۱۰ فیلم برتر استنلی کوبریک؛ کارگردان درونگرای کمالطلب
استنلی کوبریک در ۲۶ ژوئیه ۱۹۲۸ (۴ مرداد ۱۳۰۷) چشم به جهان گشود و پس از ۴۸ سال فعالیت در سینما، در سن هفتاد سالگی، وقتیکه هنوز فیلم آخر خود، چشمان کاملا بسته (Eyes Wide Shut)، را تمام نکرده بود، درگذشت. کوبریک را بدون بزرگنمایی میتوان مرد تمامنشدنی سینما خواند. او فعالیت خود را با عکاسی آغاز کرد و خیلی زود توانست وارد سینما شود. کوبریک طی سالهای فعالیت خود به ژانرهای مختلف سینما سرک کشید و توانست در همهی آنها موفق ظاهر شود.
استنلی کوبریک یکی از آن کارگردانهایی است که از زمانهی خود پیش بود و همین باعث شدهبود جشنوارهها و مراسمها او و فیلمهایش را نادیده بگیرند. کوبریک هرگز نتوانست اسکار کارگردانی را به کارنامهی خود اضافه کند، اما هرگز کسی نتوانست اعلام کند که او لایق آن نبودهاست. کوبریک مردی است که سینما به او نیاز داشت، نه بالعکس. در کارنامهی سینمایی کوتاه و مفید کوبریک، تنها ۱۳ فیلم سینمایی دیده میشود؛ ۱۳ فیلمی که هرکدام آنها یک کلاس آموزشی برای کسانی است که میخواهند سینما را یاد بگیرند.
در ادامه، ۱۰ فیلم برتر این کارگردان را مرور میکنیم:
۱۰. اسپارتاکوس (Spartacus)
- محصول: ۱۹۶۰
- بازیگران: کرک داگلاس، لارنس اولیویه
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
کوبریک هنگام ساختن پنجمین فیلم سینمایی خود بهسراغ مردی اساطیری بهنام اسپارتاکوس رفت. مردی که پس از ۱۳ سال بردگی در معادن لیبی، توسط اربابی خریداری میشود تا تبدیل به یک گلادیاتور شود. مردی که پس از گلادیاتورشدن دست به شورش میزند و علیه حکومت دیکتاتوری زمانهی خود، قیام میکند. در این فیلم حماسی کوبریک، کرک داگلاس علاوه بر اینکه نقش اسپارتاکوس را ایفا کرده، نقش تهیهکننده را هم برعهده داشتهاست.
کوبریک در اسپارتاکوس میتوانست مانند بسیاری کارگردانهای دیگر که به سراغ فیلمهای حماسی رفتهاند و از ترس بودجهی فراوان، فیلمهای خود را بدون ریسک پیش بردهاند، عمل کند، اما او کوبریک بود و چنین ترسهایی در دلش راه نمییافت. کوبریک در هرجایی و هرزمانی بهدنبال تجربههای جدید بوده و همواره چیزهایی به سینما اضافه کردهاست که برای سالها بهعنوان میراث او باقی ماندهاند.
فیلم کوبریک که با بودجهی ۱۲ میلیونی ساختهشد، توانست به فروش ۶۰ میلیون دلاری در گیشه دست پیدا کند. موسیقی متن آن را الکس نورث ساخت و تصویربرداری آن را کارگردان نامآشنای هالیوود کلاسیک، راسل متی، انجام دادهاست. فیلمنامهی درخشان فیلم را هم دالتون ترومبو براساس کتاب هاوارد فاست به رشتهی تحریر درآورده است.
۹. کشتن (The Killing)
- محصول: ۱۹۵۶
- بازیگران: استرلینگ هایدن، کالین گری
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
کشتن، فیلمی بود که نام کوبریک را به عنوان کارگردانی که باید موردتوجه قرار بگیرد، سر زبانها انداخت. کوبریک کشتن را در ژانر نوآر کار کرد. داستان کشتن دربارهی گروه تبهکاری است که قسمت نگهداری از پولهای شرطبندیشدهی یک پیست اسبدوانی را سرقت میکنند. کارگردانهای زیادی از کشتن بهعنوان یکی از فیلمهای تاثیرگذار زندگی خود یاد کردهاند، یکی از آنها کوئنتین تارانتینو است؛ او اعلام کرده کشتن تاثیر فراوانی بر فیلم سگهای انباری (Reservoir Dogs) او داشتهاست.
