نقد انیمیشن «تبدیلشوندگان یک»؛ منجی یک فرنچایز شکستخورده
پس از یک عمر اقتباسهای اغلب ناامیدکنندهی مایکل بی از «تبدیلشوندگان»، توقع زیادی از فیلم تازهی این فرنچایز نداشتم. طبق شنیدهها و آنطور که از تریلرهای فیلم برمیآمد، «تبدیلشوندگان یک» (Transformers One) اقتباس دیگری به نظر میرسید که به سبک انیمیشنهای کودکانه میخواهد داستانی ساده و بامزه از روزهای اولیهی ترنسفورمرهای آشنا تعریف کند. اما در اشتباه بودم؛ یا بهتر بگویم، تیم تبلیغاتی «تبدیلشوندگان یک» تمام تلاششان را کرده بودند که در اشتباه باشم. اقتباس انیمیشنی تازه از عروسکهای هاسبرو نهتنها فیلمی منحصر به مخاطب کودک نیست، بلکه بهترین فیلم این فرنچایز از زمان «ترنسفورمرز ۸۶» (The Transformers: The Movie) است که به روزهای اولیه و دوستی آپتیموس پرایم و مگاترون زیر سایهی حکومت سنتینل پرایم و سیستم طبقاتی سایبرترون پیش از جنگهای اتوباتها و دسپتیکانها میپردازد. با اینکه این اولین بار نیست که دربارهی گذشتهی مگاترون و آپتیموس پرایم میشنویم، اما «تبدیلشوندگان یک» اولین فیلمی به حساب میآید که در این گذشته عمیق میشود، آن را پروبال میدهد و بر لایههای جدیتر و تاریکتر داستان دست میگذارد. در نقد انیمیشن «تبدیلشوندگان یک» (Transformers One) به این میپردازم که چطور فیلمی چنین خوشساخت که شایستهی دیدهشدن است، میتواند قربانی تبلیغات اشتباه خود بشود.
هشدار؛ در نقد انیمیشن «تبدیلشوندگان یک» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد انیمیشن «تبدیلشوندگان یک»؛ بازگشتی به روزهای پیشا مگاترون و آپتیموس پرایم
داستان انیمیشن تبدیلشوندگان یک ما را به سایبرترون پیش از جنگهای اتوباتها و دسپتیکانها روی زمین میبرد. البته حتی اگر خبری از جنگ نباشد، این سیاره همچنان از سایهی یک تهدید بزرگ رنج میبرد: کوئنتسانها که نژادی متفاوت هستند و دنیای سطح سیاره را به ویرانی کشاندهاند. ساکنان آیاکان، شهر مرکزی سایبرترون، امید دارند که رهبر قهرمانشان، سنتینل پرایم (جان هم)، بتواند با رشادت شر کوئنتسانها را کم کرده و ماتریس رهبری را که مدتهاست گم شده، به شهر بازگرداند. ماتریس رهبری چیزی است که انرژی، یا آنطور که در این جهان مرسوم است، انرژان آیاکان و در نتیجه بقای ترنسفورمرها به آن بستگی دارد. در این دنیا، اکثریت ترنسفورمرها بدون چرخدندهی تبدیل به دنیا میآیند و همین تقدیر آنها را مشخص میکند؛ رباتهای بدون چرخدنده محکوم به کار کردن در معادن هستند. در حالی که آنهایی که چرخدنده و در نتیجه توانایی تبدیل شدن دارند، میتوانند در مسابقات آیاکان۵۰۰۰ برای خودشان جولان دهند.
اوراین پکس (کریس همزورث) و دی۱۶ (برایان تایری هنری) دو تا از همین معدنچیان هستند که بدون چرخدنده متولد شدهاند؛ اولی روحیهای ماجراجو دارد و سرجایش بند نمیشود. پکس با بلندپروازی آرزو دارد روزی بتواند اولین معدنچی باشد که در مسابقات شرکت میکند و میخواهد با پیدا کردن ماتریس، برای خودش و طبقهاش فخر و احترام بیاورد؛ بهترین دوست او دی۱۶ است، یک ترنسفورمر مقرراتی که با الگو قرار دادن پرایمها، همیشه ضوابط را بر هر چیزی اولویت میدهد؛ اما به خاطر دوستی با پکس همیشه از موقعیتهایی سردرمیآورد که دی۱۶ را مجبور به قانونشکنی میکند. قانونشکنیهای آنها اما کار دستشان میدهد: اول موجب تنزل درجهی سرگروهشان در معدن، یعنی الیتا (اسکارلت جوهانسون) میشود؛ سپس با حضور غیرمنتظرهی پکس و دی۱۶ در مسابقات، آنها را به طبقهی پنجاهم آیاکان میاندازد. جایی که در آن بی۱۲۷ (کیگان-مایکل کی) را پیدا میکنند. پکس، دی۱۶ و بی۱۲۷ به طرز ناگهانی یک پیام مخفی از سمت آلفا ترایون (لارنس فیشبرن) دریافت میکنند که به آنها موقعیت پرایمها و مکان احتمالی ماتریس را نشان میدهد. گروه هم با هزار ترفند خودشان را به سطح سیاره میرسانند و در مسیر با الیتا همراه میشوند که در آغاز نسبت به همراهی با گروه هیچ تمایلی ندارد؛ اما حاضر میشود تا پیدا کردن ماتریس آنها را همراهی کند.
