۹ فیلم کودکانه که به طور غیرمنتظرهای تاریک و دردناک بودند
بچهها هم مثل سایر مخاطبین سینما، دوست دارند هنگام تماشای فیلم سرگرم شوند. با این حال وقتی بچهها به سن مشخصی میرسند برای تحت تاثیر قرار دادن آنها به چیزی فراتر از رنگ و لعاب و طنز ساده نیاز است؛ در نتیجه پای شخصیتپردازی و خطوط داستانی پیچیده به میان میآید. با این اوصاف یک فیلم کودکانهی خوب لزوما فقط برای بچهها جذاب نیست بلکه افراد مختلف با هر سنی میتوانند از تماشایش غرق لذت شوند و ایدهی پشت آن را تحسین کنند.
پیکسار و دیزنی نمونههای خوبی از استودیوهایی هستند که فیلمهای خانوادگی جذاب برای همه ردههای سنی میسازند. فقط کافی است به آثاری مثل «راتاتویی» (Ratatouille)، «کارخانه هیولاها» (Monster’s Inc) و «داستان اسباببازی» (Toy Story) نگاهی بیندازید تا با سطوح مختلفی از روایات آشنا شوید که فقط جنبهی کودکانه ندارند و به اندازهای عمیق هستند که بزرگسالان را هم درگیر میکنند. همچنین در فرانچایز محبوب «شرک» (The Shrek) از طنز بزرگسالان در کنار تصاویر خوشرنگ و لعاب انیمیشنی استفاده شده و سازندگان موفق شدند دل همهی گروههای سنی را به دست آورند.
با همهی این توضیحات اگر فیلمی برای کودکان به بازار عرضه میشود باید موضوعی را مورد هدف قرار دهد که در درجهی اول برای کودکان جذابیت داشته باشد. در فهرست زیر به فیلمهایی اشاره میکنیم که در بعضی از بخشها به طور کامل فراموش میکنند که برای مخاطب گروه سنی کودک و نوجوان ساخته شدند. در این آثار چرخشهای داستانی تاریک و غیرمنتظرهای وجود دارد که روان کودکان چند نسل را برای دههها آزار داده است.
- ۷ شرور انیمیشنهای دیزنی که به بدترین شکل ممکن مردند
- ۱۰ انیمیشن جذاب دیزنی که استحقاق ساخت فیلم دنباله دارند
۹- داستان بیپایان (The NeverEnding Story)
- سال انتشار: ۱۹۸۴
- کارگردان: ولفگانگ پترسن
- بازیگران: نوآ هاتاوی، برت الیور، تامی استروناخ، موزز گان، توماس هیل
- امتیاز IMDb فیلم: 7.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 83 از ۱۰۰
«داستان بیپایان» فیلم فانتزی ولفگانگ پترسن جنبههای تاریک زیادی دارد که برای یک فیلم کودکانه بیش از حد به نظر میرسند. داستان دربارهی پسر ۱۰ سالهی عاشق کتاب به نام باستیان است. او گذشتهی دردناکی دارد و مرگ مادرش تاثیر زیادی روی زندگیاش گذاشته و نمیتواند با پدرش ارتباط سازندهای برقرار کند. باستیان بعد از پیدا کردن یک کتاب به نام «داستان بیپایان» به دنیای خیالی منتقل میشود و وظیفه دارد آن را از غرق شدن در نیستی نجات دهد. در قسمتی از فیلم یک هیولای غولپیکر با ظاهری وحشتناک دیالوگ عجیبی را میگوید که درونمایهی فیلم را به خوبی مشخص میکند: «در این جا هیچ لحظهای وجود نخواهد داشت. فقط این جا میشینم و اجازه میدم منو با خودش ببره».
