چرا «سیارهی گنج» از جواهرات ناشناس بین انیمیشنهای دیزنی است؟
دیزنی معمولا از شناساندن انیمیشنهای خود به مخاطبان خودداری نمیکند. آنها همچنان بر اساس کارتونهایی که استودیو در دهه ۳۰ میلادی ساخته بود، آثاری جدید در پارکهای موضوعی میسازند. به همین ترتیب، آنها آثاری را که از ادغام دیزنی و فاکس به دست آوردهاند، به طور بحثبرانگیزی در رسانههای اجتماعی تبلیغ میکنند که گویی این فیلمها همیشه بخشی از گنجینه دیزنی بودهاند. هر کجا که بروید علائم و نشانهها و مطالبی میبینید که به شما یادآوری میکنند که دیزنی صاحب آثاری مانند زوتوپیا یا رایا و آخرین اژدها است. دیزنی، نام تجاری خود را بر روی این نوع فیلمهای انیمیشنی نمادین حک کرده است. با این حال، این بدان معنا نیست که هر انیمیشنی که دیزنی تولید کرده است، چنین هیاهوی مداومی را تجربه کرده باشد. بهعنوان مثال، سیارهی گنج را در نظر بگیرید.
- ۱۰ انیمیشن کالت برتر دههی ۸۰ میلادی برای طرفداران فیلمهای متفاوت
- تریلر انیمیشن سلام آلبرتو؛ پیکسار به دنیای لوکا بازمیگردد
- از شرک تا بچه رییس؛ ۷ انیمیشن دنبالهدار دریمورکس که باید ببینید
سیارهی گنج یکی از فراموششدهترین فیلمهای استودیوی انیمیشن والت دیزنی است و حتی در بین جاذبههای پارک موضوعی جدید دیزنیلند شانگهای هم چیزی مرتبط با داستان جیم هاوکینز (جوزف گوردون لویت) و لانگ جان سیلور (برایان موری) نمیبینید. در عین حال، بعید به نظر میرسد که برنامهای برای ساخت فیلم کوتاهی در دیزنیپلاس که ماجراجوییهای درونجهانی این شخصیتها را ادامه دهد، وجود داشته باشد. چرا اینگونه است؟ سیارهی گنج یک فاجعه افسانهای در زمینه مالی در گیشه بود که باعث شد دیزنی تصمیم بگیرد تا انیمیشنهای دستی را از پروژه چهای بلندمدت خود کنار بگذارد. این نتایج مالی تا حد زیادی منجر به این شد که دیزنی با سیارهی گنج مانند دیگ سیاه یا خانهای در مزرعه برخورد کند که آثاری شکستخورده از نظر مالی بودند و دلیلی برای یادآوری آنان وجود نداشت. اما سیارهی گنج فیلمی است با فضیلتهای فراوان که ارزش شناخت و تقدیر دارد. در واقع، سیارهی گنج آنقدر جذابیتهای منحصربهفرد دارد که جا دارد تا این پروژه پرشور به کارگردانی ران کلمنتز و جان ماسکر را یکی از جواهرات گمنام در مجموعه استودیوی انیمیشن والت دیزنی بنامیم.
سیارهی گنج بر اساس رمان جزیره گنج رابرت لوئیس استیونسون، داستان جیم هاوکینز و جستوجوی او برای گنج مدفون را دنبال میکند و او را در بین اساطیر و ستارگان قرار میدهد. بسیاری از شخصیتهای منبع اصلی، باقی ماندهاند اما بعضی از آنها به گونهای تغییر داده شدهاند تا با کهنالگوها و قالبهای رایج آثار سرگرمکننده علمی تخیلی مطابقت داشته باشند. برای مثال، یک دزد دریایی با پای چوبی مانند جان سیلور، حالا یک سایبورگ است. علاوه بر آن، یک طوطی که معمولا حیوان خانگی همراه دزدان دریایی است، حالا به شکل یک حجم صورتی به نام مورف درآمده که مانند نسخه کیهانی پوکمون میتواند به یک کپی مینیاتوری از هر کسی و هر چیزی تبدیل شود.
