۱۰ نقشآفرینی برتر در فیلمهای استیون اسپیلبرگ
اسپیلبرگ یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینما است و طی سالها فعالیت هنری خود، بازیگران بزرگ زیادی را کارگردانی کرده است. اما کدام یک از این بازیگران بهترین بازیهای خود را به نمایش گذاشتهاند و در فیلمهای اسپیلبرگ درخشیدهاند؟
اسپیلبرگ یکی از چهره های ماندگار تاریخ سینما است که تعدادی از بهیادماندنیترین فیلمها و شخصیتها را بر پردهی نقرهای آورده است. او با فیلمهای خود چندین نسل از فیلمسازان را تحت تاثیر قرار داده است، خیل عظیمی از طرفداران را به هیجان آورده است و همچنان به مسیر خود در راه اسطوره شدن در سینما ادامه میدهد. فیلمهای اسپیلبرگ بعضی از بهترین بازیگران تاریخ سینما را مجذوب کردهاند و با ترکیب درست کارگردان-بازیگر، فیلمهای او توانستهاند به ماندگارترینهای تاریخ سینما بدل شوند.
در ادامه به ۱۰ نقشآفرینی برتر بازیگران در فیلمهای استیون اسپیلبرگ میپردازیم.
۱۰. جف گلدبلوم در پارک ژوراسیک (jurassic park)
- محصول: ۱۹۹۳
- سایر بازیگران: سام نیل، لورا درن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
با وجود جلوههای ویژهی خیرهکننده و پیشروی پارک ژوراسیک، برای هر بازیگر انسانی سخت بود که بتواند در این فیلم حاضر شود و توجهات را با وجود همکاران دایناسور، به خودش جلب کند. بااینحال بازیگران توانستند بازیهای درخشانی از خود ارائه دهند و در این بین جف گلدبلوم بود که توانست در لیست بهترین بازیگران فیلم پارک ژوراسیک، نام خود را بالاتر از سایرین ماندگار کند.
در نقش ایان مالکولم، یک انسان پرهرجومرج و بینظم، گلدبلوم انرژی خاص خود را به شحصیت تزریق میکند. او گاهی بار طنز فیلم را بهدوش میکشد و گاهی بهعنوان یک قطبنمای اخلاقیات عمل میکند، بااینحال نقشی که او را مجبور میکند تا مانند یک خدا این هیولاها را به دنیا بازگرداند، دست و پای او را نمیبندد و آزادی خلاقیت او را سلب نمیکند.
۹. کریستین بیل در امپراتوری خورشید (Empire of the Sun)
- محصول: ۱۹۸۷
- سایر بازیگران: جان مالکوویچ، میراندا ریچاردسون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
امروزه کریستین بیل بهعنوان یکی از بازیگران همهکارهی سینما شناخته میشود، اگرچه استعداد او از همان جوانی و با بازی در درام جنگی استیون اسپیلبرگ اثبات شده بود. بیل در فیلم امپراتوری خورشید، نقش جیم را ایفا میکند؛ پسر جوانی که هنگام وقوع جنگ، بههمراه خانوادهاش، در ژاپن زندگی میکند. او از خانوادهی خود جدا میافتد و تبدیل به یک اسیر جنگی میشود.
بیل در ۱۳ سالگی و از بین بیش از ۴۰۰۰ نفر برای بازی در این فیلم به کارگردانی اسپیلبرگ انتخاب شد. اسپیلبرگ همیشه توانسته است بازیهای درخشانی از بازیگران جوان خود بیرون بکشد، اما آنچه بیل در این فیلم بهنمایش میگذارد، خارقالعاده است. ما عصارهی کودکانهی او را که در صحنههای ابتدایی از او میتراود، میبینیم و سپس بهتدریج شاهد از بین رفتن معصومیت کودکانهی او طی تجربیاتی که بهدست میآورد، هستیم.
این فیلم که اولین فیلم بیل هم بود برای بیل شهرت بسیاری بههمراه آورد و علاوه بر آن او را بهعنوان یکی از مستعدترین بازیگران سینما به جهانیان معرفی کرد. او قدم اول را در کارنامهی خود محکم برداشت، چنان محکم که با گذشت سالها و درخششهای فراوان، هنوز هم میتوان نقشآفرینی بیل در امپراتوری خورشید را یکی از بهترین نقشآفرینیهای او نامید.
