۸ فیلم مشهوری که تحت تاثیر انیمهها ساخته شدهاند
جریان ساخت انیمه تاثیر عظیمی بر سینمای جهان داشته است. در حالی که انیمیشنهای معمولی تقریبا اوایل قرن بیستم ظهور کردند، انیمه بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن به دو دلیل شکل گرفت: از یک سو انیمه ابزاری برای روایت داستانهای اصیل بود و از طرف دیگر مسیری بود جهت اصلاح وجههی بد ژاپن در جهان. شخصیتهای انیمهها شمایلی غربی داشتند، پوستی روشنتر و چشمانی درشتتر، مدل موهایشان هم به سلیقهی خالقانش بستگی داشت. موضوعات آنها هم معمولا دربارهی اتفاقات روز بود.
مانگاهای پیشروی اوسامو تزوکا طی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، همراه با محبوبیت گستردهی انیمیشنهای شرکت دیزنی در ژاپن، باعث شد انیمه هم فرصتی برای محبوبیت و خودنمایی داشته باشد. کمکم داستانها ماهیت تجربیتری به خود گرفتند و به سراغ گونههای دیگری چون فانتزی، علمی-تخیلی و تاریخی رفتند. به تدریج شرکتهای انیمهسازی چون توئی انیمیشن، توهو و استودیو جیبلی تاسیس شدند و ظرفیتهای این صنعت نوظهور را گسترش دادند.
با اینحال، ارتباط آثار غربی و شرقی همیشه یک طرفه نبوده است. نه تنها شرکتهای انیمیشنسازی غربی مثل پیکسار تحت تاثیر هنرمندان انیمهساز قرار داشتهاند، بلکه حتی خالقان تحسینبرانگیزترین فیلمهای بلاکباستر نسل ما هم همیشه مجذوب سبک قصهگویی منحصر بفرد انیمهها بودهاند. در این مقاله، هشت فیلمی فهرست شدهاند که از بسیاری جنبهها، تحت تاثیر انیمه قرار دارند.
۱. تلقین (Inception)
- کارگردان: کریستوفر نولان
- نویسنده: کریستوفر نولان
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، جوزف گوردن-لویت، کن واتانابه، ماریون کوتیارد، تام هاردی
- سال: ۲۰۱۰
در میان تمام کارگردانهای این فهرست، از نظر خیلیها شاید کریستوفر نولان آخرین گزینهای باشد که به سراغ الهامپذیری از انیمهها برود. این کارگردان که کارش را در سینمای مستقل بریتانیا شروع کرد، تا پیش از سال ۲۰۱۰ فیلمهایی واقعگرایانه میساخت. نگاه او همیشه خارج از چارچوب، ولی واقعگرایانه بود. اگرچه انیمههای زیادی هستند که به سراغ مضامین فلسفی میروند، خیلیهایشان خیلی خوب موفق میشوند این مضامین را در قالب یک اثر سرگرم کننده ارائه بدهند، مثلا «نئون جنسیس اونجلیون» داستان خود را در زیرلایهی نبرد رباتها پیش میبرد، یا «آکیرا» نبردهایی با قدرتهای فراانسانی ارائه میدهد.
ولی هیچیک از این انیمهها جذابیت خاصی برای نولان نداشتند. بعد از موفقیت گستردهی «شوالیهی تاریکی» در سال ۲۰۰۸، بالاخره به نولان اعتماد شد و بودجهی لازم برای ساخت «تلقین»، پروژهی رویایی او فراهم شد.
«تلقین» در اوایل دههی ۲۰۰۰ به عنوان یک داستان ترسناک ذهن نولان را مشغول کرده بود، ولی در نهایت به یک فیلم سرقت نامتعارف تبدیل شد، داستان یک سرویس مخفی که با فناوریهای پیشرفته، وارد خواب دیگران میشوند و دست به سرقت میزنند. در «تلقین» که لئوناردو دیکاپریو به عنوان بازیگر نقش اول بازی میکرد، نولان از سبک قصهگویی سنتی خود فاصله گرفت و به سراغ یک داستان ماوراءالطبیعه با صحنههای دیوانه کننده رفت.