فیلمنامهی کشتن را خود کوبریک براساس کتاب جدایی کامل از لایونل وایت نوشت ، موسیقی فیلم را جرالد فرید ساخت و تصویربرداری آن را لوسین بالارد انجام داد. پس از این فیلم بود که کوبریک موردتوجه کمپانیهای بزرگ فیلمسازی هالیوود قرار گرفت و توانست نخستین فیلم حرفهای خود یعنی راههای افتخار (Paths of Glory) را به سینما هدیه کند.
۸. غلاف تمامفلزی (Full Metal Jacket)
- محصول: ۱۹۸۷
- بازیگران: متیو موداین، آدام بالدوین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
مگر میشود کوبریک درحال زیستن باشد و دربارهی مسئلهی اجتماعیای به بزرگی جنگ ویتنام فیلم نسازد؟ کوبریک پس از دکتر استرنجلاو یکبار دیگر به ژانر جنگی روآورد، اما اینبار بیشتر از اینکه بخواهد کمدی سیاه خلق کند، قصد داشت سیاهی محض خلق کند و همین بود که باعث شد بسیاری از مخاطبان و منتقدان این فیلم کوبریک را بیش از حد خصمانه و خشن بنامند.
کوبریک در غلاف تمام فلزی، پرترهای کامل از چگونگی تبدیل شدن جوانهای معصوم به ماشینهای کشتار ترسیم میکند و بدون هیچگونه ترحم، جامعه و حکومت را محکوم میکند. کوبریک کارگردان بیتعارفی است. او اگر قتل و خون در ذهن داشتهباشد، آن را سانسور نمیکند تا به ما زخم نشان دهد. او همهی آنچه باید بگوید را میگوید، نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.
۷. دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove)
- محصول: ۱۹۶۴
- بازیگران: پیتر سلرز، جرج سی. اسکات
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
کوبریک در دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم، یکبار دیگر به سراغ ژانر جنگیای رفت که پیش از آن هم در راههای افتخار به آن سر زده بود، اما کوبریک و فیلم تکراری؟ هرگز. کوبریک اینبار ژانر جنگ را با کمدی ترکیب کرد و یکی از بهترین کمدی سیاههای تاریخ سینما را متولد کرد. فیلمی که در آن همهچیز عجیب است؛ از یک بازیگر که سه نقش کاملا متفاوت را بازی میکند، تا مردی که روی یک موشک مینشیند و در آسمان شوروی به پرواز درمیآید.
کوبریک در دکتر استرنجلاو نگاه خاص و عجیب خود را به ما منتقل میکند، او آیینهای در مقابل دنیای ما میگذارد و با کمی بزرگنمایی، دیوانگیهای ما را مقابل چشمهایمان زنده میکند. کوبریک در دکتر استرنجلاو یکی از بهترین برداشتهای کمیک از جنگ، کشورگشایی، سیاست و دیکتاتوری را به تصویر میکشد و بدون هیچگونه ترسی، تمام آنچه در سر دارد را با قابها و لنزها و زوایای درست، به ذهن مخاطب خود منتقل میکند.
دکتر استرنجلاو توانست نامزد چهار اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد نقش اصلی و بهترین فیلمنامهی اقتباسی شود و در بفتا دو جایزهی بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را بهدست آورد. هفتمین فیلم کوبریک با بودجهی ۱۰۸ میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه به فروش ۹.۴ میلیون دلاری دست پیدا کند. موسیقی آن را لاری جانسون ساخت، تصویربرداری آن برعهدهی گیلبرت تایلور بود و فیلمنامهی آن را استنلی کوبریک، تری ساترن و پتر جورو براساس کتاب وضعیت قرمز از پتر جورج نوشتند.
