نقد‌ها و نمرات فیلم «تار»؛ باشکوه مثل یک سمفونی، مستبد همچون یک دیکتاتور (جشنواره‌‌ی ونیز ۲۰۲۲)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
تار ونیز ۲۰۲۲

«تار» سومین فیلم بلند بازیگر و کارگردان آمریکایی تاد فیلد است. او بازیگری است که حرفه‌ی کارگردانی را پیش گرفته است اما ساخت سومین فیلم بلندش ۱۶ سال طول کشید. فیلد کارگردانی دو فیلم «در اتاق خواب» محصول ۲۰۰۱ و «بچه‌های کوچک» محصول ۲۰۰۶ را در کارنامه‌ی خود دارد و برای این دو فیلم نامزدی جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم و بهترین فیلم‌نامه‌ی اقتباسی را کسب کرده است ولی به نظر می‌رسد که با ساختن «تار» قدم بسیار بزرگی را برداشته است. او که بعد از این مدت طولانی پا به جشنواره‌ای مهم گذاشته، یکی از بخت‌های اصلی کسب شیر طلایی به شمار می‌آید.

«تار» داستان یک رهبر ارکستر زن شناخته‌شده است که خود را برای رهبری و ضبط سمفونی شماره‌ی ۵ گوستاو مالر آماده می‌کند. کیت بلانشت در نقش اصلی داستان یعنی لیدیا تار ظاهر شده است، زنی مغرور، با پرستیژ یک دانشمند نامدار و چیره‌دست در فن موسیقی و فصاحت کلام که هر رقیبی را از میدان به در می‌کند و بر روی صحنه چنان خودنمایی می‌کند که شیفته‌ی شخصیت پیچیده و مرموز او می‌شویم.

منتقدان یک‌صدا فیلم جدید فیلد را ستوده‌اند و آن را در قیاس با دو اثر قبلی وی، ساخته‌‌ای کاملا متفاوت قلمداد می‌‌کنند. اثری با جزئیات فراوان از فراز‌ها و فرورد‌های یک رهبر ارکستر سلبریتی و غیرمعمول که زن‌بودن مولفه‌ای دردسر‌ساز در حرفه‌ی او نیست و او بی‌توجه به تبعیض‌‌های جنسیتی، همچون دیکتاتوری مستبد در فضای دموکراتیک ارکستر حکمرانی می‌کند و احترام افراد پیرامون خود را به دست می‌آورد.

فوتوکال تار ونیز ۲۰۲۲

بازی بلانشت نقطه‌ی کلیدی موفقیت این فیلم از دیدگاه منتقدان است و نقش‌آفرینی خارق‌العاده‌ی بازیگری که پیش از این دو جایزه‌ی اسکار را به خانه برده است، او را به یکی از چهره‌های اصلی فصل جوایز امسال تبدیل می‌کند. از طرفی مدیر تصویربرداری این فیلم فلوریان هوفمایستر چهره‌‌ای حماسی به این اثر ظریف و دقیق بخشیده است تا مخاطبان هر چه بیشتر در وجوه روانشناختی ماجرا غوطه‌ور شوند و مطالعه‌ی شخصیتی کاملی از چهره‌ای جذاب و تاثیرگذار داشته باشند.

نقد فیلم «تار»

اسکرین‌دیلی – تیم گریرسون

امتیاز منتقد: ۸۰ از ۱۰۰

هنرمند‌بودن در سال ۲۰۲۲ چگونه است؟ سومین فیلم نویسنده و کارگردان تاد فیلد می‌خواهد به شکلی جسورانه به این سوال پاسخ بدهد، با روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای رهبر ارکستر و آهنگسازی نامدار که خواب‌آلود به بحرانی وجودی قدم می‌گذارد. کیت بلانشت در این مطالعه‌ی شخصیتی مرموز، استثنایی ظاهر شده است و ما را در جهان خاص و یکتای قهرمان فرو می‌برد. با اعتماد به ما که ‌خواهیم توانست بدون وجود نقشه راهمان را پیدا کنیم، جایی که تلاش‌های درونی برای موفقیت در زندگی کم‌کم رخ می‌نماید. جادوی گیرای «تار» در یک سوم پایانی فیلم کم‌رنگ می‌شود اما با اینحال این فیلم اثری نادر درباره‌ی فردی خلاق است که نه دلش به حال خود می‌سوزد و نه از خود تعریف می‌کند. در واقع یکی از قدرت‌های اصلی این فیلم این است که هیچ‌وقت معلوم نیست که فیلد درباره‌ی قهرمان پیچیده‌ی خود چه فکر می‌کند.

