نقدها و نمرات فیلم ایرانی «شب، داخلی، دیوار»؛ پشت میلههای تاریکی و خفقان (جشنوارهی ونیز ۲۰۲۲)
«شب، داخلی، دیوار» جدیدترین ساختهی وحید جلیلوند است که با نام «آن سوی دیوار» (Beyond the wall) به هفتاد و نهمین دورهی جشنوارهی فیلم ونیز قدم گذاشته است. این فیلم سومین ساختهی جلیلوند پس از فیلمهای «چهارشنبه، ۱۹ اردبیهشت» و «بدون تاریخ، بدون امضا» به حساب میآید. جلیلوند برای بار دوم است که به ونیز میرود، کسی که پیش از این با فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» جایزهی بهترین کارگردانی را از بخش افقهای جشنوارهی ونیز گرفته بود. این فیلم جایزهی بهترین بازیگری از این بخش را هم برای نوید محمدزاده به ارمغان آورد.
اما این بار جلیلوند قرار است در بخش اصلی و برای کسب شیر طلایی ونیز با مدعیان رقابت کند. او دوباره سراغ ترکیب آشنا و محبوب بازیگری خود رفته است. نوید محمدزاده و امیر آقایی که در «بدون تاریخ، بدون امضا» همبازی شده بودند، در فیلم «شب، داخلی، دیوار» هم حضور دارند. اینبار دایانا حبیبی نقش اصلی زن فیلم را برعهده دارد.
داستان فیلم دربارهی مردی به نام علی (با بازی نوید محمدزاده) است، کسی که در آستانهی نابینایی، تنها و بیکس در آپارتمانی زندگی میکند. تنها دکتر (با بازی امیر آقایی) او است که برای کمک به وضعیتش به علی سر میزند و به او داروهایی میدهد تا شاید بهبود اندکی در وضعیت سلامتیاش حاصل شود. با ورود لیلا (با بازی دایانا حبیبی) به داستان که از دست پلیس در حال فرار است و به خانهی علی پناه آورده، فیلم رنگ دیگری به خود میگیرد.
با نگاه به آرای منتقدان میتوان دید که آنها تا حد زیادی فیلم را پسندیدهاند، خصوصا تعهد کامل محمدزاده و حبیبی به نقش خودشان. اما به نظر منتقدان فیلم خیلی طول میکشد تا پا بگیرد و بعد از ایجاد فضای پرتعلیق خود، دیگر به مانند قبل پرتنش نیست و هدف خود را گم میکند. از طرفی تلاشهای ادیب سبحانی به عنوان مدیر تصویربرداری و دوربین روی دستش برای به تصویرکشیدن فضای تاریک و خفقانآور آپارتمان ستایش شده است و نیز قدرت جلیلوند در کارگردانی مورد تحسین قرار گرفته است اما فیلم نمیتواند به سوالهای اولیهی خود پاسخهایی جذاب بدهد و مخاطب را در حیرت بیرحمی و خفقان اتمسفر فیلم رها میکند.
اسکریندیلی – جاناتان رامنی
نویسنده و کارگردان ایرانی وحید جلیلوند به فریاد و اعتراض برآمده از خشم سیاسی در درام خود «شب، داخلی، دیوار» میپردازد. نشاندادن شکایات و اعتراضات در سینمای ایران چیزی است که همواره مورد توجه است، خصوصا در یکی از خطرناکترین زمانها برای هنرمندان ایرانی که شاهد زندانیشدن محمد رسولاف و جعفر پناهی هستیم که جعفر پناهی با فیلم «خرس نیست» در بخش اصلی جشنوارهی ونیز امسال حضور دارد.
«شب، داخلی، دیوار» هیچ کمبودی از قدرت یا شدت اثر ندارد و شما آرزو میکنید که ای کاش کمی کنترل و تمرکز روی این شبه تریلر خفقانآور وجود داشت. جلیلوند که جایزهی بهترین کارگردانی افقهای ونیز برای فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» در سال ۲۰۱۷ را در کارنامهی خود دارد، با این فیلم تلخ و جنونآمیز احتمالا در جشنوارهها گل خواهد کرد، گرچه شاید بیشتر به جای اینکه لذتبخش باشد، مورد تحسین قرار خواهد گرفت.
