نقدها و نمرات فیلم «مردن برای یک دلار»؛ تجدید بیعت با وسترنهای سنتی (جشنواره ونیز ۲۰۲۲)
والتر هیل نویسنده و کارگردان ۸۰ سالهی آمریکایی امسال بعد از ۶ سال دوری از سینما، با فیلم «مردن برای یک دلار» به جشنوارهی ونیز آمده است، وسترنی وفادار به سنتهای فیلمهای متقدم که کریستف والتز، ویلیام دفو و ریچل برازناهان را در نقشهای اصلی خود دارد. علاوه بر این هیل جایزهی افتخاری فیلمسازی را از سوی برند کارتیه و مسئولان برگزاری جشنوارهی ونیز دریافت کرد.
ژانر وسترن یکی از قدیمیترین ژانرهای سینما است که هنوز هم سینماگران سراغ آن میروند و با نگاههای جدید به حیات خود ادامه میدهد. اهمیت این ژانر بر کسی پوشیده نیست، چه با آثار متقدمی مثل «هفت دلاور» که ستارههای عصر طلایی هالیوود را در خود داشت، چه با وسترنهای اسپاگتی و چه وسترنهای متاخری مثل «قدرت سگ» که چشماندازهایی جدید را به این ژانر آوردند.
میانگین نمرات و آرای منتقدان نشان میدهد که وسترن جدید کارگردان باسابقهی آمریکایی در جایگاه متوسطی قرار گرفته است. آنها چشماندازهای خیرهکننده و موسیقی فیلم را که یادآور آثار انیو موریکونهی فقید است، ستودهاند اما بازی کریستف والتز چندان به دل منتقدان ننشسته است به رغم اینکه او سابقهی حضور در نقشی مشابه را در فیلم «جنگوی زنجیرگسسته» تارانتینو دارد، گرچه بازی ریچل برازناهان و ویلیام دافو مورد تمجید قرار گرفته است. از طرفی شاید «مردن برای یک دلار» وسترنی از تبار آثار کارگردانهای قدیمی سینما باشد، اما به نظر میرسد داستان آن ذات دراماتیک را ندارد و تلاشی برای تهییج مخاطب خود به جز در چند صحنهی معدود نمیکند.
- نقدها و نمرات فیلم «پسر»؛ بازگشت کارگردان «پدر» با یک درام تلخ خانوادگی (جشنواره ونیز ۲۰۲۲)
- ۷ فیلم جشنواره ونیز ۲۰۲۲ با نگاهی تازه به زنان
- نقدها و نمرات فیلم ایرانی «شب، داخلی، دیوار»؛ پشت میلههای تاریکی و خفقان (جشنوارهی ونیز ۲۰۲۲)
نقد فیلم «مردن برای یک دلار»
اسکرین دیلی – لی مارشال
امتیاز منتقد: ۷۰ از ۱۰۰
«مردن برای یک دلار» وسترنی متجدد است که به شکلی سنتی به تصویر کشیده است، با داستانی ثقیل اما سرگرمکننده که دربارهی مرزها و قواعد شرافت سخن میگوید و موضوعات فمینیستی و ضد نژادپرستی را نیز در دستور کار خود قرار داده است. نام این فیلم و موسیقی شبیه به آثار موریکونه، شاید یادآور سرجیو لئونه باشد و حضور کریستف والتز شاید نشان دهد که رابطهای با آثار تارانتینو دارد اما روح فیلم با گذشتهای بسیار دور در ارتباط است، وقتی که در تیتراژ پایانی، فیلم به باد بتیکر تقدیم میشود. مثل فیلم «دیوارنویسی آمریکایی»، طرحی از پیش تعیینشده از شخصیتهای داستانی در حال تعامل با یکدیگر است، جوری که انگار واقعی هستند. این چنین است که ماجرا به فاششدن جزء حیاتی خود دربارهی درام ختم میشود.
ویژگیهای ارزشمند فیلم که شامل تصاویر کاملا روشن از مناظر صحرایی است و مراقب شماست تا در گرد و غبار این فضا تنفس نکنید، اندکی کلاسیکتر از وسترنهای درجهی دو با بازی راندولف و اسکات و به کارگردانی بتیکر در سالهای ۱۹۵۰ است. اما بعد از عشقبازی با ژانر وسترن با فیلم «بیل وحشی» در سال ۱۹۹۵، هیلز رویکردی متفاوت و نوستالژیکتر را در این فیلم برگزیده است. شاید او چیزی در سر دارد.
