چرا فیلمهای مجموعه «تبدیلشوندگان» دیگر محبوبیت سابق را ندارند؟
مدتها قبل، فیلمهای مجموعه سینمایی «تبدیلشوندگان» به فروش هنگفتی دست پیدا میکردند و محبوب دل مخاطبان بودند. حالا اما شرایط تغییر کرده و این پرسش برای بسیاری از ناظران ایجاد شده که مشکل کجاست و چه چیزی باعث شده آثار این مجموعه دیگر نتوانند بر فرهنگ عامه پادشاهی کنند؟
فیلمهای «تبدیلشوندگان» که به کارگردانی مایکل بی و با بهره مندی از ابزارهای آینده نگرانه ساخته میشوند، مانند رویاهایی هستند که به واقعیت تبدیل شدهاند. علت محبوبیت ناگهانی این فیلمها چه بود؟ آیا همهی ما روی این سیارهی خاکی منتظر ظهور فرنچایزی بودیم که شخصیتهایی مانند دوقلوها در آن به نمایش گذاشته شوند؟ آیا همهی ما از ساخت این فیلمها که توانستند به تخیلمان نفوذ و از آن برای سرگرم کردنمان استفاده کنند شگفتزده شدیم؟
- نظریهای درباره «تبدیلشوندگان ۷»؛ یونیکورن شخصیت شرور است
- رتبهبندی تمام فیلمهای «تبدیل شوندگان» (ترنسفورمرز) بر اساس IMDb
- چرا «تبدیلشوندگان» فیلم موفقی بود ولی دنبالههایش شکست خوردند؟
آیا اولین فیلم «تبدیل شوندگان» شخصیت آرکی را حذف کرد زیرا تشریح شخصیت یک ربات زن بسیار پیچیده بود اما ادرار کردن بامبل بی در فیلم سوالی را در ذهن مخاطبان به وجود نمیآورد؟ اینها همه سوالاتی هستند که مدتها در ذهن مخاطبان به وجود آمدهاند اما در کل ماهیت از هم گسیختهی این فیلمها، به ما نشان میدهد، فیلمهای «تبدیل شوندگان» در عمق وجود خود ویژگیهایی داشتند که معمولا در فیلمهایی با بودجههای کلان نمیتوان آنها را مشاهده کرد.
فیلمهای «تبدیل شوندگان» مایکل بی به هیچ وجه محصول تازه و چشمگیری نیستند، اما مانند آثار دورهی کلاسیک به نظر میرسند، مثلا شبیه به فیلمهای ساحلی دههی ۱۹۶۰ یا وسایل نقلیه ستارهای پاولی شور. اما دلایلی که سبب محبوبیت این مجموعه فیلمها شد فراتر از تماشای ماشینهای سریع و یا خانمهای زیبا بودند. بهعلاوه میتوان به دلایل زیادی اشاره کرد که باعث شدند این مجموعهی حماسی با دنبالهی «تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه» محبوبیت خود را از دست بدهد.
برای درک این موضوع که چرا «تبدیل شوندگان» توانست در ابتدا به عنوان یک فرنچایز، محبوبیت زیادی کسب کند، باید به یاد داشته باشید که اولین فیلم «تبدیل شوندگان» چه زمانی اکران گردید. مایکل بی در تابستان ۲۰۰۷ تلاش خود را برای ساخت مجموعه فرنچایز «تبدیل شوندگان» آغاز کرد. در آن زمان سومین فیلم فرنچایز «مرد عنکبوتی» در حال اکران بود، سینماها به شدت شلوغ بودند و دنبالههای جدید «هری پاتر» و «دزدان دریایی کارائیب» هم بر باکس آفیس تسلط پیدا کرده بودند.
فیلمهایی که از آنها نام میبریم دنبالههای پیش پا افتادهای نبودند بلکه فیلمهایی بودند که در زمان خودشان بر باکس آفیس پادشاهی کردند. اما «تبدیل شوندگان» فیلمی بود که توانست جلوههای بصری تازهای را ارائه کند، جلوههای بصری که برای بسیاری از مخاطبان تازگی داشتند.
بهعلاوه یکی دیگر از ویژگیهای خاصی که «تبدیل شوندگان» از آن بهرهمند بود ارتباط آن با فرهنگ عامه دههی ۱۹۸۰ است. درست همانند سریال «چیزهای عجیب» که توانسته به واسطهی ارتباط خود با دههی ۸۰ به سریالی موفق تبدیل شود، زیرا یادآوری چنین دورهی نوستالژیکی میتواند همان حال و هوا را در مخاطب زنده نماید.