اگرچه بیشتر سکانسهای «داستان بیپایان» مقادیری از تاریکی و افسردگی را در خودشان دارند اما اگر فیلم را دیده باشید حتما یک سکانس به خصوص را به یاد میآورید که برای بچههای کم سن و سال که چه عرض کنم حتی برای بزرگسالان هم به شدت غمبار است؛ آرتاکس اسب محبوب قهرمان داستان در «باتلاق غم» غرق میشود و این در حالی است که صاحب جوانش علیرغم دست و پا زدن هیچ کاری نمیتواند انجام دهد و مرگ تدریجی دوست عزیزش را نظاره میکند.
۸- شیرشاه (The Lion King)
- سال انتشار: ۱۹۹۴
- کارگردان: راجر آلرز، راب مینکاف
- صداپیشگان: جان تیلور توماس، متیو برودریک، جیمز ارل جونز، جرمی آیرونز، مویرا کلی
- امتیاز IMDb فیلم: 8.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 93 از ۱۰۰
از هر زاویهای که بخواهیم به انیمیشن «شیرشاه» نگاه کنیم باز هم به این نتیجه میرسیم که داستان سیمبا یکی از شاهکارهای دیزنی است. موسیقی، شخصیتپردازی، انیمیشن و داستان که برداشتی از «هملت» شکسپیر است همه و همه فوقالعاده هستند. در کنار همهی این موارد «شیرشاه» یکی از غمانگیزترین مرگهای انیمیشنی را هم در خودش جا داده که هضم آن برای بزرگسالان هم دشوار است، چه رسد به بچههای کم سن و سال.
ماجرا از این قرار است که شرور کاریزماتیک داستان، اسکار برای کشتن موفاسا پادشاه جنگل برنامه ریزی و سپس به شکل بینقص و بیرحمانهای آن را اجرا میکند اما نکتهی دردناک برای مخاطب این است که اسکار برادر موفاسا است. از همه بدتر این که مرگ برادرش را به گردن پسر جوانش سیمبا میاندازد و او را برای سالها از سرزمین آبا و اجدادیاش فراری میدهد.
این سکانس نه تنها مرگ به شدت وحشیانهای را به مخاطبان عمدتا کم سن و سالش نشان داد بلکه احتمالا بسیاری از کودکان را تا مدتها با شک و ترسی ناسالم نسبت به اعضای خانوادهشان مواجه کرد.
۷- تپهی خرگوشها (Watership Down)
- سال انتشار: ۱۹۷۸
- کارگردان: مارتین روسن
- صداپیشگان: جان هرت، ریچارد برایرز، جان بنت، رالف ریچاردسون
- امتیاز IMDb فیلم: 7.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 79 از ۱۰۰
اگر بخواهیم منصف باشیم، حتی تصور این که چگونه داستانی وحشیانه دربارهی گلهی خرگوشها که خانهشان را به قصد پیدا کردن مکانی امن ترک میکنند، برای کودکان ساخته شده هم دشوار است. با این حال «تپهی خرگوشها» هنگام اکران در بریتانیا گواهی U را دریافت کرد؛ یعنی برای همهی گروههای سنی مناسب تشخیص داده شد. فیلم در باکس آفیس بسیار موفق عمل کرد که تنها یک معنی داشت؛ والدین با خیال راحت فرزندانشان را به سینما میبردند تا به تماشای یک حمام خون تمام عیار به سبک حیوانات بنشینند و حسابی آسیب روحی ببینند.
«تپهی خرگوشها» بر اساس رمان ریچارد آدامز ساخته شده و بعد از انتشار فیلم نظر متخصصان زیادی به اثر آدامز جلب شد و لایههای زیرین آن را مورد بررسی دقیق قرار دادند. در هر صورت چه فیلم و رمان تمثیلی از ماجرای هولوکاست باشند و چه آن طور که دختران آدامز ادعا میکنند داستان سادهای دربارهی خرگوشها، بر ذهن کودکانی که به تماشای آن نشستند تاثیر فراموشنشدنی گذاشتند که احتمالا تا سالها با آنها همراه بوده.