این تغییر مسیر را تا حد زیادی باید مدیون «پاپریکا» (Paprika)، انیمهی سال ۲۰۰۶ ساتوشی کن دانست. همچون «تلقین»، «پاپریکا» هم داستان جامعهای را به تصویر میکشد که در آن به لطف یک دستگاه پیشرفته، امکان ورود به خواب دیگران وجود دارد. در آنجا هم مجرمان تلاش میکنند از این دستگاه به نفع خود استفاده کنند. مسلما «تلقین» کپی کاملی از «پاپریکا» نیست، ولی بعدا مقالهای در نشریهی امپایر منتشر شد که نشان میداد نولان در طول نگارش فیلمنامهی «تلقین»، بسیار تحت تاثیر این انیمهی استودیوی مدهاوس بوده است.
۲. ماتریکس (The Matrix)
- کارگردان: واچوفسکیها
- نویسنده: واچوفسکیها
- بازیگران: کیانو ریوز، لارنس فیشبرن، کری-ان ماس، هوگو ویوینگ
- سال: ۱۹۹۹
دههی ۱۹۹۰ را به نوعی میتوان پایان داستانهای علمی-تخیلی اصیل و قوی در نظر گرفت. اگرچه در قرن ۲۱ هم فیلمهای علمی-تخیلی عالی مثل «آفتاب»، «فرزندان بشر»، «وال-ای» و «منطقهی ۹» داشتیم، ولی این آثار قابل مقایسه با محصولات پرزرق و برقی نیستند که یک دهه قبل هر سال منتشر میشدند. این موج در سال ۱۹۹۰ با فیلم «یادآوری کامل» شروع شد و با آثار جاویدانی چون «نابودگر ۲: روز داوری»، «پارک ژوراسیک»، «گاتاکا» و «شهر تاریک» ادامه پیدا کرد.
با اینحال، این در آخرین سال این دهه بود که جهان سینما با «ماتریکس»، فیلم فراموش نشدنی واچوفسکیها مواجه شد، دو کارگردانی که پیشتر در سال ۱۹۹۶ یک تریلر قدرنادیده به اسم «محدودیت» ساخته بودند. «ماتریکس» نمونهی بارز استعدادهای دستکم گرفته شدهای بود که بالاخره در سطح اول سینما، فرصتی برای خودنمایی پیدا کرده بودند.
داستان فیلم در یک آیندهی پادآرمانشهری میگذرد، جایی که ماشینها در یک واقعیت مجازی به اسم ماتریکس، انسانها را مطیع خود کرده بودند. فیلم داستان یک گروه مقاومت به رهبری فرد مرموزی به اسم مورفیوس است، آنها تلاش میکنند هکری به نام توماس اندرسن را متقاعد کنند که او همان نئو قهرمانی است که قرار است بشر را نجات دهد.
اگرچه جلوههای ویژهی فیلم، مخصوصا تمهید تاخیر گلوله، کاملا انقلابی بودند، ولی چیزی که بیشتر از همه به شهرت فیلم کمک کرد، داستانی ساده ولی تفکر برانگیز بود که درباره مضمون مهمی چون ماهیت واقعیت صحبت میکرد. چطور میتوان مطمئن بود چیزی که داریم تجربه میکنیم واقعی است و توسط یک دستگاه از پیش طراحی نشده است؟
متاسفانه، این ایده آنقدرها هم به نظر میرسد ازآن خود واچوفسکیها نبود، این را بیشتر باید مدیون انیمهی «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell) دانست. انیمهی «شبح درون پوسته» که بر اساس مانگایی به همین نام از ماسامونه شیرو ساخته شده است، داستان تقریبا مشابهی دارد. آنجا هم در عصری به سر میبریم که مغز انسانها از طریق یک شبکهی کامپیوتری بهم متصل شده است، این به هکرها اجازه میدهد واقعیت را به روشهایی غیرقابل انتظار، تغییر دهند. سرگرد موتوکو کوساناگی، یک مامور قانون است که متوجه میشود در حال افشای یک توطئهی سیاسی است و در نتیجهی چنین کاری، مجبور است با تهدیدهای فزایندهای روبهرو شود.
