ونجلیس؛ از اسکار موسیقی متن تا فرستادن موسیقی به سیاهچاله‌ها در رثای هاوکینگ

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
ونجلیس

موسیقی پاپ دهه‌ی ۱۹۶۰ یونان، بخشی از تاریخ موسیقی نیست که به کسی که خود شخصاً تجربه‌اش نکرده باشد، توصیه شود. البته استثنائاتی وجود دارد؛ مثل تک‌آهنگ‎‌های بدوی نخراشیده‌ی گروه «استورمیز» (Stormies)، «پِرسِنز» (Persons) و «گِرلز» (Girls). امّا واکنش کلیشه‌ای جریان اصلی یونان به ظهور «بیتلز»، گروه «فورمینکس» (Forminx) ونجلیس پاپاتاناسیو است که ترکیبی بود از سازبندی‌های بدیع، تلاش‌های کمرنگ در یونانی‌سازی مرسی‌بیت و تصیف‌های غم‌انگیز.

فورمینکس در یونان موفق بود، اما به‌وضوح این برای پاپاتاناسیو کافی نبود. کسی که اولین تلاش‌های موسیقایی‌اش مثل جان کیج، آزمون و خطا با صدای خش‌خش رادیو بود. بعد از جدایی فورمینکس، ونجلیس به سراغ آهنگسازی فیلم رفت، تا اینکه با یک فراری دیگر از جریان پاپ یونان، خواننده و نوازننده‌ی باس دمیس روسس، گروه «آفرودایتیز چایلد» (Aphrodite’s Child) را تشکیل داد.

آن‌ها با تمام محصولات آن جوّ به هم ریخته و آشفته‌ی متأثر از روان‌گردانِ آن روز یونان به‌کل متفاوت بودند. دو آلبوم اول آن‌ها، «پایان جهان» (End of the World) و «ساعت پنج است» (It’s Five O’Clock)، سبک‌های مختلفی را که همزمان با پدیده تابستان عشق ۱۹۶۷ به وجود آمده بود، شامل می‌شد؛ از راگا راک (پاپ یا راک متأثر از موسیقی هند) در «سبزه دیگر سبز نیست» (The Grass Is No Green) تا تصنیف متأثر از ترانه‌ی «سفیدتر از رنگ‌پریدگی» (A Whiter Shade of Pale) در قطعه‌ی اول آلبوم ساعت پنج است؛ از ریف‌های سنگین «تو همیشه سر راه منی» (You Always Stand In My Way) تا شبه‌وودویل (Vaudeville) در «آقای توماس» (Mister Thomas). اما، این‌ها تقلید مطلق به گوش نمی‌رسیدند؛ نه صدای زیر، لطیف ولی قدرتمند روسس، از سنت راک انگلیسی-امریکایی آمده بود، نه استفاده‌شان از ساز بوزوکی. در واقع، «آفرودایتیز چایلد» شبیه هیچ چیز دیگری نبود.

این بی‌همتایی در شاهکار این گروه خودش را نشان داد؛ آلبوم مفهومی فوق‌العاده‌ی محصول ۱۹۷۲، «۶۶۶»، هفتاد و هفت دقیقه موسیقی تجربی که هم جز بود، هم پروتو-متال، هم پراگرسیو و پر از چیزهایی فراتر از توصیف. با اینکه این آلبوم دستاوردی شگفت‌انگیز بود، اما نسبت به تک‌آهنگ‌های پرطرفدار اولیه‌ی آن‌ها موفق نشد توجه چندانی به خود جلب کند. در هر صورت، در زمان انتشارش گروه منحل شد. گویا سایر اعضای گروه از مسیر روزبه‌روز آوانگاردتر موسیقی ونجلیس رضایت نداشتند.