۶. چشمان کاملا بسته (Eyes Wide Shut)
- محصول: ۱۹۹۹
- بازیگران: تام کروز، نیکول کیدمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
کوبریک ۱۲ سال پس از غلاف تمام فلزی یکبار دیگر به سینما بازگشت و کسی نمیدانست که این قرار است آخرین حضور او پشت دوربین باشد. کوبریک در این آخرین تجربهی کارگردانی خود، بیشترین میزان سختگیری خود را اعمال کرد و توانست نام خودش و فیلمش را در کتاب رکوردهای گینس باعنوان طولانیترین فیلمبرداری ثابت فیلم در چهارصد روز به ثبت برساند.
کوبریک در چشمان تمام بسته یکبار دیگر به تاریکی درونی خود اجازهی رهایی میدهد. او در این فیلم شما را با نیمهی تاریکتان روبهرو میکند و از شما میخواهد که پیش از قضاوت کردن شخصیتهای اصلی، خودتان را قضاوت کنید. چشمان تمام بسته داستان عجیب انتقامی است که در ذهن همهی ما جریان دارد و میخواهد به هرطریقی که میتواند خودش را به سطح برساند.
۵. بری لیندون (Barry Lyndon)
- محصول: ۱۹۷۵
- بازیگران: رایان اونیل، ماریسا برنسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
بری لیندون دهمین فیلم کوبریک است؛ یک شاهکار بصری به تمام معنا. فیلمی که در آن به هیچ توضیحی نیاز ندارید. فیلمی که شما را تنها با تصویر، به همان زمان و مکانی میبرد که باید ببرد. در بری لیندون، کوبریک یکبار دیگر شخصیتی پیچیده را انتخاب میکند و در همانحال که او را برای مخاطب، با توجه به اعمالش، واکاوی میکند، به بررسی انواع و اقسام مسائل اجتماعی میپردازد و همهی آنها را از زیر تیغ تیز نقد فلسفی و روانشناختی خود رد میکند.
کوبریک در بری لیندون به هر گوشه و کنار توجه دقیق میکند. او به هر گوشه از لباس هر شخصیت فکر کرده است و هر نما را با توجه به آنچه در ذهنش میگذشته، به ثبت رساندهاست. فیلمنامهی بری لیندون را هم خود کوبریک براساس کتاب شانس بری لیندون از ویلیام تکری نوشتهاست. بری لیندون نامزد ۷ اسکار شد و توانست ۴ اسکار بهترین فیلمبرداری برای جان آلکات، بهترین موسیقی برای لئونارد رازنمن، بهترین طراحی صحنه برای کن آدام، روی واکر و ورنان دیکسون و بهترین طراحی لباس برای میلنا کانونرو و اولا بریت سودرلند را به ارمغان بیاورد.
۴. راههای افتخار (Paths of Glory)
- محصول: ۱۹۵۷
- بازیگران: کرک داگلاس، رالف میلر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
در راههای افتخار که نخستین فیلم جنگی کوبریک است، او به سراغ جنگ جهانی اول رفت و از همان ابتدا خودش را بهعنوان کارگردانی که بهدنبال دردسر است به همه ثابت کرد. چهارمین فیلم کوبریک نهتنها بهدنبال نماهای درخشان حرکتی خود یکی از نوآوران امکانات فنی سینما از جمله استدی کم محسوب میشود، بلکه از نظر سیاست بینالمللی هم وارد حاشیههای فراوانی شد.
نخستین فیلم جنگی کوبریک از آنجایی که چهرهی منفیای از ارتش فرانسه ترسیم میکرد، اجازهی پخش در این کشور را نگرفت، نگرش ضدنظامی فیلم باعث شد در اسپانیا با یازده سال تاخیر پخش شود و در آلمان هم با دوسال تاخیر به اکران درآمد. با همهی اینها این فیلم برای کوبریک و زندگی او نقش مهمی داشت چرا که او در این فیلم با کریستن هارلن که اجرای خوانندگی آخر فیلم را برعهده داشت آشنا شد و پس از ازدواج، تا آخر عمر خود در کنار او به زیستن ادامه داد.