آیا این داستان شبیه تلاش نئو برای آشکار کردن حقیقت ماتریکس و صحنههای تماشایی بعد از آن نیست؟ اگر شما هم با ما هم عقیده هستید، بهتر است حتما سری به انیمهی «شبح درون پوسته» بزنید.
۳. مرد پولادین (Man of Steel)
- کارگردان: زک اسنایدر
- نویسنده: دیوید اس. گویر، کریستوفر نولان
- بازیگران: هنری کویل، امی آدامز، مایکل شنون، دایان لین، کوین کاستنر، لارنس فیشبرن
- سال: ۲۰۱۳
«سوپرمن» اگرچه در دههی ۱۹۷۰ و اوایل دههی ۱۹۸۰ زمینهساز موج آثار ابرقهرمانی شد، ولی خیلی مورد احترام تهیهکنندهها نبود. آن موفقیت را بیشتر باید اتفاقی از سر خوششانسی در نظر گرفت تا آن شور ریچارد دانر و کریستوفر ریو برای خلق این شخصیت در دنیای سینما. در دنبالههای بعدی با آثار ضعیفتری طرف بودیم، چون تهیهکنندهها کنترل بیشتری به دست آوردند و آن بینش خلاقانهی اوایل کمتر شد. نتیجه این شد که «سوپرمن ۴: در جستجوی صلح» هم از نظر منتقدان و از نظر فروش، یک شکست بود.
به همین دلیل، این شخصیت برای مخاطبان جدید به یک سیمای تازه نیاز داشت. تلاشهای فراوانی که برای بازگشت دوبارهی سوپرمن به دنیای سینما انجام میشد، حتی به مرحلهی پیشتولید هم نمیرسیدند. حتی «بازگشت سوپرمن» از برایان سینگر که سال ۲۰۰۶ اکران شد و موفق عمل کرد هم در حد انتظار ظاهر نشد.
سال ۲۰۱۳ همان مخاطبان تازهای را که «مرد پولادین» نیاز داشت، در اختیارش قرار داد. این فیلم به کارگردانی زک اسنایدر، نه تنها احیای داستان اصلی سوپرمن بود، بلکه اولین اثر از جهان سینمایی دیسی هم بود. «مرد پولادین» نقدهای متناقضی دریافت کرد، ولی هیچکس نمیتوانست قدرت صحنههای اکشن آن را انکار کند.
بعضی فیلمبینها معتقد بودند صحنههای نبرد ویرانگر فیلم شباهت زیادی به انیمهی شونن کلاسیک «دراگون بال زد» (Dragon Ball Z) دارد. در آن انیمه هم شخصیتهای ابرقدرت هرچه که دم دستشان بود را به سمت هم پرتاب میکردند. خود اسنایدر در زمان تبلیغات فیلم در ژاپن اعتراف کرد که به طور کلی انیمهها یکی از منابع الهام او هستند، ولی او در ساخت این فیلم بیشتر از همه تحت تاثیر «بردی نیرومند» (Birdy the Mighty)، انیمهی کلاسیک یوشیاکی کاواجیری قرار داشته است، در آن انیمه هم موجوداتی قدرتمند با سازههای عظیم به نبرد با هم میپرداختند.