۸. لئوناردو دیکاپریو در اگه میتونی منو بگیر (Catch Me if You Can)
- محصول: ۲۰۰۲
- سایر بازیگران: تام هنکس، کریستوفر واکن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰
اگر میتونی منو بگیر داستان حقیقی باورنکردنی فرانک آبیگنل است؛ یک نوجوان که تبدیل به یکی از موفقترین هنرمندان جعل در تاریخ ایالات متحده شد. دیکاپریو ثابت میکند که مناسبترین بازیگر برای ایفای این نقش غیرعادی است.
دیکاپریو در مرحلهای از کارنامهی خود قرار داشت که میخواست از یک بازیگر عاشقپیشهی شکستخورده در فیلمها، تبدیل به یک بازیگر بالغ محترم شود و این نقش برای او کاملا مناسب بود؛ نقشی که جذابیت و کاریزمای او را با ویژگیهای یک قانونشکن ترکیب میکرد. ما خیلی زود باور میکنیم که این جوان میتواند به راحتی با تقلب خودش را از هر موقعیتی خلاص کند.
این نخستین نقشآفرینی بزرگ دیکاپریو در زمینهی بازآفرینی شخصیتهای حقیقی بود. پس از این فیلم و درخشش او در آن بود که راهاش به فیلمهای زندگینامهای دیگر نظیر هوانورد (The Aviator)، جی. ادگار (J. Edgar) و گرگ وال استریت (The Wolf of Wall Street) باز شد.
۷. جایمن هانسو در آمیستاد (Amistad)
- محصول: ۱۹۹۷
- سایر بازیگران: آنتونی هاپکینز، مورگان فریمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۳ از ۱۰۰
در حالیکه اسپیلبرگ برای فیلمهای ماجراجویانه و هیجانانگیز خود موردعلاقهی بسیاری است، در ساخت درامهای وحشتآور ریشهگرفته از واقعیت هم یکی از اساتید بیچون و چرا است. یک کشتی اسپانیایی که آفریقاییهای بهبردگی گرفته شده توسط آن سر به شورش گذاشتهاند و مسئولین آن را سرنگون کردهاند، توسط یک کشتی آمریکایی متوقف میشود و سیاهپوستان آن به زندانی در آمریکا منتقل میشوند و فیلم داستان دادگاه آنها را دنبال میکند.
جایمن هانسو در یکی از اولین کارهای کارنامهی کاری خود بهعنوان رهبر بردهها، مردی خارج از محیط طبیعی خود، که در تلاش است برای مردماش عدالت و آزادی را بهدست بیاورد، نقشآفرینی میکند؛ یک نقشآفرینی قدرتمند و روحنواز که حتی در زمانهایی که او درحال صحبت کردن نیست هم بسیار قدرتمند است.
هانسو میداند چه زمانی قدرتمند باشد و همانند یک سنگ قوی و چه زمانی خوی لطیف انسانی خود را بروز دهد و ما را با هستهی لطیف خود آشنا کند. هانسو دقیقا همان است که باید باشد؛ یک رهبر مقتدر و نترس و در همانحال یک آفریقایی زخمخورده که توان رویارویی با همهی دنیایی که علیه او اقدام میکند را ندارد.
۶. تام هنکس در نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)
- محصول: ۱۹۹۸
- سایر بازیگران: تام سایزمور، مت دیمون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
تام هنکس، یکی از بازیگران موردعلاقهی اسپیلبرگ است که بارها و بارها در فیلمهای مختلف با او همکاری کرده. نخستین قدم در این همکاری ماندگار، فیلم نجات سرباز رایان بود. هنکس در این فیلم نقش کاپیتان میلر را ایفا کرد؛ رهبر گروه کوچکی از مردان که طی جنگ جهانی دوم مامور شده اند تا سرباز گمشدهای که شانس بازگشتن به خانه را دارد، پیدا کنند.
هنکس بازیگری نیست که شما در ذهنتان او را وسط یک فیلم خشن جنگی تصور کنید و به همین دلیل است که او مناسبترین انتخاب برای این نقش است. او بهعنوان کسی که برای رهبری کردن عدهای از مردان، در دل یک جنگ بیرحم، مورد اعتماد واقع شده است و بااینحال هیچ حس برتری نسبت به دیگران ندارد، کاملا قانعکننده است.