روی سطح آنها خودشان را به موقعیت آلفا ترایون میرسانند؛ اما در کمال ناباوری میبینند که از گورستان پرایمها سردرآوردهاند و به جز آلفا ترایون، امیدی به حیات هیچکدام از پرایمها نیست. آلفا ترایون برای گروه توضیح میدهد که چگونه سالها پیش تمام پرایمها از سوی کوئنتسانها شبیخون خوردند و جنگ نابرابری بین آنها شکل گرفت که فقط و فقط به خاطر خیانت یک نفوذی ممکن شده بوده: سنتینل پرایم که به قول آلفا، استحقاق واژهی «پرایم» را ندارد. در ابتدا پکس و دی۱۶ باورشان نمیشود که کسی که روزی قهرمان و نجاتدهندهی شهر خود میدانستند، درواقع بزرگترین دشمن آنهاست و حتی چرخدندهی تبدیل تمام ترنسفورمرها را در بدو تولدشان میدزدد تا آنها را مجبور به بهرهکشی کند؛ اما وقتی به چشم خودشان زانو زدن سنتینل پرایم در برابر کوئنتسانها را میبینند، تصمیم میگیرند این خبر را به گوش تمام ساکنان آیاکان برسانند. دی۱۶ اما از این خبر درهممیشکند و تصمیم میگیرد ناراحتی خود را به خشم تبدیل کند؛ او میخواهد سنتینل را به سزای اعمالش برساند.
آلفا ترایون برای کمک به آنها در مسیر شکست دادن سنتینل، چرخدندههای تبدیل پرایمهای درگذشته را در بدن پکس، دی۱۶، بی۱۲۷ و الیتا میگذارد و پتانسیل حقیقی آنها محقق میشود. گروه موقع بازگشت به شهر گیر گارد اعظم سایبرترون میافتند که در سطح سیاره برای خودشان حکومتی علیه امپراتوری سنتینل پرایم تشکیل دادهاند. دی۱۶ که خون جلوی چشمانش را گرفته، با تحکم و جسارت اعضای گارد را به سمت خود میکشاند تا حملهای علیه سنتینل پرایم ترتیب دهد. اما سربازان سنتینل از راه رسیده و او، بی۱۲۷ و برخی از اعضای گارد را دستگیر کرده و به مقر رئیس خود میبرند. سنتینل در برج سلطنتی خود با شکنجه از اسرا پذیرایی میکند و علنا خیانتش به آیاکان را جار میزند.
همزمان، پکس به معادن بازگشته و حقیقت را برای دوستانش افشا میکند که از دیدن شکل تازهی رفیقشان به وجد میآیند. معدنچیها و سربازان گارد اعظم به رهبری پکس و الیتا با حمله به سنتینل پرایم و آشکار کردن دروغهای او بر تمام ساکنان آیاکان او را شکست میدهند؛ اما شکست برای دی۱۶ کافی نیست که نمیخواهد سر به تن سنتینل باشد. او با وجود مخالفتهای پکس، بدن سنتینل را از وسط نصف میکند و حتی دوستش را به ته صخره میاندازد؛ اما خبر ندارد که انتهای این گودال به هستهی سایبرترون میرسد. پرایمها که پکس را شایستهی رهبری میدانند، ماتریس رهبری را در بدن او میگذارند و پکس به آپتیموس پرایم تبدیل میشود! دی۱۶ اما طاقت پیروی از یک پرایم دیگر را ندارد و رهبری آپتیموس پرایم را نمیپذیرد. او با دزدیدن چرخدندهی تبدیل سنتینل پرایم (که در اصل خود سنتینل هم آن را از مگاترونوس دزدیده بوده) تغییر شکل داده و خودش را مگاترون مینامد. در آخر، آپتیموس پرایم مگاترون را از شهر طرد میکند و او با گروهی از سربازان وفادار به خود از آیاکان میروند تا گروهی را تشکیل دهند که گول فریب پرایم تازه را نمیخورند: گروهی به نام دسپتیکانها که تا سالها بعد رقیب اصلی آپتیموس پرایم خواهند بود.
