۱۰ لحظهی ترسناک برتر در بازیهای غیرترسناک
گاهی پیش میآید که مشغول تجربهی بازیای هستید که در ظاهر خوشوخرم به نظر میرسد، اما ناگهان لحظهای وحشتناک در بستر آن پیش میآید و باعث میشود که مجبور شوید شلوار خود را عوض کنید. این لحظات کاملاً ما را غافلگیر میکنند و باعث میشوند که جرئت نکنیم برویم دستشویی. در ادامه ده لحظهی برتر که به ما نشان دادند نباید به بازیهایی که ظاهر دوستانه دارند اعتماد کنیم، معرفی شدهاند.
این فهرست چند قاعدهی کلی دارد:
- از هر مجموعه فقط یک بازی
- بازیهایی که رسماً در ژانر وحشت طبقهبندی میشوند جایی در فهرست ندارند
- بازیهای معرفیشده باید شامل لحظاتی باشند که بهاندازهی یک بازی وحشت استاندارد در ما ترس ایجاد میکنند
بسیار خب، این شما و این هم ۱۰ لحظهی ترسناک برتر در بازیهای غیرترسناک:
۱۰. فصل ۱۹: مهمانهای ناخوانده – آنچارتد: ثروت دریک (Chapter 19: Unwelcome Guests – Uncharted: Drake’s Fortune)
سال انتشار: ۲۰۰۷
پلتفرم: پلیاستیشن ۳
تا فصل ۱۸ بازی، شما اساساً در حال مبارزه با دزدان دریاییای هستید که تا بن دندان مسلح هستند، برای همین وقتی وارد پناهگاه میشوید، شاید پیدا شدن سر و کلهی موجودات زامبیمانند بسیار شوکهکننده باشد. اما در فصل ۱۹ است که بازی موج پشت موج از این هیولاهای وحشتناک را روی سرتان هوار میکند. اگر به نقاط حساس روی بدنشان شلیک نکنید، کشتن آنها گلولههای زیادی میطلبد. همچنین آنها در برابر مشتهای دریک کاملاً مقاوم هستند. تنها جنبهی خوب دربارهی آزاد کردن این هیولاها خلاص شدن از شر ادی راجا (Eddie Raja) بود. مسلماً بین این هیولاها و الدورادو ارتباطی برقرار است و این ارتباط اصلاً خوشایند نخواهد بود.
۹. سروکلهی فلادها پیدا میشود – هیلو: مبارزهی تکاملیافته (The Flood Appears – Halo: Combat Evolved)
سال انتشار: ۲۰۰۱
پلتفرم: ایکسباکس، ایکسباکس ۳۶۰، کامپیوترهای شخصی
وقتی دارید هیلو بازی میکنید، در بیشتر لحظات تصورتان این است که دشمنانتان کاوننتها (The Covenant) هستند و اگر آنها را بکشید، دیگر از جایشان بلند نمیشود. ولی وقتی فلادها سر میرسند، تصوراتتان را حسابی به هم میریزند. پس از روبرو شدن با کاوننتها، باید با لشکر بزرگی از موجودات انگلوار مشمئزکنندهای روبرو شوید که کاوننتها بر حسب تصادف آزاد کردند. فلادها میتوانند بدن اجساد را تسخیر کنند و آنها را به حرکت وا دارند تا دوباره با مسترچیف بجنگند. غیر از این، یک مرحله در بازی وجود دارد که از اول تا آخر آن باید با این موجودات مزخرف بجنگید و از جایی به بعد این حس بهتان دست میدهد که انگار قرار نیست این کابوس هیچگاه به پایان برسد. بله، منظورم مرحلهی کتابخانه است، مرحلهای که گویی همهی قسمتهای آن از روی همدیگر کپی شدهاند. کاوننتها باید تاوان عذابی را که از راه فلاد به شما تحمیل کردند پس دهند.