۶- چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟ (Who Framed Roger Rabbit)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کارگردان: رابرت زمکیس، ریچارد ویلیامز
- بازیگران: باب هاسکینز، چارلی فلیشر، کریستوفر لوید، کاتلین ترنر
- امتیاز IMDb فیلم: 7.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 97 از ۱۰۰
«چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟» به طور غیرقابلانکاری خندهدار، هوشمندانه و در عین حال احمقانه است. ماجرای این فیلم نوآر که به صورت همزمان در دنیای واقعی و انیمیشنی میگذرد ماجرای کارآگاهی را دنبال میکند که باید شخصی به نام راجر رابیت را دستگیر کند.
فیلم شامل سکانسهای کمدی بینظیری است که کودکان را راضی نگه میدارد. همچنین شخصیتهای کارتونی محبوبی مثل دافی، دانلد داک، باگ و میکی موس هم در فیلم حضور دارند اما در کنار همهی این محتواهای کودکانه نکاتی بیشماری جود دارد که منحصرا برای بزرگسالان تعبیه شده است که از جملهی آنها میتوان به خشونت، مشروبات الکلی و صحنههای جنسی اشاره کرد.
اما یکی از سکانسهای «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟» به صورت خاص کودکان زیادی را وحشتزده کرد؛ شخصیتی که کریستوفر لوید نقش آن را ایفا میکرد زیر یک غلتک غولپیکر میرود و به صورت یک شی کاملا مسطح درمیآید اما شکنجهی مخاطب به همین جا ختم نمیشود، او خودش را باد میکند و چشمانش از حدقه درمیآید و سپس به شخصیت کارتونی تبدیل میشود و به اقدامات شرورانهاش ادامه میدهد. این سکانس حتی بعد از گذشت چند دهه به صورت غیرقابل توصیفی ترسناک است و ماجرا وقتی تاریکتر میشود که یادمان میآید فیلم در اصل برای کودکان ساخته شده است!
۵- گوژپشت نتردام (The Hunchback of Notre Dame)
- سال انتشار: ۱۹۹۶
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: تام هولس، دمی مور، آنتونی جی، کوین کلاین
- امتیاز IMDb فیلم: 7 از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 72 از ۱۰۰
«گوژپشت نتردام» بدون شک یکی از مهجورترین آثار دیزنی در دوران طلایی رنسانس است. با این حال برای استودیو یک دستاورد برجسته به حساب میآید. فیلم از یکی از بهترین آثار ویکتور هوگو الهام گرفته شده و ماجرای ناقوس زن بدقیافه کازیمودو را دنبال میکند که قلب مهربانی دارد اما به دلیل ظاهر بدش از جامعه طرد شده است. او تلاش میکند خودش را با مردمان شهر و زندگیشان وقف دهد اما لرد فرولو بدذات او را در ناقوس کلیسا پنهان میکند.
این انیمیشن موزیکال یکی از تاریکترین فیلمهای دیزنی تا امروز است که به موضوعات بالغانه و نگرانکنندهای مثل نسلکشی، شهوت، گناه و حتی کودک کشی میپردازد. ابتدای فیلم فرولو و سربازانش را میبینیم که مادر کازیمودو را تا پلههای نوتردام تعقیب میکند و باعث میشود زن وحشتزدهی بیچاره از پلهها سقوط کند، جمجمهاش بشکند و بمیرد. او به همین جا اکتفا نمیکند و از آن جایی که فکر میکند بچهی زن یک شیطان تمام عیار است تصمیم میگیرد کازیمودو را بکشد اما نظرش عوض میشود و او را با اکراه نگه میدارد.
از مفاهیم تاریک دیگر «گوژپشت نوتردام» میتوان به شهوت بیمارگونهی فرولو نسبت به اسمرالدای زیبا اشاره کرد. او حتی آهنگ Hellfire را دربارهی افکار بیمارگونهاش میخواند.