۴. حاشیهی اقیانوس آرام (Pacific Rim)
- کارگردان: گییرمو دلتورو
- نویسنده: تراویس بیکام، گییرمو دلتورو
- بازیگران: چارلی هونام، ادریس البا، رینکو کیکوچی، چارلی دی
- سال: ۲۰۱۳
اینکه «حاشیهی اقیانوس آرام» در این فهرست باشد، یک امر طبیعی است. چرا که این فیلم اصلا شبیه یک نامهی عاشقانه برای گونههای کایجو و مکا است (کایجو به فیلمهای ژاپنی دربارهی هیولاهای غول پیکر گفته میشود، مکا به انیمههایی گفته میشود که شامل رباتهای غول پیکر و نبرد بین آنها هم میشود). ولی تقریبا از زمان اسطورههای یونان تا بهحال، هیولاهای عظیم و ماشینهای غول پیکر بخشی از تار و بود قصههای غربی بودهاند.
در «حاشیهی اقیانوس آرام»، بشر برای مبارزه با هیولاهای مهاجمی که وارد سیارهی زمین شدهاند، مجبور است از رباتهای عظیم الجثهای به نام یگر استفاده کند. اگرچه زیباییشناسی دلتورو همیشه جذاب است و ارزش تماشا دارد، ولی این فیلم برای ساخت عناصر بصری خود یک انیمه را مبنا قرار داده است. شاید تصور شد که این انیمه منبع الهام «نئون جنسیس اونگلیون» بوده است، ولی خود دلتورو گفته که بیشتر تحت تاثیر انیمههای «پتلیبر» (Patlabor) و «تتسوجین ۲۸-گو» (Tetsujin 28-go) قرار داشته است.
۵. مرثیهای برای یک رویا (Requiem for a Dream)
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- نویسنده: هوبرت سلبی جونیور، دارن آرونوفسکی
- بازیگران: الن برستین، جرد لتو، جنیفر کانلی، مارلون وینس
- سال: ۲۰۰۰
دارن آرونوفسکی کارنامهی کاری پرحاشیهای دارد. فیلمهای او معمولا با موضوعاتی سروکار دارند که برای جریان اصلی هالیوود، بیش از حد تندرو هستند. همین تمایل او به رفتن به دنبال چنین موضوعاتی باعث شده است او به نوعی به یک فیلمساز مولف تبدیل شود.
«مرثیهای برای یک رویا»، درام روانشناختی سال ۲۰۰۰ او، اثری است که هم بینش مضمونی او را به خوبی نشان داد، و هم باعث شد این فیلمساز نامتعارف در کانون توجه قرار بگیرد. آرونوفسکی در این فیلم با تمرکز روی واقعیت درهم ریختهای که بعد از مصرف مواد مخدر پیش میآید، تیم بازیگران بااستعدادی جمعآوری کرد و بینش خیرهکنندهی خود را روی پرده آورد، او به شکلی هنرمندانه نشان داد که مواد میتوانند مصرف کنندگان خود را به چه عمقی برسانند و تا چه حد میتوانند درک آنها از واقعیت را تغییر دهند. تمام این اتفاقات از سر نیاز رخ میدهند.
تماشای بعضی از تصاویر فیلم که با کارگردانی آرونوفسکی و فیلمبرداری متیو لیباتیک ساخته شدهاند، کاملا دلپیچه آور است، چرا که خیلی خوب حقارت انسان را در نازلترین درجهی زندگی نشان میدهند. و اگرچه ما قطعا باید قدردان رمان منبع اقتباس هربرت سلبی جونیور و همکاری او در نوشتن فیلمنامه باشیم، ولی یک انیمه هست که نقش زیادی در شکلگیری نگاه هنری آرونوفسکی در این فیلم داشته است. آن انیمه، «آبی تمامعیار» (Perfect Blue) ساتوشی کن است.
این تریلر انیمه که سال ۱۹۹۷ اکران شد، از نظر داستانی خیلی شبیه «قوی سیاه»، دیگر فیلم آرونوفسکی است (حتی منتقدان هم متوجه این شباهتها شده بودند). «آبی تمامعیار» داستان بازیگری است که با سختیهای زیادی مواجه میشود و همین او را به توهمهای ذهنی دچار میکند.