در واقع در دههی ۲۰۰۰، بسیاری از افراد آرزو داشتند که فیلمی بتواند با سکانسها و صحنههای خود آنها را به گذشته ببرد. آستین پاورز در «عضو طلایی»، «استارسکی و هاچ» و «من افسانه هستم» تنها چند نمونه از فیلمهای بزرگ دههی ۲۰۰۰ بودند که با حال و هوای دههی ۱۹۷۰ و یا بر اساس منابع آن دوران ساخته شدند. علاوهبراین فیلم «تبدیل شوندگان» هم با پرداختن به دوران پس از دههی ۷۰ و حضور کاراکترهایی همچون اپتیموس پرایم و مگاترون، توانست همان جادوی نوستالژیک را برای مخاطبان به ارمغان بیاورد.
از منظری دیگر نمیتوان قهرمانان نمادین و دنیایی که در آن زندگی میکردند را هم نادیده گرفت. اولین «تبدیل شوندگان» روی یک جفت نوجوان به نامهای سام ویتویکی با بازی شیا لابوف و میکلا بانس با بازی مگان فاکس متمرکز بود که درگیر یک جنگ روباتیک میشوند. این دو در دنیایی زندگی میکردند که در آن موجودات مکانیکی عظیم با هم درگیر شده بودند، بنابراین قطعا حضور چنین شخصیتهایی همراه با موجودات مکانیکی غول پیکر میتوانست برای مخاطبان جالب باشد. در حالی که بسیاری از فیلمهای پرفروش دههی ۲۰۰۰، مانند «ارباب حلقهها» یا «هری پاتر»، در جهانهای خارقالعادهای که کاملا تخیلی بودند اتفاق میافتادند، فیلمهای «تبدیل شوندگان» میخواستند کشمکشهای زندگی روزمره را به یاد مردم بیاورند.
قطعا، در این رابطه بحثهای زیادی وجود دارد که کاراکترهای ویتویکی و بنز تا چه حد قابل باور و انسانی بودهاند. بهعلاوه، در نظر نگرفتن نقشهای مهمی برای اقلیتهای جامعه مانند دگرباشان یا رنگین پوستان به این معنی بود که «تبدیل شوندگان» تنها برای بخشی از مخاطبان واقع گرایانه بود و میخواست همانها را به سوی خود جذب کند. بنابراین میتوان استدلال کرد که این ویژگی یکی دیگر از ویژگیهایی بود که سبب تمایز «تبدیل شوندگان» از سایر فیلمهای زمان خود شد.
اما شاید مهمترین ویژگیای که سبب شد «تبدیل شوندگان» در بین مردم عادی ایالات متحده محبوب شود، پرداختن به جزئیات بسیار رایج فرهنگ پاپ آمریکای دههی ۲۰۰۰ بود. در حقیقت «تبدیل شوندگان» فقط بر روی نوجوانان یا رباتهای باحال تمرکز نکرد. بلکه در پس زمینهی آن داستان دیگری در جریان بود که به طور انحصاری به سربازان آمریکاییای میپرداخت که در تلاش بودند تا دوباره به خانه بازگردند. آنها در سر تا سر فیلم به عنوان قهرمان به تصویر کشیده میشوند و در نهایت ارتش بزرگی از سربازان و زنان برای کمک به توقف دسپشنها به دور هم جمع میگردند.
این داستان دقیقا با قدرت ارتش ایالات متحده پس از حادثهی ۱۱ سپتامبر مطابقت دارد و در عین حال، فرهنگ پاپ آمریکایی را همراه با آهنگهای کانتری، فیلمها، برنامههای تلویزیونی و تمام چیزهایی که سبب تقویت روحیهی سربازان میشدند در خود جای داده است. میهن پرستی بیحد و حصر، به طرز شگفت انگیزی، نقطهی کانونی بیشتر فیلمهای پرفروش تابستان دههی ۲۰۰۷ را تشکیل داده بود. مرد عنکبوتی در «مرد عنکبوتی ۳» در مقابل پرچم آمریکا فرود آمد، «هری پاتر و محفل ققنوس» هم تا حد زیادی بر همین داستانها متکی بود و «تبدیل شوندگان» فقط یک سری داستانهای پیش پا افتاده و مخاطب پسند را ارائه نکرد. بلکه این مفهوم عمیق را نیز مدنظر قرار داد. این فیلم رگهای از میهنپرستی را به نمایش گذاشت که دقیقا با تصویر ارتش ایالات متحده در دههی ۲۰۰۰ مطابقت داشت.
علاوه بر همه اینها، جنبهی دیگری از سری فیلمهای تبدیل شوندگان که شاید چندان مطلوب نباشد این است که آنها بینندگان جوانتر را به سمت خرید محصولات و اسباب بازیهای ساخته شده بر اساس این مجموعه سوق میدادند. هر چند شاید بینندگان بالغتر این موضوع را یک بحث کلیشهای بدانند و آن را رد کنند اما این امر برای مخاطبان جوانتر بیشتر صدق میکند. در حقیقت فیلم «تبدیل شوندگان» توانست بر روی بینندگان جوانتر خود تاثیر عمیقتری بگذارد و آنها را وادار کند تا برخی محصولات را خریداری نمایند. هر چند شاید به نوعی این فیلم، بزرگسالان را هم به سمت خرید رباتهای سخنگو سوق داد.