هنکس در نجات سرباز رایان به هدف نهایی فیلم خدمت میکند. هدفی که میخواهد بگوید مردم عادی بودند که این جنگ را به سرانجام رساندند. هنکس عادیترین معلمی میشود ک همهی ما میتوانیم با یک نگاه ساده به اطرافمان او را پیدا کنیم. نجات سرباز رایان توانست تام هنکس را برای بار چهارم نامزد اسکار، برای مرتبهی پنجم نامزد گلدن گلوب و برای دومین دفعه نامزد جایزهی انجمن بازیگران فیلم کند.
۵. ووپی گلدبرگ در رنگ ارغوانی (The Color Purple)
- محصول: ۱۹۸۵
- سایر بازیگران: دنی گلاور، آدولف سزار
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
رنگ ارغوانی معمولا بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای اسپیلبرگ شناخته نمیشود و به عقیدهی بعضی منتقدان یک اقتباس بیش از حد احساسی از رمان الیس واکر است. با همهی اینها آن چیزی که یکصدا توسط تمام دنیا ستایش شد، نقشآفرینی ووپی گلدبرگ در نخستین تجربهاش بهعنوان بازیگر بود.
گلدبرگ در نقش کلی مقابل دوربین اسپیلبرگ رفت؛ یک زن جوان آفریقایی-آمریکایی که در جنوب آمریکا زندگی میکند و پس از سالها مورد آزار و اذیت قرار گرفتن، سعی میکند که هویت خود را بیابد. گلدبرگ لحظههای بدون دیالوگ شحصیت را با قدرت احساسیای خیرهکننده مقابل دوربین میآورد و در همانحال شجاعت وسیعی که این زن آموخته است در خود پرورش دهد را هم به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
گلدبرگ در رنگ ارغوانی به گونهای نقشآفرینی کرده است که گویا داستان زندگی کلی از روی زندگی گلدبرگ نوشته شده است. او خود کلی است و کلی خود او. ووپی گلدبرگ که در رنگ ارغوانی نخستین نقشآفرینی جدی خود را از سر گذراند، توانست نخستین نامزدی اسکار خود را تجربه کند و برای اولین نامزدی خود در گلدن گلوب، با دست پر آن مراسم را ترک کند.
۴. رالف فاینز در فهرست شیندلر (Schindler’s List)
- محصول: ۱۹۹۳
- سایر بازیگران: لیام نیسون، بن کینگزلی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
فیلمهای اسپیلبرگ معمولا بهخاطر قهرمانهایش شناخته میشوند، اما فهرست شیندلر یکی از پیچیدهترین و عجیبترین شخصیتهای منفی تاریخ سینما را خلق میکند. رالف فاینز نقش آمون گوث، یک افسر نازی که تنفرش از یهودیان تبدیل به اعمال وحشیانه و خشونتآمیز میشود را ایفا میکند.
فاینز هرگز از شیطانی که شخصیت او همیشه هست، دور نمیشود و با اینحال قادر است او را یک انسان حقیر که با تنفر از خود پر شده است، نشان دهد. تنفری که او بر سر دیگران تخلیهاش میکند. فاینز موفق میشود به شخصیتی جان دهد که بهطور همزمان یک شیطان کامل و یک انسان بدبخت است. این که زندگی انسان چقدر از نگاه او بیارزش است، بهشدت ناراحتکننده و درگیرکننده است.
فاینز در تمام دیالوگهای خود، انتخاب کلماتاش، جنس صدایش، تغییرات صورتاش و حرکات فیزیکی بدن خود غیرقابل پیشبینی عمل میکند و همین ویژگی بصری، پیشبینیپذیر نبودن او را از نظر روانی هم به مخاطب القا میکند. فاینز بهدرستی شخصیت خود را شناخته است و لحظههای درست خندیدین، بغض کردن، خشمگین شدن و شرمگین شدن او را میشناسد.
فاینز با فهرست شیندلر توانست برای نخستین بار نامزد اسکار و گلدن گلوب شود و در اولین نامزدی خود برای جایزهی بفتا، آن را بهدست بیاورد.
