دو کتاب مهم که برای شناختن امیرکبیر باید بخوانید
همه ما داستانهای زیادی درباره میرزا تقی خان ملقب به امیرکبیر شنیدهایم. شاید ماندگارترین داستان درباره او، مربوط به درسخواندنش در دوران کودکیاش باشد امیرکبیر در اواخر دی ماه سال ۱۲۳۰ به شهادت رسید. بسیاری از مورخان، امیرکبیر را شخصیتی ایراندوست و اصلاحجو میدانند و او را با احترام یاد میکنند. در این یادداشت قصد داریم که پس از اشارهای کوتاه به زندگی امیرکبیر در سالروز مرگ او، تعدادی از کتابهایی را که دربارهاش نوشته شدهاند معرفی کنیم.
کودکی و نوجوانی امیرکبیر
میرزا تقی خان امیرکبیر در ۱۹ دی ماه سال ۱۱۸۵ در یکی از روستاهای منطقه فراهان در نزدیکی شهر اراک و واقع در استان مرکزی کنونی دیده به جهان گشود. پدر او کربلایی قربان از خدمتکاران میرزا عیسی بود. میرزا عیسی به تباری صاحبنفوذ تعلق داشت و اجدادش در دربارهای حکومت افشاریه و زندیه صاحب منصب بودند. میرزا عیسی در زمان فتحعلیشاه به عنوان معلم و مشاور عباس میرزا ( ولیعهد حکومت ایران) به او خدمت میکرد.
امیرکبیر که در آن زمان سن کمی داشت، همبازی فرزندان میرزا عیسی بود و با آنها وقت میگذراند، او معمولا برای فرزندان میرزا غذایشان را میآورد و منتظر میماند تا پس از صرف غذا، ظرفها را جمع کند. عموما زمان صرف غذا با حضور معلمان خصوصی در خانه یکی میشد. میرزا عیسی برای فرزندانش معلمانی را میآورد تا بتوانند درس بخوانند. امیرکبیر نیز در همین زمانها به سخنان معلمان گوش میداد.یک بار اتفاق جالبی به وقوع پیوست و میرزا عیسی تصمیم گرفت تا از فرزندانش درس بپرسد، ولی آنها نتوانستند به سوالهای پدرشان پاسخ درست بدهند، اما امیرکبیر پاسخ درست سوالات را گفت و سبب حیرت و شگفتی حاضران شد و میرزا به او گفت تا هر خواستهای دارد مطرح کندو برایش بگوید که پاسخ این سوالها را یاد گرفته است
محمدتقی جوان کل ماجرا را توضیح داد و از میرزا درخواست کرد تا اجازه دهد هنگام حضور معلم، او نیز در کلاس درس حضور داشته باشد، میرزا که خود انسانی اهل علم بود خیلی زود با این درخواست موافقت کرد.
محمد تقی جوان استعداد و نبوغ خود را نشان داد و خیلی زود به دستگاه دیوانی راه یافت و توانست به سمت منشیگری میرزا عیسی برسد. فرزند میرزا نیز در دوران محمدعلیشاه صدراعظم ایران شد هر چند او را بنابر دلایل واهی و با توطئهچینی به قتل رساندند.
امیرکبیر پیش از صدارت
اولین ماموریت امیرکبیر در سن ۲۲ سالگیاش به وقوع پیوست، گریبایدوف سفیر و دیپلمات برجسته روس در تهران خشم مردم را برانگیخت زیرا تعدادی از زنانیرا که اصالت گرجی و ارمنی داشتند و مسلمان شده بودند، مطابق ماده ۱۳ عهدنامه ترکمانچای اسیر جنگی تلقی کرد و آنها را به سفارت برد تا آنها را به روسیه برگرداند. چنین اتفاقی خشم مردم تهران را برانگیخت و آنها به حمله به سفارت روسیه، گریبایدوف را به قتل رساندند. کشتن سفیر روسیه میتوانست تبعات هولناکی برای ایران داشته باشد، به همین خاطر فتحعلیشاه هیاتی عالیرتبه را به نمایندگی از ایران برای دلجویی به نزد تزار روسیه فرستاد. امیرکبیر نیز در این هیات عالیرتبه به عنوان منشی حضور داشت. این سفر دیپلماتیک دانستههای امیرکبیر را افزایش داد و جایگاهش را بالا برد.
