چرا «تبدیلشوندگان» فیلم موفقی بود ولی دنبالههایش شکست خوردند؟
با وجود اینکه مایکل بی بهعنوان یک کارگردان عجیب و غریب و غیرحرفهای در هالیوود شهرت یافته اما میتوان گفت که او فیلمساز بدی نیست. البته بخش قابل توجه کارنامه کاری او به ساخت بسیاری از آثار معروف کلاسیک، از جمله «صخره»، «پسران بد» و حتی «آرماگدون» بازمیگردد.
در واقع میتوان گفت که او توانسته بود در این ژانر به مهارت بالایی دست یابد و مهارت خود را به واسطه ساخت فیلمهایی مانند طنز تلخ «رنج و گنج»، داستانهای جنگی واقعی مانند «۱۳ ساعت: سربازان مخفی بنغازی» و «شش زیرزمینی»، به همگان نشان دهد. گرچه معمولا فیلمهای او هزینهبر هستند، اما تیمهای باورنکردنی در پشت صحنه مشغول به فعالیتاند و او با استفاده از تصویر و صدا دست به خلق آثار بدیعی میزند.
- قسمتهای جدیدی از ترنسفورمرز در حال ساخت است
- چرا فیلمهای مایکل بی همیشه بهترین و بدترین شرایط آمریکا را نشان میدهند؟
- ۱۹ دنباله و بازراهاندازی که مجموعه فیلم خود را با موفقیت احیا کردند
با این حال گویا تمامی شهرتی که بی در این ژانر برای خود کسب نموده بود به لطف فرنچایز «تبدیل شوندگان» نابود شد. این فیلم دنبالهدار از داستان مضحکی بهره میبرد، لذا نتوانست توجه مخاطبان را آنطور که باید و شاید جلب کند. در حقیقت، مایکل بی در اینجا مسیر نادرستی را انتخاب کرد و فیلمهایی را تولید نمود که هیچ کدام از سکانسهایشان چنگی به دل نمیزد.
در واقع به طور کلی، میتوان گفت مشکل فرنچایز تبدیل شوندگان این است که تمامی فیلمها از یک فرمول اصلی کپی شدهاند، لذا به نظر میرسد که همه آنها همان داستان خستهکنندهای را روایت میکنند که در آن اتوبوتها به همکاری با دولت و انسانها میپردازند و دیسپتیکانها هم به دشمنان آنها و انسانها تبدیل میشوند. بارها و بارها مخاطبین این موضوع را عنوان نمودند که تمامی دنبالههای این فیلم شبیه به هم هستند اما ۱۵ سال پیش همه چیز فرق میکرد.
اولین فیلم تبدیل شوندگان که در سال ۲۰۰۷ توسط مایکل بی ساخته شد، آنچنان فیلم چشمگیری نبود. رشتههای داستانی از هم گسیخته بودند و فیلم، مملو از داستانهای کلیشهای و دیالوگهای مضحک بود. با این حال، این فیلم تنها از یک ویژگی منحصربهفرد بهره میبرد؛ ویژگی که دنبالههای بعدی فاقد آن بودند و آن این بود که این فیلم برای مخاطبان تازگی داشت. بنابراین وقتی صحبت از بدترین فیلمها به میان میآید، بهتر است به فرنچایز تبدیل شوندگان اشاره نکنیم، بلکه از دنبالههای آن صحبت کنیم.
اولین نکتهای که سبب تمایز تبدیل شوندگان از دنبالههایش میشود این است که این فیلم یک قهرمان واقعی دوستداشتنی را به مخاطبان معرفی میکند که دلیل خوبی برای برقراری ارتباط با بیگانگان روباتیک دارد. سم ویتویکی (با بازی شایا لباف) شخصیت پیچیدهای دارد، اما در کل نوجوانی است که درک کاراکترش میتواند برای مخاطب آسان باشد. سم کمی بد دهن است، اما بداخلاق نیست. گویا پیشینه او نیز جدش، کاپیتان ویتویکی را به ظهور تبدیل تبدیل شوندگان در زمین مرتبط میکند، اما مهمتر از همه رابطه او با بامبلبی است که حال و هوای فیلم «پسری با سگش» را برای مخاطب زنده میکند و شاید این همان چیزی است که تهیهکننده فیلم، استیون اسپیلبرگ را به سمت این پروژه جذب کرد.
این موضوع اساسا در سایر دنبالهها نادیده گرفته شده است. «تبدیل شوندگان: انتقام فالن» سم را به شکل یکی از دیوانههای بیمغز موجود در داستانهای کمیک نشان میدهد و «تبدیل شوندگان: نیمه تاریک ماه» سرنوشت فرضی عجیب و غریبی را به او تحمیل میکند که برای یک شخصیت تثبیت شده که همه با او آشنایی دارند مضحک به نظر میرسد. فیلمهای بعدی با نقشآفرینی مضحک مارک والبرگ در نقش پدر بوستون که ساکن تگزاس است و جزء مخترعین نابغه به شمار میآید، بدتر از دنبالههای قبلی عمل میکنند. در واقع اولین فیلم تبدیل شوندگان اگر هیچ نقطه عطفی نداشت لااقل سرگرم کننده بود. البته اگر بخواهیم تمام جوانب مثبت فیلم تبدیل شوندگان را ذکر کنیم، قطعا تصویری که مایکل بی از زنان ارائه میکند یکی از آنها نیست، اما رابطه سم و میکالیا حداقل در قسمت اول، اندکی صمیمانه بود.
