آیا تمام خاطرات ما واقعی هستند؟
حافظهی انسان سازوکار پیچیدهای دارد و هنوز برای ما ناشناخته است. در تحقیقی که در دههی ۹۰ میلادی انجام شد، تعدادی از شرکتکنندگان خاطرهای از گم شدن در کودکی را با جزئیات کامل تعریف میکردند. آنها به خاطر میآوردند که در یک مرکز خرید گم شدهاند و دربارهی آن صحبت میکردند. حتی یکی از آنها به خاطر داشت پیرمردی که پیراهن فلانل بر تن داشته او را نجات داده است. اما حقیقت چیز دیگری بود؛ هیچ کدام از این افراد در کودکی در هیچ مرکز خریدی گم نشده بودند! والدین آنها مطمئن بودند که این خاطره حقیقت ندارد.
این خاطرهی اشتباه همان زمانی تولید شده بود که روانشناس هدایتکنندهی تحقیقات به آنها گفته بود که گم شدهاند. این اتفاق برای یک چهارم شرکتکنندگان پیش آمده بود و همین، موضوع را جالب توجه میکرد. این نتیجه ممکن است باورنکردنی به نظر برسد اما در واقع بازتاب یک تجربهی معمولی بوده است.
گاهی حافظهی انسان قابل اعتماد نیست و خاطرات اشتباهی تولید میکند. البته ما هنوز نمیدانیم چه اتفاقی در سطح نورولوژیک سیستم عصبی پیش میآید که چنین خطاهایی نمایان میشوند. در تحقیقات انجام شده روشهایی پیدا شده که میتواند تا حدودی خاطرات ساختگی را از خاطرات واقعی جدا کند.
مطالعهای که روی این موضوع انجام شده است نشان میدهد که ما، بدون اینکه بدانیم، میتوانیم اطلاعات به دست آمده از منابع مختلفی مثل صحبتهای اطرافیان و اخبار را با خاطرات شخصی خود ترکیب کنیم و خاطراتی بسازیم که به نظر واقعی میآید.
در تحقیق جالب دیگری که بر روی عدهای از افراد انجام شد، به هر شرکتکننده عکسهایی از یک محوطهی دانشگاهی نشان داده شد که تا به حال در آنجا حضور نداشتهاند. سه هفتهی بعد دوباره همان عکسها به شرکتکنندگان نشان داده شد و نتیجه جالب بود. بیشترشان اعلام کردند که احتمال میدهند یا مطمئن هستند در گذشته به آن دانشگاه سر زدهاند! اطلاعات مربوط به عکسها با اطلاعات حافظهی شرکتکنندگان ترکیب شده بود و آنها اینطور فکر میکردند که واقعا در آن محل حضور داشتهاند.
در آزمایشی ساده به افراد عکسی از یک ذرهبین نشان داده شد و از آنها خواسته شد که یک آبنبات چوبی را تصور کنند. اکثر آنها به یاد میآوردند که ذرهبین و آبنبات چوبی را همراه با هم دیدهاند. حتی تلاش میکردند که آنها را به زمینهای صحیح، مثلا یک فضای واقعی، ارتباط دهند؛ حالا چه واقعا آنها را دیده باشند چه ندیده باشند.
در مطالعهای دیگر یک روانشناس، برای مشاهدهی تأثیر عوامل خارجی بر حافظهی انسان، نظر بیش از ۲۰۰۰ نفر را درباره ی قانونی شدن مصرف ماریجوانا پرسید. شرکتکنندگان یک بار در سال ۱۹۷۳ و یک بار دیگر در سال ۱۹۸۲ به سؤالات جواب دادند. آنهایی که در سال ۱۹۷۳ از قانونی شدن مصرف ماریجوانا حمایت کرده بودند در سال ۱۹۸۲ با این قانون مخالف بودند. آنها تقریبا نظری که در سال ۱۹۷۳ دربارهی این قانون داشتند به خاطر نمیآوردند و نمیتوانستند دیدگاه قدیمی خود را با دیدگاه فعلی مطابقت دهند. عقاید، احساسات و تجربیات فعلی ما میتواند بر خاطراتمان دربارهی اتفاقات و احساساتی که در گذشته تجربه کردهایم تأثیرگذار باشند.
در مطالعهای دیگر محققان اطلاعاتی در زمینهی یک جنگ تاریخی را در اختیار دو گروه از افراد آزمایششده قرار دادند و از آنها خواستند احتمال برد هر طرف را بررسی کنند. آنها اطلاعات مشابهی به هر دو گروه دادند، با این تفاوت که به یک گروه برندهی واقعی جنگ را اعلام کردند و گروه دیگر از این موضوع بیاطلاع بودند. از نظر تئوری انتظار میرفت که جواب هر دو گروه یکسان باشد، از نظر تئوری این باید جواب هر دو گروه یکسان باشد، چون احتمال برد هر طرف تحت تأثیر گروهی که واقعا پیروز شده است قرار نمیگیرد. بهعنوان مثال اگر ۲۰% احتمال وقوع رعدوبرق داشته باشیم و اتفاق بیفتد، احتمال وقوع رعدوبرق به ۱۰۰% تغییر نمیکند، همان ۲۰% است. همچنین گروهی که میدانست جنگ چطور تمام میشود نسبت به گروهی که نمیدانست، به طرف برنده احتمال برد بیشتری داد.
خطاپذیریهای حافظه میتواند در دنیای واقعی هم تأثیرگذار باشد. اگر در بازجوییها پلیس از شاهدان عینی یا افراد مظنون سؤالات جهتدار پرسیده شود، همین تأثیرپذیری حافظه میتواند به تشخیصهای نادرست و در نتیجه اعترافهای دروغین و غیرقابل اعتماد منجر شود. حتی اگر سؤالهای جهتدار هم پرسیده نشود، انتخاب سؤال اشتباه میتواند شاهدان را به سمت ارائهی شهادتهای غیرواقعی هدایت کند.
اگر قاضی در یک دادگاه حکمی بر اساس مدرکی غیرقابل قبول صادر کند از هیأت منصفه بخواهد این موضوع را نادیده بگیرند، احتمال نادیده گرفته شدن این موضوع خیلیخیلی کم است. اگر یک بیمار برای تشخیص بیماری خود به دو پزشک مراجعه کند و پزشک دوم از نظر پزشک اول مطلع باشد، بدون شک نظر پزشک دوم تحت تأثیر نظر پزشک اول قرار خواهد گرفت.
خاطرات ما مثل آهن سخت و غیرقابل تغییر نیستند، آنها برداشتهای ذهن ما است و به صورت کلی هم هیچ مشکلی وجود ندارد. مشکل وقتی پیش میآید که ما خاطرات غلط را بهعنوان اتفاقات واقعی قبول میکنیم.