«تبدیلشوندگان یک» داستان مهمترین شرور فرنچایز را بسط میدهد
«تبدیلشوندگان یک» همهی آن چیزی است که طرفداران سالها منتظرش بودند؛ داستانی عمیق و جدی، روی سیارهی سایبرترون و بدون حضور انسانها. اما مهمتر از همه پرداختن به پیشزمینهی مگاترون و آپتیموس پرایم و وضعیت جهان پیش از جنگهای اوتوباتها و دسپتیکانها است که تاکنون هیچ اقتباسی در این مقیاس به آن نپرداخته بود. البته این اولین بار نیست که دربارهی گذشتهی مگاترون و آپتیموس پرایم میشنویم؛ به ویژه داستانش را میتوانید در کمیکهای «تبدیلشوندگان» پیدا کنید؛ اما «تبدیلشوندگان یک» اولین فیلمی است که در این گذشته عمیق میشود و آن را پروبال میدهد. مگاترون حتی بیشتر از آپتیموس پرایم در «تبدیلشوندگان یک» میدرخشد؛ اصلا ستارهی فیلم، مگاترون است که برایان تایری هنری هم با هنرمندی خود برایش کم نگذاشته است. اگر با اقتباسهای پیشین «تبدیلشوندگان» آشنا باشید، میدانید که مگاترون سالها در حد یک شرور کلیشهای باقی مانده بود و در کارتون و فیلمهای تبدیلشوندگان همواره یک شخصیت شرور تکبعدی قدرتطلب بوده که هدف را بر وسیله ارجحیت میدهد؛ اما او بالاخره در «تبدیلشوندگان یک» فرصت پیدا میکند تا خودی نشان دهد.
در «تبدیلشوندگان یک» آغاز کار او را تحت نام متفاوتی، یعنی دی۱۶ میبینید؛ یک ترنسفورمر مقرراتی که اعتقاد شدیدی به پروتکلها دارد، پرایمها، به ویژه مگاترونوس، را الگوی خود قرار داده و آنها را میستاید. فیلم از همان آغاز کار و وقتی که دی۱۶ برای یک استیکر مگاترونوس سرودست میشکند این موضوع را به روشنی نشان میدهد. با خیانت سنتینل پرایم، دی۱۶ به خودش قول میدهد که دیگر گول هیچ پرایمی را نخورد، از هیچکس قهرمان نسازد و از تمام کسانی که به سایبرترون خیانت کردند انتقام بگیرد. این حد از شخصیتپردازی برای مگاترون تاکنون سابقه ندارد. با اغماض این قضیه برای آپتیموس پرایم هم صدق میکند. با اینکه آپتیموس پرایم نمیتواند چیزی جز نماد خیر و عدالت مطلق باشد. ولی اینکه از اوراین پکس، جوان خام و سرکشی که دنبال نجات دادن دنیاست، شروع کرده و به آن رهبری که میشناسیم در آخر فیلم میرسد، روند رشد شخصیتی او را نشان میدهد. با کاراکتر پکس/آپتیموس پرایم قیامکنندهی سابق، حالا به قانون تازه تبدیل میشود. در مقابل، دی۱۶ کسی است که شدیدا به پروتکلها اعتقاد دارد؛ اما تا آخر داستان کاملا آنها را زیر پا میگذارد و دیگر خدا را بنده نیست؛ چه رسد به یک پرایم دیگر که معلوم نیست چه حکومتی را بر آیاکان تحمیل خواهد کرد.
اما این کار سادهای نخواهد بود. در صحنهای که مبارزهای بین پکس و دی۱۶ شکل میگیرد، میتوانید ببینید که دی۱۶ علت مخالفتهای دوستش را نمیفهمد. با اینکه میخواهد او را نجات دهد، اما آرمانی در ذهن دارد که از هر دوستی و پیوندی بالاتر است. برای همین حاضر میشود در لحظهی آخر با کنار گذاشتن انگیزههای شخصی، بهترین دوستش را فدای ایدئولوژیاش کند؛ ایدئولوژی که بر نجات آیاکان از شر پرایمها مبتنی است. وقتی پکس با دریافت ماتریس در قالب یک پرایم دیگر برمیگردد، دی۱۶ طاقت نمیآورد جلوی رهبری دیگر سر خم کند. اما هنوز به آن میزان از قدرتی هم نرسیده که بتواند دستتنها از پس آپتیموس پرایم و هوادارانش بربیاید؛ در نتیجه، بیهیاهو شهر را ترک میکند تا در موقع مناسب به حکومت پرایم پایان دهد. وقتی از این زاویه به داستان مگاترون نگاه کنید، دیگر او از یک شرور کلیشهای که میخواهد برای رسیدن به قدرت همه را بکشد، به یک قهرمان با ایدئولوژی خاص خودش تبدیل میشود که اتفاقا حرفها و دغدغههایش از وعدههایی که آپتیموس پرایم میدهد، منطقیتر به نظر میرسند.