در این سری فیلمها نقش بازیگران مکمل بسیار ساده و اندک است و همین موضوع در تمامی دنبالهها به وضوح به چشم میخورد کما اینکه بازیگران بزرگی نظیر استنلی توچی و فرانسیس مک دورمند بدون هیچ نقش مشخصی در دنبالههای بعدی وارد فیلم شدند. داستان نظامی دنبالهها هم کاملا تکراری است. کاپیتان تکاور ارتش، به نام ویلیام لنوکس با نقشآفرینی جاش دوهامل، همواره به اطلاع از مخاطرات موجود کمک میکند. روند داستان هم فوقالعاده کسل کننده است و مدام به تاریخچه تبدیل شوندگان بر روی زمین اشاره دارد. داستان این دنبالهها به هیچ وجه پیچیده نیست و فقط میخواهد شتاب و فراز و نشیبهایش را برای چیزی در حدود دو الی سه ساعت حفظ کند.
یکی از انتقادات مکرری که به این فرنچایز وارد شده این است که معمولا بهندرت به خود «تبدیل شوندگان» پرداخته میشود و داستان فیلمها بیشتر بر روی کاراکترهای انسانی متمرکز است که چندان چنگی به دل نمیزنند. در واقع بهتر است اینطور بگوییم که دنبالههای تبدیل شوندگان چیزی بیشتر از چند ویژگی کاملا مشخص ندارند، اما همین فیلم با ویژگیهای مضحکش در اولین نمایش خود توانست توجه مخاطبین را جلب کند. البته داینامیک قابل توجهی در فیلم وجود داشت. سم ارتباط شخصی منحصربهفردی را با بامبلبی بر قرار نموده بود و بامبلبی میخواست خودش را در گروه ثابت کند و آپتیموس پرایم در تلاش بود تا خانهای برای افرادش پیدا کند. گرچه با ادامه یافتن این فرنچایز، دستاندرکاران فیلم میتوانستند شخصیت این کاراکترها را توسعه دهند اما این اتفاق هرگز نیفتاد.
نکته کلیدی دیگر این است که تبدیل شوندگان برای مخاطبان معمولی سینما قابلهضمتر است. این بدان دلیل است که آنها دانش اسطورهشناسی خاصی ندارند و فیلم را خیلی ساده میگیرند. آنها فقط قدرت تبدیل شوندگان را میبینند، همین. دنبالههای این فیلم تلاش نمودند تا همه چیز از اهرام مصر گرفته تا وینستون چرچیل یا فرود آپولو ۱۱ را بررسی کند و تا میتوانند سکانسهای اکشن بیشتر و بیشتری خلق نمایند. در واقع این رباتها اسباببازیهایی بیش نیستند و درست است که مایکل بی در خلق آثار اکشن به مهارت خاصی دست یافته است اما نتوانست داستانی جهانی همانند «ارباب حلقهها» را خلق نماید.
در حقیقت اولین فیلم از این فرنچایز اکشن بسیار شگفتانگیز بود و در حالی که دوربین لرزانی که سکانسها را ثبت میکرد در پایان فیلم اندکی حالت تهوع را در مخاطبان به وجود میآورد، میتوان گفت استفاده از آن برای فیلم اول چندان بد نبود. همچنین گنجاندن کاراکتر بامبلی بهعنوان ربات مخصوص سم، خلاقیت سرگرمکنندهای بود که تیم مایکل بی از خود بروز داده و باعث جذابتر شدن فیلم شده بود.
بنابراین در کل میتوان گفت که فرنچایز تبدیل شوندگان به هیچ وجه یک فیلم کامل و مخاطب پسند نبود و با وجود فیلمهای اکشنی مانند صخره و پسران بد، لکه ننگی در کارنامه کاری مایکل بی به حساب میآید و در کل این فیلم با دنبالههای نه چندان دلچسبش توانسته شهرت مایکل بی را کاملا زیر سؤال ببرد. چرا که با اینکه فیلم اول توانسته بود داستانی سرگرمکننده را به مخاطب ارائه کند که جای پیشرفت داشت اما متأسفانه دنبالههای بعدی نتوانستند همان مسیر را دنبال کنند، لذا میتوان گفت که تنها فیلم اول یعنی «تبدیل شوندگان» محصول سال ۲۰۰۷ توانست در این فرنچایز خوش بدرخشد.
منبع: collider