معرفی فیلم ملفیسنت؛ وقتی آنجلینا جولی جادوگر میشود
این روزها که فیلم ملفیسنت ۲: سردستهی اهریمنان جزو پرفروشهای اکران سینمای جهان است و تبدیل به یکی از موفقترین دنبالههایی شده که روی یکی از بازسازیهای دیزنی ساختهاند، بد نیست سری به قسمت اول آن بزنیم و معرفیاش کنیم. در این ویدیوی بوم همراه باشید تا قسمت اول فیلم ملفیسنت محصول ۲۰۱۴ را بیشتر بشناسیم. فیلمی که در حقیقت اسپین آفی از روی یکی از کلاسیکهای محبوب دیزنی است.
داستان انیمیشن «زیبای خفته» را یادتان هست؟ اوروا دختر پادشاهی است که جادوگر بدجنس شهر، روز تولدش او را جادو میکند تا قبل از رسیدن به ۱۶ سالگی دستش را با دوک نخریسی زخمی کند و به خواب ابدی فرو رود و فقط وقتی بیدار شود که عشق حقیقیاش پیدایش کند.
سه پری محافظت از اورورا را تا سن ۱۶ سالگی در یک دهکدهی دور برعهده میگیرند تا شاید بتوانند با طلسم جادوگر مبارزه کنند اما اورورا درست روز تولد ۱۶ سالگیاش دستش را با یک دوک که گوشهای از قصر جا مانده بوده سوراخ میکند و به خواب میرود. برای ما همیشه آن جادوگر بدجنس نماد شرارت بود.
- کارگردان: رابرت استرومبرگ
- بازیگران: آنجلینا جولی، ال فانینگ، شارلتو کوپلی
- ژانر: اکشن خانوادگی ماجراجویانه
- زمان: ۹۷ دقیقه
- شعار تبلیغاتی فیلم: شرارت آغازی دارد.
- بودجهی ساخت: ۱۸۰ میلیون دلار
- فروش در آمریکا: بیش از ۲۳۹ میلیون دلار
- محصولی از کمپانی دیزنی
اما حالا «ملفیسنت» داستان را از زاویهی نگاه همان جادوگر تعریف میکند که نامش ملفیسنت بوده است. ملفیسنت در سرزمین کنار قلمروی پادشاهی انسانها زندگی میکرده. در جایی که موجودات جادویی زندگی میکردند و ملفیسنت یک پری قدرتمند با دو بال بزرگ بود. گذر انسانها به شهر جادویی نمیافتد تا اینکه یک روز پسر جوانی به نام استفان راهش را به آنجا باز میکند و با ملفیسنت آشنا میشود. ملفیسنت قلبش را به پیتر میدهد اما استفان جاهطلب که دلش میخواهد جانشین پادشاه شود و حالا رازهای ملفیسنت را میداند از جمله اینکه پریها به آهن حساسیت دارند، ملفیسنت را فریب میدهد و بالهایش را با چاقو قطع میکند.
ملفیسنت که در ازای عشقش به یک انسان، بالهایش را از دست داده پر از خشم و نفرت میشود. چند سال میگذرد و حالا دیگر ملفیسنت پری بالدار مهربان نیست بلکه جادوگر سنگدلی شده که همه فکرش انتقام از آدمهاست. استفان پادشاه شده و خبر تولد دخترش به ملفیسنت میرسد. از اینجا به بعد همان داستان «زیبای خفته» است. ملفیسنت برای انتقام دختر استفان را طلسم میکند و تمام سالها شاهد بزرگ شدن اوروراست اما اورورا فکر میکند زنی که دائم حواسش پی اوست مادرخواندهاش است. اورورا بزرگتر میشود و ملفیسنت که حالا محبت مادرانهای نسبت به او دارد از طلسمش پشیمان است اما طلسم ابدی است و کاری نمیتواند بکند.
