معرفی فیلم ماهی بزرگ؛ قصههای فانتزی حالخوبکن (فیلمهای نوروزی قسمت ۳)
در میان فیلمهای فانتزی تیم برتون که اکثرا فضایی تاریک و سیاه دارند، «ماهی بزرگ» فیلمی رویایی، سرحال و سرزنده و فانتزی خوش آب و رنگی است. فیلمی که پیام اصلیاش این است: «قصهها حتی اگر واقعیت نداشته باشند میتوانند نجاتبخش شما باشند».
تیم برتون فیلم را براساس رمانی به همین نام نوشته که اواخر دههی ۹۰ منتشر شده بود. داستان مرد جوانی به نام ویل بلوم که پدرش همهی عمر برایش قصههای عجیب و غریب از زندگیاش تعریف کرده و پسر فکر میکند که همهی آنها دروغ است. پسری که منطقی است و از قصههای پدرش چندان دل خوشی هم ندارد.
کمی بعد معلوم میشود ادوارد، پدر ویل به سرطان مبتلاست و ویل و همسرش میروند تا کنار او باشند. او علیرغم بیماری شدید همچنان داستانهایی افسانهای از زندگیاش میگوید و همراه با ادوارد به جهان زندگی که او تعریف میکند سر میزنیم. آشنایی با مادر ویل هم یکی از خاطرهانگیزترین قصههای اوست.
درونمایهی اصلی فیلم «ماهی بزرگ» صلح میان پدر و پسر است که نویسندهی رمان آن را از رابطهی خودش با پدرش الهام گرفته بود. فیلم البته به طرز عجیبی توسط فصل جوایز و منتقدان نادیده گرفته شد اما در طول این سالها قدرتش را میان تماشاگران حفظ کرده است.
آن دسته از منتقدانی که فیلم را دوست داشتهاند به رابطهی گرم و صمیمانهی پدر و پسر فیلم اشاره کردهاند و موسیقی دنی الفمن و حتی شباهتهایی میان این فیلم با «فارست گامپ» پیدا کردهاند از این لحاظ که موفق میشود یک سری مسائل سیاسی را لابهلای افسانهی پریانش جای بدهد. این فیلمی در ستایش قصهگویی است و خود برتون هم توانایی قصهگوییاش را در «ماهی بزرگ» به رخ میکشد.
بازی آلبرت فینی در نقش پدر پا به سن گذاشته و ایوان مکگرگور در نقش جوانیهای او دلنشین است. «ماهی بزرگ» از آن فیلمهایی است که یادتان میآورد قدرت رویا و قصه را هیچوقت نباید دستکم بگیرید.