دومین ماموریت مهم میرزا تقیخان در زمان محمدشاه اتفاق افتاد، دولت عثمانی در آنزمان به خرمشهر حمله کرد و ادعا نمود که این شهر به قلمروی عثمانی تعلق دارد. دولتهای روسیه و بریتانیا به منظور جلوگیری از آغاز جنگ درخواست دادند تا کشورها با یکدیگر مذاکره کنند، هیاتهای چهارگانهای از ایران، عثمانی، روسیه و بریتانیا در شهر ارزنهآلبوم ترکیه جمع شدند. نمایندگی هیات ایرانی با میرزا تقی خان بود. نتیجه سه سال مذاکره این هیاتها به حل بحرانهای مرزی انجامید، حاکمیت ایران بر خرمشهر تثبیت شد و ایران علاوه بر به دست آوردن حق کشتیرانی بر اروندرود ضمانت گرفت تا جان و مال اتباعش در سفر به شهرهای مذهبی نجف، کربلا و بغداد حفظ شود.
امیرکبیر با ناصرالدین میرزا ولیعهد محمدشاه رابطه بسیار خوبی داشت و معلم او بود. ولیعهد جوان او را مانند پدر خود میدانست و در همه کارها از وی مشورت میگرفت.
آغاز دورهی صدارت امیرکبیر
با فوت محمدشاه، ناصرالدین شاه پسر او به سلطنت رسید. به طور سنتی ولیعهدهای پادشاهان قاجاری در مرکز ایالت مهم و تاثیرگذار آذربایجان- تبریز- اقامت داشتند. تبریز دومین شهر بزرگ ایران بود و بیشترین میزان درآمدهای مالیاتی کشور از ایالت آذربایجان تامین میشد. به همین خاطر، والیگری این ایالت میتوانست تجربه خوبی برای حکومتداری شاه آینده باشد. خبر فوت محمدشاه از طریق فرستاده سفارت بریتانیا به تبریز رسید و پس از آن امیر نظام پیشنهاد داد تا ناصرالدینشاه با گردآوری سپاهی از تبریز به تهران برود. اما با توجه به خالی بودن خزانه تهیه این مبلغ کار سادهای نبود.
بنابراین امیرنظام با قرض کردن مبالغی از تجار تبریز لشکری را آماده کرد تا با همراه آنها به تهران برود. سپاه ناصرالدین شاه ۶ هفته بعد به شهر تهران رسید. در این مدت مهدعلیا مادر پادشاه اداره امور پایتخت را در دست داشت و مانع از بروز شورش در تهران شد. علاوه بر این سفرای کشورهای بریتانیا و روسیه نیز بر انتقال مسالمتآمیز قدرت تاکید داشتند. به محض ورود ناصرالدین شاه به تهران و انجام مراسم تاجگذاری او در حکمی میرزا محمد تقی خان فراهانی را به صدراعظمی و فرماندهی نیروهای لشکری ایران انتخاب کرد و به او لقب امیرکبیر داد.
امیرکبیر برخلاف دیگر صاحبمنصبان قاجاری تبار اشرافی و خانواده قدرتمندی نداشت و همین موضوع حسادتهایی را نسبت به او ایجاد کرده بود.
عملکرد امیرکبیر در مقام صدراعظم
دوران صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه به طول انجامید. مورخان درباره میزان دستاوردهای امیرکبیر اتفاق نظر ندارند با این حال این دوره اهمیت بسیار بالایی دارد. یکی از مهمترین اقدامات امیرکبیر ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه بود. او همواره مشاهده میکرد که در کشور شایعات را سرعت بالایی پخش میشوند و هیچ مرجعی برای راستیآزمایی این ادعاهای دروغ وجود ندارد. به همین خاطر دستور داد چنین روزنامهای را تاسیس کنند تا کلیه وقایع به صورت منظم به گوش مردم برسد. البته چاپ روزنامه هزینه سنگینی داشت و وضعیت خزانه مناسب نبود. به همین خاطر امیرکبیر از کلیه کارکنان حکومتی که درآمد سالیانهشان از حد معینی بیشتر بود؛ درخواست کرد تا اشتراک سالیانه این روزنامه را خریداری کنند.