بسیاری از اقتباسهای پیشین بیش از آنکه به کیستی و چیستی کاراکترها، شکلگیری سایبرترون و وضعیت آن پیش از جنگهای طولانی گروههای متخاصم بپردازند، اکشن ماجرا را در اولویت قرار میدهند که باعث شده بود جهان «تبدیلشوندگان» ناپخته و کودکانه به نظر برسد. برای همین اگر از طرفداران «تبدیلشوندگان» بپرسید، هنوز به پای فیلم ۱۹۸۶ قسم میخورند و در مقابل، اقتباسهای لایواکشن را نادیده میگیرند. این بار، با اینکه مایکل بی همچنان به عنوان تهیهکننده روی پروژه حضور داشته، داستان هم به اندازهی اکشن اهمیت یافته و جهان «تبدیلشوندگان» را غنیتر میکند. با بسترسازی تازه برای کاراکترهایی مثل مگاترون و آپتیموس پرایم حتی فیلمهای قبلی هم سود میبرند؛ چون حالا میتوانید برگردید و با نگاه تازهای به این کاراکترها نگاه کنید؛ خلاف فیلمی مثل «بیگانه: رومولوس» (Alien: Romulus) که خواسته شیرینیها و نوستالژیهای فیلمهای سابق را تکرار کرده و به هوای همان نوستالژی مغز طرفداران را قلقلک دهد.
البته «تبدیلشوندگان یک» هم به نوستالژی سر میزند؛ اما تمام هویت خود را براساس آن تنظیم نکرده است. در وهلهی اول، «تبدیلشوندگان یک» حاشیه نمیرود. در فیلمی که میخواهد دربارهی پیدایش جهان «تبدیلشوندگان» و کاراکترهای متعدد آن صحبت کند، فرصت حاشیه رفتن هم ندارد. «تبدیلشوندگان یک» مثل فیلمهای مایکل بی پر نشده از شخصیتهای گوناگون که تا آخر فیلم ناماشان هم در ذهن آدم نمیماند. در عوض، یک گروه اصلی وجود دارد و یکسری شخصیتهای فرعی که گاه سروکلهاشان پیدا میشود و اگر طرفدار «تبدیلشوندگان» باشید، به چشمتان آشنا میآیند. اما فیلم، بیش از حد روی آنها مانور نمیدهد؛ بلکه با تمرکز بر آپتیموس پرایم و مگاترون، سریع از شخصیتهای فرعی میگذرد؛ مثل کرومیا که برندهی مسابقهی آیاکان۵۰۰۰ شد و تنها چند ثانیه او را دیدیم.
در کل، «تبدیلشوندگان یک» فیلمنامهی درستی دارد؛ فیلمنامهای که قبلا استاندارد محسوب میشد و حالا غنیمت. چون با «تبدیلشوندگان» با یک جهان جزئی و چندلایهی درست و درمان طرفیم، فیلم از همان ثانیههای آغازین سراغ معرفی بیننده به این دنیا، تاریخ و قوانیناش میرود و از سیارهی سایبرترون و آیاکان و پرایمها همه را به ما میشناساند؛ اما آن را در نه خارج از داستان و زورکی، که در قالب خلاقانهتری بیان میکند. در همان دقایق اولیه پکس را میبینیم که برای بار چندم سراغ آرشیو رفته و یکی از فیلمهای آرشیو را میبیند که دربارهی تاریخ سایبرترون توضیح میدهد. اما صحنه بدون منطق فیلمنامهای نیست و حتی جملهای را بدون پیشرفت داستانی و شخصیتی هدر نمیدهد؛ مثلا در همین صحنه خود پکس اعتراض میکند که چرا تمام اسطورههای ماتریس سر جای مشخصی (گم شدن ماتریس رهبری و تمام شدن انرژان) قطع میشوند و ما از همینجا میفهمیم که کاسهای زیر نیمکاسه است. همین صحنهی کوتاه که تمام نکات مهم جهان «تبدیلشوندگان» را برای تازهواردان به این دنیا مطرح میکند، در عین حال، سوالاتی در سرمان میاندازد؛ اینکه چه کسی عمدا در آرشیوها دست برده؟ چرا کسی باید مدارک مربوط به ماتریس را از بین ببرد، یا سوال مهمتر اینکه چه کسی از پنهان کردن حقیقت سود میبرد؟ این صحنه حتی ویژگیهایی از کاراکتر پکس را برایمان آشکار میکند؛ مثل اینکه پکس هنوز آن آپتیموس پرایمی نیست که به او عادت داریم، بلکه با قانونشکنی سراغ آرشیوها آمده، اینکه فرد ماجراجو و جاهطلبی است که رویای نجات سایبرترون را در سر دارد و کمی جلوتر و با افتادن مأمورها دنبالش، اینکه در سینهاش چرخدندهای نیست که بتواند با آن تغییر شکل دهد.
فیلمنامه جریان سریعی دارد؛ اما هیچوقت احساس نمیکنید از داستان عقب افتادهاید. دیالوگها کافی، بهموقع و بادلیل هستند؛ هم اکسپوزیشن وجود دارد و هم جوک اما هر کدام سر جای خودش قرار گرفته است. جالب اینجاست که با وجود روند تند فیلم، حتی کودکان هم میتوانند داستان آن را دنبال کرده و از ماجرا سردربیاورند. درواقع، فیلم هم برای کودکان است هم بزرگسالان، هم آشنایان به دنیای «تبدیلشوندگان» و هم تازهواردها و این دستاوردی است که هرکسی از پساش برنمیآید. اما شاید مهمترین نکتهای که تماشای «تبدیلشوندگان یک» را برای هر کسی جذاب میکند، مفاهیم جهانشمولی باشد که فیلم از آن حرف میزند. با اینکه این جهان تماما اصطلاحات و قوانین خاص خودش را دارد، اما همچنان خیر و شر به همان معنا که میشناسیم در آن پابرجاست. امیدها و آرزوهای آپتیموس پرایم، انگیزههای مگاترون، همه برایمان ملموس هستند.