۳. هریسون فورد در مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of the Lost Ark)
- محصول: ۱۹۸۱
- بازیگران: کارن آلن، پائول فریمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
فیلمهای اکشن ماجراجویانه مانند مهاجمان صندوق گمشده معمولا برای بازی بازیگران خود مورد ستایش قرار نمیگیرد، اما کسی نمیتواند این حقیقت را که هریسون فورد یکی از ماندگارترین شحصیتهای تاریخ سینما بهنام ایندیانا جونز را خلق کرده است، انکار کند.
بااینکه پیش از فورد هم بسیاری از قهرمانهای ماجراجو برپردهی نقرهای ظاهر شده بودند، اما فورد ایندیانا را تبدیل به شخصیتی کاملا جدید و فراموشنشدنی کرد. در کنار بسیار پرهیاهو و پرزرقوبرقبودن، او بامزه و باهوش هم هست. از همه بهتر این که، فورد با این که گاهی ایندی شکست بخورد و درسی بیاموزد، مخالفتی نداشت.
ایندی یک قهرمان اکشن بود که احساس واقعی بودن را به مخاطب القا میکرد. او حتی گاهی به راه و رسم همیشگی پهلوانان پشت میکرد و مسیری که هر انسان عاقلی انتخاب میکند را برمیگزید. او از بازیهای احساسی و قهرمانبازیهای بیفایده دوری میجست و همین بود که او را تبدیل به یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای سینما کرد.
۲. رابرت شاو برای آروارهها (Jaws)
- محصول: ۱۹۷۵
- سایر بازیگران: روی شایدر، ریچارد درایفس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
آروارهها فیلمی بود که اسپیلبرگ را به عنوان یک کارگردان مستعد به هالیوود معرفی کرد و تبدیل به نقطهی عطفی در کارنامهی او شد. فیلمی دربارهی یک کوسهی آدمخوار که باعث وحشتزدگی یک جامعهی ساکن جزیره میشود. فیلمی که باعث شد یک نسل کامل از علاقمندان به سینما از پا گذاشتن درون آب وحشت داشته باشند.
به هماناندازه که کوسه بسیار هیجانانگیز و باورپذیر بود، رابرت شاو هم میدرخشید. یک شکارچی کوسه که به رئیس برودی کمک میکند تا این جانور وحشی را شکار کند. شاو شخصیتی را خلق میکند که دوست داشتناش آسان نیست، اما بهشدت سرگرمکننده است. به لطف نیروی خازقالعادهی شاو، سخنرانی او دربارهی کشتی جنگی یواساس ایندیاناپلیس (USS Indianapolis) تبدیل به یکی از برجستهترین لحظات این شاهکار بلاکباستری اسپیلبرگ شد.
۱. دانیل دی-لوئیس در لینکلن (Lincoln)
- محصول: ۲۰۱۲
- سایر بازیگران: سالی فیلد، تامی لی جونز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
برای روی پرده آوردن شخصیت تاریخی بزرگی مانند آبراهام لینکلن نیاز به یک بازیگر بینظیر دارید. خوشبختانه اسپیلبرگ این شانس را داشت که برای این نقش یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینما را بهکار گیرد. دی-لوئیس نقش لینکلن را در فیلمی بازی میکند که به چهار ماه پایانی زندگی او و تلاشهایش در مسیر تصویب کردن بیانیهی آزادی میپردازد.
دی-لوئیس اصالتی که نقش نیاز دارد را به آن میبخشد و هر مرتبه که ظاهر میشود، پردهی نقرهای را تحت سلطهی خود درمیآورد. او در لحظات بدون دیالوگ خود درست به اندازهی لحظاتی که حس شوخطبعی لینکلن را بازسازی میکند ، تاثیرگذار و درخشان است. دی-لوئیس موفق میشود این شخصیت معروف را بهگونهای به زندگی بازگرداند که احساس اصیل بودن و قدرتمند بودن در مسیر صحیح را به مخاطب منتقل کند.
دی-لوئیس با لینکلن اسپیلبرگ توانست پنجمین نامزدی اسکار و سومین برنده شدن خود را جشن بگیرد و نام خود را در تاریخ اسکار جاودانه کند. لینکلن همچنین هفتمین نامزدی گلدن گلوب و ششمین نامزدی بفتا را برای دی-لوئیس به ارمغان آورد.
منبع: screenrant