اما به محض اینکه جایگاه محکمی در فضای صحرای چیواوا پیدا کرد، «مردن برای یک دلار» به شکل درگیرکنندهای شبیه به یک وسترن عمل میکند که در آن قوانین سلاح با سناریویی متعادل میشود که در آن شخصیتها در حال مذاکره هستند و نیازها و انتظاراتشان را با هم تنظیم میکنند. تفنگها بیرون کشیده می شود اما شلیک نمیشوند و پرسشها دربارهی اقتدار و حاکمیت اهمیت پیدا میکند. با اینحال لازم نیست بترسید. هیل همچنان سالنها با بطریهایی را به فیلم آورده است که آمادهی ریختهشدن و نوشیدهشدن هستند بازیهای کارتی، وعدههای غذایی دور آتش اردوگاه و اسبهایی که در فضای پهناور فیلم چهار نعل میدوند و شلیک نهایی که بدون اضافهکردن چیز جدیدی به ژانر انتظار مخاطب را به خوبی برآورده میکند. «مردن برای یک دلار» وسترنی برای همهی اعصار نیست اما ۱ ساعت و ۴۵ دقیقهی زمان نمایش آن به خوبی سپری میشود.
ورایتی – اوون گلایبرمن
امتیاز منتقد: ۵۰ از ۱۰۰
عنوان فیلم والتر هیل، «مردن برای یک دلار»، آن را شبیه به یک وسترن اسپاگتی جلوه میدهد؛ فیلم با چشماندازهایی خیرهکننده آغاز میشود و با موسیقی متهورانهی نئو موریکونهایی همراه میشود که آن تاثیر نخست را میگذارد، به امید اینکه ادامهی فیلم هم اینچنین باشد اما با اشارهی بسیار متفاوتی به پایان میرسد، یک سری از عناوین توضیح داده میشود، با تاریخها و جزئیات، چه بلایی بر سر هر یک از شخصیتها آمد مثل اینکه فیلم بر اساس حقیقت ساخته شده باشد.
برای مدتی «مردن برای یک دلار» به شیوهی سرگرمکنندهای ظاهر میشود. این فیلم که خود والتر هیل فیلمنامهی آن را نوشته است، از بسیاری از وسترنهای معاصر پرحرفتر است، با خودنمایی و قلدرمآبی عالمانهای که شخصیتها با یکدیگر حرف میزنند، چند بازی کارتی خوب، دعوای بین دو مرد که هر کدام شلاق چرمی را تکان میدهند و بازی با خوی تند و پیچیدهای از ریچل برازناهان. در این حماسه متشکل از چند مرد و یک زن که وانمود میکنند خوب هستند اما نقطهضعفهایی دارند یا شاید خیلی نقطهضعف دارند، بنجامین برت نقش ابرشرور را بازی میکند، یک ارباب جنایتکار مکزیکی که با ظرافتی بینظیر همه را میترسناند و آن جور که من همیشه یادآوری میکنم بازیگر فوقالعادهای است، آرزو میکردم که ای کاش هیل کل فیلم را حول این شخصیت میساخت.
ریچل کاراکتر خوبی است اما در مرکز همه چیز است تا اینکه دیگر نیست. این دربارهی همهی شخصیتها صادق است. هیل میخواهد عدالت را برای همهی افراد برقرار کند. اما نتیجه کار این است که «مردن برای یک دلار» ذات دراماتیک ندارد، این فیلم بازیگرانی دارد که دوست داریم ببینیم و کاری را که در آن تسلط دارند، به خوبی انجام میدهند اما فیلم به گونهای ساخته شده است که سرنوشت آنها هیچ هیجانی در ما ایجاد نمیکند. شخصیتهایی که انتظار نداریم بمیرند، در چشم بههمزدنی کشته میشوند و گرچه من به شهامت نظری چنین چیزی احترام میگذارم، به نظر میرسد فیلم دارد ذره ذرهی وجود خودش را از دست میدهد. به جای اینکه چیزی ساخته شود، تنش ماجرا همه چیز را از هم میپاشد و در پایان شما میگویید: بله، این فیلم شاید بر اساس داستان واقعی باشد اما چه حیف که هیل تاریخ را رها نکرد تا افسانهسازی کند.
ایندی وایر – سوفی مانکس کافمن
امتیاز منتقد: ۶۷ از ۱۰۰
بگذارید والتر هیل شما را به غرب و دیپلماسی قدیم ببرد، از نوع سال ۱۸۹۷ آن که در آن تفاوتها با بازیهای کارتی و شلاقهای چرمی معلوم میشود کشتن یک نفر با شلیک تیر به عنوان بهترین مثال برای این نشان داده میشود که چگونه در این جهان جر و بحثی را حل و فصل کنیم. اشارات به اسلحهها با چنان ترتیبی گفته میشود که مشخص نیست که آیا این فیلم یک وسترن ناب است یا یک چیز ساختگی و مصنوعی.
جای بسی تاسف برای فیلم است که کریستف والتز همیشه مصمم، اصلا آن هوشیاری سابق را ندارد و با بیعلاقگی در نقش خود حضور یافته است، در مقایسه با بازیهای قبلی خود در در نقش یک جایزه بگیر در «جنگوی زنجیرگسسته» و افسر نازی در «حرامزادههای لعنتی». ریچل برازناهان متعلق به فیلم دیگری است، با ترکیب زنانگی ظریف و چشمان درخشانی که شما را به مبارزه می طلبد که یادآور قهرمانان زن ادیت وارتون است. برازناهان یقینا کاری با فیلمنامه انجام میدهد که محرکههای او را به شکل یک چیز کتابی درمیآورد تا جایی که دیگر چیزی برای او باقی نمیماند که بدون کلام ارائه کند. او هر حرکت خود را با پررویی اضافی همراه میکند اما با والتزی که مشغول صحنهپردازی است، کسی در مقابل او نیست که با او معاشرت کند.
شخصیتهای بد داستان در این فیلم رونق دارند. ویلیام دافو لهجه تگزاسی خوب و اسم عالی و مهارت بالا در میز بازی دارد. .وقتی نوبت به تلاشها برای بزککردن سیاستهای نژادی میرسد، «مردن برای یک دلار» عملکرد ضعیفی دارد. دو شخصیت سیاهپوست داستان دوستهای صمیمی تاثیرگذاری برای شخصیتهای اصلی ریچل و مکس هستند به رغم وجود فهرستی از شخصیتهای جنجالی و نارضایتیهای آنها، داستان به خوبی شکل نگرفته و به دنبال طولانیشدن است و میخواهد خودش را به کسی بچسباند. چیزی که از سقوط فیلم به بیزاری جلوگیری میکند، زبان بصری سرحال و ناب آن است. از تصاویر دید دوربینهای دو چشمی تا سالنهای قرمز و قهوهای رنگ، هیلز فیلمی ساخته است که کلاه نمدی بزرگ خود را برای اجداد خود به نشانهی احترام از سرش برمیدارد. برخی از الگوها تا مرز خندهدارشدن رویشان تاکیده شده است اما با اینحال داستان فیلم پتانسیل بیش از این داشت.
هالیوود ریپورتر – لزلی فلپرین
امتیاز منتقد: ۷۰ از ۱۰۰
آخرین فیلم نویسنده، تهیهکننده و کارگردان والتر هیل اثری سرگرمکننده است که در عشقی شکوهآمیز غوطهور شده است، با روایتی سرزنده و شفافیت اخالاقی مثل وسترنهای کلاسیک. حتی چهرهی خدعهآمیز فیلم که به صورت دیجیتال تصویربرداری شده است و بعدا در فرآیندهای بعد از تولید چنان تنظیم شده تا همه رنگهای آبی حذف شود، سبب میشود تا فیلم شبیه اثری شود که ۶۰ یا ۷۰ سال پیش ساخته شده است. پالت فیلم نگاهی به حس و حال زمین است تماما اخرایی با قرمزی به رنگ خون و و زرد پررنگی از بوتههای خاردار.
امیدواریم که هیل هنوز هم فیلمهایی برای ساختن داشته باشد اما در هر حال این قرار نیست پایانی بر کارنامهی فوقالعاده و متنوع او باشد، خصوصا با اشاره به اینکه هیل یکبار گفت که تمام فیلمهای او اساسا وسترن هستند. با تمامی این اوصاف، گرچه هیل اشاراتی از روی سپاسگذاری به فیلمهای محبوب عامه داشته است و مشخصا از سوء استفاده از انتظارات مخاطبان نسبت به ژانر لذت می برد، «مردن برای یک دلار» یک نوستالژی پوچ و خالی نیست، از طرف یک واسازی پست مدرن متجدد هم نیست بلکه چیزی میان این دو است که بر اساس معماری روایتی ساخته شده که در زبان عام خود به اندازه معماری یونان باستان کلاسیک است اما با جزئیاتی که یقینا به مخاطبان آینده را یاد آوری میکند که این فیلم در دههی ۲۰۲۰ ساخته شده است.