پیش از آنکه فیلم بیاید، یک نگرانی بزرگ بین طرفداران وجود داشت؛ اینکه «تبدیلشوندگان» بدون کاراکترهای انسانی پتانسیل آن را نداشته باشد که داستانی جدی و تأثیرگذار تعریف کند. «تبدیلشوندگان یک» با اینکه دربارهی رباتهاست، اما میتواند عمیقترین احساسات و مفاهیم انسانی را به تصویر بکشد. حتی لازم نیست راه دور برویم؛ همین فیلم تازهی «ربات وحشی» (The Wild Robot) را در نظر بگیرید که با داستان مادر-فرزندی خود بر بیننده تأثیر میگذارد. مثالهای زیادی از این دست وجود دارد و «تبدیلشوندگان یک» هم یک نمونهی دیگر از آنها که موفق میشود این تصور را شکسته و ثابت کند حتی رباتها و ماشینها هم میتوانند همدردی و همدلی بینندگان را برانگیزانند. وقتی پای مفاهیم جهانشمولی مثل دوستی، اعتماد، عدالت به میان میآید، فرقی ندارد که دوستی بین یک ربات و همراه انسانیاش (یا در «ربات وحشی» حیوانی) باشد، یا یک ترنسفورمر با همنوع خودش.
داستان معدنچیان وقتی برای اولین بار یکی از خودشان را میبینند که در مسابقه شرکت کرده و چنان شگفتزده و امیدوار میشوند، داستان سایبرترون و ته کشیدن ذخیرهی انرژان ساکنان آیاکان، اینها چندی از تأثیرگذارترین بخشهای فیلم هستند. در آغاز فیلم میبینیم که هر معدنچی چه زحمتی پای استخراج انرژان میکشد، هر ترنسفورمر جانش را کف دستش میگذارد و به معادنی میرود که هر لحظه امکان فروریختن آن وجود دارد، اما سنتینل پرایم حاصل زحمات آنها را به راحتی کف دست کوئتسانها میگذارد؛ این رقابتهای طبقاتی، اینکه یک اکثریت کارگر وجود دارد که با امیدهای واهی و یک رهبر دروغگو که هر روز کارگران خود را برای اهداف خودخواهانهاش به کار میگمارد، اینها همه از موضوعات جدیتری هستند که «تبدیلشوندگان یک» بر آن دست میگذارد. اما حتی اگر به خاطر ایدههای سنگینتر سراغ این انیمیشن نیامده باشید، «تبدیلشوندگان یک» باز هم شما را دست خالی نمیگذارد. به جرئت میگویم این انیمیشن یکی از بهترین فیلمهای چندوقت اخیر از نظر بصری است.
با زیبایی بصری «تبدیلشوندگان یک» بیش از همیشه به آیندهی انیمیشنسازی امیدوار شدم. «تبدیلشوندگان یک» نشان میدهد با وجود تمام پیشرفتهای فنی، هنوز میتوان ایدههای نو به میدان آورد. این فیلم از نظر بصری مهر و امضای خودش را دارد و کافی است یک نمای آن را ببینید بفهمید تا از استایل گرافیکیاش پی ببرید که از «تبدیلشوندگان یک» آمده است. این استایل گرافیکی همچنین در تمام فیلم جریان هماهنگ خود را حفظ میکند که به ثبات دیدگاه هنری هم بازمیگردد. با اینکه در «تبدیلشوندگان یک» با محیطهای مختلفی با ویژگیهای خاص هر کدام سروکار داریم، تمام این محیطها همچنان به یک جهان واحد تعلق دارند؛ برای مثال، فیلم از آیاکان آغاز میشود؛ یک شهر آیندهنگرانهی رباتیک با قطارهای و ماشینهایی که جلوی پایشان ریل سبز میشود. فیلم روی سطح سیاره ادامه پیدا میکند؛ جایی که المانهای طبیعی در آن برجستهتر هستند و برای اولین بار در فیلم (و حتی اولین بار برای خود کاراکترها)، تپهها، غارها، درختان و پوشش گیاهی میبینیم. با اینکه ترنسفورمرها با ظاهر رباتی خود از جهان پیرامونشان جدا میشوند، همچنان هماهنگی بین دو دنیا از نظر دیدگاه هنری وجودی دارد. همین قضیه و قابهای زیبای «تبدیلشوندگان یک» نشان میدهد کانسپت آرتهای خوبی پشت فیلم بوده است؛ چیزی که برای خیلی از فیلمهای پرفروش امروزی هم صدق نمیکند. با همین فرمان، نورپردازی و رنگپردازی هر صحنه هم به قدری زیباست که روح آدم را جلا میدهد.