سیارهی گنج در پی این نیست که از ریشههای قدیمیتر خود دوری کند، بلکه آنها را با فضاهای جدید خارجی ترکیب میکند. این مسأله، خود را به روشهای خلاقانه مختلفی نشان میدهد اما یکی از هیجانانگیزترین نمونهها، نحوه طراحی تولید انیمیشن است. سیارهی گنج در دنیایی اتفاق میافتد که سفر به سیارات دیگر رایج است و بیگانگان، همسایههای شما هستند. با این حال، شخصیتها از معماری و لباسهایی استفاده میکنند که مستقیما از قرن نوزدهم، زمانی که رمان جزیره گنج برای اولین بار منتشر شد، مشتق شدهاند. این دیدگاه علمی تخیلی آیندهنگر که توسط شخصی متعلق به قرن ۱۹ میلادی تصور شده، واقعا جذاب است، به ویژه از آنجایی که با ترکیبی از هنر نقاشی دستی و جادوی انیمیشنی رایانهای همراه است. در اوایل قرن جدید، این تفکر وجود داشت که این دو هنر برای تسلط بر دنیای انیمیشن، مناسب هستند. سیارهی گنج هم بهخوبی از ترکیب آنها بهره میبرد. بنابراین، انسانها و بیگانگان این داستان، مخلوقاتی هستند که عاشقانه با دست طراحی شدهاند و طراحی چندین محیط انیمیشن مانند جنگلهای سرسبز هم، از طریق همین ابزار، تحقق مییابد.
با این حال، مکانهایی مانند مرکز مکانیکی سیارهی گنج یا سیاهچالهای که شخصیتها تقریبا در آن فرو میروند، با نرمافزارهای گرافیکی و کامپیوتری ساخته شدهاند. استفاده از کارهای گرافیکی برای این عناصر بهخوبی نشان میدهد که این پسر نوجوان در این محیطهای دلهرهآور، معذب است. شخصیت هاوکینز که با دست طراحی شده است در مقابل این پسزمینهها متمایز میشود و این دقیقا نکته اصلی ماجرا است. او باید بلافاصله شبیه یک مرد ضعیف به نظر برسد که به این مکان تعلق ندارد. جلوههای گرافیکی سایبورگی لانگ جان سیلور هم فوقالعاده به نظر میرسند و بهخوبی نشان میدهند که این شخصیت در تعقیب یک گنج افسانهای، بخشی از خود را فدا کرده است. تقریبا تمام فیلمهای انیمیشنی که در قرن بیست و یکم ساخته شدهاند، تا حدی از ابزار گرافیکی استفاده کردهاند، اما تعداد کمی از آنها چنین تفکری در پشت پرده استفاده از این ابزار دارند.
مضمون عاطفی سیارهی گنج با مرد جوانی سر و کار دارد که با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکند. جیم هاوکینز یکی از همان قهرمانان دیزنی است که باید با نبود والدین خود کنار بیاید. بسیاری از این افراد، دیدگاهی عاشقانه نسبت به والدین خود دارند یا اینکه به دلیل تراژدیهایی که خارج از کنترل هر کسی است، آن عشق و علاقه را از دست دادهاند. در همین حال، هاوکینز پدرش را در شرایط سختی از دست داد و این پدر یک روز صبح، خانوادهاش را بدون هشدار یا حتی خداحافظی، ترک کرد. بزرگ شدن هاوکینز بهعنوان یک نوجوان، در مقایسه با نسخه کودک هاوکینز در رمان جزیره گنج، به این معنی است که در این انیمیشن، آسیب ناشی از این تجربیات تلخ، به جوش آمده و پوسته سختی را در اطراف شخصیت هاوکینز تشکیل دادهاند.
پیمودن چنین مسیری، هاوکینز را به چهرهای متمایز در قلمرو قهرمانان استودیو انیمیشن والت دیزنی تبدیل میکند. منحصربهفرد بودن وضعیت بد درونی او در بهترین سکانس سیارهی گنج که مونتاژی از پیوند هاوکینز و سیلور است، با آهنگ اصلی «من هنوز اینجا هستم» بیشتر نمایان میشود. باید گفت که آهنگ من هنوز اینجا هستم، در انحراف دیگری از هنجارهای دیزنی، یک موسیقی برونداستانی است و نوایی خشن به نظر میرسد که از قلب هاوکینز صحبت میکند و نه از لبان او.
پیمودن این مسیر، حرکتی هوشمندانه است، زیرا به شخصیتها اجازه میدهد تا به جای آواز خواندن و رقصیدن، بر روی پیوند تدریجی از طریق حرکات فیزیکی کوچک تمرکز کنند (برای مثال، سیلور پس از یک روز کاری طولانی، یک کت گرم به هاوکینز میدهد). رفتار واقع گرایانه شخصیتها در این اثر به زمانی که پدر جیم، خانوادهاش را ترک میکند برمیگردد و بسیار کارآمد است. کلیت آهنگ من هنوز اینجا هستم، سطح جدیدی از اضطرار و فوریت را نشان میدهد. هاوکینز به سراغ پدری میرود که برای همیشه ناپدید شده است. رفتار احساسی هاوکینز نوجوان قلب شما را میشکند و در عین حال، دیدن او که با پدر جانشین خود، سیلور، به یک ماجراجویی در میان ستارگان میرود، روح شما را نوازش میدهد.