امیرکبیر پیش از آنکه در صدراعظم شود دورهای را به عنوان مستوفی خدمت کرده بود و میدانست که چارچوب مالیاتی ایران بسیار ناکارآمد است. پس اولین اقدام او تحول در ساختار اخذ مالیات و قطع یا کاهش بسیاری از حقوقها بود. او حتی درآمد شاه و خانوادهاش را نیز کاهش داد تا بتواند با صرفهجویی در هزینهها، وضعیت خزانه را بهبود ببخشد. البته این کار سبب دشمنی بسیاری از درباریان و اعضای خاندان سلطنتی با او شد.
رابطه امیرکبیر با سفیران بریتانیا و روسیه مناسب و محترمانه بود. او در قبال این دو کشور سیاست موازنه منفی را در نظر گرفت که به هیچ یک از دو امپراطوری امتیازی ندهد و استقلال ایران را حفظ کند. رفتار دیپلماتیک امیرکبیر سبب شده بود که سفیران هر دو کشور از او به نیکی یاد کنند. هر چند در بعضی از کتابهای تاریخی قتل امیرکبیر به دسیسهچینی این دو سفارت ربط داده شده است؛ اما محکومیت قتل امیرکبیر توسط سفرای روسیه و انگلستان و تلاش سفرا برای میانجیگری میان امیر و شاه، این ادعا را با تردید روبرو میکند.
امیرکبیر کودکی خود را به یاد میآورد و میدانست که بخت خوشی داشته تا توانسته درس بخواند. اما بسیاری چنین امکانی را نداشتند. در آنزمان تنها تعدادی از مدارس وابسته به سفارتهای خارجی در کشور وجود داشت، امیرکبیر به همین دلیل تصمیم گرفت تا مدارس دارالفنون را تاسیس کند. او برای اینکار تعدادی از معلمان اتریشی را به ایران دعوت کرد. کشور اتریش در مناقشات میان روسیه و بریتانیا بیطرف بود، زیرا امیرکبیر این نگرانی را داشت که حضور معلمان روسی یا بریتانیایی میتواند منجر به افزایش نفوذ آنها بر ذهن ایرانیان مستعد و توانمند شود، علاوه بر این، کشور اتریش منافع خاصی را در ایران نداشت. تاسیس دارالفنون با اعتراضات فراوانی از جانب برخی از نیروهای مرتجع روبرو شد و موقع افتتاح آن، امیرکبیر عزل شده بود اما صدراعظم بعدی یعنی میرزا آقاخان نوری با وجود همه اختلافنظرهایی که با امیرکبیر داشت، از فعالیت این مدرسه حمایت کرد.
۴ کتاب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران و تحولات آن
امیرکبیر و سیاست خارجی
در این یادداشت یا رابطه حسنه و محترمانه امیرکبیر با سفرای بریتانیا و روسیه اشاره کردیم. او در اولین اقدام سفارتخانههایی دائمی در سنپطرزبورگ و لندن تاسیس کرد و پس از آن کنسولگریهایی در قفقاز، بمبئی و عثمانی احداث نمود. امیرکبیر تلاش میکرد تا بتواند روابط بهتری با ایالات متحده آمریکا و فرانسه داشته باشد زیرا این دو کشور در آنزمان و در خاورمیانه منافع استعماریای نداشتند. امیرکبیر توانست با توسعه دستگاه دیپلماسی در عین حفظ استقلال کشور، روابط محترمانهای با ابرقدرتهای آن روزگار برقرار کند.