درست است که «مرثیهای برای یک رویا» چنین داستانی ندارد، ولی آرونوفسکی بعضی از صحنههای انیمهی ساتوشی کن را خیلی دوست داشت، به همین دلیل از ترس اینکه بعد از استفاده از آنها به سرقت ادبی متهم نشود، حقوق «آبی تمامعیار» را خریداری کرد. مهمترین صحنهای که به خوبی الهامگیری آرونوفسکی را نشان میدهد، صحنهی وام حمام ماریون با بازی جنیفر کانلی است، او در این صحنه دچار فروپاشی شدیدی شده و به صورت چمباتمه در وان نشسته است. عین همین صحنه در انیمهی «آبی تمامعیار» وجود دارد.
۶. آواتار (Avatar)
- کارگردان: جیمز کامرون
- نویسنده: جیمز کامرون
- بازیگران: سم ورتینگتون، زوئی سالدانیا، استیون لانگ، میشل رودریگز
- سال: ۲۰۰۹
حتی اگر «آواتار»، حماسهی علمی-تخیلی جیمز کامرون را دوست نداشتید، باز نمیتوانید این حقیقت را انکار کنید که دستکم یک بار آن را دیدهاید. «آواتار» با فروش بیش از ۲.۶ میلیارد دلار در سراسر جهان، به معنای واقعی کلمه یک پدیده بود. فیلم فرصتی بود برای بازگشت یک فیلمساز با استعداد با یکی از بزرگترین دستاوردهای فنی در تاریخ سینما. او در این فیلم نشان داد که نمایش سه بعدی و موشن کپچر چه ظرفیتهای فراوانی دارند.
با اینحال، داستان فیلم خیلیها را ناامید کرد. او مرد پشت صحنهی بعضی از عالیترین فیلمهای گذشته بود، از دو فیلم «نابودگر» گرفته تا «بیگانهها» و فیلم رمانتیک «تایتانیک».
«آواتار» را بیشتر با فیلمهای آمریکایی مثل «رقصنده با گرگها»، «فرنگولی: آخرین جنگل بارانی» و «پوکاهانتس» مقایسه میکنند، ولی واقعیت این است که همانطور که خود کامرون تایید کرده، منبع الهام اصلی او یک انیمه بوده است. اگر از طرفداران استودیو جیبلی باشید، حتما با این انیمه آشنایی دارید، انیمهای که همزمان با فیلم «تایتانیک» اکران شد: «شاهزاده مونونوکه» (Princess Mononoke).
«شاهزاده مونونوکه» که در یک نسخهی خیالی از ژاپن فئودالی میگذرد، داستان تلاش یک شاهزاده است برای ایجاد صلح بین خدایان طبیعت و انسانهایی که برای بقای خود به منابع طبیعی آنها نیاز دارند. «شاهزاده مونونوکه» یک انیمشن زیبا دربارهی ارتباط بین پیشرفت انسان و دفاع از محیط زیست است، و اینکه چرا هر دو جناح به احترام متقابل نیاز دارند.
گویا کامرون برای این انیمه احترام زیادی قائل است، او بعدا در مصاحبهای اعلام کرد که «شاهزاده مونونوکه» یکی از منابع الهام مهمش در خلق «آواتار» بوده است. با کمی دقت، میتوان بعضی از عناصر برجسته و مهم این انیمه را در فیلم کامرون مشاهده کرد، جنگل زنده یکی از بارزترین نمونههای آن است.