مدلهای سهبعدی ترنسفورمرها عالی هستند؛ مخصوصا با هر فاز جدید و تغییر شکل، میتوان به راحتی پیشرفت شخصیتی را همگام با پیشرفت ظاهر تشخیص داد؛ تا این حد که انگار در هر مرحله جنس فلز ترنسفورمرها هم بهتر میشود. بافت مدلها حتی در بخشهای مختلف بدن ترنسفورمرها متفاوت است و هر بافت، نور و رنگ را به شکل متفاوتی بازتاب میدهند. دیدن طراحی نهایی مگاترون و آپتیموس پرایم هم که جای خود دارد. ظاهر ترنسفورمرها با توجه به طراحیهای قدیمی به مرور محقق میشود که مخصوصا یادآور اسباببازیها و فیلم ۱۹۸۶ است. انیماتورها هم کارشان را به نحو احسن انجام دادهاند. از ترنسفورمرها بگیر تا کوئنتسانها، همه منطق مکانیکی درستی دارند و انیمیشن آنها از یک سمت بوم نمیافتد؛ انیمیشنها نه آنقدر خشک است که ازمدافتاده و تصنعی باشند، نه آنقدر نرم که انگار آدمی لباس ربات به تن کرده است. در مقابل، چشمها و انیمیشن آنها با ظرافت و پرجزئیاتتر از همیشه هستند. این یکی از نقاط ضعف اصلی اقتباسهای سابق از «تبدیلشوندگان» بود که امکان ارتباط با کاراکترها را دشوار میکرد. ترنسفورمرهای «تبدیلشوندگان یک» اما میتوانند احساسات زیادی در بیننده برانگیزانند و این یک جنبهاش به خاطر همین احساساتی است که از چشمهای کاراکترها مخابره میشود.
کارگردان «تبدیلشوندگان یک» جاش کولی، کارگردان «داستان اسباببازی ۴» و از نویسندگان اصلی پیکسار است که توانسته این جنبههای احساسی و شوخیها به سبک پیکسار را به «تبدیلشوندگان یک» بیاورد و در عین حال، اکشن آن هم بیشتر و بهتر از هر فیلم پیکساری است که تاکنون دیدهاید. طراحی صحنههای مبارزه فوق العاده هستند و کارگردانیاشان از آن هم بهتر. دوربین به نحوی مرکز ثقل صحنه را پیدا و دنبال میکند که با وجود سرعت بالای فیلم، امکان ندارد که جریان آن را از دست بدهید. با اینکه صحنههای مبارزه گاه شلوغ میشوند و پارتکیل افکت (Particle Effect) هم همیشه به مقادیر بالا در کار است، اما مشکلی از نظر گم شدن مرکزیت اکشن وجود ندارد. حتی در سریعترین سکانسها، مثل مسابقهی آیاکان۵۰۰۰ که ترنسفورمرهای زیادی همزمان روی تصویر حضور دارند، باز به راحتی پکس و دی۱۶ از میان بقیه برجسته میشوند.
موسیقی متن «تبدیلشوندگان یک» کار برایان تایلر بوده که در کارنامهاش چندتایی فیلم در سری «سریع و خشن»، «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age of Ultron) و حتی «فیلم برادران سوپر ماریو» (The Super Mario Bros. Movie) هم دیده میشود که به شما ذهنیتی از کلیت کار تایلر میدهد. موسیقی متن «تبدیلشوندگان یک» انقلابی در صنعت موسیقی نیست، اما استانداردها را رعایت و به درستی احساسات هر صحنه را تشدید میکند. به جز موسیقی اما جلوههای صوتی فیلم برای من برجسته میشوند. برای فیلمی که کاراکترهایش ربات هستند، کوچکترین حرکات، از راه رفتن تا دست زدن به اشیای دیگر همه باید صدای مخصوص خودشان را داشته باشند و «تبدیلشوندگان یک» جلوههای صوتی محشری دارد! شاید فکر کنید زیادی قضیه را بزرگ میکنم؛ اما اگر برگردید و یک سکانس فیلم را بدون این جلوههای صوتی ببینید، متوجه میشوید که درآوردن این صداهای بهخصوص و جزئی اصلا کار راحتی نیست و چقدر حضورشان (و کیفیت حضورشان) به واقعی جلوه کردن هر صحنه کمک میکند.
