تصور می‌توانیم به حل مشکلات خود بپردازیم. بنابراین تصورهای ما، نقش کلیدی‌ در زندگیمان دارند. اگر می‌خواهید در این زمینه اطلاعات بیشتری به دست بیاورید، حتما این ویدیو را تماشا کنید.

چرا احساس ناامیدی می‌کنیم؟

ممکن است پیدا کردن مشکل در اینجا (ذهن) عجیب به نظر بیاید، اما در بعضی از ناامیدکننده‌ترین حالت‌هایمان، چیزی که واقعا مشکل را به وجود می‌آورد، توانایی ما در تصور کردن است‌. ما فقط ناراحت نیستیم، موضوع این است که نمی‌توانیم هیچ زندگی بهتری را در مقایسه با زندگی دردناک فعلی‌امان تصور کنیم.

منظورمان از تصور، توانایی به یاد آوردن جایگزین‌ها است. وقتی که ناراحت هستیم، نمی‌توانیم پیدا کردن یک شغل دیگر یا اهمیت ندادن به شایعه‌های مربوط به خودمان را تصور کنیم. نمی‌توانیم پیدا کردن یک شریک دیگر یا اجازه دادن به خودمان برای اعتماد دوباره به کسی را تصور کنیم. اما از طرف دیگر، با تصور کافی، می‌شود تقریبا هر مشکلی را حل کرد.

اگر یک در بسته شد، تصور می‌تواند دقیقا سر وقت یک در دیگر را پیدا کند. به شهرهای دیگری می‌توانیم سفر کنیم. شغل‌های مختلف کاملا جدیدی وجود دارند که می‌توانیم آن‎‌ها را امتحان کنیم. می‌توانیم به جاهایی سفر کنیم که هیچ‌کس ما را نمی‌شناسد. اقیانوس‌ها بزرگ هستند و به طرز زیبایی نسبت به ما بی‌تفاوت.

حق انتخاب در زندگی

ما بزرگسالانی هستیم که حق انتخاب داریم. ما مثل قبل بچه‌های کوچکی نیستیم که برای همه چیز به والدینمان وابسته بودیم و زندانی فقر به حساب می‌آمدیم. ما این توانایی را داریم که برای خودمان یک کلبه‌ی کوچک در حاشیه‌ی کویر بسازیم. می‌توانیم اسممان را عوض کنیم. اگر احساس خجالت یا شکست‌خوردگی می‌کنیم، هرگز مجبور نیستیم بیرون برویم و دوباره کسی را ببینیم.

می‌توانیم به تنهایی زندگی کنیم و سرمان در زندگی‌ خودمان باشد. حتی می‌توانیم برای مدتی عصبانی شویم و بعد دوباره به حالت عادی برگردیم.  این اتفاق برای افراد زیادی میفتد.

می‌توانیم یک زبان جدید یاد بگیریم یا در زبان سانسکریت، از طریق آموزش غیرحضوری مدرک دانشگاهی بگیریم. می‌توانیم عشقی که می‌خواهیم را پیدا کنیم؛ ما برای دوام آوردن (و از عهده‌ی مشکلات بر آمدن)، فقط به دو یا حتی یک دوست نیاز داریم، چون ممکنه بسیاری از افراد ظالم باشند. واقعیت این است که فقط تعداد کمی از افراد، بی‌نهایت دلسوز و مهربون هستند.

می‌توانیم بیرون برویم و آن‌ها را پیدا کرده و رهایشان نکنیم. لازم نیست به برنامه‌ای بچسبیم که فکر می‌کردیم در تمام زندگی‌امان آن را دنبال می‌کنیم. شاید می‌خواستیم همچین کاری را بکنیم، اما ما موجوداتی به‌شدت انعطاف‌پذیر هستیم.

زمانی که به زمین آمدیم، ذهنمان به اندازه‌ای تغییرپذیر و انعطاف‌پذیر بود که می‌توانستیم به یک آذوقه‌ جمع‌کن عالی در بیابان کالاهاری یا یک محقق لاتین در دانشگاه یا یک حسابدار در صنعت حمل‌ونقل تبدیل بشویم. بیولوژی ما منعطف است.

ممکن است کمی از انعطاف‌پذیری اولیه و آزادی عملمان را از دست داده باشیم. ممکن است یادگیری زبان‌های جدید یا حرکات بدنی دیگر برایمان خیلی آسان نباشد، اما برای یادگیری ترفندهای جدید کاملا آماده باقی مانده‌ایم. سایر افراد معروف و اشراف‌زاده‌ها قبل از ما اینجا بوده‌اند.

زمانی یک شاهزاده‌ی تبعید شده‌ی روسی وجود داشت که یاد گرفت چطور معلم تنیس شود. مهاجرانی از ژنرال‌های ارتش ویتنام جنوبی مهدکودک‌های آمریکایی را راه اندازی کردند. مطلقه‌هایی که دوباره ازدواج کردند و مدیران شکست خورده‌ای که خواربار فروشی‌ باز کردند.

چطور در زندگی احساس رضایت بیشتری داشته باشیم؟

برای افزایش احساس رضایت در زندگی، باید تصوراتمان را تغذیه و کنیم و آن‌ها را به کار بگیریم. به هر روشی که زندگی می‌کنیم، باید مدام خودمان را مجبور کنیم، روش‌های متفاوت و سخت‌تر اما همچنان قابل تحمل را برای زندگی کردن تصور کنیم. می‌توانیم به این فکر کنیم که چطور ممکن است بدون هیچ دوست، شهرت، سلامت، عشق و پول زیاد جان سالم به در ببریم.

باید از بزرگسالان در کلاس‌های نوشتن خلاقانه خواسته شود نوشته‌ای با عنوان: «اگر همه چیز را از دست بدهم و مجبور شوم از اول شروع کنم، شاید من…» بنویسند‌. می‌شود از آن‌ها خواست فهرستی از ۲۰ چیزی که در حال حاضر زندگی را معنادار می‌کند، تهیه کند  و بعد همه را خط بزنند و ۱۰ چیز دیگر پیدا کنند.

کلام آخر

فقط تعداد کمی از ما مجبور هستیم برای امرار معاش، داستان کوتاه بنویسیم. سرنوشت به خیلی از ما اجازه می‌دهد دوباره‌ی داستان‌ زندگی‌امان را بنویسیم. این همان تقدیر واقعی و عملکرد تصور هست. زمانی که خیلی ناراحت هستیم، باید از عقلمان کمک بگیریم. در غیر این صورت، چطور ممکن است با وجود از دست دادن امکانات دوام بیاوریم؟ چطور می‌توانیم از موقعیت سختی که در آن هستیم، عبور کنیم؟ چالش ما این است که به طور هوشمندانه و خلاقانه، آینده‌مان را بر روی خرابه‌های زندگی قدیمی‌ بازسازی کنیم.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X