کیت بلانشت را گروه بازیگری قدری همراهی می‌کند اما نقش‌آفرینی این بازیگر برنده‌ی دو جایزه‌ی اسکار یقینا جاذبه‌ی اصلی فیلم است. درست است که شاید این ۱۵۸ دقیقه برای همه‌ی سلایق مناسب نباشد اما به رغم وجود برخی اشتباهات «تار» قطعا می‌تواند به طور قابل توجهی برای خیل ماجراجو‌ی حاضر در خانه‌های هنر تامل‌برانگیز باشد. بلانشت نقش این هنرمند زبردست را با اندکی هوای غرور بازی می‌کند، گرچه «تار» همه‌ چیز را می‌بیند حتی اندکی حذف‌شدن که به تعاملات لیدیا آن بی‌طرفی کنجکاوی‌برانگیز را می‌دهد.

حضور کیفیت قضاوت‌ناپذیر، به شکلی استادانه به حس توصیف‌نشدنی مرموز‌‌بودن فیلم می‌افزاید، وقتی که وجوه متناقض زندگی شخصی و حرفه‌ای لیدیا به کانون توجه تبدیل می‌شود و او را به پرده‌ای پر نقش و نگار بدل می‌کند که هر چه بیشتر از زمان تماشای فیلم می‌‌گذرد، بیشتر ما را مجاب می‌کند. اما چون تمامی این وجوه وزن یکسانی دارند، «تار» همچنان ما را شیفته‌ی خود می‌کند و نمی‌دانیم که دقیقا به کدامین جهت می‌رویم.

تاد فیلد با سلبریتی امروز کشتی می‌گیرد، با ظرافت و دقتی که کمتر در سینما سابقه دارد. با اشاره‌‌ای به شبکه‌‌های اجتماعی و فرهنگ تبعید، «تار» عاری از واکنش‌های آنی و تفسیر‌های بی‌هوا است و به جایش راه‌هایی را بررسی می‌کند که هنرمند معاصر در حلقه‌ی تنگ جامعه، با نقد رفتار‌هایش مواجه می‌شود که در گذشته چندان رایج نبود. «تار» که با کنجکاوی و ذکاوت ساخته شده، چندان با تاوانی که لیدیا می‌دهد، هم‌درد نیست بلکه بیشتر مجذوب جرقه‌‌ی غیرقابل توصیف افرادی است که می‌خواهند هنرمند شوند، حتی وقتی همه چیز دور آن‌ها در حال فروریختن است. فیلم گاها لنگ می‌زند اما درست مثل لیدیا بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر به راه خود ادامه می‌دهد.

تار ونیز ۲۰۲۲

ورایتی – اوون گلایبرمن

امتیاز منتقد: ۱۰۰ از ۱۰۰

«تار»، فیلمی که پس از ۱۶ سال تاد فیلد را به سینما بازگردانده است، او را به سطح جدیدی از سینما می‌برد. فیلم نفس‌گیر است، در درام، در نوآوری که با تبحر تام پرورده شده و در بصیرتی که دارد. بی‌رحم است اما حکایتی خودمانی از هنر، شهوت، اشتیاق و قدرت. داستان آن در جهان موسیقی کلاسیک معاصر رخ می‌دهد و اگر این موضوع اندکی باب روز به نظر می‌رسد که همینطور هم هست اما از نوع خوبش، ما را به گونه‌ای به آن جهان می‌برد که بسیار موشکافانه و با جزئیات و اصیل است که مثل یک تریلر هیجان‌انگیز ما را در خود غرق می‌کند. شخصیت‌ها در «تار» مثل دنیای واقعی ملموس هستند. هر چیزی را که در واقعیت می‌بینید، باور می‌‌کنید و خارق‌العاده است که فیلم چگونه این کار را انجام می‌دهد.