پرهیز از رد و بدل کردن دیالوگ در بسیاری از نقاط فیلم، نه تنها به تنوع لحن اثر کمک میکند، بلکه به انیماتورها فرصتی برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب میدهد. هر آنچه این شخصیتها احساس میکنند به زبان بدن و کوچکترین جزئیات انیمیشن برمیگردد که بهخوبی اهمیت عاطفی این لحظات در زندگی هاوکینز را نمایش میدهند. جابهجایی بین لحظات گذشته و حال باعث میشود تا انیماتورها راههای خلاقانهای پیدا کنند و نشان دهند که تراژدی گذشته به روح و روان هاوکینز نفوذ کرده است.
اگر فیلمهای فانتریا را فاکتور بگیریم، یافتن فیلمهای انیمیشنی دیزنی که دیالوگ را کنار بگذارند و از مهارتهای داستانگویی بصری انیماتورها استفاده کنند، سخت است. اگر این هنرمندان با استعداد، به چنین چالش جسورانهای تن نمیدادند، دیگر شاهد قدرت عاطفی این پیوند نبودیم. مهم نیست از چه زاویهای به آن نگاه کنید، به هر حال، این انیمیشن، باورنکردنی است و یک عالم کوچک از غرایز خلاقانه منحصربهفرد دارد که آن را به چنین فیلمی تبدیل میکنند.
حتی پایانبندی فیلم هم با امتناع از ادامه رابطه هاوکینز و سیلور، از هنجارهای دیزنی فاصله میگیرد. این دو میتوانستند در ادامه در کنار هم کار کنند که از نظر مفهومی شبیه یک پایان خوش معمولی به نظر میرسد اما انیمیشن از این مضمون اجتناب میکند. در عوض، هاوکینز به جای تکیه بر شخصیت پدر، جانشین او یا چیزهای دیگر، تصمیمی آگاهانه برای ترسیم آینده خود میگیرد. این پایانبندی رئالیسم آرام، بهخوبی احساسات اصیل بخشهای قبلی فیلم را بسط میدهد. سیارهی گنج با امتناع از پیمودن مسیری آسان برای تکمیل این پویایی، دین خود را به داستانسرایی منحصربهفرد و جذاب ادا میکند.
البته این اثر به کارگردانی ران کلمنتز و جان ماسکر بینقص نیست و در واقع هیچ کدام از انیمیشنهای دیزنی، خالی از کاستی و نقص نیستند. شخصیت برجسته کمیک اصلی، بن (مارتین شورت) جزء ضروریات داستان منبع است که خیلی دیر وارد سیارهی گنج میشود. دیالوگهای ناشیانهای هم در طول فیلم وجود دارد و علاوه بر آن، شخصیت سرگرمکننده کاپیتان آملیا (اما تامپسون) که جراحتی ناجور دارد، برای پرده سوم فیلم کنار گذاشته میشود که به نوعی این تصمیم، موجب هدر رفتن ظرفیت یکی از قهرمانان اکشن به یاد ماندنی دیزنی میگردد.
با این حال، تصمیمات خلاقانه واقعا چشمگیر، به ویژه در جلوههای بصری و سکانس مونتاژ گنگباسترها، بر این ایرادات غلبه میکنند و فیلم را متفاوت از هر اثر دیگری در استودیوی انیمیشن والت دیزنی جلوه میدهند. سیارهی گنج سزاوار این است که خیلی بیشتر از عملکردش در گیشه شناخته شود. این انیمیشن، یک اثر ارزشمند ناشناس و ناستوده به حساب میآید که دیزنی به طرز غم انگیزی، آن را نادیده گرفته است. این فیلم که تاکنون زیر رادار دیزنی قرار داشته، اکنون میتواند برای کسانی که هرگز آن را ندیدهاند، چیزی شبیه به یک گنج مدفون سینمایی تلقی شود و مخاطبان جدید از تماشای آن لذت ببرند.
منبع: collider
واقعا یه انیمیشن فوق العادست،فقط انیمیشن بازای حرفه ای میشه گفت دیدنش و دوسش دارن واقعا نمیدونم چندبار دیدمش،محتوای مقاله هم خیلی خوب بود👍
به شدت دوستش دارم…..فقط خدا میدونه چندین بار دیدمش🤗🤗🤗🤗
واقعااا انیمیشن جذابی بود
من خودم تو بچگی از اون ناخدا عه خیلی میترسیدم:*)
ولی داستان جذابی داشت