رابطه امیرکبیر با روحانیت
به گواهی تاریخ امیرکبیر انسانی متدین بود و در عین حال با خرافات مبارزه میکرد. او با اجرای مراسم قمهزنی مشکل داشت و دستور داد تا آن را متوقف کنند. همین دستور، سبب خشم تعدادی از افراد متعصب شد. اما او بر اجرای این دستور مصمم بود. یکی دیگر از اقدامات معروف این صدراعظم اعدام سید علیمحمد باب است. برخی میگویند که علت دشمنی مهدعلیا با امیرکبیر به ماجرای اعدام رهبر فرقه بابیه ارتباط دارد و احتمالا مهدعلیا با این فرقه همدلی داشته است.عزل و قتل امیرکبیر
امیرکبیر در اواخر آبان سال ۱۲۳۰ از صدارت عزل شد، با این وجود مسئولیتهای لشکری او پابرجا باقی ماندند. درباره دلایل عزل امیرکبیر بحثهای فراوانی وجود دارد، برخی از مورخان اختلاف اعضای خانواده سلطنتی با امیرکبیر را اصلیترین دلیل عزل او میدانند. با اینحال نباید فراموش کرد که امیرکبیر با در اختیار داشتن قدرت نظامی و اجرایی، میتوانست شاه را به صورتی فزاینده نگران کند. علاوه بر این، نفوذ و قدرت امیرکبیر موضوع قابل چشمپوشیای نبود. او روابط حسنهای با دیپلماتهای خارجی داشت، از محبوبیت بالایی برخوردار بود و بسیاری از جمله خود شاه از او هراس داشتند.
عزل و قتل امیرکبیر
پس از عزل امیرکبیر از صدارت، شاه تصمیم گرفت تا از او دلجویی کند و نامههای محبتآمیزی خطاب به وی نوشت. امیرکبیر نیز متقابلا تلاش کرد تا نظر شاه را تغییر دهد تا به صدارت بازگردد. اما حاکم شدن فضای بدبینی و سوءبرداشتهایی نظیر عدم شرکت صدراعظم معزول در مراسم سلام شاهانه، شکافها را تشدید کرد.
در چنین وضعیتی، سفارت روسیه از عزل امیرکبیر بیش احساس ضرر بیشتری میکرد زیرا به باور دولت روسیه، میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید نزدیکی بیشتری به دولت بریتانیا داشت. به همین دلیل روسیه تصمیم گرفت تا از امیرکبیر حمایت کند و پیشنهاد داد تا او به سفارت پناهنده شود. با وجود آنکه امیرکبیر چنین درخواستی را قبول نکرد اما نیروهای سفارت روسیه اعلام کردند که منزل امیرکبیر جزئی از خاک سفارت است و کسی حق تعرض به او را ندارد. هر چند امیرکبیر از سربازان تقاضا میکند تا خانهاش را ترک کنند، با این حال این اتفاق سبب نگرانی ناصرالدین شاه میشود و او تصمیم میگیرد تا امیرکبیر را از تمامی عناوین و امتیازاتش خلع و به شهر کاشان تبعید کند.
نهایتا امیرکبیر در ۲۰ دی سال ۱۲۳۰ خورشیدی به حکم ناصرالدینشاه به شکلی غمبار و ناراحتکننده در حمام باغ فین کاشان به قتل میرسد. امیرکبیر در طول حیات خود دو بار ازدواج کرد او از همسر اول خود که جان جان خانم نام داشت سه فرزند داشت، همسر دوم او عزت الدوله خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. عزت الدوله به امیرکبیر عشق میورزید و همواره از او حمایت کرد و حتی در تبعیدش نیز همراه وی بود. به درخواست عزت الدوله پیکر امیرکبیر به کربلا فرستاده شد و او را در آنجا به خاک سپردند. عزت الدوله پس از فوت امیرکبیر روزگار خوشی نداشت و ناصرالدین شاه در ابتدا فرزندانش را گرفت و بعد او را مجبور به ازدواج مجدد کرد. یکی از دختران امیرکبیر و عزتالدوله که تاج الملوک نام داشت، ملکه دربار مظفرالدین شاه شد و محمدعلی میزرا را به دنیا آورد. یکی دیگر از فرزندان این دو نیز به عقد ظل السلطان درآمد.
با توجه به اهمیت دوره صدارت امیرکبیر، تاریخپژوهان بسیاری درباره عملکرد او، کتابهای مختلفی نوشتهاند و سیاست را مورد بررسی قرار میدهند.
