۱۰ زوج کارگردان و بازیگر برتر سینمای ایران
طی تاریخ سینما، همواره کارگردانها بهدنبال بازیگرانی بودهاند که دنیای ذهنی آنها را درک کنند و بتوانند آنچه آنها میخواهند را بر پردهی نقرهای بیاورند. هرچه دنیای کارگردان ذهنیتر و به اصطلاح مؤلفتر بوده است، تلاش بیشتری برای یافتن بازیگر مخصوص خود کرده است.
در آسیای شرقی، کوروساوا، توشیرو میفونه را پیدا کرده بود تا قهرمانها و گاهی ضدقهرمانهای او را زنده کند. در اروپا فللینی، مارچلو ماسترویانی را یافته بود تا به شخصیتهای گمگشتهی او حیات ببخشد و در آمریکا جان فورد از جان وین استفاده میکرد تا سوار بر اسب و کلاه بر سر به کمک بیپناهان بشتابد.
این تلاش برای یافتن بازیگری که بتواند جهان مؤلف را درک کند اما به همان سالها پیش محدود نشد. در دنیای معاصر هم نمونههای فراوانی از این زوجها پا به عرصه گذاشتهاند. اسکورسیزی د نیرو را یافت و بعدها دیکاپریو را و استیون اسپیلبرگ شخصیتهای داستان خود را در تام هنکس پیدا کرد. پل توماس اندرسن تا قبل از درگذشتن فیلیپ سیمور هافمن تنها یک فیلم بدون حضور او ساخت و اوون ویلسون در ۷ فیلم از ۹ فیلم ساخته شده توسط وس اندرسن بازی کرده است.
اگر کمی دقیقتر شویم این زوجهای بهیادماندنی در سینمای ایران هم به فراوانی یافت میشوند. در لیست زیر به ۱۰ نمونه از بهترین زوجهای کارگردان-بازیگر سینمای ایران اشاره میکنیم که طی سالها توانستهاند با دنیاهای ذهنی شبیه به یکدیگر بر پردهی سینماهای ایران بدرخشند و گاهی حتی مسیر خود را به سمت سینمای بینالملل هم پیدا کنند.
۱۰. محمدحسین مهدویان و هادی حجازیفر
- آثار مشترک شاخص: ایستاده در غبار، ماجرای نیمروز، لاتاری، ماجرای نیمروز: رد خون
وقتی که ایستاده در غبار سال ۱۳۹۴ منتشر شد، نه کسی هادی حجازیفر که فعالیت خود را از سال ۱۳۸۴ در تیاتر آغاز کرده بود میشناخت و نه محمدحسین مهدویان را که اولین فیلم سینمایی خود را کارگردانی میکرد. ایستاده در غبار اما در ۹ بخش مختلف سیوچهارمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر نامزد شد و با سه سیمرغ بهترین فیلم، بهترین جلوههای ویژهی میدانی و جلوههای ویژهی بصری و بهترین طراحی صحنه و لباس جشنواره را ترک کرد تا به تمام مخاطبان سینمای ایران اعلام کند که تیمی خارقالعاده فعالیت خود را آغاز کردهاست.
اولین همکاری مهدویان و حجازیفر جز موفقیت و شهرت چیز دیگری برای آنها به ارمغان نیاورد و همین باعث شد که همکاری این دو نفر در سالهای ۱۳۹۵، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ با فیلمهای ماجرای نیمروز، لاتاری و ماجرای نیمروز: رد خون ادامه پیدا کند.
بعد از این همکاریها بالاخره مهدویان جرأت پیدا کرد تا اولین فیلم سینمایی خود، بدون حضور حجازیفر را بسازد و سال ۱۳۹۸ درخت گردو را کارگردانی کرد.
۹. هومن سیدی و نوید محمدزاده
- آثار مشترک شاخص: سیزده، خشم و هیاهو، مغزهای کوچک زنکزده، سریال قورباغه
هومن سیدی دو سال بعد از اولین فیلمی که بهعنوان کارگردان ساخت، به سراغ فیلم دوم خود، سیزده، رفت. بازیگران اصلی این فیلم که سال ۱۳۹۱ اکران شد، امیر جعفری، آزاده صمدی و امیر جدیدی بودند، اما یک نفر در بین تیم بازیگران نقش مکمل بود که در چند صحنه درخشش عجیب و غریبی از خود نشان داد.
سیزده نهتنها توانست جایزهی ویژهی هیأت داوران بهترین کارگردانی را در سیودومین دورهی جشنوارهی فیلم فجر برای هومن سیدی بههمراه بیاورد، بلکه نوید محمدزاده را هم که همان سال نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم عصبانی نیستم رضا درمیشیان بود، به سینمای ایران، بهعنوان بازیگری که باید دیده شود، معرفی کرد.
