۵ بازی ویدیویی که دوست داریم اقتباس سینماییشان را ببینیم
تا امروز فیلمهای سینمایی مختلفی بر اساس داستان بازیهای ویدیویی ساخته شدهاند که بسیاریشان کیفیت لازم را برای جذب مخاطب نداشتند. اما احتمالا نتیجه برای پنج بازی ویدیویی خاص متفاوت خواهد بود؛ پنج محصول به شدت خاطرهانگیز که گیمرهای بسیاری دوست دارند اقتباس سینماییشان را ببینند.
یک منبع خوب اقتباس باید دست کم دو ویژگی مهم داشته باشد. اول از همه، وجود یک روایت بسیار قدرتمند که هر مخاطبی را محو داستان اثر کند ضروری است. دوم، وجود دنیایی که بتوان در قاب سینما به زیبایی آن را در معرض نمایش قرار داد اهمیتی تعیینکننده دارد. پنج بازی ویدیویی این مطلب، ویژگیهای مذکور را به همراه سایر خصیصههای مثبتی که میتوان برای یک منبع اقتباس در نظر گرفت، دارند.
۵- نه ساعت، نه فرد، نه در (Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors)
این بازی در سبک پازل بوده و به اسم ۹۹۹ هم معروف شده است. این بازی ویدیویی در زیر ژانر اتاق فرار توانسته به خوبی مشهور شود. احتمالا این اولین مرتبهای است که با اسم این بازی روبهرو شدهاید؛ چراکه این محصول سال ۲۰۰۹ برای کنسول نینتندو DS منتشر شده و با سبک خاصی که داشته همه را شگفتزده کرد. بازی به دو قسمت مجزا تقسیم میشود. در یک بخش، بازیکن میتواند ماجراجویی خاص خودش را انتخاب کرده و در بخشی دیگر بازی به صورت اشاره و کلیک روایت میشود.
موفقیت این بازی موجب شد تا سری بازیهای Zero Escape در دست توسعه قرار گیرد. از این سری دو دنباله برای بازی اصلی ساخته شد که توانسته روایت دنیای بازی را به طرز شگفتانگیزی گسترش دهد. بازی ۹۹۹ شاید انتخاب عجیبی برای اقتباس باشد، اما در مدیوم سینما شاید تماشای حل پازلها توسط کاراکترها یک تجربهی دیدنی و تماشایی را برای مخاطب به دنبال داشته باشد. از طرفی دیگر، تماشای اتاق فرارهایی که پای مرگ و زندگی در آن وسط باشد، جذابیت بیحد و وصفی برای بینندهها خواهد داشت. برای مثال میتوان به فرنچایز «اره» (Saw) اشاره کرد که تا حدودی بر مبنای زیر ژانر اتاق فرار قصهاش روایت میشود. بازی ۹۹۹ پایانهای مختلفی در اختیار بازیکن قرار میدهد. اگر قرار باشد یک اقتباس سینمایی برای این بازی ویدیویی در نظر گرفته شود، بهتر است پایان اصلی و خوبِ بازی به عنوان اختتامیهی فیلم از سمت فیلمنامهنویس و کارگردان انتخاب شود.
۴- بلادبورن (Bloodborne)
یکی از معروفترین، جذابترین و در عین حال چالشبرانگیزترین بازیهای ویدیویی کل دوران، بازی ویدیویی «بلادبورن» (Bloodborne) است که به صورت انحصاری برای کنسول پلیاستیشن ۴ سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شده است. میزان شهرت و محبوبیت این بازی به حدی افزایش یافت که بسیاری از گیمرهای رایانههای شخصی بارها از سازندگان و ناشر این بازی تقاضا کردهاند تا بلکه یک نسخهی بازسازی شده برای رایانههای شخصی هم منتشر کنند. با این حال، هیچ خبر رسمی و موثقی مبنی بر انتشار بازی «بلادبورن» روی این پلتفرم منتشر نشده است.