۸. آخرالزمان – فاینال فانتزی ۶ ادونس (The Apocalypse – Final Fantasy VI Advance)
سال انتشار: ۱۹۹۴ (نسخهی اصلی)، ۲۰۰۶ (نسخهی Advance)
پلتفرم: SNES، پلیاستیشن ۱، گیمبوی ادونس، کامپیوترهای شخصی، اندروید، iOS
بسیاری از طرفداران از کفکا پالازو (Kefka Palazzo) بهعنوان بزرگترین شرور مجموعهی فاینال فانتزی یاد میکنند. برخی هم پا را فراتر میگذارند و ادعا میکنند او بزرگترین شخصیت فاینال فانتزی است. دلیلش هم مثل روز روشن است. طولی نمیکشد که ماموریت برای متوقف کردن کارزار امپراتوری گستاهلین (Gestahlian Empire) به چیزی فراتر تبدیل میشود. تازه وسطهای بازی است که میفهمیم کفکا چقدر بهطور تکبعدی سیاه است. با اینکه امپراتور گستاهل به قدرت کنونیاش برای حکومت به دنیا راضی است، پوچگرایی و جنون کفکا باعث میشود که موازنهی شکننده بین مثلث در حال جنگ (Warring Triad) به هم بریزد و کل قدرتهای جادویی محبوسشده به دنیا سرازیر شود. بازگردانندگان (The Returners) نمیتوانند کاری انجام دهند مگر اینکه پیش از سرنگون شدن قارهی معلق (Floating Continent) از آن فرار کنند و فرو رفتن دنیا در آشوب را تماشا کنند. بسیاری از مردم میمیرند، قارهها از هم سوا میشوند و حیواناتی که زمانی رام بودند، به هیولاهای خونخوار و جهشیافته تبدیل میشوند. نکتهی ترسناک ماجرا این است که پویش قهرمانان برای نجات دنیا تا حدی به شکست منتهی میشود. این مسئله بسیاری از بازیکنان را غافلگیر کرد. همانطور که آلفرد پنیورث از فیلم شوالیهی تاریک (The Dark Knight) نولان بهخوبی بیان کرد: «بعضی افراد هستند که فقط میخواهند سوختن دنیا را تماشا کنند.» در این بازی این دقیقاً کاری است که کفکا انجام میدهد. تا به امروز، هیچ شرور دیگری در بازیهای نقشآفرینی نبوده که موفق شده باشد به دستاوردهای کفکا نزدیک شود.
۷. شبح بانو کامستاک – بایوشاک بیکران (The Ghost of Lady Comstock – Bioshock Infinite)
سال انتشار: ۲۰۱۳
پلتفرم: کامپیوترهای شخصی، ایکسباکس ۳۶۰، پلیاستیشن ۳
همسر شبحوار پدر کامستاک (Father Comstock) را نباید دستکم بگیرید. اولین رویارویی شما با او بسیار طاقتفرسا خواهد بود، حتی در پایینترین درجهسختی، چون او تمایل دارد که دائماً بین نقاط مختلف زمین مبارزه جابجا شود و جسد سربازهایی را که کشتید زنده کند تا به او کمک کنند. باید چند بار او را شکست دهید تا برای همیشه به آرامش برسد و طبیعتاً هربار هم مبارزه با او سختتر میشود. غیر از این، در بخش مبارزه با او باید دنبال چندتا شکاف کوانتومی (Tear) بگردید و هربار که یکی از این شکافها را باز میکنید، بانو کامستاک با زبانی که انگار به این دنیا تعلق ندارد چیزهایی بلغور میکند. لازم به ذکر است که این مبارزه در واقعیت جایگزینی (Alternate Reality) اتفاق میافتد که در آن جنگ بین موسسین کلومبیا و گروه انقلابی واکس پاپولای (Vox Populi) کلومبیایی را که زمانی زیبا بود، به ویرانه کشانده است. حضور غیرمنتظرهی دوقلوهای لوتِس (Lutece) در بعضی مکانهای خاص و بیان حرفهای چیستانوار نیز کمکی به قضیه نمیکند.