۴- پلی به سوی ترابیتیا (Bridge to Terabithia)
- سال انتشار: ۲۰۰۷
- کارگردان: گابور سوپو
- بازیگران: جاش هاچرسون، آناسوفیا راب، رابرت پاتریک، بیلی مدیسن
- امتیاز IMDb فیلم: 7.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 85 از ۱۰۰
«پلی به سوی ترابیتیا» از کتاب کودکانی به همین نام نوشتهی کاترین پترسون اقتباس شده است. جاش هاچرسون و آناسوفیا راب نقش دو همسایه دوازده ساله را ایفا میکنند که کمکم با یکدیگر دوست میشوند. آنها برای غلبه بر سختیها و مشکلات زندگی یک خانه درختی را به عنوان دنیای شگفتانگیزی تصور میکنند که میتوانند در آن روزگار خوشی را بگذرانند. با گذشت زمان میان قهرمانهای فیلم رابطهی عمیق و معناداری به وجود میآید اما در ادامه سکانس ناراحتکننده و غمانگیزی وجود دارد که مخاطبانی که پیشتر کتاب را نخوانده بودند را حسابی متاثر میکند؛ شخصیت لزلی در حالی که تلاش میکند از نهر عبور کند، لیز میخورد و بعد از برخورد سرش به سنگ جانش را از دست میدهد.
البته فیلم ابزاری را در نظر گرفته که به کمک آن به کودکان نشان میدهد چگونه میتوانند با غم و اندوه ناشی از فقدان عزیزانشان کنار بیایند اما در هر صورت این صحنه برای بچههای کم سن و سال به شدت دردناک است. جالب است بدانید پترسون پس از برخورد صاعقه به دوست صمیمیاش که به مرگ او منجر میشود، تصمیم میگیرد این داستان را به رشتهی تحریر درآورد.
۳- کورالاین (Coraline)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- کارگردان: هنری سیلیک
- صداپیشگان: داکوتا فانینگ، تری هچر، جانهاگمن، کیت دیوید
- امتیاز IMDb فیلم: 7.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 90 از ۱۰۰
«کورالاین» از همان ابتدا هم به عنوان فیلمی کودکانه به بازار عرضه شد و البته همه میدانستند به لطافت انیمیشنی مثل «یخزده» (Frozen) نیست اما هیچ کس پیشبینی نمیکرد تا این اندازه تاریک باشد و باعث ایجاد ترسهای عمیقی در مخاطبان کم سن و سالش شود. اگر «شیرشاه» به بچهها یاد داد از عمو یا خواهر و برادرشان بترسند، «کورالاین» به آنها القا کرد که والدینشان میتوانند موجودات وحشتناکی باشند.
این استاپ موشن زیبا و در عین حال ترسناک دختری را دنبال میکرد که با نسخهی عجیبی از پدر و مادرش در دنیایی دیگر مواجه میشود. این موجودات به ظاهر آشنا ابتدا بسیار خوش برخورد هستند اما رفته رفته تصمیم میگیرند کورالاین را بکشند و همهی این اتفاقات ترسناک در حالی به وقوع میپیوندد که ظاهر آنها دقیقا شبیه والدینی است که او را بزرگ کردند.
۲- پینوکیو (Pinocchio)
- سال انتشار: ۱۹۴۰
- کارگردان: بن شارپستین، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: کلیف ادواردز، دیکی جونز، کریستین راب، مل بلانک
- امتیاز IMDb فیلم: 7.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 100 از ۱۰۰
«پینوکیو» یکی از محبوبترین انیمیشنهای دیزنی در جهان است. اما با نگاهی به گذشته متوجه این موضوع میشویم که سازندگان در پرداختن به موضوعات تاریک از جان و دل مایه گذاشتند. ماجرای کلی دربارهی عروسک چوبی است که توسط یک پری مهربان زنده میشود و تلاش میکند به یک پسر واقعی تبدیل شود اما هیچ چیز برای پینوکیو خوب پیش نمیرود؛ نه تنها وقتی دروغ میگوید دماغش دراز میشود بلکه از یک مصیبت به مصیبت دیگر میرود، از ربوده شدن و قاچاق گرفته تا خورده شدن توسط نهنگ.
سکانسهای شاد کمی در «پینوکیو» وجود دارد. سکانسی که کودکان به الاغ تبدیل میشوند تا مجبور به بردگی شوند صحنهای است که محال است به این سادگیها از ذهن کودکان پاک شود.
