داد و ستد در دنیایی بدون پول (داستان پول – قسمت ۱)
چقدر از دنیای قبل از پول اطلاع داریم؟ میتوانید تصور کنید که اگر یک روز پول نباشد چکار باید بکنیم؟
در گذشتههای خیلی دور، حدود ۱۲۰۰ تا ۹۰۰ قبل از میلاد، هر خانواده یا هر نفر نیاز خود به کالا مثلا به خوراک یا پوشاک را باید خود برطرف میکرد یا از افراد خانواده خودش کمک میگرفت. اما مشکلای زیادی مثل نبود تخصص در خیلی از حوزهها یا سرعت پایین رسیدن به نتیجهای که میخواستن، از یه طرف و از طرف دیگر افزایش نیازها و شاید از همه مهمتر حسِ بیشتر داشتن برای انسان بود که او را به فکر انداخت که در مقابل معاوضه کالاهایی که خودش تولید میکند، کالاهایی که نیاز دارد را به دست بیاورد. به این ترتیب، نوع اولیهای از معامله به وجود آمد که چیزی نبود جز مبادله کالا با کالا.
مبادله کالا با کالا در واقع راهحل انسان برای رسیدن به آن چیزی بود که صاحبش نبود و نداشت. در واقع خیلی ساده میشد با دادن یک محصول، به چیزی دست پیدا کرد که برای رسیدن به آن حداقل باید زمان زیادی صرف میشد. اما این یک راهحل ساده و پیشپا افتاده بود. البته باید زمان زیادی میگذشت تا بشر متوجه شود که چاره کار، معامله کالا با کالا نیست.
بیاید یک مبادله کالا با کالا را بررسی کنیم. فرض کنید که شما باغداری هستید که کفش لازم دارید. شما میتوانستید با بردن چند سبد سیب، کفش مورد نظرتان را از کفاش تهیه کنید. اما واقعا یک جفت کفش تحت تاثیر عوامل مختلف، باید با چه مقدار سیب مبادله میشد؟ آیا اصلا کفاش به سیب نیاز داشت؟ اگر کفاش مثلا به بنا یا پزشک نیاز داشت؟ چرخه مبادله کالا با کالا یا خدمت ادامه پیدا میکرد و نفر سومی هم باید وارد این معامله میشد. در بهترین حالت شما سیبهایتان را به بنا یا پزشک میدادید، بنا یا پزشک، نیاز کفاش را برطرف میکرد و شما هم به کفشتان میرسیدید. اما از کجا معلوم که بنا یا پزشک به محصول شما نیاز داشته باشد؟
اما این سیستم پر از اشکال و ایراد بود. مهمترین اشکال این کار عدم وجود یک ساختار ارزشگذاری بود. یعنی نمیشد فهمید چند کیسه برنج یا چند سبد سیب در مقابل چند راس گوسفند یا مثلا چند جفت کفش باید مبادله شود؛ یا اینکه یک انبار گندم را با چقدر پشم گوسفند میشود مبادله کرد. البته اگر مردم در آن زمان هم میتوانستند به این ارزشگذاری دست پیدا کنند، خود مساله حجم زیاد کالاهای مبادلهای هم داستان دیگری بود که میشد به عنوان مشکل بعدی از آن یاد کرد. بدیهی بود که مشکل عدم تمایل به یک کالای خاص هم همیشه وجود داشت.
یک راهحل و روش دیگر هم که به وجود آمده بود، مبادله کالا با کالا به صورت مرکزی بود. در واقع یک مرکز مشخص برای دریافت کالا از طرف اول معامله و ارائه کالای مورد نظر طرف دوم معامله به وجود آمده بود که حجم بالای کالاها و شیوه نگهداری و موارد دیگر، کار این مراکز را هم سخت میکرد.
برای حل شدن این مشکلات، اشیا یا کالاهایی به عنوان واسطه برای ساده کردن مبادلات انتخاب میشدند تا کار با سرعت بیشتری پیش برود. البته که کالایی که انتخاب میشدند به نوع و فراوانی کالا در آن محدوده یا شهر بستگی داشت؛ مثل صدف در سواحل دریا و گوسفند و گاو در نواحی کوهستانی و معتدل. اما همین راهحل هم مشکل دیگری داشت و آن هم قطعه کردن کالای بزرگ در مبادلات کوچک بود. بدیهی است که مشکل عدم تمایل به یک کالای خاص هم همیشه وجود داشت.
بالاخره تعداد زیادی از جوامع و تمدن ها راه آسانتری برای این مشکلات و تسهیل معاملات پیدا کردند: ایجاد و توسعه پول
داستان پول؛ از مبادلهی کالا به کالا تا بیتکوین