چرا اولتران یکی از بهترین شرورهای دنیای سینمایی مارول است؟
وقت آن است که اعتراف کنیم اولتران یکی از بهترین شرورهای دنیای سینمایی مارول است. با بازگشت اولتران برای سریالهای تلویزیونی مختلف مارول، زمان آن رسیده است که این هوش مصنوعی شیطانی به حق خود برسد. اولتران بازمیگردد، همانطور که همیشه انجام میدهد. هر طرفدار خوب مارول میداند که انتقامجویان هرگز نمیتوانند اولتران را برای همیشه شکست دهند. او همیشه بازمیگردد و خود را ارتقا میدهد تا هر بار به روش متفاوتی با پدر خود، هنک پیم، مبارزه کند.
بنابراین نباید خیلی تعجبآور باشد که گزارش شده اولتران قرار است برای سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سنمایی مختلف دنیای سینمایی مارول بازگردد. مطمئناً، برخی از طرفداران برداشت پرخاشگرانهی جیمز اسپیدر از ربات سلطهجو در «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age of Ultron) محصول سال ۲۰۱۵ را دوست نداشتند، اما پس از تقریباً یک دهه از حضور بزرگ او در سینما، زمان آن رسیده است که اولتران به عنوان یکی از بهترین شرورهای دنیای سینمایی مارول به حق خود برسد.
اولتران آنلاین میشود
«شاید این بار از من فرار کردهاید، انتقامجویان. اما راههای دیگری برای ضربه زدن به شما وجود دارد. راههای مرگبارتر و شما خواهید مرد به دست اولتران-۵!»
این اعلامیه از پایان اولین حضور اولتران در مجموعه کتابهای کمیک «انتقامجویان ۵۵» سال ۱۹۶۸، نوشتهی روی توماس و تصویرگری جان بوسما، مدل همه حضورهای بعدی این شرور را تعیین کرد؛ یک هوش مصنوعی که توسط هنک پیم معروف به مرد مورچهای اختراع شد. اولتران خودآگاه شد و شروع به ارتقا خود کرد و امیدوار بود که با شکست دادن انتقامجویان به پدرش ثابت کند که تا چه اندازه قدرتمند است. این نیاز مداوم به ارتقا و ارتباط با یکی از انتقامجویان بنیانگذار، اولتران را به یکی از شرورهای جذاب تبدیل کرد. از حملات اولیهی او که کمی خندهدار اما دوستداشتنی است در عصر نقرهای گرفته تا کلاسیکهای عصر مدرن، اولتران یک چالش مداوم به انتقامجویان ارائه میدهد؛ یک بدی که نمیتوان برای همیشه شکست داد و نمایانگر شکست تیم انتقامجویان به عنوان قهرمانان است.
اگرچه در زمان خود با نقدهای متفاوتی از سوی طرفداران مواجه شد، اما «انتقامجویان: عصر اولتران» هر دو این عناصر را به تصویر کشید. در طول فیلم، اولتران از یک نگهبان آهنی لرزان به یک مدل برجستهتر ارتقا مییابد و تلاش میکند تا خود را در ویبرانیوم بازسازی کند. هنک پیم تا اواخر همان سال در فیلم «مرد مورچهای» (Ant-Man) ظاهر نمیشد، بنابراین «انتقامجویان: عصر اولتران» اولتران را به اختراع تونی استارک تبدیل کرد. این تغییر بیشترین شکایات طرفداران را به خود جلب کرد، زیرا بینندگان به استارک به عنوان شخصیت اصلی دنیای سینمایی مارول اعتراض داشتند. در حالی که این شکایات معتبر هستند، آنها چیزهای خوبی که اولتران به دنیای سینمایی مارول آورد را نادیده میگیرند. بیشتر از هر چیز دیگری، اولتران نمایانگر جنبه تاریک مأموریت انتقامجویان است.
جنبهی تاریک یک انتقامجو
تونی استارک به بروس بنر در ابتدای «انتقامجویان: عصر اولتران» میگوید: «من یک لباس زرهی در سراسر جهان میبینم.» این خط زندگی دوم تونی استارک را به تصویر میکشد. هنگامی که سفر اولیهی او به سوی خودخواهنبودن در «مرد آهنی ۳» (Iron Man 3) به پایان رسید، تونی گام بعدی را برای محافظت از همهی کسانی که دوست داشت برداشت و مشکلاتی را حل کرد که هیچ کس حتی به آنها فکر نکرده بود. این وسواس البته او را به امضای توافقنامه سوکوویا و شکستن تیم سوق میدهد؛ همانطور که در «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) دیده میشود. این تصمیم همچنین او را به مبارزه با تانوس و در نهایت فدا کردن زندگی خود در «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) سوق میدهد. در «انتقامجویان: عصر اولتران» اما این گام طبیعی برای مرد آهنی بود که اولتران را به طور مخفیانه به عنوان بازدارندهی نهایی در برابر شر بسازد. چه میشد اگر به جای انتقام از شر انجام شده، او میتوانست از آن جلوگیری کند؟ چه میشد اگر او میتوانست جهان را قبل از این که نیاز به نجات داشته باشد نجات دهد؟
اینها سوالاتی هستند که منجر به ایجاد اولتران و تبدیل او به دشمن انتقامجویان شدند. برنامهریزی شده برای نجات جهان، اولتران به یک نتیجهی منطقی میرسد؛ انسانیت تهدیدی برای جهان است، بنابراین انسانیت باید برای نجات جهان مهار شود. این انگیزه جنبهی تاریک اصول مرکزی تیم انتقامجویان را برجسته میکند و نشان میدهد که چگونه مأموریت آنها میتواند به راحتی به سوی نابودی و تمامیتخواهی منحرف شود. انگیزهی اولتران او را در کنار بهترین شرورهای دنیای سینمایی مارول قرار میدهد. لوکی نشان میدهد که چه اتفاقی میافتد وقتی کسانی که تواناییهای استثنایی دارند قدرت خود را در آغوش میگیرند و خود را بر دیگران ترجیح میدهند. کیلمانگر نشان میدهد که چه اتفاقی میافتد وقتی نیاز به محافظت از خود به حمله به دیگران تبدیل میشود. کینگپین نشان میدهد که چه اتفاقی میافتد وقتی تراژدی کسی را به بازسازی جهان به چیزی که احساس امنیت میکند سوق میدهد. اولتران انتقامجویان را با یک بازتاب تاریک از خودشان مواجه میکند، یک تعهد نیهیلیستی به نظم، همراه با دیالوگهایی که بیش از حد هوشمندانه هستند. برای شکست دادن او، آنها باید خود را تغییر دهند.
نظم در حال تکامل
پس از یک نبرد بزرگ بین انتقامجویان و پهپادهای اولتران، همراه با یک شهر در حال سقوط و یک سکانس که مستقیماً از یک صفحهی کمیک بوک بیرون آمده است، «انتقامجویان: عصر اولتران» با بحث اولتران دربارهی طبیعت انسان با خلق خود به اوج میرسد. ویژن میگوید: «انسانها عجیب هستند. آنها فکر میکنند نظم و آشوب به نوعی متضاد هستند و سعی میکنند چیزی را کنترل کنند که نمیتوانند. در شکستهای انسانها لطفی وجود دارد. فکر میکنم شما آن را از دست دادهاید.» اولتران اشاره میکند که انتقام جویان لطف موجود در شکست را از دست دادهاند و مشکل را آشکار مینماید. در واقع این اولتران است که انتقامجویان را به قهرمانان بهتری تبدیل میکند.