۷. لوپر (Looper)
- کارگردان: ریان جانسون
- نویسنده: ریان جانسون
- بازیگران: بروس ویلیس، جوزف گوردون-لویت، امیلی بلانت، جف دانیلز
- سال: ۲۰۱۲
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، فیلمهای علمی-تخیلی تفکربرانگیز تقریبا در دههی ۱۹۹۰ به پایان خود رسیدند. آن زمان این ایدهها هنوز به تکرار نرسیده بودند کلی بکر و تازه بودند. ولی «لوپر»، تریلر سفر در زمان سال ۲۰۱۲ ریان جانسون، از آثار موفق پیشین خود الهام گرفت و یکی از هوشمندانهترین فیلمهای این چند وقت را ارائه داد. فیلم داستان جنایتکاری است که در زمان به گذشته سفر میکند تا خود جوانترش را بکشد. «لوپر» مملو از پیچشهای داستانی فوقالعاده بود و خیلی خوب بلوغ کارگردانی جانسون را نشان میداد.
خود جانسون در مورد موفقیت «لوپر»، واکنش کاملا فروتنانهای داشت. او بعدا در مصاحبهای گفته بود که اصلا دنبال این نبوده که یک اثر اصیل بسازد، به جای آن تمرکزش را روی داستانی گذاشته که مخاطبان را دچار حیرت کند. او در ادامهی همین مصاحبه گفته بود که انیمهی «آکیرا» (Akira)، یکی از سه منبع تاثیرگذار اصلی «لوپر» بوده است.
۸. اسکات پیلگریم در برابر دنیا (Scott Pilgrim vs. the World)
- کارگردان: ادگار رایت
- نویسنده: مایکل باکال، ادگار رایت
- بازیگران: مایکل سرا، مری الیزابت وینستد، کیرن کالکین، کریس ایوانز، آنا کندریک
- سال: ۲۰۱۰
ادگار رایت از جمله کارگردانهایی است که خلاقیت از سر و رویش میبارد. تمام فیلمهای او یک طعم خاص دارند که باعث میشود مخاطب به آنها اعتیاد پیدا کند و بارها تماشایشان کند، چرا که برای او همیشه یک تجربهی سرگرم کننده خواهند بود.
«اسکات پیلگریم در برابر دنیا»، داستان تجربهاندوزی رایت در دنیای داستانهای مصور بود. او در این فیلم که اقتباسی از یک مجموعه داستان مصور به همین نام از برایان لی اومالی است، داستان پسری به نام اسکات پیلگریم را روایت میکند که متوجه میشود برای تصاحب قلب دختر مورد علاقهی خود، باید از سد هفت عشق قبلی او بگذرد.
بر خلاف دیگر فیلمهای این فهرست، «اسکات پیلگریم» یک انیمهی منبع الهام مشخص ندارد. ولی با کمی دقت میتوان متوجه عناصر انیمهای زیادی در فیلم شد. پلیس وگانی که با انگشتان خودش تفنگ درست میکند و قدرتهای وگانی تاد اینگرم را برمیدارد، خیلی شبیه انیمهی «یو یو هاکوشو» (Yu Yu Hakusho) است. لباس خیلی از شخصیتها هم از نظر طراحی انیمهی «استرو بوی» (Astroboy) است، انیمهای که تاثیر زیادی روی کارهای اومالی داشته است.
منبع: Taste of Cinema
Paprika خیلی خوب بود، ولی خب کلا یه فاز دیگه ای داشت
واوو اصلا فکرشونم نمی کردم مخصوصا اواتار
بعضیاشون رو باور نمیکنم
مثلا ماتریکس، ماتریکس یه فرضیه علمیه که ثابت نشده
دومیدهم مردپولادین یا همون سوپرمن خودمون، این قبل از اینکه انیمه به وجود بیاد داستانش بوده
دوست خوبم تو توضیحات هم نوشته سوپرمن سالها ضعیف بود تا وقتی که از انیمیشن الهام گرفت و ترکوند
و ماتریکس ی فرضیه ضدعلم به حساب میومد حالا چرا غیر قابل باور باشه که قبل از فیلم یکی دیگه به تصویر کشیده باشدش؟؟
انیمه خیلی خوبه:)عاشق انیمه ام
عه آوتار هم ک هست