همهی این عناصر با هم ترکیب شدند تا دست اندرکاران فیلم مطمئن شوند که «تبدیل شوندگان» نه تنها میتواند یک موفقیت بزرگ به حساب بیابد، بلکه میتواند به فیلمی تبدیل گردد که بسیاری از مخاطبان با آن همزادپنداری میکنند. بنابراین همین ویژگیها باعث شد که فیلم اول بتواند موفقیت باکس آفیس دو دنبالهی بعدی آن، یعنی «تبدیل شوندگان: انتقام فالن» و «تیدیل شوندگان: نیمه تاریک ماه» را تضمین کند. هر چند نمیتوان موفقیت آنها را فقط به حضور رباتهای خودران و دسپشنها نسبت داد.
هر سه فیلم اول «تبدیل شوندگان» فراتر از عصر خود گام برداشتند و «نیمه تاریک ماه» در سراسر جهان به فروشی بیش از یک میلیارد دلار رسید. با توجه به چنین فروشی آن هم در دورهای که هیچ فیلمی نمیتوانست به چنین سطحی برسد، اینطور به نظر میآید که مجموعه فیلمهای «تبدیل شوندگان» تا ابد بر باکس آفیس پادشاهی خواهند کرد.
اما همانطور که در پرومتئوس گفته شد: یک پادشاه سلطنت میکند و بعد هم میمیرد. پس از اینکه «تبدیل شوندگان: عصر انقراض» در سال ۲۰۱۴ به فروشی معادل ۱.۱ میلیارد دلار در سراسر جهان رسید، دنبالهی بعدی یعنی «تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه» محصول سال ۲۰۱۷ تنها به فروشی معادل ۶۰۵.۴ میلیون دلار در سطح جهان دست یافت و این فرنچایز با افول ناگهانی شدیدی مواجه گردید. در نهایت مشخص شد که «آخرین شوالیه» بیش از ۱۰۰ میلیون دلار برای پارامونت پیکچرز ضرر به همراه داشته است و گویا روزهایی که این فرنچایز برای پارامونت همانند منبع درآمد بیپایانی بود دیگر به پایان رسید. اما چرا؟ چه اتفاقی افتاد که باعث شد مخاطبان از این فرنچایز دست بردارند و به سمت فیلمهای دیگر کشیده شوند؟
برای شروع باید گفت که نقش اول فیلمهای «تبدیل شوندگان» از عصر انقراض به بعد، کاد ییگار با نقش آفرینی مارک والبرگ بود. مارک که یک بزرگسال میانسال است، به هیچ وجه در محدودهی سنی هدف فیلمهای «تبدیل شوندگان» قرار نداشت و از نظر سنی با دیگر قهرمانان فیلمهای پرفروش قبلی به شدت متفاوت بود.
شخصیتهای جوانتر، مانند دختر ییگار یا یتیمی که ایزابل مرسد در فیلم آخرین شوالیه به ایفای نقشش پرداخته بود، تنها در یک سکانس بر روی پرده ظاهر شدند و نقش برجستهای را در این فیلم بازی نکردند. بنابراین تعجبی ندارد که این مجموعه سقوط ناگهانی را تجربه کرد زیرا در ابتدا هدف فرنچایز جذب نوجوانان به سمت فیلم بود اما گویا این فرنچایز در دنبالهها هدف خود را گم کرد. بنابراین وقتی فیلمی با محوریت بامبل بی ساخته شد مجددا مخاطبان از آن استقبال کردند زیرا آنها به دنبال داستانهای نوجوان پسند بودند.
بهعلاوه در سال ۲۰۱۷، دیگر فرهنگ عامه به دنبال داستانهایی نبود که مردم را به دههی ۱۹۸۰ ببرد. زمانی که «آخرین شوالیه» وارد سینماها شد، سریال «چیزهای عجیب» پیشتر به نمایش در آمده بود و حتی اولین فیلم «آن»، هم قبل از آن توانسته بود اکران شود. بنابراین وجود تمامی این فیلمها و سریالها باعث شد که مجموعهی «تبدیل شوندگان» تنها فرنچایزی نباشد که به دههی ۱۹۸۰ میپردازد و لذا مردم گزینههای دیگری هم داشتند که میتوانستند به تماشای آنها بنشینند.