امیرکبیر و ایران
کتاب امیرکبیر و ایران تالیف فریدون آدمیت مورخ و دیپلمات برجسته ایرانی است. فریدون آدمیت در ۱ مرداد سال ۱۲۹۹ در شهر تهران دیده به جهان گشود. او پس از طی تحصیلات ابتدایی به مدرسه دارالفنون رفت و پس از پایان تحصیلاتش به وزارت پست و تلگراف رفت و به عنوان کارمند در آنجا مشغول به کار شد. او مدتی پس از آن تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیل به دانشگاه برود به همین خاطر در دانشکده حقوق و علوم سیاسیبه تحصیل پرداخت. آدمیت مدتهای طولانیای را به عنوان سفیر در کشورهای مختلف گذراند. در سال ۱۳۳۰ برای ماموریتی ۵ ساله عازم کشور بریتانیا شد و مهلتی پیدا کرد تا به درسش در رشته حقوق بینالملل ادامه دهد، او در دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد لندن دوره دکترای خود را پایان گذراند. علاوه بر فعالیتهای دیپلماتیک، آدمیت نویسنده و مورخی توانمند بود. با پایان حکومت پهلوی آدمیت نیز از سیاست فاصله گرفت و به طور جدی به تاریخ پرداخت.
کتاب امیرکبیر و ایران یکی از مهمترین آثار این نویسنده به شمار میآید. این کتاب در ابتدا به صورت سه جلدی نوشه شده بود و اولین جلدش در سال ۱۳۲۴ و در زمانیکه آدمیت ۲۵ ساله بود به چاپ رسید، اما با انجام اصلاحاتی هر سه جلد در سال ۱۳۳۴ در قالب یک کتاب منتشر شدند. آدمیت با توجه به حضورش در وزارت امور خارجه به اسناد و نوشتههای بسیاری دسترسی داشت. کتاب فوق را نمیتوان فقط به عنوان یک اثر تاریخی دانست، این کتاب تلاش میکند تا نگاهی تحلیلی به بافت و فضای اجتماعی و سیاسی ایران در زمان امیرکبیر داشته باشد و تحلیلی به دور از غرض را ارائه دهد. با این وجود تعدادی از مورخان و منتقدان باور دارند که دیدگاههای سیاسی نویسنده بر این کتابش تاثیر گذاشته است. کتاب امیرکبیر و ایران از ۳۳ فصل و ۱۰ بخش مختلف تشکیل شده است. قسمت اول این کتاب به آغاز زندگی امیرکبیر اختصاص دارد و ما پس از آشنایی با خانواده میرزا تقی خان با خوی و منش او و دوران جوانیاش آشنا میشویم. قسمت دوم نیز از دو فصل تشکیل شده است که به ماموریتهای سیاسی امیرکبیر در سفر به روسیه و کنفرانس ارزنه الروم میپردازند. بخش سوم کتاب زمامداری نام گرفته است که در آن با اصول حکومت یا نظم امیرخانی و تحول فکری امیرنظام در برخورد با تمدن غربی آشنا میشویم. بخش بعدی کتاب به موضوع امنیت داخلی در دوران امیرکبیر با بررسی سه موضوع شورش سالار در خراسان، فتنه آقاخان محلاتی و مسئله سیستان و بلوچستان اختصاص دارد. قسمت پنجم امیرکبیر و ایران مربوط به اصلاحات سیاسی و اجتماعی دوران اوست که در آن وضعیت خرانه، دیوان عدالت، اخلاق و کردار مدنی، امور شهری و خدمات عمومی مورد بررسی قرار میگیرند. ششمین بخش کتاب مربوط به مواجهه امیر با دانش و فرهنگ جدید است که در آن با ماجراهای تاسیس دارالفنون، روزنامه وقایع اتفاقیه و حمایت میرزا تقی خان از ترجمه و نشر کتابهای جدید آشنا میشویم.