۳. درخشش (The Shining)
- محصول: ۱۹۸۰
- بازیگران: جک نیکلسون، شلی دووال
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۶ از ۱۰۰
کوبریک در درخشش بهسراغ ژانر وحشت رفت. ژانری جدید و تجربهای جدید؛ مسیر همیشگی کوبریک. او این بار از بازیگری استفاده کرد که خودش بهتنهایی باعث اعتبار یک فیلم میشود؛ جک نیکلسون. اما آیا کسی میتواند با حضور در فیلمی که کوبریک کارگردان آن است، فیلم را مال خود کند؟ از همان نخستین نمای فیلمهای کوبریک، بهراحتی میتوان با صدای بلند نام او را بهعنوان کارگردان فریاد زد و این یعنی مولفبودن.
کوبریک در هر ژانری کار کند و کتاب هر نویسندهی بزرگی را به فیلم تبدیل کند، وامدار کسی نیست و خودش بهتنهایی مسیر خودش را میسازد. درخشش، با وجود تمام مخالفتهای استیون کینگ، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما و به عقیدهی بسیاری بهترین فیلم ژانر وحشت تاریخ سینما است. کوبریک مردی است که هر ژانری را برای ساختن انتخاب کند، به کمتر از بهترین آن، راضی نمیشود.
درخشش داستان نویسندهای را روایت میکند که برای کارکردن روی داستان جدیدش، همراه با خانوادهی خود، به هتلی میرود تا در فصل زمستان وظیفهی نگهداری از آن را برعهده بگیرد. فصل زمستان میآید و انسانیت مرد ناپدید میشود. او میماند و مرگ و خانوادهاش و استنلی کوبریک. برای تشخیص کمالگرایی کوبریک، کافی است به کراوات جک نیکلسون و شباهت آن با هزارتو و شباهت آنها با موکتهای راهرو نگاهی بیاندازید و اگر بازهم نتوانستید خودتان را راضی کنید، اخبار موجود دربارهی تعداد دفعاتی که او گروه فیلمبرداری را مجبور کرد تا صحنهی سرازیرشدن خون از درون آسانسور را تکرار کنند، مطالعه کنید.
۲. پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)
- محصول: ۱۹۷۱
- بازیگران: مالکوم مکداول، پاتریک مگی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
الکس، شخصیت اصلی نهمین فیلم کوبریک، آدم بدی نیست. شاید آدم بدی بهنظر بیاید، اما نه در جامعهای که کوبریک به تصویر می کشد؛ جامعهای که در آن همه بد هستند و هیچ قربانی صرفی وجود ندارد. از آن گدا، بازماندهای از عصر حاضر، نماد ما، که باور دارد اخلاقیات زمینی رو به تباهی است و هروقت بتواند شریر می شود تا آن نویسندهی بهظاهر به فکر مردم که در موقع توانایی، انسانی را به مرز خودکشی می کشاند. کوبریک جامعه را مقصر میداند.
الکس با گروهش قانون میشکنند، به الکس، بهعنوان رهبر، خیانت میشود، به زندان میرود، با شرطی سازی شدن، روشی از مکتب رفتارگرایی که در آن طبیعت همه کاره و انسان منفعل شناخته می شود، درمان می شود و بعد از آزادی، توسط پدر و مادر، بدوی ترین نماد اجتماع، طرد می شود، سپس توسط اجتماع به مرز خودکشی کشانده می شود و در اوج و آنجایی که کوبریک تمام حرفش را می زند، در بیمارستان ابتدا پدر و مادرش اذعان میکنند که تقصیر به گردن آنها است و سپس نخستوزیر.
الکس دوباره درمان میشود و البته درمان متناسب با جامعهای که در آن زیست میکند؛ یعنی دوباره وحشی میشود. از آدمآهنیبودن خارج میشود، اما انسان نمیشود و در باغ وحشی که جامعه مینامندش، مانند سایرین، حیوانصفت میشود. کوبریک بیشک جامعه را مقصر میداند و امیدی نیز برای آن قائل نیست. چگونه برای جامعه ای که پلیسهایش روزی همدستان الکس بودند، امیدی میتوان قائل شد؟
تضاد بینظیر کوبریک، ریتم و تمپو کار را حفظ می کند. در اوج وحشیگری های ابتدایی که توسط الکس و دوستانش صورت میگیرد، موسیقی بتهوون شنیده میشود و همچنین در اوج وحشیگریهایی که جامعه با الکس میکند. آنچه در پرتقال کوکی از نظر بصری جلب توجه مینماید، علاوه بر نماهای بینظیر کوبریک، چه در هنگام شنیدن دوباره آهنگ (singing in the rain) توسط نویسنده و چه نمای آغازین فیلم، بازی با رنگ است.
الکس سفید میپوشد و شیر مینوشد. گویا معصوم است. در اتاقی که خودکشی صورت میگیرد، کاملا برعکس، الکس سیاهپوش است و اتاق تماما سفید. آن وکیل به اصطلاح کمکرسان، در اتاقی که رنگ سبز کاملا در آن غالب است، آخرین نصایح را به خشنترین شکل به الکس میکند و بعد از آن رنگ سبز کم می شود تا زمانی که دو پلیس الکس را تا مرگ پیش میبرند و آنجایی که نویسنده و دوستانش زیر اتاق الکس دیده می شوند. کوبریک در پرتقال کوکی یعنی تکامل خلاقیت سمعی و بصری.
۱. ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey)
- محصول: ۱۹۶۸
- بازیگران: گری لاکوود، ویلیام سیلوستر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
هشتمین فیلم کوبریک به عقیدهی بعضی از منتقدان، بهترین فیلم تاریخ سینما است. کوبریک پویا، اینبار بهسراغ ژانر علمی-تخیلی رفت و بهترین فیلم این ژانر در تاریخ سینما را شکل داد. کوبریک در ادیسهی فضایی همهچیز را بهدرستی در کنار هم قرار میدهد. او در این فیلم اوج کمالگرایی خود را در کنار نگاه پوچگرا به آیندهی بشریت به نمایش میگذارد؛ اعتقاد به نابودشدن بشریت به دست اختراعات خودش.
صحنهی افتتاحیهی فیلم هشتم کوبریک یکی از بهترین صحنههای افتتاحیهی تاریخ سینما است. جایی که در آن انسانهای اولیه تکه استخوانی را به هوا پرتاب میکنند و در یک برش استادانه، استخوان تبدیل به یک سفینهی فضایی میشود، سفینهای که قرار است انسانها را منقرض کند. ادیسهی فضایی کوبریک در همانحال که نگاه منتقدانه و بیرحمانهای به اعمال بشریت دارد، سرشار از شاعرانگی است و عشق به انسانیت، چرا که آنها که مدام به کسی هشدار میدهند، او را بیش از سایرین دوست دارند.
کوبریک در تمام فیلمهایش سعی میکند به انسان و انسانیت هشدار دهد؛ هشداری آگاهکننده. میزانسن در ادیسهی فضایی یکی از اصلیترین کارکردهای خود را دارد. در ادیسهی فضایی، کوبریک بالاخره اوج کمالگرایی خود را به نمابش میگذارد و این را میشود از استفاده از رنگ، قاببندی، طراحی صحنه و زوایای وسواسگونهی فیلم دریافت. کوبریک در ادیسهی فضایی شاهکاری خلق میکند که پس از گذشت نیم قرن، هنوز هم منتقدان درحال کشف نکات تازه از آن هستند و کارگردانها در تلاشاند چیزی شبیه به آن خلق کنند.
۱ – دکتر استرنجلاو (۱۹۶۴)
۲ – راههای افتخار (۱۹۵۷)
۳ – پرتقال کوکی (۱۹۷۱)
۴ – بری لیندون (۱۹۷۵)
۵ – غلاف تمامفلزی (۱۹۸۷)
۶ – ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (۱۹۶۸)
۷ – اسپارتاکوس (۱۹۶۰)
۸ – درخشش (۱۹۸۰)
۹ – کشتن (۱۹۵۶)
۱۰ – چشمان کاملا بسته (۱۹۹۹)
بودجه دکتر استرینجلاو ۱.۸ میلیون دلار بود، نه ۱۰۸
البته چشمان باز بسته ترجمه صحیح است و کوبریک با واژه ها از قصد بازی کرده