در شانزدهمین تولد اورورا، ملفیسنت تمام تلاشاش را میکند تا شاهزادهای را که فکر میکند عشق حقیقی اوروراست به قصر برساند اما در نهایت این عشق مادرانهی ملفیسنت به اوروراست که طلسم را میشکند. اورورا بالهای ملفیسنت را که پیتر در طول این سالها در یک قفس شیشهای نگهداری میکرده به او بازمیگرداند و ملفیسنت و اورورا به سرزمین جادو برمیگردند و آنجا را دوباره غرق در نور و شادی و زیبایی میکنند.
حواشی فیلم ملفیسنت
– «ملفیسنت» پرفروشترین فیلم کارنامهی آنجلینا جولی است و در جهان بیش از ۷۵۴ میلیون دلار فروخت و تبدیل به یکی از ده فیلم پرفروش سال ۲۰۱۴ و بعد از «یخزده» پرفروشترین فیلم کمپانی دیزنی هم شد.
– آنجلینا جولی در مراسمی قبل از نمایش فیلم اعتراف کرده بود سر فیلمبرداری با آن لباس سیاه بلند بچهها را میترسانده و یکی از بچهها به مادرش گفته: «خواهش میکنم نذار اون جادوگر بدجنس با من حرف بزنه». تنها کسی که از او نترسیده دختر خودش و برد پیت، ویوین جولی پیت بوده که نقش کودکی اورورا را در فیلم بازی میکند.
– این اولین فیلمی بود که کوچکترین فرزند زوج سابقا مشهور سینما آنجلینا جولی و برد پیت در آن بازی کرد. و روزی که مادر و دختر باید روبهروی هم بازی میکردند برای عکاسان مهمترین سوژه خبری سینمایی جور شد.
– خیلیها میگفتند آنجلینا جولی در این فیلم بیش از یک بازیگر تاثیر دارد. اول به خاطر اینکه اورورا مادرخوانده خطابش میکند و همه میدانند آنجلینا جولی چندین کودک را به فرزندی قبول کرده و مادرخواندهی آنهاست. و بعد بریدن بالها که شایعه شده بود اشاره به سرطان جولی و عمل جراحی او داشته است. از طرف دیگر آنجلینا جولی با طراح لباساش در «ملفیسنت» همکاری نزدیک و تعامل داشته تا ظاهر جادوگر واقعا ترسناک به نظر برسد. مدیران اجرای دیزنی اول مخالف این کار بودند. میترسیدند چهرهی جولی تغییر کند. دیزنی روی زیبایی آنجلینا جولی برای فروش حساب کرده بود اما جولی اصرار داشت که قیافه ملفیسنت باید ترسناکتر از انیمیمشن باشد و درنهایت بهنظر میرسد هر دو طرف از نتیجهی کار راضی شدند.
– حاشیهی بعدی به کمپانی رقیب و کارگردان فیلم برمیگردد. وقتی دریم ورکز «شرک» را در سال ۲۰۰۱ ساخت در حقیقت به همهی مقدسات دیزنی حملهور شده بود و همه آن شاهزادهها و شاهزاده خانمهای زیبا و عشقهای بیپایانشان را تمسخر کرد و قصهی جدیدی تعریف کرد که مفهوم زیبایی در آن کاملا متفاوت بود. دیزنی البته کارش به آنجا نرسید که ریسک کند و از یک غول زشت سبز مثلا به عنوان قهرمانش استفاده کند اما به نظر میرسید خودشان هم در کارهای خودشان تجدیدنظر کرده باشند. «ملفیسنت» محصول کمپانی دیزنی است. این مهمتر از کارگردانش رابرت استرومبرگ است که تا آن زمان فقط به عنوان طراح هنری و مدیر جلوههای ویژه در فیلمهایی چون «آلیس در سرزمین عجایب» و «آواتار» بود و به خاطرشان اسکار هم گرفت اما «ملفیسنت» اولین تجربهی او به عنوان مغز متفکر یک فیلم و کارگردان محسوب میشود. استرومبرگ در حقیقت قرار بوده از همان تجربههایش در زیباسازی بصری استفاده کند که کارش را درست انجام داده. بقیهی قصه مربوط به خود دیزنی است.