وقتی سرانجام پیچش داستان فرا میرسد، اگر از پیشطراحیشده باشد، هوشمندانه است. کافی است بگوییم این پیچش فیلم را جوری بنا میگذارد که همانقدر که سیاسی است، متافیزیکی نیز هست، یک معماگویی وجودی و تریلری که تحت نظر است. اما جای بسی تاسف است فیلمی که در درام خودش بیش از حد اغراق کرده است، خیلی طول میکشد تا به این نقطه برسد و به محض اینکه شرایط پرتعلیق اولیهی خود را ایجاد میکند، تنش روایی خود را از دست میدهد. بازیگری هم همواره در خدمت درام نیست، بیشتر وقتها، محمدزاده آن حالت یکنواخت غمگین و کمحرف خود را حفظ میکند، در حالی که حبیبی تا اوج دیوانهوار و شجاعانهای از آشفتگی و سراسیمگی پیش میرود. اغراقهایی هم وجود دارد که تیرش خطا میرود که کمترین آن پافشاری بیجا برای استفاده از جلوههای صوتی تکراری است تا مگر سطح تشویش و اضطراب را بالا ببرد.
اما با همهی این اوصاف برخی از اقدامات انجامشده تاثیرگذار است. اعتراضات و کارهای تلافیجویانه و سرکوبگرایانهی پلیس از لحاظ پویایی، زیادی مرحله به مرحله است و میتوان گفت که برای یک درام ایرانی شگفتانگیز است. اما تصاویر فیلم میتواند به طرز خفهکنندهای غمناک باشد، با دوربین ادیب سلطانی که آپارتمان را با رنگهای خاکستری و سبز سنگین در شب میپوشاند. نمای پایانی تحمیلشده هم نتوانست روشن کند که فیلم دربارهی چیست اما شما باز هم آرزو داشتید ای کاش جلیلوند کمی از اختصار و روشهای مستقیم یک هنرمند واقعا آشوبگر را استفاده میکرد و قسمتهای خستهکنندهی پر از عصبانیت فیلم را با ابعاد سایکودرام شاعرانه اثر تعدیل میکرد.
ورایتی – جسیکا کیانگ
کسی سالم بیرون نیامد؛ کمترین آن مخاطبان بودند، از فیلم به شدت تاثیرگدار و عمیقا ناراحتکنندهی «شب، داخلی، دیوار» وحید جلیلوند، حکایتی هولناک و خشن از تاثیرات آسیبهای روحی که طرفداران دولت به افراد جامعهی ایران معاصر میزنند، جامعهای که جایی در نقشه بین طبقهی ششم و هفتم جهنم قرار گرفته است. ترکیبی غیرمعمول و پیچده و یک تریلر روانشناختی متمایل به یک اثر علمی تخیلی، انتقادی شدید از فروپاشی اجتماعی و یک درام که شخصیت اصلی را در یک قفس نشان میدهد. یک فیلمسازی شجاعانه که به داستانی اعمال شده که چنان بیرحمانه شوم است که میگویید ای کاش اندکی بدساخت بود تا بهانهای به دست شما بدهد که به آن بیتوجهی بکنید. در فیلم ۲۰۱۷ خود «بدون تاریخ، بدون امضا»، جلیلوند جامعهای چندلایه را به تصویر میکشید که بر لبهی قانونمداری و اخلاقمداری تلوتلو میخورد. با اینحال در این فیلم کاملا به درون شکاف فرو میافتیم و تنها راه گریز، چیزی است که فیلمساز در اختیارمان میگذارد.
محمدزاده و حبیبی کاملا به نقش خود متعهد هستند که به نظر ضامن کار خواهد بود تا اینکه راز اصلی فیلم برملا میشود که هم شدیدا نومیدکننده و هم به طرز عجیبی احساسی است که حس نگاهی سرسری به این اختلالات روانی را تداعی میکند اما شاید ستارهی اصلی این فیلم مشخصا ترسناک، طراحی صدای علیرضا علویان است که بیرحمانه و تهاجمی است، خصوصا در اتصال حلقههای زمانی بر اساس آسیبهای روحی که ارتباط بین گذر از واقعیت در قفس شخصیت علی را با خیالی که کمتر در آن زندانی است، برقرار میکند. البته باید از چهرهپردازی زخمها و خونریزیها و نیز تصویربرداری ادیب سبحانی به خاطر دوربین روی دست لرزان او که مثل یک تیغ زبر و برنده است قدردانی کرد که دوستداشتنی نیز هست.