سیاست اقتصادی امیرنظام هفتمین بخش کتاب فوق است که بیشتر بر قراردادهای امیرکبیر برای بهبود وضع کشاورزی در ایران و استفاده از کارشناسان آلمانی و اتریشی برای احداث کارخانههای جدید اشاره دارد.
قسمت هشتم کتاب مرتبط با سیاستهای مذهبی امیرکبیر است. ما در این بخش با رفتار امیرکبیر در قبال بابیان و اقلیتهای مذهبی و نحوه تعاملش با روحانیون آشنا میشویم.
نهمین بخش این کتاب مربوط به سیاست خارجی امیرکبیر است و با توجه به تخصص آدمیت به عنوان یک دیپلمات برجسته، نحوه ارتباط ایران با انگلیس، روسیه، آمریکا، عثمانی، اتریش و فرانسه به صورت مفصلی مورد بررسی قرار میگیرد. علاوه بر این، به موضوع هرات و منطقه ترکستان توجه ویژهای شده است.
قسمت پایانی کتاب سرنوشت نام دارد که از دو فصل تشکیل شده است، در یکی از این فصلها عوامل قدرت در زمان استقرار دولت امیرکبیر مورد توجه قرار میگیرد و فصل پایانی نیز به سقوط دولت و مرگ امیر میپردازد.
با پایان بخش اصلی کتاب، ضمیمه طولانیای نیز آورده شده است که برای علاقهمندان به تاریخ میتواند مفید و جذاب باشد.
اهمیت مقام تاریخی امیر به سه چیز است: نوآوری در راه نشر فرهنگ و دانش و صنعت جدید، پاسداری هویت ملی و استقلال سیلاسی ایران در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاق مدنی. در تکوین شخصیت اجتماعی امیر عوامل گوناگون موثر گردیدند و تحول ذهنی او مراحل مختلف پیمود. آن عوامل را تجزیه میکنیم و سرچشمه اندیشههای نوجویانهاش را به دست میدهیم. نخست دوره تکامل افکار و عناصر سازنده شخصیت امیر را مشخص مینماییم و سپس به تفصیل هرکدام میپردازیم. در این تحلیل با دید جامعه شناسی تاریخ مینگریم. پایه شخصیت میرزا تقی خان پیش از آغاز خدمت دیوانی ریخته شد و پا به پای خدمات دولتی و ماموریتهای سیاسی او تکامل یافت. در نخستین مرحله که از تحصیل مکتب سرخانه قائم مقام فارغ گشت، خط و ربطی پیدا کرد و به رسم زمان مقداری تاریخ و ادبیات فارسی و عربی آموخت و فن حساب و سیاق یاد گرفت. تا اینجا بهرهای از دانش جدید نداشت اما مهمتر از همه چیز استعدادش در سرای قائم مقام شکفته شد، منش و خوی استوارش نیز به حد زیادی مدیون پرورش در آن خاندان است.
کتاب امیرکبیر
کتاب امیرکبیر نوشته عباس اقبال آشتیانی مورخ برجسته و شناخته شده ایرانی است. در این کتاب نویسنده تلاش میکند تا وقایعی را که در دوران زندگی امیرکبیر اتفاق افتاده است، بیان کند. این اثر از دوازده فصل تشکیل شده است که ترتیب زمانی مشخصی از آغاز زندگی تا پایان عمر امیرکبیر دارد. کتاب امیرکبیر پس از پیوستهای مهم و جذاب است که به فهم زندگی این نخستوزیر ایراندوست و درک شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران کمک شایانی میکند. بسیاری از مورخان این اثر عباس اقبال آشتیانی را کتابی بیطرفانه و موثق ارزیابی میکنند.