– همه بازیگران زن و مرد فیلم «ملفیسنت» برمبنای شباهت عجیبشان به کاراکترهای انیمیشن «زیبای خفته» دیزنی انتخاب شدند.
– آنجلینا جولی از همان ابتدا خیلی علاقه داشت که در این فیلم حضور داشته باشد و چند دلیل هم آورد: اول این که با فیلمها و انیمیشنهای دیزنی بزرگ شده و بخصوص به انیمیشن «زیبای خفته» (محصول ۱۹۵۹) علاقهی زیادی داشته و همیشه شیفته کاراکتر جادوگر این انیمیشن بوده است.
جولی گفته بود: «از همان کودکی حس عجیبی به ملفیسنت داشتم. از یک طرف مرا میترساند و از طرف دیگر جذبش میشدم. دلم میخواست دربارهاش بیشتر بدانم. او شکوه و جلال داشت و به طرز دوستداشتنی ظالم بود.»
دومین دلیلش هم این بود که جولی دوست داشت در فیلمی بازی کند که بچههایش بتوانند او را در سینما ببینند و این داستان فرصت مناسبی بود. همهی اینها به علاوه فیلمنامه گرم و دوستداشتنی و جذاب باعث شد جولی علاوه بر بازیگری یکی از تهیهکنندگان اجرایی فیلم هم بشود.
– آنجلینا جولی روی صدایش کار کرد تا شبیه صداپیشهی نقش جادوگر در انیمیشن سال ۱۹۵۹ «زیبای خفته» یعنی الئونور اودلی شود. درحقیقت جولی تمام تلاشاش را کرد تا «ملفیسنت» دقیقا مشابه انیمیشن کلاسیک «زیبای خفته» از کار دربیاید.
نظر منتقدان دربارهی فیلم ملفیسنت
شری لیندن (هالیوود ریپورتر- امتیاز۸۰ از ۱۰۰): علیرغم اینکه فیلمنامهاش کاستیهایی دارد اما طراحی فیلم با سلیقه و ذکاوت زیادی انجام شده است و از نظر عاطفی و احساسی هم آن جادوی سیاه مجذوبکننده از کار درآمده است.
آنجلینا جولی به نقشاش قدرت و مغناطیسی بخشیده که مخاطب فیلم را برانگیخته میکند. او قلب و روح بازسازی دیزنی از انیمیشن قدیمی خودش است. اورورای دوستداشتنی فیلم یکجورهایی شبیه مروارید در صدف است. او با همه شاهزادهخانمهای مرسوم دیزنی متفاوت است. دربارهاش میشود گفت که بیشتر فرزند طبیعت است با نوعی سرسختی و لجاجت درونی و حس قابل تحسینی از انصاف و عدالت. ویژگیهایی که او را به ملفیسنت جوان شبیه و مربوط میسازد.
لحن کمیک فیلم در تمام مدت یکنواختی خودش را حفظ میکند و هیچوقت به گزافه نمیرسد چون به هر حال این یک فیلم کمدی نیست. بیشتر مدت زمان فیلم، استرومبرگ تعادل درستی بین گرما و صمیمیت فیلم و جلوه بصریاش را حفظ میکند که بخشی از آن به کمک حرکت روان دوربین دین سملر است که جهانی پیچیده از تاریکی و روشنی خلق میکند.
رنه رودریگوئز (میامی هرالد – امتیاز ۷۵ از ۱۰۰): هر داستانی دو وجه دارد و بینهایت نسخه از هر داستانی میتواند وجود داشته باشد.