بعد از آن روسس تبدیل به ستاره‌ی بزرگ پاپ رادیویی شد. آلبوم سولوی محصول ۱۹۷۳ بی‌نظیر ونجلیس «زمین» همان فضای متنوع آلبوم «۶۶۶» را داشت. باعث تأسف است که او دیگر آلبومی در این فضا نساخت؛ اما علاقه‌ی او روزبه‌روز به ساندترک و سینتی‌سایزر بیشتر شد. به لندن بازگشت، در مریلبون استودیو راه انداخت و شروع کرد به ساخت موسیقی فیلم و انتشار آلبوم‌های مفهومی الکترونیک که او را به‌نوعی به نسخه‌ی یونانی ژان میشل ژار، آهنگساز فرانسوی، یا گروه الکترونیک آلمانی «نجرین دریم» (Tangerine Dream) تبدیل کرد، البته دراماتیک‌تر و پرآب و تاب‌تر. رگه‌ای از آن حس و حال آخرالزمانی آلبوم «۶۶۶» در دوباره در آلبوم‌های محصول ۱۹۷۵ «بهشت و جهنم» (Heaven and Hell) و «قصیده‌ها» (Odes)، که مجموعه‌ای از قطعات فولک یونانی بود که با ایرنه پاپاس، بازیگر یونانی، ضبط کرد. (البته آلبوم محصول ۱۹۷۹ «چین» و ساندترک معروف او برای مستند حیات وحش «اپرای وحشت» (Opera Sauvage) به گوش آشناتر است.)

ونجلیس دور از انتظار همه به طور موازی با جان اندرسون، وکالیست گروه «بله»، یکی از طرفداران گروه «آفرودایتیز چایلد» که به تولید آلبوم‌های «بهشت و جهنم» و «قصیده‌ها» کمک کرده بود، مسیری جداگانه را در موسیقی پاپ در پیش گرفت. سه آلبومی که این دو با هم منتشر کردند، استادانه فاصله‌ی میان پروگرسیو راک و پاپ الکترونیک از بین برد. قطعات اکثراً بلند بودند (قطعه‌­ی اصلی آلبوم ۱۹۸۱ «دوستان آقای قاهره» (The Friends of Mr Cairo) بیشتر از پانزده دقیقه بود) و مثل تمام کارهای اندرسون، ترانه­‌ها بیشتر مبهم و ثقیل بود. اما موسیقی ونجلیس به لحاظ ملودیک غنی بود و صدای زیر اندرسون در فضای الکترونیک جذاب. قطعه‌­ی «حالا تو را می­شنوم» (I Hear You Now) از اولین آلبوم­ مشترک­شان «داستان‌­های کوتاه» (Short Stories) و «به خانه باز خواهم گشت» (I’ll Find My Way Home) از آلبوم «دوستان آقای قاهره» در بریتانیا تبدیل به تک‌­آهنگ­‌های موفقی شدند، اما ماندگاترین کار آن‌­ها قطعه‌­ی پر از احساس «وضعیت استقلال» (State of Independence) از همان آلبوم بود، که بعدها توجه کوئینسی جونز را به خود جلب کرد و دونا سامر به زیبایی آن را بازخوانی کرد.

وقتی همکاری ونجلیس و اندرسون در ۱۹۸۳ به پایان رسید، ونجلیس دیگر برای خودش تبدیل به ستاره شده بود. موفقیت جهانی او با ساندترک برنده­‌ی اسکار فیلم «ارابه‌­های آتش» (Chariots of Fire) رقم خورد. حس وداع­‌گونه و اوج­‌گیرنده‌­ی تم این ساندترک، تک‌آهنگ ناگریز موفق دیگری در سال ۱۹۸۱، به ­قدری با حال و هوای فیلم هم­خوانی داشت که ناهم­خوانی موسیقی الکترونیک دهه‌­ی هشتادی فیلمی که داستانش در دهه‌­ی ۱۹۲۰ می‌­گذرد اصلاً به چشم نیامد. ساندترک بعدی او برای «بلید رانر» (Blade Runner) ریدلی اسکات حتی از آن هم بهتر بود. این قطعه که تاریک‌­تر، انتزاعی‌­تر و به­ لحاظ احساسی به­ مراتب مبهم‌­تر از «ارابه‌­های آتش» بود، به این خاطر که بعد از بیست سال در قالب آلبوم- نسخه‌­ای ارکسترال که هم اسکات و هم ونجلیس هر دو از آن متنفر بودند- منتشر شد، بسیار مشهور شد.