اما یک نکتهی منفی در تمام فیلم وجود دارد که اتفاقا به صدا بیربط نیست، نکتهای که از همان اول فیلم به سرعت توی صورت آدم میخورد: منظورم صدای کریس همزورث است. لازم نیست حتی نگاهی به لیست بازیگران انداخته باشید تا به محض اینکه آپتیموس پرایم حرف میزند بفهمید دوبلورش کیست. مشکل قضیه اینجاست که از اول تا آخر فیلم احساس میکنید کریس همزورث حرف میزند و نه آپتیموس پرایم. لحن و لهجهی او هم اصلا به این کاراکتر نمیخورد. حتی وقتی کاراکترش از پکس به آپتیموس پرایم تبدیل میشود و لحن او هم تغییر میکند، تلاش همزورث برای قدرتمند و خردمند جلوه دادن کاراکتر کاملا مصنوعی است. البته که هیچکس جای پیتر کالن و فرانک ولکر را نمیگیرد؛ اما همزورث، هم صدا و هم اجرایش، به درد آپتیموس پرایم نمیخورد. این در حالی است که این مشکل حتی برای همکار ابرقهرمان خودش از دنیای مارول، یعنی اسکارلت جوهانسون، صدق نمیکند. با اینکه جوهانسون بهترین دوبلور دنیا نیست، اما بدتریناشان هم نیست و صدایش به خوبی روی کاراکتر الیتا مینشیند. سایر بازیگران هم کارشان را به نحو احسن انجام دادهاند. مخصوصا لارنس فیشبرن که نقش آلفا ترایون به او سپرده شده. آلفا ترایون یک پرایم کهنسال و شکسته اما با ارادهای قوی است و صدا و لحن او هم تداعیکنندهی این ویژگیها؛ اما هیچوقت از حد خارج نمیشود. مشخصا این حدود برای همزورث تعریفشده نبودهاند.
البته با اینکه سایر بازیگران کارشان در «تبدیلشوندگان یک» خوب است، اما افسوس میخورم که چرا نسبت به آدمهای حرفهای دوبله کملطفی میشود. هالیوود علاقهی ویژهای به استفاده از نامهای مشهور در قالب دوبلور دارد؛ مشخصا این نامهای بزرگ فقط محض جلب توجهات به فیلم آورده میشوند. اما وقتی دوبلورهای توانمندی وجود دارند که میتوانند نتیجهی چندین برابر بهتری تحویل دهند، این پرسش پیش میآید که استودیو کدام را ترجیح میدهد، کیفیت یا صرف جلب توجه. البته اگر تنها هدفشان این بوده که با این روش آدمهای بیشتری را پای فیلم بکشانند، باید بگویم که در آن هم شکست خوردهاند؛ چون تیم مارکتینگ «تبدیلشوندگان یک» هرچه تمام سازندگان فیلم رشته بودند پنبه کرد.
تبلیغات «تبدیلشوندگان یک» به ضرر فیلم عمل کردند
هر چه فیلمی مثل «لنگدراز» (Longlegs) تمام بودجهی خود را صرف تبلیغات کرد و حسابی هم نتیجه گرفت، «تبدیلشوندگان یک» برای کمپین تبلیغاتی به مسیر کاملا اشتباهی رفت. در وهلهی اول اصلا عدهی زیادی نمیدانستند چهرههایی مثل همزورث، جوهانسن، لارنس فیشبرن یا جان هم (Jon Hamm) در فیلم حضور دارند؛ دوم اینکه برای آن عدهی دیگر که طرفداران چندین و چندسالهی این فرنچایز هستند، هیچ فرقی نداشت که پشت کاراکترهای محبوبشان چه بازیگر معروفی است، تا وقتی که کارش را درست انجام بدهد. مشکل اما از تریلرها شروع شد. نمیخواهم کسی را مقصر کنم، ولی این یکی از هزاران نتیجهی غلبهی مارول بر سینما است؛ مشخصا منظورم تدوینی است که بر مزهپرانی کاراکترها، بیشتر از زمینهچینیها و داستانپردازیها تمرکز میکند و تریلرهای «تبدیلشوندگان یک» هم قربانی این سبک تدوین شدهاند. خوشبختانه، در خود فیلم خیلی خبری از این شیوه نیست و براساس منطق مارول، هر سه جمله یکی جوک نمیگوید؛ بلکه جوکهای گهگاهی، که اغلب از سمت بامبلبی هستند، به جو فیلم تنوع میدهند.
اما کمپین تبلیغاتی «تبدیلشوندگان یک» انگار تمام تمرکز خود را روی جذب مخاطبان کودک قرار داده بودند؛ اگر پیش از آمدن فیلم تیزر یا تریلری از آن دیده باشید، میدانید که این تیزرها به شکلی تدوین شدهاند که انگار «تبدیلشوندگان یک» فیلمی کاملا کودکانه است، با تم کمدی و جوکهای سطحی و تمام مدت هم صحنههای شلوغ و جوکهای فیلم را نشان میدهند؛ در حالی که «تبدیلشوندگان یک» هم برای کودکان است و هم بزرگسالان و حتی برخی والدین از میزان خشونت آن برای بچههایشان نگران بودند.