اما با این حال نیرنگ پایانبندی فیلم به نوعی از جدیت ایدههای جالب توجه فیلم میکاهد که چگونه زندانهای بتنی نمیتوانند به طور کامل ما را مثل زندانهای روح و تن محدود کنند. در هر حال بعد از بیش از ۲ ساعت حملات ناگهانی، برخوردها، شورشها، تیراندازیها، کتکزدنها و آسیبهای روحی بیپایان، برخی از نکات ریز فلسفهی فیلم شاید از شما فرار کند درست مثل خود شما که تمایل دارید از فیلم فرار کنید.
ایندی وایر – لیلا لطیف
در حالی که تاریخ سینما پر از نمایشهای و معیوب معلولیتهاست، به نظر میرسد این نسل جدید در این کار مهارت دارد. «صدای متال» با طراحی صدای بینظیر، زوال و بدترشدن و انحراف ناشنوایی را نشان داد. «شب، داخلی، دیوار» هم رویکردی مشابه نسبت به نابینایی دارد با ساختاری متفکرانه که ما را به دنیای قهرمان و چیزی که تجربه میکند و حس ملموس چیزی را که از دست داده است، میبرد.
بازیهای محمدزاده و حبیبی عالی هستند، با نمایش دلهره و نومیدی که از سر تا پایشان میبارد. اما وقتی روایت فیلم نشان داده میشود، برخی از جوابهایی که داده میشود، مثل سوالات اول جذاب نیستند. همچنین افکار بزرگ پیرامون از دست دادن تونایی دیدن و نظارت در حالی که خودت تحت نظر هستی، به درستی تغذیه نمیشود.
اگر تاریکی وضعیت دو شخصیت اصلی داستان را کنار بگذاریم، بیرحمی و ظالمانهبودن «شب، داخلی، دیوار» ظرافتی هنرمندانه دارد، حتی در بیرحمترین معماری یک ساختمان هم وحید جلیلوند کنجکاوی و زیبایی را پیدا میکند. این سومین فیلم کارگردان است اما او با اعتماد به نفس یک استاد فیلم میسازد، با توانایی اینکه زمان و فضا را به آسانی با هم بیامیزد.
ای نفرین بر تو استبداد …. سینماها در تسخیر هتل و فسیل و هاوایی و در مقابل فیلمهای خوب و عالی برادران لیلا و شب داخلی دیوار و جنگ جهانی سوم در کف خیابان و پخش در گوشی ها و لپ تاپ
…. کجایی مهاجرانی و سیف اله داد کجایی رئیس شورای نمایش ؟ کجا رفت اون دوران باشکوه
این فیلمهای آشغال و سیاه نما رو به اسم خودتون بسازید نه به نام مردم ایران
فیلم مزخرف اونقدر دوربین و مچرخونه که سر درد گرفتم
لیلا لطیف بنظرم باید بره خاطرات پلنگ صورتی را بنویسه نه اینکه منتقد باشه!
قشنگ معلومه داره حمایت عمدی از فیلم میکنه
کاملا هویداست
وگرنه اگر کسی کوچکترین تخصص فیلمی داشته باشه با همون ۳ پلان اپنینگ متوجه میشه با فیلم طرف نیست ، هر چه هست بهش نمیشه گفت فیلم
فیلم جلیلوند فاجعه بود . چه در بازیها چه فیلمنامه چه تدوین چه دوربین و کارگردانی
باید از مسئولان ونیز پرسید چگونه این فیلمها ضعیفی در لیست شما قرار می گیرند ؟
شعار برای شما مهم است یا فیلم ؟
باید منتظر بود که شبهای برره در ونیز انتخاب شود یا در کن نخل ببرد یا برلین ستایشش کند
از بس این سالها این جشنواره ها در انتخاب لیستهایشان فیلمهای مزخرفی را انتخاب کردند
فیلم بسیار تاثیر گذار بود . با بازی نوید۴ هم که عالی تر شده بود .
فقط مثل یه فریاد تو گلو که تا ته خالی نمیشه میمونه و اینش ادم رو ازیت میکنه
فیلمسازی که فیلمش همچین نقدهای مضحک توهین آمیزی دریافت کنه بهتره دیگه فیلم نسازه
مردمانی که در طبقه هفتم و هشتم جهنم….
ندیده مشخصه چه گلی قرار به سر ما تو جهان بزنه. ما که نمیبخشیم
ببخشید استاد