علاوهبراین از منظری دیگر باید گفت که «آخرین شوالیه» باعث تغییر شگرفی در تم این فرنچایز شد و سبب گردید که طرفداران فرنچایز تبدیل شوندگان با آن غریبه شوند. این فیلم در درجی اول بر بیان داستانهایی در رابطه با یک جامعهی مخفی از انسانها متمرکز شده بود که برای مدت طولانی با تبدیل شوندگان همکاری میکردند. بیشتر تماشاگران سینما میتوانستند در این سری فیلمها خیلی چیزها را نادیده بگیرند، اما کاهش صحنههای اکشن و کنار گذاشته شدن کاراکترهای نوجوان پسند چیزهایی بودند که نمیشد از آنها چشم پوشی کرد.
در حقیقت تا زمانی که فیلم «آخرین شوالیه» اکران شد، بیشتر عناصر متمایز و نمادین فرنچایز «تبدیل شوندگان» مورد بهره برداری قرار گرفته بودند. بهعلاوه دنبالههای قبلی از چهرههای نمادینی مانند گریملاک، سوندویو، آرکی و دیگر چهرههای معروف «تبدیل شوندگان» استفاده کرده بودند تا بتوانند بینندگان را به سمت خود جذب نمایند، بنابراین دیگر کاراکتری باقی نمانده بود که بتوان به واسطهی او مخاطبان را جذب فرنچایز کرد.
در حقیقت متمایزترین کاراکتر «آخرین شوالیه»، یونی کورن بود، اما کاراکتر او نتوانست در این فیلم چندان مخاطب پسند شود و با استقبال تماشاگران مواجه نشد. در حالی که دنیای سینمایی مارول مدام در حال معرفی شخصیتهای جدید است و به همین طریق مخاطبان همیشگیاش را وفادار نگاه میدارد و مخاطبان جدید را هم به سوی خود جذب میکند، آخرین شوالیه نتوانست شخصیتهای نمادین جدیدی را به فرنچایز «تبدیل شوندگان» اضافه کند و لذا از قافله جا ماند.
اما شاید بزرگترین تغییری که در فرنچایز «تبدیل شوندگان» رخ داد این بود که آنچه در سال ۲۰۰۷ تازه و نوین به حساب میآمد در سال ۲۰۱۷ دیگر قدیمی و از مد افتاده شده بود. در حقیقت «تبدیل شوندگان» دیگر عمر خود را کرده و بهترین روزهایش را در همین دوره پشت سر نهاده است. در تابستان ۲۰۱۷، «آخرین شوالیه» پنجمین دنبالهی «تبدیل شوندگان» بود که پس از اولین فیلم انفرادی «زن شگفت انگیز» و تنها چند هفته قبل از درام تاریخی دانکرک وارد سینماها شد.
نمیتوان استدلال کرد که در آن سال تمام دنبالهها با استقبال مواجه نشدند زیرا ششمین فیلم مرد عنکبوتی در همان سال بیش از ۸۰۰ میلیون دلار در ماه جون فروش کرد. لذا موفقیت این فیلم و بسیاری از فیلمهای دیگر به وضوح نشان داد که حماسهی «تبدیل شوندگان» تا چه حد منسوخ شده و پس از ۱۰ سال به جرات میتوان گفت، آخرین شوالیه منعکس کنندهی فرنچایزی است که مدتها قبل به یک خاطره تبدیل شده است.
البته، با توجه به تمایل هالیوود به کسب درآمد از تمام فرنچایزهای موجود آن هم تا زمانی که ممکن باشد، نباید تعجب کرد که پارامونت پیکچرز از حماسه تبدیل شوندگان دست بر نداشته است. از آنجا که اسپین آف «بامبل بی» در سال ۲۰۱۸ توانست با بودجهی بسیار کمتری نسبت به نسخههای قبلی، باکس آفیس را تکان دهد، قرار است فیلمهای «تبدیل شوندگان» با دنبالهی «تبدیل شوندگان: ظهور جانوران» در جون ۲۰۲۳ به میدان بازگردند.
فقط زمان نشان خواهد داد که آیا این دنباله میتواند فرنچایز را به مسیر اصلی خود بازگرداند و مجددا شکوه مالی سابق را به همراه داشته باشد یا خیر. با این حال، در حال حاضر، با توجه به آنچه که در قسمت بالا عنوان شد میتوان درک کرد که چرا مخاطبان ابتدا به سمت فرنچایز «تبدیل شوندگان» کشیده شدند و بعد آن را رها کردند.
منبع: collider
خیلی هم محبوبند ولی متاسفانه چند ساله که نسخه ی فیلمی جدیدی نداشتند
میخواستن خیلی خوبش کنن به حساب انقدر فانتزی و چیزای اضافه به فیلم دادن که دیگه جذابیتش از دست داد مثلا اون قسمت که مدال شوالیه رو میگرفت خیلی بی سر و ته بود