نفسگیر: پایان فصل اول بازی The Walking Dead
با بررسی دقیق دو صنعت سینما و بازیهای ویدیویی به راحتی به این باور میرسیم که برای خلق کاراکترهای محبوب و به یاد ماندنی، نیازی به خرق عادت یا قدرتهای جادویی نداریم. خیلی مواقع این خصوصیات و ویژگیهای معمولی کاراکترهاست که آنها را در خاطرهها باقی میگذارد. در واقع، اگر کاراکتری تنها بتواند احساسات خود را به بهترین شکل ممکن به اشتراک بگذارد و بهترین واکنشها را در لحظه نشان دهد، به راحتی میتواند به یکی از محبوبترین چهرهها نزد افراد تبدیل شود.
بر این اساس، یکی از بهترین کاراکترهای خلق شده در طول دههی گذشته «لی اورت» (Lee Everett)، قهرمان فصل اول سری بازیهای مردگان متحرک است. در یک نگاه کلی، لی به عنوان شخصیت اصلی ماجرا هیچ توانایی یا قدرت خاصی ندارد. او پیش از اینکه دنیا به حال و روز خرابش بیوفتد، یک معلم ساده بود که به خاطر قتل همسرش قرار بود راهی زندان شود. هرچند هجوم زامبیها زندگی لی و دنیای اطراف او را همانند همهی آدمها به کلی تغییر داد.
ماجرای لی از جایی شروع میشود که او پس از یک تصادف رانندگی به شدت آسیب میبیند و گرفتار میشود. پس از اینکه لی توسط زامبیها محاصره شد، دست به فرار میزند و به یک خانه پناه میبرد و در آنجا برای اولینبار با کلمنتاین ملاقات میکند؛ دختر خردسالی که در ادامه به شخصیت شماره اول کل مجموعه تبدیل میشود. بعد از فرار از خانه و آشنا شدن با سایر کاراکتر، هدف لی تنها روی یک موضوع متمرکز میشود: مراقبت از کلمنتاین.
یکی از دلایلی که لی و کلمنتاین را خیلی دوست داریم، به رابطهی بین آنها مربوط میشود. شیمی بین این دو کاراکتر آنقدر قوی و درست از آب درآمده که غیرممکن است فصل اول مجموعه را بازی کنید و عاشق این دو شخصیت نشوید. در همان اپیزودهای ابتدایی بازی متوجه میشویم که هم لی و هم کلمنتاین خانوادههای خود را از دست دادهاند. کلمنتاین تنها میداند که خانوادهاش در شهری دیگر قرار دارند ولی ما مطمئن هستیم که آنها قطعا تا حالا مردهاند. لی هم همسرش را کشته و پدر و مادر خود را در فاجعه از دست داده. علاوه بر این او در ادامه مجبور میشود تا برادر خود را هم بکشد. بنابراین این دو کاراکتر در این دنیای جدید فقط همدیگر را دارند. به همین دلیل ما رابطه خیلی عمیق و احساسی را بین این دو شاهد هستیم که رفتهرفته عمیقتر میشود و در اپیزود پنجم – آخرین قسمت فصل اول – به اوج خود میرسد؛ دقیقا جایی که ماجرای لی به آخر خط میرسد.
در پایان اپیزود پنجم، لی تنها چند دقیقه برای زنده ماندن فرصت دارد. در این بین بازیکننده باید در نقش لی آخرین حرفهایش را به کلمنتاین بزند؛ این صحبتها و نصیحتها در قالب چند انتخاب مقابل بازیکننده قرار میگیرد و با اینکه هیچ تاثیری روی اتفاقات آینده ندارد، اما هر کدامشان ممکن است در آن لحظه شما را به گریه بیندازد. در ادامه بازی میخواهد تا در نقش کلمنتاین تصمیم بگیرید؛ آیا تصمیم میگیرید لی را بکشید و یک دختر بچه ده ساله را مجبور کنید تا عزیزترین فرد نزدیک خود را با اسلحه بکشد؟ یا اینکه تصمیم میگیرید لی را به حال خود رها کنید و اجازه دهید تا او هم به یکی از زامبیها تبدیل شود؟ در صورتی که در این صحنه هیچ گزینهای را انتخاب نکنید، کلمنتاین خودش بر اساس تصمیمات قبلی شما یک گزینه را انتخاب میکند.
به عقیده خیلیها مهمترین انتخاب کل سری بازیهای مردگان متحرک دقیقا در این صحنه رقم میخورد. همانطور که میدانید انتخابها و تصمیمات شما در این سری بازیها آنطور که باید و شاید تاثیرگذار نیستند و همه آنها در نهایت به یک جای مشخص ختم خواهند شد. در واقع سری مردگان متحرک بیشتر از اینکه بگذارد بازیکننده مقصد را انتخاب کند، انتخاب مسیر دلخواه را به عهده آنها میگذارد. مهم نیست از کدام مسیر میروید، در نهایت همه به یک نقطه مشخص میرسند. با این حال، زمانی که برای اولینبار هنگام مشغول تجربه بازی هستید شاید چنین چیزی را ندانید و با دقت تمام تصمیمات خود را مشخص کنید. در تمامی حالتها، دقیقا نمیدانید چه چیزی در ادامه پیش خواهد آمد و مسیر داستان به کدام سمت خواهد رفت. اما در صحنه مرگ لی همه چیز فرق دارد. در اینجا نتیجه از قبل مشخص است و هیچ حرف اضافهای برای گفتن وجود ندارد. لی قرار است بمیرد و این شما هستید که باید تصمیم بگیرید به چه شکلی به کار او پایان دهید.
در آخر بد نیست بدانید که آخرین صدایی که از لی در بازی میشنویم در اصل صدای گریهی صداپیشه او است که به خاطر این صحنه تحت تاثیر قرار گرفته.
نفسگیر:
منفجر کردن مگاتون در فالآوت ۳
مواجهه با سایکو منتیس در متال گیر سالید
مبارزه با کرونوس در گاد آو وار ۳
مرحلهی No Russian در Modern Warfare 2
صحنهی افتتاحیهی The Last of Us
ناراحت کننده ترین سکانس آخر جهان بازی رایانه ای؛قابل هضم نیست؛طول میکشه پلیر این صحنه هارو از یاد ببره.این بازی با داستان به شدت قوی و گرافیک پایین تونسته خیلیارو افسرده کنه.هر بازی ای نمیتونه همچین کاری رو با پلیرا انجام بده.
حاجی من مدتی افسرده بودم و دبم برا لی و کلم تنگ میش دوباره بازی میکردم که فقط ببسنمشون
از مرگ کلمنتاین هم بزارید
بیشتر احساسی بود تا نفسگیر
بهترین بازی که تجربه کردم
ای کاش گیم پلی بازی طولانی تر بود
داستان بازی میتونست کاملتر باشه و واقعا مرگ لی توی فصل اول من رو خیلی ناراحت کرد و واقعا جا داشت حداقل یک فصل دیگه با لی میساختن
اما میتونم بگم بهترین بازی داستانی بود که تا این لحظه تجربه کردم
و تمامی فصل ها حتی اپیزود هایی که بین فصل ها اومد همه فوق العاده بودن