«ملفیسنت» فیلم سینمایی مسحورکننده بازسازی انیمیشن محصول ۱۹۵۹ دیزنی است که نتیجه این بازسازی یک فیلم سینمایی لطیف و کمیاب شده است که شایستگی مقایسه با کارتون دوستداشتنی «زیبای خفته» را دارد. «ملفیسنت» در نیمه دومش شگفتیهای بیشتری برای مخاطبش به همراه دارد. فیلم هویت مستقلی برای خودش پیدا میکند، اگرچه هنوز هم ارزش عنوان «زیبای خفته» را دارد. استرومبرگ در این فیلم به جای اینکه در دام جلوههای ویژه گرافیک کامپیتری بیفتد، یعنی همان اتفاقی که برای سم ریمی در «از قدرتمند و بزرگ» افتاد، یا داستانکهای فرعی غیرضروریاش را زیاد کند مثل کاری که تیم برتون در «آلیس در سرزمین عجایب» کرد، سعی میکند ریتم فیلمش را سرزنده و بانشاط حفظ کند آن هم بدون نیاز به موسیقی بیش از اندازه یا کاراکترهای زائد.
پیتر تراورس (رولینگ استون- امتیاز ۳۸ از ۱۰۰): این فیلم بیروح که وقتتان را هدر میدهد از درون خیلی خالی است. «ملفیسنت» چیزی جز تصاویر خوش آب و رنگ نیست. انگار یک مقوای نازک رنگی باشد که هیچ اثری از عنصر انسانی و روحیات و عواطفش در آن دیده نمیشود. ایدهی پشت «ملفیسنت» چفت و بست درستی ندارد. حتی برای مدت زمان ۹۷ دقیقه که برای یک فیلم کوتاه است، «ملفیسنت» بیش از اندازه طولانی بهنظر میرسد که دیدنش صبر و طاقت زیادی میطلبد.
نظر ما
اگر دنبال فیلمی هستید که بتوانید به همراه تمام اعضای خانواده به تماشایش بنشینید، «ملفیسنت» یکی از بهترین گزینههاست. اگر منصف باشیم باید بگوییم از نظر فیلمنامه و کارگردانی و قواعد ژانر و مسائل فنی اثر ضعیفی است با این حال یکجور سادگی و ظرافت و زیبایی دارد که نمیتوانید لذتی را که از دیدنش میبرید انکار کنید.
«ملفیسنت» داستان جدیدی ندارد. نیمی از آن همان قصهی قدیمی زیبای خفته است که در انیمیشن محصول ۱۹۵۹ دیزنی به تصویر کشیده شده بود و نیم دیگر به تفکر جدید دیزنی برمیگردد. همان تفکری که در «یخزده»، انیمیشن پرفروشاش (که جالب است امسال هم قسمت دوم «ملفیسنت» پرفروش شد و هم قسمت دوم «یخزده»)، به نمایش گذاشت و باید به خاطرش تا حدی ممنون «شرک» و دریم ورکز باشد.
این که همیشه عشق حقیقی میان شاهزادههای جذاب و شاهزادهخانمها جریان ندارد و با یک نگاه هم اتفاق نمیافتد. بعضی عشقهای خانوادگی از آنها مقدسترند مثل مهر حقیقی دو خواهر به یکدیگر یا محبت ملفیسنت به ارورا که میتوانست جای مادرش باشد.
کارگردانی بیادای استرومبرگ هم که بیشتر بر پایهی همان سوابقش به عنوان مدیر هنری و جلوههای ویژه استوار است، فیلم را یکدست و خوش ریتم و از همه مهمتر در صحنههای پرواز ملفیسنت، حصار کشیدن دور جنگل و آن آدمکهای بامزهی دوروبر ملفیسنت حسابی هیجانانگیز و چشمنواز از کار درآورده است.
خلاصه این که دنبال پیامهای قصهی فیلم نباشید. یک روز عصر که خسته بودید بنشینید و از دیدن یک فیلم جذاب و بیدغدغه لذت ببرید.
بیشتر ببینید:
کاراکترهای جهان سیاست روی پردهی سینما