نتیجه‌­ی موفقیت آن‌­ها تولید ساندترک­‌های بیشتر (با اینکه ونجلیس در انتخاب فیلم بسیار گزیده‌­کار بود) و یک مجموعه آلبوم بی‌­کلام در دهه‌­ی ۱۹۸۰ بود. «جشن خاک» (Soil Festivities) محصول ۱۹۸۴ به لحاظ تجاری موفق­ترین آن‌­ها بود، اما شاید بتوان گفت بهترین‌شان آلبوم خلوت، تاریک و ال حد زیادی غیرآهنگین «ارتباط نادیدنی» (Invisible Connections) بود که سال ۱۹۸۵ منتشر شد.

از طرفی، تصورش چندان سخت و غیرقابل پیش‌­بینی نبود که بعضی از قطعات آلبوم محصول ۱۹۸۸ او «مستقیم» (Direct) به عنوان بکینگ‌­ترک­ تک­‌آهنگ­های موفق و مشهور استفاده شود. اما ونجلیس در مقابل وسوسه‌­ی رفتن به سمت تولیدات پاپ مقاومت کرد و کارهایش روزبه‌­روز بیشتر به سمت سبک­‌های کلاسیک و عصر نو گرایش پیدا کرد، البته گه‌گاه به سمت ساخت ساندترک فیلم‌­های بلاک­باستر یا رویدادهای عمومی خاص هم رفت. تم فیلم «فتح بهشت: ۱۴۹۲» (۱۴۹۲: Conquest of Paradise) یا «کریستف کلمب: ۱۴۹۲» ساخته‌­ی ریدلی اسکات به‌ ­قدری بزرگ و مشهور شد که تبدیل به تم همراه رویدادهای ورزشی از بوکس گرفته تا کریکت و راگبی شد. او تم عملیات «ادیسه­‌ی مریخ» ناسا و المپیک تابستانی ۲۰۰۰ ساخت، برای فرود مأموریت رزتای سازمان فضایی اروپا موسیقی نوشت، و برای مراسم یادبود استفان هاکینگ آهنگسازی کرد، که سازمان فضایی اروپا آن را به نزدیک­­ترین سیاه­چاله به زمین فرستاد.

باز هم ونجلیس نیازی نداشت که به موسیقی پاپ و راک قدم بگذارد؛ در دهه‌­ی ۱۹۹۰ تأثیر او بر این ژانرها کاملاً مشخص بود. موسیقی متن او برای «بلید رانر» که بالاخره در ۱۹۹۴ منتشر شد، تبدیل به کتاب درسی در موسیقی دنس شد، آرتیست­‌های موسیقی ترنس بارها و بارها آن را بازسازی کردند، گروه الکترونیک «فیوچر ساند آو لاندن» (The Future Sound of London)، گروه تریپ­‌هاپ «آنکل» (Unkle)، گروه فرانسوی «ایر» (Air) و دی­جی سبک الکترونیک درام اند بیس، دیلینجا، از آن به عنوان سمپل در کارهایشان استفاده کردند. از باقی آثار او در موسیقی هیپ­‌هاپ در کارهای کسانی مثل جی زی، کمپانی فلو، اوتکست و بارها و بارها جی دیلا استفاده­‌های خلاقانه شد.

جز این­‌ها، آرتیست‌­های جوان هم دوباره «آفرودایتیز چایلد» را کشف کردند. و بدین ترتیب، ونجلیس پاپاتاناسیو در نهایت نه فقط یک آهنگساز فیلم معتبر -اگر قطعه‌­ای حماسی برای رویدادی مورد نیاز بود، می­‌شد از کارهای او استفاده کرد، در موسیقی الکترونیک پیشرو و همچنین محرک اصلی مهم‌­ترین گروه راک یونان بود- بلکه نخی بود که به شکلی باورنکردنی دونا سامر، جی زی، بوردز آو کانادا و راتینگ کرایست و وِرو را به هم وصل می­‌کرد. البته قرار نبود چنین باشد، اما دستاورد ونجلیس همچون تمام میراث­‌های بزرگ موسیقی، چونان که شایسته‌­ی آن بود، بی­‌همتاست.

منبع: guardian



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. سبحان

    روح ابدیش قرین رحمت و برکت لایتنهی خدا باد♾️🌠🌌

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X