عباس اقبال آشتیانی در سال ۱۲۷۵ در آشتیان دیده له جهان گشود و پس از مدتی با خانوادهاش به تهران آمد. او دوره ابتدایی خود را در مدرسه گلستان گذراند و سپس برای تحصیلات متوسطه به مدرسه دارالفنون رفت. پس از فارغالتحصیلی نیز به عنوان معلم در همان مدرسه استخدام شد و به دانشآموزان آنجا دروس مختلفی نظیر ادبیات، تاریخ و جغرافیا را آغاز کرد. پس از آن نیز در دارالمعلمین عالی پذیرفته شد و با طی دوره آنجا امکان این را پیدا کرد تا در مدارس نظام و علوم سیاسی ایران درس بدهد. در هنگامیکه ۲۹ ساله بود با سمت منشی هیات نظامی ایران عازم پاریس شد و در آنجا این امکان را یافت تا به متون و نامههای مهمی دست پیدا کند. او توانست دوره لیسانس ادبیات را در دانشگاه سوربن بگذراند و علاوه بر این به ترجمه و تصحیح متون گوناگونی بپردازد. با تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۷ او به عنوان استاد در آنجا پذیرفته شد. او به فعالیتهای فرهنگی خود ادامه داد و نهایتا در ۲۱ آبان سال ۱۳۳۴ هنگامی که متصدی سمت رایزن فرهنگی ایران در رم بود، در سن ۵۹ سالگی درگذشت.
از این نویسنده دهها تالیف، ترجمه و تصحیح برجای مانده است. پیکر او پس از بازگشت به ایران در شهرری به خاک سپرده شد.
کتاب امیرکبیر این نویسنده را میتوان یکی از مهمترین آثار او دانست زیرا در این کتاب زوایای شخصیتی امیرکبیر و نگاه او به مقوله توسعه و استقلال کشور به خوبی نشان داده میشود. البته لازم است بدانیم که این کتاب لحن و ادبیات نسبتا قدیمی دارد. با این حال خواندن آن میتواند تجربهای جذاب و مهیج باشد. زبان عباس اقبال آشتیانی در این کتاب هیجانانگیز است و مخاطبان را به خود جذب میکند. کتاب در عین دقت خود ظرافتی خاص دارد که آن را از دیگر کتابهای تاریخی متمایز میکند. هنگام خواندن آن احساس میکنیم که همه فصلها با یکدیگر پیوند دارند. یکی دیگر از ویژگیهای هوشمندانه این کتاب انتخاب به جا و مناسب از نقلقولهای تاریخی است که مانع از یکنواخت شدن متن اثر میشود و با پرهیز از زیادهگویی جزئیات را با دقتی مثال زدنی شرح میدهد. البته اشاره به این جزئیات به هیچ عنوان خانواده کتاب را خسته و سردرگم نمیکند.
امیر در معامله با نمایندگان خارجی مقیم طهران نه تنها با منتهای غرور ملّی و مناعت قومی برخورد میکرد, بلکه به وسیله مأمورین مخفی و خبرنگاران مخصوصی که برایشان موکل کرده بود غالبا از مقاصد ایشان از پیش اطْلاع مییافت و به این ترتیب علاج بسیاری از وقایع را قبل از وقوع میکرد. ضمناً چنان رعب و احتیاطی در دستگاه توطنه و مداخله خارجیان انداخته بود که ایشان را از اقدام به بسیاری از حرکات بیقاعده بازمیداشت. به همین علّت نمایندگان خارجی هیچ کدام از طرز عمل و اراده امیر راضی و مسرور نبودند و مکرر از او شکایت میکردند و در شکست کاراو میکوشیدند. اما همین نمایندگان پس از آن که دست امیر از کار کوتاه شد و جان او در معرض خطر افتاد چون باطناً دریافته بودند که او مردی دزد و بی کفایت نبود وآلت دست سیاست یک دولتی دون دولت دیگر نمیشد و هرچه میخواست و می کرد جز خیر و سعادت و ترقی و صلاح ایران منظوری دیگر نداشت به حمایت از او برخاستند و تا آنجا که میتوانستند ولو برای حفظ ظاهر هم بوده است در برگرداندن او بر سر کار اولی یا لااقل حفظ جانش کوشیدند, غافل از آن که کج رفتاریهای سابق بعضی از ایشان کار خود را کرده بود و دشمنان امیر که به تقوبت و جانبداری پارهای از سفارتخانهها باقی مانده و مستظهر شده بودند دیگر نمیگذاشتند که آب رفته به جوی بازآید و خصم زمین خورده دوباره برخیزد و با تحصیل انتعاش تیشه به ریشه ایشان زند.