داستان بازی «بلادبورن» با الهام از جهانِ رمانهای لاوکرفت، ادگار آلن پو و برام استوکر خلق شده است. البته از لحاظ زیباشناسی، عناصری مثل عصر ویکتوریا و فضاسازی گاتیک موجب شده تا بازی بلادبورن به یک اثر معرکه از لحاظ داستانپردازی و خلق اتمسفر تبدیل شود. البته ناگفته نماند که بازی «بلادبورن» از دید بسیاری از کاربران و حتی منتقدین، یکی از سختترین و دشوارترین بازیهای ویدیویی ساخته شده تا به حال است. از طرفی دیگر، سبک روایت قصه در این بازی و سایر سری بازیهایی که به سولز بورن معروف هستند متفاوت با سایر بازیهای معمولی است. در «بلادبورن» گیمر موظف است تا بخش زیادی از داستان را با دستان خودش کشف کند و خبری از ارائهی مستقیم و بدون منتِ اطلاعات از سمت سازندهها به گیمر نیست. اگر یک اقتباس سینمایی از بازی «بلادبورن» ساخته شود، قطع به یقین هواداران این بازی خیلی راحتتر میتوانند دربارهی تمامی نکات و همچنین ریز و بم دنیای بازی مطلع شوند. حتی افرادی که به دلیل سختی بازی، نصفه و نیمه این بازی ویدیویی را کنار گذاشتهاند هم میتوانند با تماشای فیلم سینماییاش به راحتی متوجه اصل ماجرا و داستان شوند. ساخت یک انیمیشن هم میتواند جزء پیشنهادهایی باشد که به احتمال زیاد مورد پسند هواداران قرار خواهد گرفت.
۳- سوما (SOMA)
بازی «سوما» یک بازی ترسناک علمی-تخیلی با زاویهی دید اول شخص از یک استودیوی سوئدی به اسم فریکشنال گیمز (Frictional Games) است. این بازی داستان فردی به اسم سایمون جرت را تعریف میکند که از یک سانحهی تصادف ماشین جان سالم به در برده و بخشی از مغزش اسکن شده و به عنوان یک آیتم مورد نیاز برای تحقیقات آزمایشگاهی آپلود میشود. در جریان تصویربرداری و اسکن مغزی، جرت میمیرد و بعدها در یک بدن جدید و در یک نیروگاه انرژی گرمایی نزدیک به انتهای اقیانوس به یکباره بیدار میشود. تا به اینجای کار، خبری از یک اتفاق هولناک و ترسناک نیست. بخش وحشتناک و دلهرهآور ماجرا دقیقا از نقطهای است که مشخص میشود داستان بازی در سال ۲۱۰۴ در سیارهای به اسم پاتوس-۲ (PATHOS-II) به جریان میافتد که توسط رباتهای قاتل و خونخواری اداره میشود. این رباتها بنا به دلایلی باور دارند که انسان هستند. با اینکه المانِ داستان در بازی «سوما» به شدت بارز بوده و بیشتر از سایر المانهای بازی به چشم میآید، گیمپلی بازی بر مبنای اکتشاف در دنیای بازی طراحی شده است. به همین دلیل، یک اقتباس سینمایی میتواند دنیای غنی و پر جزئیات «سوما» را به روشی سادهتر و راحتتر به رخ تمامی مخاطبین سینما و حتی بازیهای ویدیویی بکشد.
۲- بایوشاک: بیکران (Bioshock: Infinite)
برای ساخت یک فیلم سینمایی بر مبنای سری بازیهای «بایوشاک»، بحثهای فراوانی شکل گرفته اما هیچ شرکت و تهیهکنندهای جرات نکرد که به همین راحتی از دنیای بازی «بایوشاک» یک اقتباس سینمایی بسازد. بازی «بایوشاک: بیکران»، سومین محصول از این سری محسوب میشود که داستانش در یک شهر شناور در هوا به اسم کلمبیا روایت میشود. شهر کلمبیا در این داستان توسط فردی به شدت مذهبی به اسم زاخاری کمستاک مدیریت میشود. نکتهی جالب دربارهی جهان بازی «بایوشاک: بیکران» اینجاست که کلمبیا یک دیستوپیا (پاد آرمانشهر) پر رنگ و لعابی است که از دید بسیاری از شخصیتهای درون بازی یک آرمانشهر به نظر میرسد.