۶. تلهی مترسک – بتمن: تیمارستان آرکام (Batman: Arkham Asylum)
سال انتشار: ۲۰۰۹
پلتفرم: کامپیوترهای شخصی، ایکسباکس ۳۶۰ و ایکسباکس وان، پلیاستیشن ۳ و ۴
هیچ موجودی به آثار گاز توهمزای دکتر جاناتان کرین (Jonathan Crane) مصون نیست، خصوصاً خفاشها. در بازی مکانهایی وجود دارند که در آنها شوالیهی شنلپوش این گاز را استشمام میکند و شروع به دیدن چیزهایی میکند که واقعاً وجود ندارند. در یکی از این موقعیتها، او کمیسر گوردون (Gordon) را میبیند که ظاهراً به دیار باقی شتافته است. در لحظهای دیگر بازی کنترل بتمن را از بازیکن میگیرد و او را در نقش دوران کودکی بروس وین قرار میدهد که باید آن شب وحشتناکی را که پدر و مادرش به قتل رسیدند، دوباره زندگی کند. ولی در تمام این قسمتها، باید با مترسک روبرو شوید. او در این توهمات جثهای غولپیکر پیدا میکند و مثل فردی کروگر (Freddy Kruger) سوزنهای تیز و بزرگی روی ناخنهایش پدیدار میشوند و شما هم باید از مکانی برجمانند بالا بروید و حواستان باشد مترسک غولپیکر شما را نبیند. اگر او شما را ببیند، به پنکیک خفاش تبدیل میشوید. البته وقتی شش دنگ حواستان را جمع کنید و متوجه باشید که دارید چهکار میکنید، مشکلی نخواهید داشت، ولی این قسمتها ثابت میکنند که راکاستدی (Rocksteady) چقدر به منبع اقتباس اصلی وفادار بوده است.
۵. شهر لاوندر – پوکمون قرمز و آبی (Lavender Town – Pokemon Red and Blue)
سال انتشار: ۱۹۹۸
پلتفرم: گیمبوی
شاید مخاطب اصلی مجموعهی پوکمون کودکان باشد، ولی این بدین معنا نیست که این مجموعه لحظات ترسناک خاص خود را ندارد. در پوکمون قرمز و آبی، وقتی وارد شهر لاوندر میشوید، متوجه میشوید که چیزی سر جایش نیست. اولین نشانه موسیقی مورمورکنندهی شهر است که طبق شایعات، در ذهن بعضیها افکار خودکشی ایجاد میکند. وقتی به برج پوکمون (Pokemon Tower) در قسمت شمال شرقی میروید، تنتان حسابی مورمور میشود، چون آنجا محل دفن پوکمونهای زیادی است. اگر در اولین بازدیدتان از شهر از برج بالا بروید، با شبحهای غیرقابلشناساییای روبرو میشوید که نمیتوانید باهاشان مبارزه کنید، چون پوکمونهایتان وحشتزدهتر از آن هستند که حرکت کنند. همچنین ساکنین شهر به شما میگویند که ماروواک (Marowk) بهدست تیم راکت (Team Rocket) کشته شد و روح او در برج سرگردان است. برای جنگیدن با شبحها، به سیلف اسکوپ (Sylph Scope) نیاز دارید تا شناساییشان کنید. نوع آنها عموماً گستلی (Gastly) و هر از گاهی هم هانتر (Haunter) است. همچنین با کوبونها (Cubone) هم مواجه میشوید. طبق آنچه در پوکدکس آمده است، معلوم نیست کوبون چه شکلی است، چون همیشه جمجمهی مادر مردهاش را روی صورت دارد. البته کوبونها عمدتاً موجوداتی بانمک هستند، ولی در این قسمت از بازی گیمفریک (Game Freak) نشان میدهد در بستر آن همه بامزگی و بانمکی میتواند لحظات تاریکی خلق کند.
۴. رودخانهی مردگان سارو – متال گیر سالید ۳: مارخور (Sorrow’s River of the Dead – Metal Gear Solid 3: Snake Eater)
سال انتشار: ۲۰۰۴
پلتفرم: پلیاستیشن ۲ و ۳، ایکسباکس ۳۶۰، ۳DS، پلیاستیشن ویتا
ذهنیت بسیاری از مردم این است که در یک بازی ویدئویی بهترین راه برای پیشروی این است که هر دشمنی را که سر راهشان قرار دارد بکشند. ولی شاید این باسفایت صوری نظرشان را عوض کند. پس از اینکه اسنیک از زندان گروزنی گرد (Grozny Grad) فرار کرد و به سبک هریسون فورد از یک دریچهی تخلیهی آب شیرجه زد تا دست آسلات (Ocelot) به او نرسد، از نوعی روخانه سر در آورد. در این رودخانه سارو به او زل زده است و شما هم مجبورید آنجا را پشتسر بگذارید، آن هم در حالیکه باید در برابر شبح تمام دشمنانی که تا آن لحظه کشتهاید، جاخالی دهید. بله، درست حدس زدید: از آغاز بازی تا آن لحظه بازی تمام انسانهایی را که کشتهاید (منجمله باسها) در حافظهاش ثبت میکند و حالا باید با شبح تمام کسانی که کشتید و عین خیالتان نبود چشمتویچشم شوید. چنین موقعیتی باعث میشود دربارهی کشتن تجدیدنظر کنید، مگر نه؟ چیزی که قضیه را ترسناکتر میکند این است که اگر از کودِک (CODEC) خود استفاده کنید تا با نیروهای کمکی تماس بگیرید، تنها واکنشی که از آنها دریافت میکنید، واکنش مربوط به صفحهی گیمآور (Game Over) است. غیر از اینها، نمیتوانید در رودخانه شنا کنید و اگر سعی کنید این کار را انجام دهید، سارو یک مانع شبحوار پیش رویتان قرار میدهد. این اولین بار نبود که کوجیما در سری متال گیر سعی کرد با استفاده از سیستمهای گیمپلی ذهن مخاطب را به بازی بگیرد. اگر در آینده قرار باشد بازیهای متال گیر جدیدی منتشر شوند، مسلماً آخرین بار هم نخواهد بود.
۳. پیش به سوی شفق – افسانهی زلدا: شاهدخت شفق (Into the Twilight – The Legend of Zelda: Twilight Princess)
سال انتشار: ۲۰۰۶
پلتفرم: Wii، گیمکیوب
اکتشاف کردن سرزمین بزرگ هایرول (Hyrule) بسیار لذتبخش است. اما اکتشاف کردن آن در حالیکه به نوعی شفق دلبههمزن آغشته شده است چندان لذتبخش نیست. فراتر از اینکه این شفق حس تاریکی مورمورکنندهای منتقل میکند، در آن باید با دشمنانی سروکله بزنید که بهخاطر قرار گرفتن در معرض شفق تغییر کردهاند: از بوکولینها (Bokolin) گرفته تا بوکوباباها (Bokobaba) و کارگروکها (Kargrook) که همه شبیه به هیولاهای قرضگرفتهشده از سایلنت هیل (Silent Hill) به نظر میرسند. همچنین همهی مردم به شبح تبدیل شدهاند و با بیآگاهی نسبت به این حقیقت به زندگی عادیشان ادامه میدهند. این واقعاً دلهرهآور است. اما شاید بدترین قسمت این پدیده دشمنانی باشند که صرفاً با نام «هیولاهای سایه» (Shadow Beasts) شناخته میشوند. آنها بهصورت گلهای به لینک حمله میکنند (به استثنای هیولای سایهی تنهایی که در دهکدهی اوردون (Ordon Village) حضور دارد) و حملاتشان بسیار مهلک است و در جریان شکست دادنشان ممکن است لینک عمدهی قلبهای سلامتی خود را از دست بدهد. ولی از همه بدتر شیون مورمورکنندهای است که وقتی فقط یک نفر از آنها باقی مانده باشد سر میدهند. این شیون باعث میشود همهی هیولاهایی که زمین زدهاید، دوباره از جا بلند شوند و مجبور شوید یک دست دیگر به حسابشان برسید. اگر میخواهید جلوی دوباره زنده شدن این هیولاها را بگیرید، باید واکنشها و تصمیمگیریهای سریع انجام دهید. حداقل میتوانید به این دلخوش باشید که آنها فقط در مکانهای از پیشتعیینشده حضور پیدا میکنند (به استثنای سیاهچالهی هشتم) و از خود پورتالی به جا میگذارند که لینک در صورت شکست خوردن میتواند به آن تلهپورت کند. بههرحال این هم بارقهای از امید است.
۲. ماموریت هبیجو ۰۶-۵ – آتش در دروازهی مرگ – سنران کاگورا برست (Hebijo Mission 5-06 – Fire at Death’s Door – Senran Kagura Burst)
سال انتشار: ۲۰۱۱
پلتفرم: ۳DS، پلیاستیشن ۴، کامپیوترهای شخصی
احتمالاً غافلگیر شدهاید که یک بازی با تاکید شدید روی دخترهای نوجوان ژاپنی با سطح بالایی از جنسیتزدگی به این فهرست راه پیدا کرده است، ولی همانطور که در این بازی به دفعات تکرار شد، هر سکه دو رو دارد. بخش عمدهی بازی دربارهی دخترهای ژاپنی دبیرستانی با ابعاد بدنی غیرعلمی است که با هم دعوا میکنند و در طول دعوایشان لباسهایشان از تنشان خارج میشود. ولی در اواخر بازی است که ورق برمیگردد و به شما کنترل هومورا (Homura) سپرده میشود. در این قسمت باید در اندام داخلی یاماتا-نو اوروچی (Yamata-no Orochi) راه خود را پیدا کنید تا دوستان تسخیرشدهی هومورا را نجات دهید. این مرحله انگار از دل سری بازیهای دوم (Doom) بیرون آمده است. رنگ دشمنان محدود به قرمز و سیاه است و وقتی شکستشان دهید، بلافاصله با به جا گذاشتن استخری از خون ناپدید میشوند. هر بار که هومورا یکی از همکلاسیهایش را پیدا میکند، آنها را در حالیکه کلاه و لباسهای سفید جذاب پوشیدهاند داخل گلزاری زیبا میبیند، ولی بعد اوروچی جیغی شیطانی سر میدهد و این دختران به همان موجودات قرمز و سیاهی تبدیل میشوند که داشتید باهاشان میجنگید. این نشان میدهد حتی بازیهایی که بر پایهی جذابیتهای اندام دختران انیمهای ساخته شدهاند، میتوانند لحظات تاریک و جدیای در بستر خود خلق کنند.
۱. ظاهر شدن زوفار – لونار ۲: آبی ابدی (Zophar Appears – Lunar 2: Eternal Blue)
سال انتشار: ۱۹۹۸
پلتفرم: سگا ساتورن، پلیاستیشن
در ابتدای بازی، هیرو (Hiro) و لوسیا (Lucia) به هم میپیوندند تا جلوی زوفار پلید را بگیرند و به او اجازه ندهند کنترل لونار را به دست بگیرد. در بیشتر بازی ما او را نمیبینیم، ولی صدای وحشتناک او را میشنویم که به نوچههایش فرمان میدهد جلوی هیرو و گروه ماجراجویان مختلفی که او را همراهی میکنند بگیرند تا نتوانند نقشههای او را نقش بر آب کنند. ولی در انتهای دیسک دوم است که ظاهر وحشتناک زوفار را میبینیم. او شبیه به حجم سیاهی به تصویر کشیده میشود که از آسمان آویزان است و کل آب سیاره را میمکد و دژ آلتنا (Althena Fortress) را درسته قورت میدهد. بله، آخرین سیاهچاله از بازی قبلی. از اینجا به بعد همهچیز بدتر میشود. در ابتدای دیسک سوم، باید در آخرین سیاهچالهی اصلی تردد کنید که مکانی عمدتاً ارگانیک و مورمورکننده است و یک سری از قدرتمندترین هیولاهای بازی داخل آن حضور دارند. با این حال، برگردیم به زوفار. فرم نهایی او حتی از ظاهر مشمئزکنندهای که بیرون دیدید ترسناکتر است. لازم به گفتن نیست که زوفار یکی از وحشتناکترین شرورهایی است که در بازیهای نقشآفرینی با آن مواجه خواهید شد.
***
جا دارد اشاره کرد که یک سری نامزد دیگر برای این فهرست تدارک دیده شده بودند و بازبینیهای زیادی روی آن صورت گرفت تا به فهرست نهایی برسیم. در ادامه یک سری از نامزدهای دیگری که برای گنجانده شدن در فهرست مدنظر قرار گرفتند فهرست شدهاند:
- بایوشاک – مبارزه با بیگددی (Bioshock – Big Daddy)
- پوکمون الماس و مروارید – قلعهی قدیمی (Pokemon Diamond and Pearl – The Old Chateau)
- افسانهی زلدا: اوکارینای زمان – معبد سایه (Legend of Zelda: Ocarina of Time – Shadow Temple)
- افسانهی زلدا: نقاب ماجورا – درهی ایکانا (Legend of Zelda: Majora’s Mask – Ikana Canyon)
- افسانهی زلدا: شمشیر رو به آسمان – چالشهای قلمروی خاموش (Legend of Zelda: Skyward Sword – The Silent Realm Challenges)
- گیاگاس – ارثباوند (Earthbound – Giygas)
- کینگدام هارتس – نابودی جزایر سرنوشت (Kingdom Hearts – The destruction of Destiny Islands)
منبع: Gamefaqs