۱- جادوگرها (The Witches)
- سال انتشار: ۱۹۹۰
- کارگردان: نیکلاس روگ
- بازیگران: آنجلیکا هیوستون، مای زترلینگ، روآن اتکینسون، جین هرکس
- امتیاز IMDb فیلم: 6.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: 93 از ۱۰۰
«جادوگرها» از کتابی به همین نام نوشتهی رولد دال اقتباس شده و به نظر میرسد منحصرا برای ترساندن کودکان خلق شده است. البته که داستان خارقالعاده است اما هنوز هم نمیتوان این مورد را هضم کرد که خیلی از سکانسهای فیلم کودکان را تا سرحد مرگ میترساند. جادوگرهای فیلم خودشان را به شکل افراد عادی درمیآورند و کودکان را هدف قرار میدهند. آنها یک کودک فقیر را در نقاشی به دام میاندازند تا کمکم پیر شود و عمرش به پایان برسد.
احتمالا والدین شما هم در دوران کودکی از خطر غریبهها برایتان میگفتند، «جادوگرها» دقیقا نمونهی عینی همان خطر است به ویژه وقتی تغییر شکل میدهند و ظاهر واقعیشان نمایان میشود. به لطف جیم هنسون و چهرهپردازی عالیاش، جادوگرها با صورتهای دفرمه برای به وحشت انداختن هر کودکی کافی هستند.
منبع: movieweb
جای انیمیشن ۹ خالی بود
من حدود ۹ سالم بود کارولین دیدم تا یه ماه فقط نمی تونستم نصف شبا برم دستشویی
مخصوصا اون قسمتی که کورالین رفت تو اینه
صحنه روح ها و تبدیل مادرفولادزره خیلی بد بود
کورالاین خیلی هیجانی و ترسناک بود
به لطف کارتونهایی مثل پینوکیو یاد گرفتیم که به غریبه ها اعتماد نکنیم و بفهمیم که خوشبختی راحت بدست نمیاد. دنیا همش بخور و بخواب و تفریح نست و اونی که میگه امروز عشق و حال فردا رو بیخیال دقیقن مارو خر فرض کرده و کم کم با همنشینی با همچین آدمایی تو اجتماع تبدیل به همون الان میشیم ؛ نفهم و بازیچه دست دیگران.
کورولاین هم نشاندهنده این بود که اون والدینی که صد در صد بدون زحمت همه چی رافراهم کنند مطمئنن هیولا هستن. مادر و پدر واقعی برای بدست آوردن راحتی زحمت میکشن.
در آخر باید بگم کلن اون برنامه ها ساخته شدن برای کودکانی که به سن فهمیدن این داستانها رسیدن و از،ین تام و جری و پونیه کوچولوی من دیدن بیشتر هستن.
تنها صحنه ای که بی جون و چرا روی من تاثیر بد گذاشت صحنه مرگ اسب پسر تو داستان بی پایان بود تا مدتها روم اثر بد داشت.البته اون اژدها داگ فیس و اون لاک پشت غول آسا که کلن جهنم رو برام تداعی میکردن . ولی بهرحال برای بچه های زمان ما دیدن این چیزها طبیعی بود چون نشون میداد دنیا همش گل و بلبل نیست .
به نظرم باید فیلم عروس مرده هم زو این دسته میبود
بخش ترسناک اسکلت ها واقعت برای بچه ها مناسب نبود اما از خود گذشتگی هایی ک انجام داد تا ویکتور ب زن مورد علاقش برسه واقعا اشک هر بیننده ای رو در میاره
من خودم هنوزم ک هنوزه عاشق این فیلمم
من از وقتی که بچه بودم و کورالین رو دیدم خیلی ازش ترسیدم و هنوزم که هنوزه با اینکه ۲۰ ساله شدم جایی اسمش یا عکسش رو میبینم واکنش نشون میدم یه جور ترس شدیدو غیر قابل کنترل دارم ازش واقعا به درد بچه ها نمیخورد