بلانشت با موه‌های صاف بلندش که یادآور حس قدرتی است که از آنی لیبویتز می‌گیریم، نقش تار را با تغییر وضعیت بسیار جذابی بازی می‌کند و ما با آن لبخند پیروزمندانه‌ی ارباب‌مآبانه‌اش همراه می‌شویم، آن شور و عشق حماسی‌اش و دقت مثالی‌زدنی بر روی صحنه و به واسطه‌ی همه‌ی این‌ها، آن تسلط دیوانه‌وارش. در بسیاری از سکانس‌ها، فیلم‌نامه‌ی فیلد با جریان‌ گفت‌وگو‌ها خیره‌کننده است، آن چیره‌دستی که در صمیمیت دارد و درک صحیح او از اینگه قدرت در جهان واقعی چگونه عمل می‌کند. در «تار» تاد فیلد ما را در دام روایتی می‌اندازد که نگران از افشا‌شدن نقطه‌ی اوج آن هستیم، آن دوریی ساکت و مرموز، آن دسیسه‌ی گروهی و نهایتا اشتیاق آلوده به شهوت اما او این کار چنان طبیعی انجام می‌دهد که برای مدتی شما متوجه این نیستید که یک داستان را تماشا می‌کنید اما این چیزی است که یک داستان خوب باید باشد، اینطور نیست؟ این فیلم شما را غافلگیر می‌کند، درست مثل زندگی.

«تار» چنان هوشمندانه ساخته شده است که شخصیت اصلی لیدیا که با مسائل مختلف ارکستر سر و کله می‌زند، به شکل غیرمنتظره‌ای به هم پیوسته هستند. فیلم در قالب تاریخچه‌ی یک هنرمند جذاب و فوق‌العاده شروع می‌شود که ناخدای کشتی حرفه‌ی خود در دریایی خروشان است. بعد درست مثل آن، نوع دیگری از فیلم از درونش بیرون می‌آید، نگاهی به اینکه چه اتفاقاتی می‌تواند بیفتد، وقتی که رسانه‌های اجتماعی، مرگ حریم شخصی و اخلاق‌مداری جدید بی‌رحم عموم جامعه هم‌قسم می‌شوند تا عضوی از خود را در بند تمامی نقایص خود گرفتار کنند اما «تار» سوال بنیادی دیگری هم می‌پرسد: فیلم وقتی نوبت به اینکه چه بلایی سر لیدیا می‌آید، می‌رسد، دقیقا کجا ایستاده است؟ فکر می‌کنم او در عین حال که هنرمند بزرگی است، روحی شکارچی نیز دارد. «تار» می‌خواهد به ما این را بگوید که در جهانی جدید زندگی می‌کنیم، جهانی که مردمانش نقاب بر چهره دارند و دیگر قدرت‌های بلند‌مرتبه حکم‌فرما نیستند.

گاردین – پیتر بردشاو

امتیاز منتقد: ۸۰ از ۱۰۰

کسی جز کیت بلانشت نمی‌توانست آن تکبر و گردن‌فرازی حیاتی برای این فیلم جذاب و سرگرم‌کننده از نویسنده و کارگردان تاد فیلد را ارائه بدهد که درباره‌ی رهبر ارکستری با شهرتی جهانی است که دارد به سمت یک بحران، یک سقوط یا یک موفقیت خلاقانه‌ی چشم‌گیر دیگر حرکت می‌کند. کسی جز بلانشت نمی‌توانست به این خوبی آن کت و شلوار مشکی‌رنگ با پیراهن سفید را بپوشد، آن طور موهایش را به هنگام دل‌کندن رها کند و این چنین اجازه بدهد که چهره‌اش به نقابی توتان‌خامون‌وار از تحقیر و ذلت بدل شود. او صحنه را برای دو ساعت و نیم از آن خودش می‌کند و تصویربرداری حماسی فلوریان هوفمایستر نیز همراه اوست. هنرنمایی بی‌تکراری از سیطره که بدون هیچ دردسری ما را چشم انتظار نگه می‌دارد، در گمان نقطه‌ی اوجی دیرهنگام و وقتی موعد آن فرا می‌رسد، یقینا حیرت‌انگیز است شاید هم اندکی ملودرام و پوچ

