لذت گناهآلود؛ هواپیماسواری در تاپ گان و مهربانیهای خانم داوتفایر
این ماه هم سراغ دو فیلم دوستداشتنی اما نه چندان سطح بالای دیگر رفتهایم که جزو گیلتی پلژرها یا همان لذتهای گناهآلود محسوب میشوند. از آن فیلمهایی که به دلایلی دوستشان داریم اما منتقدان معتقدند فیلمهای قابل توجهی نیستند. یکی از آنها که چنان میان طرفدارانش گل کرده که امسال دنبالهای هم بر آن ساخته شده است که سال آینده اکران خواهد شد؛ «تاپ گان» ساختهی تونی اسکات.
بدون خجالت سراغ لذتهای گناهآلود این ماه میرویم.
تاپ گان
عنوان اصلی: Top Gun
کارگردان: تونی اسکات
بازیگران: تام کروز، تیم رابینز
محصول ۱۹۸۶
فیلم آنقدر خوش سر و شکل است که باورتان نمیشود پیش از دههی هشتاد و آمدن همهی آن تکنولوژیهای فوقالعاده به سینما ساخته شده باشد. صحنههای اکشناش واقعا نفسگیر هستند.
داستان فیلم در دانشگاه نیروی هوایی آمریکا اتفاق میافتد. ماوریک (با بازی تام کروز) جزو دانشجویان ممتاز دانشکده است که با هواپیماهای متعددی پرواز میکند. در دانشکده رقابت تنگاتنگی برقرار است که کدام دانشجو برای هدایت هواپیماهای جنگ بهترین است. ماوریک جوان و جسور از یکی از معلمانش چیزهایی یاد میگیرد که در کلاسهای دانشگاه به کسی یاد نمیدهند.
این وسط یک رابطهی عاشقانه بین ماوریک و معلمش هم چاشنی قصه میشود.
فیلم «ماوریک» در چند بخش فنی نامزد دریافت جایزهی اسکار شد و جایزهی بهترین موسیقی متن را گرفت. چرا فیلم دوستداشتنی از کار درآمد؟ چون بازی تام کروز روان و شیرین است. صحنههای اکشن فیلم را تونی اسکات خیلی خوب از کار درآورده و نمیشود قدرت بصری آن را انکار کرد.
منتقدانی که فیلم را دوست ندارند و به آن امتیاز پایینی دادهاند بیشتر به شخصیتپردازیها و فیلمنامه ایراد گرفتهاند اما زور تام کروز در آن لباسهای خلبانی میچربد که شخصیت ماوریک را تبدیل به یک شمایل در تاریخ سینما کرد. از بازی وال کیلمر به عنوان رفیق و رقیب تام کروز هم نباید در فیلم غافل شد.
فیلم «تاپ گان: ماوریک» با بازی تام کروز و جنیفر کانلی سی و چند سال بعد از نسخهی اولیه توسط جوزف کوزینسکی ساخته میشود. تریلر هیجانانگیزی دارد که به نظر میرسد فیلم را باید روی پردهی بزرگ سینما دید و از هیجان آن نفس تماشاگران بند بیاید.
خانم داوتفایر
عنوان اصلی: Mrs. Doubtfire
کارگردان: کریس کلمبوس
بازیگران: رابین ویلیامز، سالی فیلد
محصول ۱۹۹۳
یک کمدی که با بازی درخشان رابین ویلیامز جان میگیرد. دنیل هیلارد یک صداپیشهی بااستعداد است که به دلایلی از کارش استعفا میدهد. او عاشق فرزندانش است اما با همسرش اختلاف زیادی دارند. زن فرم طلاق پر میکند و آنها از هم جدا میشوند. حضانت بچهها بر عهدهی زن است اما دنیل که عاشق بچههایش است تاب دوری آنها را نمیآورد. او لباس مبدل زنانه میپوشد و با استفاده از استعدادش در صداسازی موفق میشود خودش را جای یک پیرزن مهربان به اسم خانم داوتفایر جا بزند و به عنوان خدمتکار وارد خانهی سابق خودش شود.
«خانم داوتفایر» تبدیل به دومین فیلم پرفروش سال ۱۹۹۳ شد و طبعا از همینجا میشود متوجه شد که از آن دسته فیلمهایی است که با اقبال تماشاگران روبهرو میشود.
کمدی خندهداری بود که خندههایش بیشتر به خاطر ادا و اطوارهای رابین ویلیامز بود اما هیچ نکتهی عمیقی نداشت. حتی مشکل میان زن و شوهر به درستی در فیلمنامه مطرح نشده بود. پایان خوشاش هم غیرمترقبه بود.
منتقدان البته این مشکل را هم داشتند که فیلم در اصل خودش اثر تلخی است و برای فیلمی که به هر حال بچهها هم جزو مخاطبانش هستند خیلی هم کمدی محسوب نمیشود. برخی از این هم فراتر رفتند و گفتند که «خانم داوتفایر» یک فیلم احمقانه است که به سختی میشود تا پایانش را تحمل کرد.
فیلم البته در کارنامهاش یک جایزهی اسکار نه چندان مهم هم دارد: اسکار بهترین چهرهپردازی!
اگر با خانم «داوتفایر» میخندید اصلا نگران نباشید. این فیلم یک لذت گناهآلود احساسبرانگیز است.
یبشتر ببینید: هر ماه با یک سری لذت گناه آلود؛ از جوجو مویز تا جین آستین روی پردهی سینما
با انتخاب خانم داوتفایر بعنوان یک فیلم سطحی مشکل دارم!
شاید آنقدر در خاطرات شخصیام ریشه دوانده که متوجه ضعفهای سینماییاش نشدهام؛ ولی گذشتن از بازی رابین ویلیامز و هنر چهرهپردازی فیلم کار سختی است.