علاوه بر این، پیش از انتشار فیلم صحبتهایی مبنی بر این وجود داشت که «تبدیلشوندگان یک» پیشدرآمدی برای فیلم ۲۰۱۸ «بامبلبی» (Bumblebee) خواهد بود؛ اما با آمدن تریلرها معلوم شد که بامبلبی خیلی کارهای نیست و داستان او را در مرکزیت قرار نمیدهد؛ به عبارت دیگر، با اینکه بامبلبی با نام اولیهی خود، یعنی بی۱۲۷ در فیلم داستان حضور دارد، «تبدیلشوندگان یک» پیشدرآمد مستقیمی بر فیلم ۲۰۱۸ محسوب نمیشود. در مقابل، همین تریلرها حتی نشان نمیدهند که داستان «تبدیلشوندگان یک» دربارهی روزهای اولیهی مگاترون و آپتیموس پرایم است و تازه این داستان از تمام اقتباسهای انیمیشنی سابق جدیتر و تاریکتر هم شده و آنطور که تریلرها القاء میکردند، جو تمام فیلم کمدی و سطحی نیست. طرفداران با دیدن تریلرها گمان کردند با یک فیلم به سبک دیزنی و پیکسار طرفاند که قرار است به سبک کلیشههای همیشگی فیلمهای کودکانه با یک پایانبندی خوشحال و قهرمانانه هم همه به خوبی و خوشی به منزل برسند؛ در حالی که فیلم با دشمنی دو دوست و آغاز جنگهای اتوبات و دسپتیکان تمام میشود.
- تمرکز بر شرور اصلی فرنچایز
- طراحی عالی صحنههای اکشن
- ثبات دیدگاه هنری در تمام طول فیلم
- بسط جهان و کاراکترهای «تبدیلشوندگان» و تأکید بر جنبههای عمیقتر و تاریکتر داستان
- اجرای ضعیف کریس همزورث
اینها موضوعاتی بود که حتی قدیمیترین طرفداران فرنچایز «تبدیلشوندگان» را از دیدن فیلم تازه منصرف کرد. اما هر کسی که این پیشداوریها را کنار گذاشته و فیلم را ببیند، به خودش لطف کرده و دست خالی از پایش بلند نمیشود. «تبدیلشوندگان یک» نه تنها بهترین اقتباس در فرنچایز «تبدیلشوندگان» است، بلکه یکی از بهترین فیلمهای ۲۰۲۴ هم هست. با این حال، باکس آفیس فیلم از ضرر مالی «تبدیلشوندگان یک» خبر میدهند. با وجود انیمیشنهای بسیار خوبی مثل «ربات وحشی» و «درون و بیرون ۲» که امسال داشتیم، حتی بعید به نظر برسد جایزهای به «تبدیلشوندگان یک» برسد. تا وقتی هم که آنطور که گیرمو دل تورو گفت، انیمیشنها به اندازهی فیلمهای سینمایی جدی گرفته نشوند، فیلمهای خوبی مثل «تبدیلشوندگان یک» محکوم به شکستاند. با این حال، دستاورد فیلم بر کسانی که آن را میبینند پوشیده نیست. «تبدیلشوندگان یک» اولین اقتباس انیمیشنی پس از نسخهی ۱۹۸۶ به حساب میآید که حق کاراکترها و دنیای «تبدیلشوندگان» را هم آنطور که شایستهی آناند ادا میکند. این یکی از معدود دفعاتی است که به پایانبندی باز فیلمی امیدوارم تا زمینهی بسط بیشتر داستان و دنیای خود را فراهم کند و شعلهی فرنچایزی را روشن نگه دارد که تا پیش از این فراموششده بود.
شناسنامه انیمیشن «تبدیلشوندگان یک» (Transformers One)
کارگردان: جاش کولی
نویسندگان: اندرو بارر، گابریل فراری
بازیگران: کریس همزورث، برایان تایری هنری، اسکارلت جوهانسون، کیگان-مایکل کی، لارنس فیشبرن، استیو بوشمی
محصول: ۲۰۲۴، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به انیمیشن: ۷.۸ از ۱۰
امتیاز انیمیشن در سایت راتن تومیتوز: ۸۹٪
خلاصه داستان: اوراین پکس و دوست صمیمیاش، دی۱۶، دو ربات ساکن آیاکان در سیارهی سایبرترون هستند که بدون چرخدندهی تبدیل به دنیا آمده و در نتیجه به کار در معدن محکوم شدهاند. اما پکس رویاهای بزرگتری در سر دارد. او میخواهد به رهبر آیاکان، سنتینل پرایم، کمک کند تا ماتریس رهبری را بیاید. سالها پیش ماتریس رهبری به خاطر حملهی کوئنتسانها از دست رفته و سنتینل پرایم با شجاعت از حملات آنها به شهر جلوگیری و تمام فرصتش را وقف یافتن این ماتریس کرده است. وقتی پکس و دی۱۶ به طور اتفاقی پیامی از آلفا ترایون دریافت میکنند که موقعیت احتمالی ماتریس را به آنها میگوید، ایندو به همراه دوستان خود، بی۱۲۷ و الیتا، برای اولین بار به سطح سیاره میروند. اما دست سرنوشت، برای هر کدام از این رباتها برنامههای خاص خودش را دارد. قدم گذاشتن به سطح سیاره آغاز ماجراجویی خطیری خواهد بود که دوستیها و وفاداریها را به بوتهی آزمایش میگذارد…
منبع: دیجیکالا مگ