«بایوشاک: بیکران» پیرامون قهرمان بازی یعنی بوکر دِویت، داستانش را روایت میکند. بوکر در داستان تلاش میکند برای نجات دخترش الیزابث به این شهر سفر میکند تا بلکه او را در اسرع وقت نجات دهد، غافل از اینکه دخترش الیزابث تواناییهای منحصر به فردی دارد که او نسبت به آن بیاطلاع است. در وهلهی اول به نظر میرسد که داستان بازی «بایوشاک: بیکران» به شدت ساده و سطحی است، اما به اندازهای داستان این بازی تا پایان پیچ و تاب به خود میگیرد که در انتها نیاز است تا یک مقالهی مفصل صرفا دربارهی اتفاقات داستانی بازی مطالعه کرد تا بلکه پایان بازی قابل هضم به نظر برسد. از طرفی دیگر، اکشن بازی به اندازهای زیاد بوده که بسیاری از بازیکنها نسبت به وجود صحنههای مبارزه شکایت کرده بودند؛ چراکه بازیکنها نمیتوانستند در حین مبارزه، اطلاعات داستانی را از زبان شخصیتها به راحتی متوجه شوند. قطع به یقین یک اقتباس سینمایی میتواند کاری کند تا هواداران و این دسته از مخاطبین بازی بتوانند با خیالی آسوده، قصهی بازی را متوجه شده و با جهان بسیار پر جزئیات «بایوشاک: بیکران» به درستی ارتباط برقرار کنند. اگر بازیکنهایی هم توانستهاند از تمامی اسرار بازی مطلع شده و پایان بازی را بفهمند، تماشای یک فیلم سینمایی اقتباس شده از سری حوادث بازی «بایوشاک: بیکران»، صرفا یک مرور خاطرات و تجدید خاطره با شخصیت و جهان بازی خواهد بود.
۱- پورتال (Portal)
به نظر میرسد بازی «پورتال» اثر چندان راحتی برای دستاندرکاران سینما برای اقتباس نیست؛ چراکه کلِ بازی بر این مبنا طراحی شده که شخصیت اصلی داستان با یک سلاح عجیب در تلاش باشد تا پازلهای مبتنی بر فیزیک را حل کند. با این حال جالب است بدانید برای بازی «پورتال»، دنبالهی دومی ساخته شد که توانسته جهان و داستان بازی را به طرز عمیقتری گسترش دهد.
داستان بازی «پورتال» یک تراژدی بسیار عظیمی را در قالب یک طنز سیاه روایت میکند. حتی در اولین بازی هم سرنخهایی از این بابت به بازیکن ارائه میشود که چه بر سر جهان بازی «پورتال» آمده است. اتفاقات به وقوع پیوسته در جهان بازی بیشتر توسط شخصیت منفی اصلی بازی که یک ربات هوشمند به اسم گلادوس (GLaDOS) است روایت میشود. این هوش مصنوعی بنا به دلایلی یک گاز سمی را در آزمایشگاهها به خاطر انتقام منتشر میکند. یک فیلم سینمایی اقتباسی با الهام از اتفاقات بازیهای «پورتال» میتواند به این موضوع بپردازد که چرا گلادوس از تمامی جنبندهها متنفر بوده و چرا برای انتقام تلاش کرده تا آزمایشگاههای شرکت Aperture را نابود کند. همچنین دربارهی پیشینهی گلادوس پیش از اتفاقات بازی اول هم میتوان اطلاعات بسیار خوبی را بهواسطهی تماشای فیلم کسب کرد. حتی میتوان برای اتفاقات بازی دوم هم یک اقتباس خوبی ساخت که به شرح وقایع قسمت دوم بپردازد.
گزینهی سومی هم میتوان برای ساخت یک فیلم سینمایی اقتباسی از این سری در نظر گرفت. سازندهها میتوانند یک اسپین-آف با محوریت شخصیت جانبیِ داستان یعنی کِیو جانسون بسازند که جی.کی سیمونز عهدهدار صداگذاری این شخصیت بود. با تمامی این تفاسیر، برای ساخت یک فیلم سینمایی اقتباسی از دنیای بازیهای «پورتال» میتوان احتمالهای بسیار زیادی را در نظر گرفت. در هر صورت با یک جهان کاملا علمی-تخیلی روبهرو هستیم که کلی داستانهای کوتاه در هر بخش از جهانش برای تعریف در قاب سینما نهفته است.
منبع: Movieweb
بازیایی عتیقه تر از اینا نبود
بتمن ارکهام هم میتونست باشه تو لیست