سینمایی که تریبون سیاسیبازی شده است
فیلم بلکککلنزمن جدیدترین ساخته اسپایک لی جزو فیلمهای مهم فصل جوایز است. فیلمی که در ویدیوکست سینمایی این هفته بوم به آن پرداختیم.
واقعیت اینجاست که از ابتدای هزاره سوم به دلایل سیاسی تب جنبشهای مدنی جدید جهان را فرا گرفته است. تب برابری جنسیتی، برابری نژادی، برابری طبقاتی و غیره در همه حوزهها از جمله سینما تاثیر گذاشته است. طبیعی است که همهمان مخالف تبعیض نژادی هستیم و معتقد به برابری میان زن و مرد. اما مشکل اینجاست که در سالهای اخیر سینما رسالت خودش را به عنوان یک هنر سرگرمکننده فراموش کرده و تبدیل به تریبون جریانات سیاسی و جنبشهای مدنی شده است.
فیلم جدید اسپایک لی، «بلکککلنزمن» از همین نکته ضربه میخورد. اسپایک لی کارگردانی است که همیشه دغدغه سوژههای مربوط به سیاهپوستان را داشته است. به خاطر این دغدغهاش همیشه جزو آن دسته از فیلمسازانی است که اتفاقا بیش از حد تحویل گرفته شده. اواسطه دهه هشتاد یک فیلم خوب ساخته به اسم «کار درست را انجام بده» و احتمالا آن پلان آخر فیلم «مالکوم ایکس» هم در خاطرتان باقی مانده است. جایی که همه بلند میشوند و میگویند که مالکوم ایکس هستند.
در «بلکککلنزمن» که از روی یک داستان واقعی ساخته شده پلیس سیاهپوستی را داریم که درست مدتی بعد از تمام شدن جنگ ویتنام در نیروی پلیس کلرادو مشغول میشود. از او انتظار دارند که جنبشهای سیاهپوستان را کنترل کند که به خشونت کشیده نشوند اما او یک کار مهمتر انجام میدهد که برای نژاد سیاه مهم است. به صورت مخفی وارد فرقه کوکلوکس کلان میشود. کوکلوکس کلانها سفیدپوستهای تندرویی بودند که بعد از جنگ داخلی آمریکا سیاهپوستان را مورد آزار و شکنجه قرار میدادند.
مشکل اصلی فیلم «بلکککلنزمن» در شخصیتپردازیهای ضعیف است. قهرمان فیلم با بازی جان دیوید واشنگتن هر چند بامزه است اما بیش از حد مثبت تصویر شده و در مقابل سفیدپوستهای فرقه کوکلوکس کلان احمقهای عجیب و غریبی هستند که فقط به سیاهپوستها فحاشی میکنند و بیشتر شبیه یک کاریکاتور به نظر میرسند.
آدام درایور در نقش پلیس یهودی که در نقطهای وسط همکار سیاهپوست قهرمانش و سفیدهای متعصب قرار دارد تنها شخصیت باورپذیر و جذاب فیلم اسپایک لی است.
مشکل بزرگتر اینکه فیلم در برانگیختن احساسات تماشاگرش از همدردی نسبت به سیاهپوستان گرفته تا خشم و نفرت نسبت به فرقه متعصب کوکلوکس کلان ناموفق است. در حقیقت فیلم «بلکککلنزمن» هیچ نکته قابل توجهی ندارد که فیلم را شایسته نامزدی گلدن گلوب بهترین فیلم و بهترین کارگردانی کرده باشد. هرچند نامزدی برای جوایز بازیگری مرد اصلی و مرد مکمل توجیهپذیر است.
اگر فیلم را در اسکار در مقابل فیلمهایی مثل «نخستین انسان» دیمین شزل تحویل بگیرند معلوم میشود که از دو سال پیش، همان زمانی که جایزهای را که حق فیلم «لالالند» بود به فیلم «مهتاب» بری جنکینز دادند، سینما دیگر رسالت هنری ندارد و تبدیل به تریبون شده است.
راستی آن آخر فیلم آقای اسپایک لی هم منتهای سوءاستفاده از شرایط فعلی سیاسی است. وقتی به سخنرانیهای ترامپ و تظاهرات سال ۲۰۱۷ کات میزند تا نشان بدهد در آمریکا در هنوز هم روی همان پاشنه میگردد و آمریکا دوباره صاحب رییسجمهوری شده که به برابری نژادی اعتقادی ندارد.
فیلم البته خستهتان نمیکند. قصهاش به اندازه کافی برای یکبار دیدن گیراست اما بیشتر از آن چیزی برای درگیر کردن مخاطب ندارد.
بیشتر ببینید: درباره بازیگری که دوربین دوستش دارد اما منتقدان نه
به نظر من اصلا حرفتون درست نیس با کمال احترام ! به اندازه ی کافی فیلم با محتوا های سرگرم کننده ساخته میشه مخصوصا بعضی از محتوا های فیلم های کمدی که کاملا مسخره و بی معنی هستند و واقعا هاللیوود فیلم چرت خیلی میسازه حالا که یه فیلم با معنی ساخته شده نقدش میکنین ! البته تعجبی نداره چون از اونجایی که نویسنده گفت لالا لند معلوم میشه بیشتر به دنبال فیلم های عشقی هست
به هر حال این مقاله(که چه عرض کنم _متن_) به نظر من کاملا یکطرفه و فاقد هر گونه اعتبار هست