سکانس‌های زیادی از این فیلم در تالار‌های موسیقی تصویربرداری شده است و تار بر روی صحنه با یک روزنامه‌نگار واقعی صحبت می‌‌کند با آدام گاپنیک از نیویورکر که این کار‌ها مثل یک حقه و میان‌بری خود‌آگاهانه به اصالت و صحت است. اما اینچنین نیست، «تار» پرشور، مصمم و مستقل است با پرستیژی مثل یک ستاره‌ی موسیقی و سبک زندگی منحصر به خود

تار شغلی دارد که غرور در آن مثل یک قلمرو است، درست مثل یک فرمانده نظامی باتون به دست. بی‌معنی است که رهبر ارکستری باشی که خجالتی و گوشه‌گیر است. این شغل از شما می‌‌خواهد که جلوی موسیقی‌دان‌‌ها بر روی صحنه بایستید و آن‌ها را با حرکاتی غیرمعقول هدایت کنید و «تار» روشی بسیار طبیعی با همه‌ی این کار‌ها، با سیاست‌ها، دیپلماسی و مدیریت رسانه دارد. او خودش را از طریق رهبری ارکستر دوباره از نو ساخته است، هیچ نوع دیگری از حرفه‌ی موسیقی نمی‌توانست این کار را بکند. چیز تکان‌دهنده‌ی بی‌غل و غشی وجود دارد، وقتی که ما او را در حالی تماشا می‌کنیم که به یک ویدیوی قدیمی از لئونارد برنستاین نگاه می‌کند که با بچه‌ها درباره‌ی موسیقی حرف می‌زند. مطمئن نیستم همه‌ی آن حرکات مختلف و ناجور و غیرعادی درست و رضایت‌بخش باشد اما شاهد بازی خارق‌العاده‌ای از کیت بلانشت هستیم.

تار ونیز ۲۰۲۲

هالیوود ریپورتر – دیوید رونی

امتیاز منتقد: ۱۰۰ از ۱۰۰

فیلد جزئیاتی از جهانی مشخص را به تصویر کشیده است و هیجان را به شخصیت لیدیا و روند ارکستر سمفونی شماره‌‌ی ۵ مالر و انتظاراتی که از انتخاب‌های همراهان خود برای ضبط قطعه و تک‌نوازان دارد، تزریق کرده. بلانشت هیچ علاقه‌ای به کار‌هایی ندارد که ما را نسبت به شخصیت لیدیا دلگرم می‌کند اما او آن‌ها را مطالبه می‌کند، با توجیه‌های افراطی‌اش که سبب می‌‌شود تا ما به این شخصیت مرموز و کمال‌گرایی که از لحاظ اخلاقی دچار نقص است احترام بگذاریم حتی وقتی که نحوه‌ی مدیریت مسائل شخصی او زیر سوال می‌رود. موسیقی‌دان‌ها هم به او احترام می‌گذارند، به رغم راه و روشی که دارد و بیشتر اوقات خودکامه می‌نماید تا چیزی تابع اصول دموکراتیک ارکستر.

بازیگران نقش مکمل حمایت بی‌شائبه‌ای در نقش‌آفرینی از بلانشت دارند. از طرفی مدیر تصویربرداری فیلم فلوریان هوفمایستر چهره‌ای سرحال و به طورفریب‌آمیزی واضح به فیلم داده است و اغلب از دید روان‌شناختی، اجزای خویش را فاش می‌کند. «تار» نقطه‌ی عطف دیگری در کارنامه‌ی بلانشت است که البته بسیاری بر سر بهترین نقش‌آفرینی او مناقشه دارند و بهتر است امیداور باشیم که فیلد ۱۶ سال دیگر طول نکشد تا فیلم دیگری بسازد. این کار دستپخت یک نابغه است.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما