نقد‌ها و نمرات فیلم «استخوان‌ها و همه‌چیز»؛ بانی و کلاید با چاشنی خون و وحشت (جشنواره‌‌ی ونیز ۲۰۲۲)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
استخوان‌ها و همه چیز ونیز ۲۰۲۲

لوکا گوادانینو کارگردان ایتالیایی در دومین همکاری خود با بازیگر محبوب و پرکار هالیوودی این روز‌ها تیموتی شالامی، سراغ سوژ‌ه‌ی خشن و ترسناکی رفته است. «استخوان‌ها و همه‌چیز» که هفتمین فیلم بلندی است که گودانینو کارگردانی می‌کند، ترکیبی است از درام، ترس، بلوغ و سفر‌‌های جاده‌ای. این فیلم نخستین نمایش خود را در هفتاد و نهمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم ونیز تجربه می‌کند و بر اساس رمانی به همین نام نوشته‌ی کمیل د‌آنجلیس ساخته شده است.

تیلور راسل بازیگر نقش اصلی این فیلم، دختری جوان است که با پدرش زندگی می‌کند. با اتفاق عجیبی که می‌افتد، او متوجه می‌شود که یک آدم‌خوار است و پدر او که دیگر از این موضوع به ستوه آمده است، از دخترش دست می‌کشد و مارن در جست‌و‌جوی یافتن چرایی وجود این خو و میل عجیب در خود، راهی سفری دور و دراز می‌شود تا شاید با پیداکردن مادرش، جواب این سوال را هم پیدا می‌کند. نقش مقابل او تیموتی شالامی، پسری با ویژگی مشابه شبیه مارن است که با او هم‌سفر می‌شود. شالامی که پیش از این با گوادانینو در فیلم «مرا با نامت صدا کن» همکاری کرده است و برای نقش‌آفرینی در آن فیلم، نامزدی جایزه‌ی اسکار را هم کسب کرده است، یکی از تهیه‌کننده‌های «استخوان‌ها و همه‌چیز» نیز هست.

تیلور راسل و تیموتی شالامی ونیز ۲۰۲۲

منتقدان در مجموع جدیدترین فیلم گوادانینو را ستوده‌اند و آن را بانی و کلایدی توصیف کرده‌اند که با چاشنی خون و ترس همراه شده است. منتقدان بر این باور هستند که اثر جدید گوادانینو، متفاوت و جسورانه است اما کمیتش لنگ می‌زند و چیزی جدیدی در چنته ندارد و همین‌طور تلو‌‌تلو‌خوران تا پایان پیش می‌رود. با نگاهی به آرای منتقدان در وبسایت متاکریتیک و امتیاز‌هایی که به این فیلم داده‌اند، به غیر از منتقد ورایتی که این فیلم را یکی از پوچ‌ترین فیلم‌های جاده‌ای تاریخ دانسته است، این فیلم ارزش تماشاکردن دارد و معانی نهفته‌ای در خود دارد که طعنه‌ای به مقوله‌های اعتیاد، قدرت و گرایش‌های جنسی است.

اسکرین‌دیلی لی مارشال

امتیاز منتقد: ۹۰ از ۱۰۰

اگر فقط یک نفر باشد که بخواهد فیلمی درباره‌ی دوران بلوغ بسازد و در آن سر و کله‌ی آدم‌خوار‌ها پیدا ‌شود، آن فرد کسی نیست جز لوکا گوادانینو. این کارگردان ایتالیایی همواره علاقه دارد تا از این ژانر به آن ژانر بپرد و دوباره به ژانر قبلی برگردد. او در سومین همکاری خود با فیلم‌نامه‌‌نویس دیوید کاجگانیچ بعد از فیلم‌های «شیرجه» و «سوسپیریا» کار دشواری را انتخاب کرده است: پاشیدن خون، پوست و غضروف و دل و روده به داستان ظریف دختر نوجوانی که در جست‌وجوی عشق و راهنما است آن هم چنان گرم و تازه که ما آن را حس می‌کنیم.

درست است که کارگردان فرانسوی برنده‌ی نخل طلا ژولیا دوکورنو در نخستین فیلمش «خام» چنین کاری را کرده بود اما بعید است که هفتمین فیلم گوادانینو یادآور آن لحظات برای مخاطبان باشد یا هر فیلم ترکیبی درام و ترسناکی که از زمان «آدم درست را راه بده» دیده‌ایم. دو ستاره‌ی جویای نام این فیلم تیلور راسل و تیموتی شالامی از شهری به شهر دیگر در ناحیه‌ی غرب میانی آمریکا سفر می‌کنند و تلاش می‌کنند تا بفهمند واقعا چه موجوداتی هستند و از طرفی رفته‌رفته به هم علاقه‌مند می‌شوند. «استخوان‌ها و همه چیز» ذاتا یک فیلم جاده‌ای عاشقانه با مایه‌های وسترن است، یک «بانی و کلاید» که وحشت را چاشنی کار کرده است یا فیلمی شبیه «زمین‌های لم‌یزرع» که در آن حدود و ثغور بیشتر اخلاقی و احساسی است چون که سر و کارشان با تپه‌های بنفشی است که بر فراز افق قرار دارد.

این فیلم تصویر دلپذیری از فضای روستایی آمریکا ارائه می‌دهد، با جان فورد و ادوارد هوپری که با سفر‌هایی اغلب لذت‌بخش از ویرجینیا و گذر از مریلند و کنتاکی به نبراسکا می‌‌توان ردشان را پیدا کرد. با وانت شورولت قراضه‌ی آبی‌رنگ که همه‌ی جایش به خون آلوده است، مارن و لی، انسان‌هایی آسب‌دیده هستند که سعی می‌کنند راهشان را با دوستی و عشق نسبت به همدیگر پیدا کنند، با نیازی غیرعادی و اشتهایی تمام‌نشدنی به خون. در نهایت، عاشقی، خوردن، خواستن و حریص‌بودن در اینجا به شیو‌‌ه‌ای به کار گرفته شده‌اند تا به هم نزدیک شوند، که هم وحشتناک است، هم شگفت‌انگیز و هم متفکرانه و هم به طرز عجیبی تاثیرگذار.

گاردین پیتر بردشاو

امتیاز منتقد: ۱۰۰ از ۱۰۰

استخوان‌ها و همه چیز ونیز ۲۰۲۲

«بردار این را بخور، این تکه‌ای از تن من است». این عبارت را مسیح در شام آخر به زبان آورد. جمله‌ای که به هنگام خواندن کتاب پیرس پاول رید درباره‌ی بازماندگان سانحه‌ی هوایی ۱۹۷۲ یادم آمد و وقتی فیلم جدید لوکا گوادانینو را دیدم، دوباره به یاد آوردم. «استخوان‌ها و همه چیز» وحشتناک است، یک ماجراجویی برای درک تغییر ناگهانی، حکایتی از جوانی و عشق ممنوعه و سرگذشتی از این فکر پنهانی ترسناک اما  ما را به وجد می‌آورد و در ذهنمان ماندگار می‌شود.

خون‌خواری بی‌اختیار که در «استخوان‌ها و هم چیز» به تصویر کشیده می‌شود، با آن آدم‌خواری فیلم‌های هانیبال لکتر فرق دارد، که زیادی بدبین و دنیوی بود و تنها یک استعاره‌‌ی برای جوانان تازه به دوران بلوغ رسیده نیست که از عصیان و انزوا سخن می‌گوید و با اندکی شیطنت، برای مخاطب جوانی ساخته شده که شاید گیاه‌‌خواری را برگزیده است. بلکه درباره‌ی‌ فقر و بی‌خانمان بودن و بی‌رحمی تلاش برای بقا و شرم مخفی از نوع خاصی از گرسنگی است که حتی وقتی داری سعی می‌کنی زنده بمانی، باز هم با تو همراه است. «استخوان‌ها و همه چیز» عجیب و خشونت‌آمیز است، ترسناک و با کمال‌گرایی عاشقانه‌ی غیرمعمولش ما را تکان می‌دهد.

بی‌بی‌سی نیکولاس باربر

امتیاز منتقد: ۶۰ از ۱۰۰

چیزی که درباره‌ی «استخوان‌ها و همه چیز» مسحورکننده است، این است که اندک مبالغه‌ای در خود ندارد. چندین صحنه‌ی ابتدایی خون‌آلود فیلم نشان می‌دهد که گوادانینو کمدی سیاه وحشتناکی ساخته که خنده‌ها و فریاد‌‌های آمیخته به حیرت خود را با در مقابل هم گذاشتن قرارداد‌های ژانر فیلم‌های بلوغ و فیلم‌های هیولایی به مخاطب می‌دهد. اما خیلی زود «استخوان‌ها و همه چیز» چهره‌ی کاملا بی‌تفاوتی به خودش می‌گیرد. این فیلم ترسناک یا کمدی نیست، یک فیلم صاف و صادق و مستقل جاده‌ای است که از قضا قاتل‌های سریالی هم در آن حضور دارند، مثل «عزیز آمریکایی» آندریا آرنولد است که از قضا برخی از خشن‌ترین صحنه‌هایی را که می‌توانید تصور کنید، در خودش دارد. هیچ توضیحی درباره‌ی رژیم ممنوع آدم‌خواران وجود ندارد، هیچ افسانه‌‌‌ای پشتش نیست، هیچ اشاره‌ای به خون‌آشام‌ها و زامبی‌ها نمی‌شود یا هیچ ارگان دولتی یا شکارچیان هیولا در فیلم وجود ندارد که دنبال زوج حاضر در فیلم باشند. آدم‌خواری بیمارگونه یکی آن ویژگی‌های عجیبی است که بعضی‌ها با آن به دنیا می‌آیند و دو ستاره‌ی ماجرا چنان درباره‌ی‌ آن حرف می‌زنند که انگار کسی به لاکتوز حساسیت دارد.

با همه‌ی این اوصاف تصمیم گوادانینو برای اینکه به چنین موضوع وحشتناکی، علاقه‌‌ای شدید نشان بدهد، به جای اینکه به نفع آن باشد، علیه فیلم عمل می‌کند. او و نویسنده‌ی فیلم‌نامه‌اش دیوید کاجگانیچ، داستانی اساسی یا حتی برخی از نقاط اوج و راز‌های مگو و فاش‌شدن‌های شگفت‌انگیز را در فیلم خود نگنجانده‌اند، پس ماییم و تماشای دو آدم‌خوار فراطبیعی که دارند برای خودشان در مناطق غرب میانی و جنوب شرقی آمریکا چند ساعتی می‌‌گردند و این‌‌کار‌ها این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که شاید امید‌ها و ترس‌های دو آدم‌نخوار طبیعی و به عبارتی دو آدم عادی بیشتر رضایت مخاطب را به همراه داشت. البته اینطور نیست که تکه‌تکه‌کردن بدن‌های آدم‌ها یک استعاره‌ی روشنگرانه از اعتیاد و شهوت یا تمایلات جنسی و این چیز‌ها نباشد و اشاراتی به این موضوعات وجود دارد اما در نهایت تکه‌تکه کردن بدن آدم، همین است و بس. پس سخت است که سناریوی فانتزی را مثل گوادانینو جدی بگیری. او یقینا اثری متمایز و جسورانه ساخته اما گوشت بسیاری کمی روی استخوان‌هایش وجود دارد.

ورایتی اوون گلایبرمن

امتیاز منتقد: ۳۰ از ۱۰۰

استخوان‌ها و همه چیز ونیز ۲۰۲۲

در فیلم‌‌های خون‌آشامی، از «نوسفراتو» گرفته تا فیلم‌های «گرگ و میش» و «تنها عاشقان زنده ‌ماندند»، فعل خون‌خواری تنها یک عمل صرف نیست بلکه از رابطه‌ی جنسی، اعتیاد و قدرت سخن می‌گوید و به همین دلیل است که نباید در چنین فیلم‌هایی این کار را صرفا فروبردن دندان در جسم فرد مقابل تلقی کرد. ظرافت ژانر در این است که درون خود معانی نهفته و فراگیر استعاری دارد. «استخوان‌ها و همه‌چیز» لوکا گوادانینو که فیلم جاده‌ای بزرگسال درباره‌ی چند آدم است که راهشان را گم کرده‌اند و از قضا آدم‌خوار هم هستند و از رمانی نوشته‌ی کامیل دآنجلیس اقتباس شده است، اثری است که شخصیت‌ها در آن خیلی شبیه خون‌آشام‌ها رفتار می‌کنند، با جامعه درهم‌ می‌آمیزند اما تافته‌‌ای جدابافته هستند، با این توانایی که بوی گوشت تازه را حس می‌کنند و علاقه‌ای شدید نسبت به خوردن گوشت آدم‌‌ها دارند.

اما با این حال دیدن این خورد و خوراک‌ها آن گونه که شاید دیدنش در فیلم‌های خون‌آشامی لذت‌بخش است، چندان دیدنی نیست. ما شاهد شخصیت‌‌هایی هستیم که به افراد عادی حمله‌ور می‌شوند و آن‌ها را تکه‌تکه می‌کنند و خون از ذره‌ذره‌ی آن‌ها می‌چکد و همه‌جا می‌پاشد و وقتی که وعده‌ی غذایی‌شان تمام شد، به نظر می‌رسد که قاتل سریالی آنجا بوده است. تماشای این صحنه‌ها برای من زننده و ناخوشایند بود. اما دلیل اصلی که هیچ لذت و سرگرمی در دیدن این آدم‌خواری نیست، این است که هیچ معنی خاصی ندارد. این‌ کار‌ها چیز مشخصی را برجسته نمی‌کنند، شخصیت‌ها شاید برای چند لحظه مثل زامبی‌های تشنه به خون به نظر برسند اما آن‌ها زامبی نیستند. این آدم‌ها قرار بود جذاب و هم‌دل باشند. اینکه چطور قرار است خوردن آدم‌ها این ویژگی‌ها را منعکس کند، نمی‌دانم.

شاید به نظر برسد «استخوان‌ها و همه چیز» نوعی فانتزی ترسناک باشد و وقتی فیلم در یک روز مانده به شکرگزاری توسط ام‌جی‌ام عرضه شود، بهترین شانس آن فروشش به عنوان یک فیلم ترسناک است اما وقتی بازاریابی این فیلم به پایان رسید، مخاطبان فیلم درخواهند یافت که «استخوان‌ها و همه چیز» با آن زرق و برق عروسک‌گونه‌اش، یکی از سردستی‌ترین، پوچ‌ترین و نامنسجم‌ترین فیلم‌های جاده‌ای تاریخ است. فیلم ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه است و به رغم دامی که با آن حال هوای ۱۹۸۸  خود برای ما پهن کرده است، هیچ چیز جذابی در آن اتفاق نمی‌افتد. این فیلم داستانش را به کل آمریکا می‌برد و عکس‌هایش آمیخته به دیدن هوس سفرنامه‌هاست اما «استخوان‌ها و همه چیز» فیلمی است که دارد به دنبال داستان خود می‌‌گردد. فیلم ما را ابدا جذب نمی‌کند. لنگ می‌زند و به نظر می‌رسد می‌خواهد همینجور به راهش ادامه بدهد. در نهایت این خستگی مفرط از تماشای فیلم است که شما را خواهد بلعید.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما