۱۰ بازی نقشآفرینی برتر پلیاستیشن ۱ که فقط به زبان ژاپنی قابلبازیاند

نگارندهی این مطلب هدفی مشخص در ذهن داشته است: جمعآوری فهرست بازیهای پلیاستیشن ۱ که فقط در ژاپن منتشر شدند، ولی سزاوار این بودند که برای کشورهای دیگر محلیسازی شوند؛ حین جمعآوری نام بازیها، طولی نکشید که مشخص شد تعداد زیادی بازی وجود دارند که همگی شایستهی ذکر هستند. برای مدیریت بهتر، فهرست به چند بخش تقسیم شده: یکی شامل بازیهای نسبتاً شناختهشدهتر بود، و در فهرست دیگر بازیها بر اساس ژانر/دسته تقسیم شدهاند. در این مورد خاص: سبک نقشآفرینی، سبکی که بازی کردن آن به زبانی که بلد نیستید، واقعاً مکافات است.
البته هدف این نیست که بگوییم اینها «بهترین» بازیهای تمام دوران برای پلیاستیشن هستند، ولی حداقل یک بازی از هر فهرست، سلیقهی بیشتر افراد را پوشش خواهد داد. در حالی که عوامل مختلفی مانند کیفیت، لذت بازی کردن و منحصر به فرد بودن بازی را در نظر گرفتیم، برای گنجانده شدن یا نشدن یک بازی در این فهرست فقط یک قانون وجود داشت:
بازی باید برای پلیاستیشن ۱ منتشر شده باشد و هرگز به طور رسمی در یک منطقهی انگلیسی زبان (آمریکای شمالی، اروپا و غیره) منتشر نشده باشد.
البته قابلبازی بودن یا نبودن بازی بسته به دانش شما از زبان ژاپنی در گنجانده شده یا نشدن یک بازی در فهرست دخیل نبوده (در واقع تجربهی بعضی از ژانرها بدون دانستن زبان ژاپنی غیرممکن است)، ولی این مسئله در رتبهبندی بازی بین ۱۰ بازی دیگر تاثیر داشته است.
- ۱۰ بازی مسابقهای برتر پلیاستیشن ۱ که فقط به زبان ژاپنی قابلبازیاند
- ۱۰ بازی ماجرایی برتر پلیاستیشن ۱ که فقط به زبان ژاپنی قابلبازیاند
- ۱۰ بازی اکشن-سکوبازی برتر پلیاستیشن ۱ که فقط به زبان ژاپنی قابلبازیاند
۱۰. سیاهچالهی توکیو (Tokyo Dungeon)
سال انتشار: ۱۹۹۵
توصیف این بازی کار سختی است، چون شبیه آن بازیهاست که انگار یک نفر هنگامی که تحت تاثیر مواد روانگردان بوده آن را ساخته است. «سیاهچالهی توکیو» بازیکن را در فضایی سایبرنتیک قرار میدهد که دروازهای به واقعیت مجازی است و نقش مقر اصلی را برای بازیکن ایفا میکند. در این فضای مجازی، پنجرههایی کوچک به بُعدهای زمانی و مکانی مختلف باز میشوند. ساختار بازی از دو بخش اصلی تشکیل شده است: نخست، بخش سیاهچالههای سهبعدی که در آن به کاوش و جمعآوری سرنخهای معمایی که باید در جهان واقعی حلش کنید میپردازید و دوم، خود معما که تقریباً بهطور کامل از طریق میانپردههای انیمهای و گفتوگوهای ساده میان شخصیتها روایت میشود.
بخش سیاهچالهها کاملاً از دید اولشخص دنبال میشود و فضایی شبیه به «هزارتوی کن» (Ken’s Labyrinth) روی رایانههای شخصی دارد، ولی با سیستم مبارزهی متفاوت. گرافیک بازی در نهایت سادگی طراحی شده و فاقد جزئیات یا بافتهای پیچیده است، اما در چارچوب فضای بازی، کاملاً کارآمد به نظر میرسد. نبردها بر اساس یک نوار شاخص انجام میشوند: هرچه نوار بیشتر پر شود، قدرت حمله افزایش پیدا میکند، اما دقت حمله کاهش مییابد. در نتیجه، دقیقتر بودن به معنای حملات ضعیفتر است. این سیستم بیشازحد پیچیده نیست. چالش آن در زمانبندی ضربات نهفته است، چون ممکن است نوار شاخاص را پیش از اینکه فرصت خالی شدن پیدا کند، به بیشترین حد ممکن برسانید. چالش بعدی این است که نوار سلامتیتان را در حدی نگه دارید تا اگر ضربهیتان خطا رفت، بلافاصله کشته نشوید. ترازبندی بازی هم بسیار محدود است: بازیکن تنها میتواند تا تراز ۵ ارتقا پیدا کند و هر تراز به ۱۰۰ امتیاز تجربه نیاز دارد. اما جوهرهی «سیاهچالهی توکیو» نه در سیستم مبارزات، بلکه در روایت و فضای جذاب و نوستالژیک آن نهفته است.
۹. ولتروف استلیا (Weltrov Estleia)
سال انتشار: ۱۹۹۹
در سال ۱۹۹۹، هادسن سافت (Hudson Soft) این بازی کاملاً سهبعدی و غیرخطی را در یک دنیای فانتزی قرونوسطایی ساخت تا ببیند تا چه حد برای بقیه آشنا به نظر میرسد. در آغاز، شخصیت خود را – که جنسیت آن میتواند زن یا مرد باشد – میسازید و سپس ویژگیهای ظاهری او را تعیین میکنید: قد، رنگ مو، وزن و حتی راستدست یا چپدست بودن. پس از آن، میتوانید از داخل فهرستی بلندبالا لباسهایی برای او انتخاب کنید. در آخر، قدرت فیزیکی، ویژگیهای شخصیتی و هوش شخصیتتان را تعیین خواهید کرد. از اینجا به بعد، آزادی کامل دارید تا به هر شکلی که بخواهید با دنیای بازی تعامل داشته باشید؛ میتوانید شرورترین یا شریفترین قهرمان تاریخ شوید، ازدواج کنید یا بیهدف در جهان سرگردان شوید و هر موقع که دلتان خواست به دیگران کمک کنید یا سد راهشان شوید.
سیستم ماموریتها پویاست. با صحبت کردن با مردم، عبارات کلیدی یا سرنخهایی به دست میآورید و با پیدا کردن اطلاعاتی مشابه در قسمتهای دیگر، بالاخره محل مناسب برای آغاز ماموریت را پیدا خواهید کرد. به محض رسیدن به مکان مربوطه، ماموریت آغاز میشود. برخی ماموریتها واضح و برخی دیگر دشوارتر هستند، اما پاداش انجام آنها همیشه ارزشمند است. با این حال، محدودیتهای فنی بازی باعث شدهاند که این بازی بلندپروازانه نتواند پتانسیل خود را محقق کند.
شخصیت شما میتواند با چند همراه سفر کند. محیطهای بازی بیشتر شامل مناطق بزرگ و به هم پیوسته با دوربین ثابت و فضاهای داخلی از پیش رندر شده هستند. سیستم نبرد بازی نوبتی است و هنگام ضربه زدن، اعداد و ارقام مربوط به آسیبی که وارد کردهاید پدیدار میشوند. قابلیت اجرای حملات ویژه و طلسمهای جادویی نیز وجود دارد. شخصیت شما فقط پس از پر شدن نوار مشخصی میتواند حرکت کند. جایگیری در موقعیتی مناسب که از آن میتوان راحتتر به دشمن حمله کرد، کلید پیروزی در نبردهاست. ورود به یک منطقهی ناآشنا یا رویارویی با دشمنان قدرتمند بدون آمادگی قبلی، به مرگی سریع منجر خواهد شد. یکی از ویژگیهای بازی که به آن عمق استراتژیک میبخشد، امکان تعیین موقعیت ابتداییتان در میدان نبرد از داخل منوی مربوطه است. عنصر تعامل اجتماعی نیز نقش مهمی در بازی دارد. علاوه بر گفتگوهای استاندارد، میتوانید از طریق ایموجیها، همچون ایموجی صورت خندان یا ایموجی صورت خشمگین، لحن حرف زدن خود با بقیه را تعیین کنید.
۸. کاسِی مونوگاتاری (Kasei Monogatari)
سال انتشار: ۱۹۹۸
بازی «کاسی مونوگاتاری» یا «قصههای مریخ» تقریباً کاملاً خطی است و در آن شاهد شخصیتهای سهبعدی بسیار ساده هستیم که میتوانند بهصورت دوبعدی در محیط بازی حرکت کنند. داستان آن، که حول محور پیچشهای زمانی میچرخد، تا حدی یادآور بازی «کرونو تریگر» (Chrono Trigger) است، هرچندبه عمق آن بازی نمیرسد. همچنین بازی کمی محتوای جنسی دارد. بخش زیادی از لذت بازی به این بستگی دارد که آیا از حضور سگی با گفتار ناشیانه و مشکلات گوارشی یا موقعیتهای هیزبازی (چه عمدی و چه غیرعمدی) لذت میبرید یا خیر. برای طرفداران انیمه، بازی به ۳۰ قسمت تقسیم شده است که هر کدام با یک نمایش عروسکی کوتاه به پایان میرسد و با بیان خلاصهای از قسمت قبلی آغاز میشود.
داستان حول محور فوبوس، یک پسر جوان مکانیک، میچرخد که رباتی سرکش (که ظاهراً از شهر بزرگتر کانگاریان (Kangarian) آمده است) خودرویش را که تازه اختراع کرده از چنگش درمیآورد. فوبوس و همراهانش برای کشف راز پشت این ربات سرکش راهی کانگاریان میشوند و این ماجراجویی آنها را به سفری عمیقتر برای نجات دنیا در دورههای زمانی مختلف میکشاند. نقشهی بازی شبیه به صفحهی یک بازی رومیزی طراحی شده است و با چرخاندن یک سوزن، بازیکن در طول مسیر شبکهای روی صفحه حرکت میکند. در هر نقطه از نقشه ممکن است رویداد متفاوتی را پشتسر بگذارید، مثل رویارویی با دشمنان، یافتن غنیمت یا بازیابی سلامتی. سیاهچالهها بهصورت از پیش تعیینشده طراحی شدهاند و نمیتوان از ورود به آنها اجتناب کرد. این رویکرد مفهوم مواجهههای تصادفی (Random Encounters) را حذف کرده، اما چالشهای خاص خود را به همراه داشته است. نبردها در محیطی سهبعدی رخ میدهند و برخی اشیای موجود در محیط قابل پرتاب به سمت دشمنان هستند. شما میتوانید به شخصیتها دستورد بدهید که به کدام سمت حرکت و به کدام دشمن حمله کنند.
۷. شاچو ایودن: قهرمانان عقابشلیککن (Shachou Eiyuuden – The Eagle Shooting Heroes)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«قهرمانان عقابشلیککن» یک بازی نقشآفرینی است که بر اساس رمان معروف چینی «افسانهی قهرمانان کُندور» (Legend of Condor Heroes) نوشتهی جین یونگ (Jin Yong) ساخته شده و در واقع نسخهای خلاصهشده از آن است. این بازی در واقع یک نقشآفرینی مدرن به سبک بازیهای «فاینال فانتزی» (Final Fantasy) برای پلیاستیشن ۱ یا «افسانهی دراگون» (Legend of Dragoon) است و شامل شخصیتها و محیطهای سهبعدی است، هرچند که بهصورت مرحله به مرحله پیش میرود. ویژگی منحصربهفرد این بازی این است که کاملاً به زبان چینی ساخته شده، اما گیمپلیاش نیز تفاوتهایی دارد که آن را از بازیهای همسبک متمایز میکند. داستان بازی حول محور پسران دو مرد میچرخد که زمانی دوستان صمیمی هم بودند و اکنون پسرانشان، گو جینگ (Guo Jing) و هوانگ رونگ (Huong Rong)، رقبایی برای یکدیگر هستند که در استانهای مختلف بزرگ شدهاند.
در مبارزات، دو شخصیت اصلی و شخصیتهای دیگر از انواع مختلف «چی» (Chi) در فنهای کونگفوی خود استفاده میکنند که بر اساس فرمول سنگ-کاغذ-قیچی عمل میکند: «چی بیرونی» (قدرت فیزیکی)، «چی درونی» (انرژی معنوی) و «چی سبکبالی» (برای وضعیتهای خاص، پرش و حتی پرواز). «چی درونی» میتواند «چی بیرونی» را شکست دهد، «چی سبکبالی» بر «چی درونی» غلبه میکند و «چی بیرونی» بر «چی سبکبالی» برتری دارد. اگر دو حمله چی یکسان داشته باشند، اینکه کدام بر دیگری پیروز شود به قدرت هر حمله بستگی خواهد داشت. اگر «وقایعنگاری والکیریا» (Valkyria Chronicles) را بازی کرده باشید، بازی دارای ویژگیای است که برایتان آشنا خواهد بود: شخصیتها در این بازی دارای «عادتهایی» هستند که تواناییهای ویژهای را بهصورت تصادفی در مبارزه فعال میکنند (که بیشتر آنها تاثیر منفی دارند). تمام شخصیتها بهجز دو شخصیت اصلی، عادتهای ثابتی دارند، اما این دو میتوانند تا ده عادت یاد بگیرند و چهار عادت را همزمان فعال کنند. بازی دارای چند معمای مبتنی بر کلمات است که اگر زبان چینی یا ژاپنی را متوجه نشوید، نیاز به راهنما دارند، اما در غیر این صورت بسیار قابل بازی است.
۶. وِلدِسِلبا سنکی: سوباسا نو کونشو (Velldeselba Senki: Tsubasa no Kunshou)
سال انتشار: ۱۹۹۷
«ولدسلبا سنکی» اساساً ترکیبی از نبردهای هوایی سهبعدی و اکتشافات دوبعدی است که از بازیهای نقشآفرینی همسبک میتوان انتظار داشت. بهعنوان جزیی از نیرویی بزرگتر، شما و کشتی هواییتان در نبردهای همزمان با استفاده از تسلیحات متنوع و با مهمات محدود به مقابله با اهداف مختلف میپردازید. بازی دارای سیستم قفل روی اهداف است که میتوان آن را بین دشمنان مختلف جابجا کرد. شکست یا پیروزی شما تا حد زیادی به انتخاب تسلیحات درست و آوردن مهمات کافی برای آن بستگی دارد. میتوانید نیروهای خود را به داخل کشتیهای هوایی که بدنههای بزرگتری دارند بفرستید (درست مانند کاری که دزدان دریایی انجام میدادند، ولی در آسمان). همچنین میتوان با بهدست آوردن یا خرید قطعات جدید برای موتور، پروانه یا زرهی کشتی، دقت خلبانی و دقت در هدفگیری را بهبود بخشید. علاوه بر این، امکان افزودن خدمهی جدید در طول بازی وجود دارد. در پایگاه خود میتوانید به میخانهی محلی بروید تا اطلاعات کسب کنید یا از فرماندهی خود دستور بگیرید.
قهرمان بینام بازی به دلیل نقص فنی در سیارهی ولدسلبا (برودسرُوبا) سقوط میکند و ناخواسته درگیر جنگی جهانی میان سه ملت میشود. ازآنجاکه سقوط او در نویپاسوکو (Noipasuku) رخ داده، او بهعنوان یک مزدور در ارتش این سرزمین، تحت فرماندهی سرهنگ زکسل (Zexel)، به خدمت گرفته میشود. در این میان، دو ملت رقیب، یعنی گیدان (Gidan) و فدراسیون مونوگی (Munogii Federation) نیز هرکدام به گوشهای از آسمان نظارت دارند، درحالیکه هر سه ملت به دنبال تسلط بر «ولدسلبا» (سرزمین مقدس) هستند. قهرمان، با کمک افرادی که به آنها اعتماد دارد (بهعنوان مثال آهاده-کافی (Ahade-Kafi))، نهتنها باید از پس نبردهای هوایی با سایر ملل و دزدان هوایی بربیاید، بلکه باید در برابر دسیسههای سیاسی که تهدیدی برای نابودی جهان هستند نیز ایستادگی کند. با توجه به موفقیت «آسمانهای آرکیدیا» (Skies of Arcadia)، عجیب است که این بازی هیچگاه برای کشورهای انگلیسیزبان محلیسازی نشد.
۵. ولفاس (Volfoss)
سال انتشار: ۲۰۰۱
«ولفاس» یک بازی نقشآفرینی تاکتیکی با مراحل کاملاً پولیگونی است که نامکو آن را در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد. بهترین توصیف برای سبک زیباییشناسی آن «سوررئال» است. شما فرماندهی گروه مزدورانی به نام «نیش نقرهای» (Silver Fang) را بر عهده دارید و هدف شما ترفیع درجه و قدرتگیری و تسخیر سه ملت بزرگ جهان بازی است.
نخستین ملت، سرزمین آهنپارهای «ایکوآیپه» (Ikuaipe) است که از فلزهای زنگزده و فرسوده ساخته شده و ارتشی بینظم اما نیرومند دارد که تحت فرماندهی استاد بزرگ شمشیر، ژنرال ویسر (Veyser) قرار گرفته است. دومین ملت، جنگلهای باتلاقی آردنیا (Ardenia) است؛ کشوری که بر پایهی طبیعت، شامانیسم و تئوکراسی (حکومت مذهبی) بنا شده و پرستش آب در آن نقش محوری دارد. ارتش آن عمدتاً از کشیشان و جادوگران رعد تشکیل شده است. در آخر، سرزمین کالدیا (Caldea) را داریم که با اسباببازیهای کودکان پر شده و خانوادهای سلطنتی متشکل از پادشاه گل (Gell)، ملکه آئور (Aur) و شاهدخت موئف (Muef) آن را اداره میکنند. ارتش این سرزمین متشکل از موجودات اسطورهای است.
نبردها ترکیبی از استراتژی ریختن و آمادهسازی هستند؛ شما باید نیرو استخدام کنید، آنها را در جوخههای مناسب قرار دهید، تجهیزاتشان را بهروز نگه دارید و ترازشان را برای قدرتمندتر شدن ارتقا دهید. بیشتر نیروها انسان نیستند، هریک روش منحصربهفردی برای مبارزه دارند و طراحیشان جالب است. حتی اگر صد نبرد متفاوت را پشتسر بگذارید، نمیتوانید تمام مسیرهای داستانی را با یک دست بازی مشاهده کنید، زیرا روایت بازی انشعاب پیدا میکند و به شما اجازه میدهد به سمت شرارت یا نیکی گام بردارید. نبردها روی یک صفحهی شبکهمحور سنتی انجام میشوند و روی آن نیروهای بازیکن و دشمن بهنوبت حملهها، قابلیتهای ویژه و طلسمهای جادویی را علیه یکدیگر اجرا میکنند.
۴. الدرگیت (Elder Gate)
سال انتشار: ۲۰۰۰
کوجی ایگاراشی (Koji Igarashi) (که هواداران «کسلوانیا» او را خوب میشناسند) کارگردان و برنامهنویس سیستم این بازی نقشآفرینی بود و تاثیر او کاملاً مشهود است، بهویژه در طراحی شخصیتها که استودیوی گونزو (Gonizo) آن را انجام داده است. این بازی که ناشرش کونامی است، کاملاً سهبعدی است و دارای دوربینی است که در هر محیطی – نقشهی جهان، داخل شهر، یا میدان نبرد – بهطور کامل میچرخد.
داستان بازی از این قرار است که هشت روح المنتال جهان الدورا (Eldroa) را خلق کردهاند تا قلمرویی باشکوه باشد، اما قدرت آفرینش آن آنقدر زیاد بود که از کنترل خارج شد. بنابراین، روسل (Rosel) به عنوان محلی برای مدیریت این انرژی ایجاد شد. برای حفظ تعادل میان این دو دنیا، در روسل دروازهای ساخته و نگهبانی برای آن برگزیده شد که قدرت مهار انرژی هشت روح المنتال را دارا بود. اما این تعادل بههم خورد و روسل در آشوب فرو رفت، بهگونهای که تنها دروازه و نگهبان آن دستنخورده باقی ماندند.
فیت (Feet)، نگهبان دروازه (این ترجمهی نهچندان دقیق از نام اوست)، باید در دنیای خصمانهی الدورا زنده بماند (دنیایی که بهنوعی یک «سیاهچاله» است) و باید از دروازه عبور کند تا منبع این ناهنجاری را کشف کند. هر بار که از دروازه عبور میکنید، ساختار الدورا بهطور تصادفی تغییر میکند. نبردها نیز بهشکل تصادفی آغاز میشوند. مبارزات در ابتدا ساختاری سنتی دارند، بدین معنی که شخصیتها در یک خط روبروی هم قرار گرفتهاند، اما امکان حرکت در میدان نبرد لایهای استراتژیک به مبارزات اضافه کرده است. همچنین قابلیتی ویژه برای حملهی گروهی نیز وجود دارد.
آیتمها نیز بهطور تصادفی ظاهر میشوند و شما میتوانید ماموریتهای کوچکی را برای ساکنان این دنیا انجام دهید. مهمتر از همه، قدرتهای شخصیتها به عناصر پایه یا المنتال وابسته هستند. هر یک از هشت عنصر را میتوان به سنگهایی تبدیل کرد که شخصیت اصلی یا اعضای گروه میتوانند آنها را تجهیز کنند. جادوگران از این عناصر جادوهای جدید یاد میگیرند و جنگجویان مهارتهایی متناسب با همان عنصر کسب میکنند. علاوه بر این، باسهایی وجود دارند که آرتفکتهای خاصی را در اختیار دارند و هرکدامشان در یکی از ۸ جای خالی روی دروازه جای میگیرند. با شکست دادن هر باس، آن نقطه روی دروازه ثابت میشود.
۳. خامرای (Khamrai)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«خامرای» یک بازی نقشآفرینی جالب است که از شخصیتهای دوبعدی روی پسزمینههای پولیگونی سهبعدی تشکیل شده است. طراحی شخصیتها را هاروهیکو میکیموتو (Haruhiko Mikimoto) انجام داده بود (که بهخاطر کارش در مجموعهی «ماکراس» (Macross) یا «روبوتک» (Robotech) شناخته میشود). عنوان بازی را میتوان بهصورت دستوپاشکسته «آمدن خدا» ترجمه کرد. در این دنیا، موجودات فانی و خدایان در کنار یکدیگر زندگی میکنند، اما رابطهی خوبی ندارند. تنها چهار خدا از شش خدا همچنان بر قلمروهای خود حکمرانی میکنند؛ یکی از آنها مرده و دیگری بهشکل یک موجود فانی در میان مردم حضور دارد. چهار ایزد باقیمانده نیز هریک درگیر مشکلات و ضعفهای خود هستند، بهویژه در مواجهه با جنگ. دو شخصیت اصلی داستان نیز در تضاد کامل با یکدیگر قرار دارند.
در این جهان، شش قلمروی پادشاهی شناور وجود دارند: زمین، آتش، آسمان، رشد، نور و نابودی. هر یک از این قلمروهای پادشاهی علایق خاص خود را دارند، مثلاً قلمروی زمین بر کشاورزی تمرکز دارد، درحالیکه قلمروی نور به فلسفه میپردازد.
بزرگترین تفاوت این بازی با بازیهای همسبک، مبارزات آن است. سیستم مبارزه به این صورت است که شما هدف حمله را انتخاب میکنید و نوع اقدام شخصیتهایتان را مشخص میکنید (حمله، استفاده از آیتم، جادو)، اما آنها به اختیار خودشان عمل میکنند، مشابه سیستم مبارزهی «اقیانوس ستارهها» (Star Ocean). نبردها معمولاً طولانی هستند و نرخ برخورد با دشمنان بسیار بالاست. این مسئله باعث میشود که حس کنید از داستان بازی دور ماندهاید. خوشبختانه، سرعت پیشرفت و ترازگیری شخصیتها بالا است و این مسئله تا حدی این مشکل را جبران میکند.
همچنین، در طول نبردها یک سیستم رابطهی ساده وجود دارد که منجر به عشق یا نفرت و اعتماد یا بیاعتمادی میان شخصیتها میشود. این سیستم همیشه طبق انتظار پیش نمیرود؛ ممکن است یکی از شخصیتها با تاکتیک انتخابی شما مخالف باشد، حتی اگر گزینهی دیگر به ضرر خودش تمام شود. گاهی نیز بهخاطر عواملی که خارج از کنترل شماست (مثل اقدامات دشمن)، جریمه میشوید.
یکی از ویژگیهای قابلتوجه بازی، سبک هنری منحصربهفرد آن است که در طراحی محیطها و جلوههای جادویی (مانند احضار نیروهای کمکی که تا حدی سهبعدی و پویانماییشده هستند) بهخوبی به چشم میآید.
۲. نینگیو نو راکویین (Ningyo no Rakuin)
سال انتشار: ۲۰۰۰
یکی از قابلبازیترین عناوین این فهرست بدون نیاز به دانستن کانجی (الفبای ژاپنی)، «نینگیو نو راکوین» (نشان پری دریایی)، یک بازی نقشآفرینی تاکتیکی بقامحور است. داستان با سقوط یک هواپیما در جزیرهای ناشناخته آغاز میشود که فرقهای مرموز با آیینهای مشرکانه بر آن حکمفرماست. این فرقه از طریق مراسمی آیینی که شامل نقص عضو و قربانی کردن انسانهاست، موجودات اعماق دریا (Deep Ones) را پرستش میکند و تلاش دارد انسانها را به هیولاهای آبزی تبدیل کند.
کیسوکه (Keisuke) و میزوکی (Mizuki) یک زوج دبیرستانی هستند که برای سفر فارغالتحصیلی خود سوار هواپیما شده بودند و از سقوط این هواپیما با جراحاتی جزیی جان سالم به در بردند. آنها به همراه چند بازماندهی دیگر، دختری جوان را که به صلیبی چوبی بسته شده مییابند و او را پیش از آنکه قربانی شود نجات میدهند، اما در این میان اعضای فرقه، میزوکی را میربایند. از اینجا به بعد، هدف اصلی بازی برای شما پیدا کردن و نجات میزوکی است تا از تبدیلشدن او به موجودی ماهیمانند بهدست خدای باستانی (Elder God) جلوگیری کنید. بازی دارای پایانهای متفاوتی است که بسته به انتخابهای شما در طول داستان تعیین میشود.
در مبارزات، هر واحد محدودهی حرکتی مشخصی در هر نوبت دارد و میتواند حملهی فیزیکی یا جادویی انجام دهد. شرایط پیروزی شامل کشتن هدفی مشخص، از بین بردن تمام دشمنان یا زندهماندن تا رسیدن به نقطهای خاص روی نقشه است. ویژگی منحصربهفرد بازی این است که فقط شخصیتهایی که سلاح دارند میتوانند دشمنان را بکشند. هیچ فروشگاهی در جزیره وجود ندارد و سلاحها (و ارتقاهایشان) بههمراه آیتمها در صندوقهای مخفی پراکنده شدهاند. بنابراین، اگر سلاح خاصی را از دست بدهید (چون فقط برخی شخصیتها قادر به استفاده از سلاحهای خاص هستند)، آن شخصیت توانایی زیادی برای از بینبردن دشمنان نخواهد داشت.
نبردها به نوبتهای مجزا برای بازیکن و دشمن تقسیم نشدهاند، بلکه ترتیب نوبتها بر اساس سرعت هر شخصیت تعیین میشود. تمام حملات و قابلیتها به واحدی به نام MP نیاز دارند و بالا رفتن تراز شخصیتها مهارتهای منحصربهفرد جدیدی را برای آنها باز میکند. یکی از ویژگیهای کاربردی بازی این است که با ایستادن در یک نقطه برای یک نوبت، میتوان مقداری از سلامت را بازیابی کرد. بازی در برخی قسمتها چالشبرانگیز است، اما از آنجا که روندی خطی دارد، یادگیری و پیشبردن آن نسبتاً آسان است.
۱. لاندن سیری تانتِیدان (London Seirei Tanteidan)
سال انتشار: ۱۹۹۹
«لاندن سیری تانتیدان» یک بازی نقشآفرینی کارآگاهی عالی با نمای ایزومتریک است که در نسخهای متفاوت از لندن قرن نوزدهم جریان دارد و نامکو باندای آن را ساخته است. شخصیت اصلی، یک یتیم است که در مقام شاگرد کارآگاه مشهور جان اورت میلیس (John Everett Millais) فعالیت میکند. داستان بازی از زمانی آغاز میشود که اختراع موتور بخار دگرگونیهای زیادی در لندن ایجاد کرده است و برخی از این تغییرات، هیولاهایی هستند که در سطح شهر ظاهر میشوند. قهرمان داستان باید با کمک دوستانش آریز آیوُری (دوست دوران کودکی و شخصیت بانمک گروه)، بادی (یتیم ششسالهای که قهرمان را مانند برادر بزرگترش میبیند و او را به بت خود تبدیل کرده) و ورجیل (کارآگاهی از دنیای ارواح)، سرچشمهی این هیولاها را کشف کند (که احتمالاً به آشفتگی دنیای ارواح مرتبط است).
مبارزات بازی بهشکلی ساده و نوبتی طراحی شدهاند و زاویهی دیدشان یادآور بازیهای «پوکمون» است. قهرمان داستان برای حمله به دشمنان از یک تیرکمان استفاده میکند. آیتمها عمدتاً اشیاء دنیای واقعی هستند و غذاها نقش آیتمهای درمانی را دارند. چتر و بیل نقش سلاحهای گروه کوچکتان را ایفا میکنند. برای زره و تجهیزات دفاعی نیز گزینههایی مانند روبانهای توری و کلاههای بولر وجود دارند. حتی میتوان از پشکل و مدفوع بهعنوان آیتم تهاجمی استفاده کرد! سبک بصری بازی فانتزی و بانمک است و از پالت رنگی خاصی بهره میبرد که فیلترهای سینمایی دوران ویکتوریایی را شبیهسازی میکند.
با وجود اینکه برخی منابع این بازی را «استیمپانک» نامیدهاند، اما به نظر من چنین توصیفی چندان دقیق نیست. در هر حال، غیبت این عنوان در بازارهای غربی واقعاً مایهی افسوس است.
تدوین این فهرست کار دشواری بود، چراکه بیشتر بازیهای نقشآفرینی که منحصراً در ژاپن منتشر شدهاند، بدون آشنایی با کانجی چندان قابلبازی نیستند. با اینحال، تلاش کردم تا تنوعی از نظر زمینهی داستانی، سبک بصری و گرافیک ارائه کنم و فقط انتخابهای شخصی خودم مانند Blue Forest Story، Ecsaform و Battle Konchuuden را در فهرست نگنجانم. امیدوارم روزی بتوانیم عناوین نامبرده را در سطحی گستردهتر تجربه کنیم، ولی در هر حال این عناوین در هر حالتی سزاوار تجربه شدن هستند. همچنین، اگر بازی موردعلاقهی کسی در این فهرست جایی پیدا نکرده، پیشاپیش عذرخواهی میکنم!
- Brave Prove
- Oasis Road
- Bealphareth
- End Sector (یک بازی کارتی مبارزهمحور از شرکت ASCII که احتمالاً طرفداران «یو-گی-اوه» از آن لذت خواهند برد).
- Magical Medical
- Dragon Knights Glorious
- Lunatic Dawn (یک مجموعهی بسیار غیرخطی و تکنیکی)
- Daikoku Jidai Gaiden, II, & IV
- Neorude (مجموعه)
- Boundary Gate: Daughter of Kingdom
- Blue Forest Story: Kaze no Fuuin (برای 3DO هم منتشر شده)
- Suzu Monogatari (یک بازی نقشآفرینی کارتی با محوریت مبارزه)
- Blue Breaker: Egao no Yakusoku
- Ecsaform
- Mystic Ark: Maboroshi Gekijo (یک شبهدنباله که نسبت به بازی پیش از خود بهبود پیدا کرده است)
- Alnam no Tsubasa: Shoujin no Sora no Kanata e
- Zill’Oll
- Riot Stars (مشابه با Tactics Ogre)
- Nobunaga no Yabou
- Monster Complete World
- Battle Konchuuden (تا حدی شبیه به بازی Monster Rancher، ولی با حضور حشرات)
- King of Fighters: Kyo
- Bounty Sword (مجموعه)
- PoPoRoGue
- Langrisser (مجموعه)
- Growlanser (مجموعه)
- Little Princess: Maru Oukoku no Ningyou Hime 2 (دنبالهای برای Rhaspody)
- PoPoLoCrois Monogatari (یک مجموعه؛ هردو بازی به زبان انگلیسی و با عنوان PoPoLoCrois برای PSP منتشر شدند، ولی نسخهی PSP تفاوتهای قابلتوجهی با نسخههای اصلی پلیاستیشن ۱ داشت)
- جا دارد به چند بازی هم اشاره کرد که بعداً به زبان انگلیسی محلیسازی شدند، ولی بهتر بود در زمان انتشارشان به انگلیسی منتشر میشدند: «Dragon Quest IV» (برای DS)، «Persona 2» (برای PSP) و مجموعهی «The Legend of Heroes» (برای PSP)
منبع: GameFAQs