سیزده اولین قدم در مسیر همکاری بود که سالها بعد توانست در نهایت به ساخته شدن بعضی از متفاوتترین آثار سینمایی و شبکهی نمایش خانگی چند سال اخیر ایران منجر شود. دو سال پس از سیزده اینبار هومن سیدی بهسراغ خشم و هیاهو رفت و بازیگری مناسبتر از نوید محمدزاده برای ایفای نقش اصلی فیلم خود نیافت. نقشی که یکبار دیگر نوید محمدزاده را موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد از جشنوارهی فیلم فجر کرد.
دو سال دیگر گذشت و اینبار زوج سیدی-محمدزاده با فیلم مغزهای کوچک زنگزده به سینماهای ایران بازگشتند. فیلمی که پنجمین نامزدی نوید محمدزاده برای سیمرغ بلورین بازیگری را به همراه داشت و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه را برای هومن سیدی به ارمغان آورد.
پس از سینما اینبار نوبت به شبکهی نمایش خانگی بود که توسط این زوج موفق به لرزه در بیاید. سریال قورباغه با بازی درخشان نوید محمدزاده در نقش نوری ساخته و پخش شد که در کنار هنر بازیگری محمدزاده، یکبار دیگر هنر فیلمنامهنویسی و کارگردانی سیدی را هم به نمایش بگذارد.
۸. ابراهیم حاتمیکیا و پرویز پرستویی
- آثار مشترک شاخص: آژانس شیشهای، روبان قرمز، موج مرده، سریال خاک سرخ، به نام پدر، بادیگارد
مربی آژانس شیشهای که دههاش گذشته است، همچنان در سینمای ایران در لیست بهترین بازیگران قرار دارد. مردی که برای نخستین بار در سینما سال ۱۳۶۲ با فیلم دیار عاشقان حسن کاربخش دیده شد، با چهار سیمرغ بلورین بازیگری نقش اصلی مرد از رکوردداران جشنوارهی فیلم فجر است.
سه سال بعد از اولین حضور پرستویی در سینما شخصی دیگر نخستین فیلم سینمایی خود بهعنوان کارگردان را کلید زد؛ آن شخص ابراهیم حاتمیکیا بود و فیلمی که میساخت هویت نام داشت. پس از هویت، ۱۱ سال طول کشید تا ابراهیم حاتمیکیا فیلمنامهی آژانس شیشهای را بنویسد و یکی از اعتراضیترین فیلمهای آنسالهای سینمای ایران را سال ۱۳۷۶ با درخشش پرویز پرستویی به سینماها بیاورد.
فیلمی که برای پرستویی نخستین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را از شانزدهمین جشنوارهی فیلم فجر بههمراه داشت و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را برای حاتمیکیا.
از آژانس شیشهای تا همکاری بعدی این زوج در روبان قرمز فقط دو سال فاصله افتاد. دو سال پس از آن هم سومین همکاری حاتمیکیا و پرستویی در فیلم موج مرده شکل گرفت. در همان سال این زوج سریال خاک سرخ را هم برای شبکهی یک آماده میکردند. سه سال پس از اتمام خاک سرخ چهاردهمین فیلم حاتمیکیا، بهنام پدر، سومین سیمرغ بلورین بهترین بازیگری را به کارنامهی پرستویی افزود.
آخرین همکاری این زوج سال ۱۳۹۴ و فیلم بادیگارد بود. فیلمی که برای چهارمین بار سیمرغ بلورین را به پرستویی رساند و حاتمیکیا را به تندیس بهترین کارگردانی در سومین جشنوارهی فیلم مستقل وین.
۷. مجید مجیدی و رضا ناجی
- آثار مشترک شاخص: بچههای آسمان، باران، بید مجنون، آواز گنجشکها
یک همکاری مختصر و مفید که در اولین قدم مجیدی را به اوج کارنامهی هنری خود رساند و در آخرین قدم ناجی را.
مجیدی که سال ۱۳۷۴ با فیلم پدر توانسته بود افتخارات بینالمللی کسب کند و خودش را بهعنوان کارگردانی صاحبسبک به سینمای دنیا معرفی کند در دومین فیلم خود به سراغ ناجی رفت و در سال ۱۳۵۷ با بچههای آسمان توانست نامزد بهترین فیلم خارجی زبان در اسکار سال ۱۹۹۹ شود.
همکاری بعدی مجیدی و ناجی سال ۱۳۷۹ و با فیلم باران رخ داد. جایی که مجیدی نشان داد هنوز حرفی برای گفتن دارد و سینمای او هنوز زنده است. پس از باران و این بار در ۱۳۸۳ مجیدی با فیلم بید مجنون که نقش اصلی آن را پرویز پرستویی بازی میکرد، یکبار دیگر ناجی را در تیم بازیگری فیلم خود جای داد، اما هنوز یک قدم مانده بود.
آخرین همکاری این زوج سینمایی ایران سال ۱۳۸۶ رخ داد. در جایی که رضا ناجی برای فیلم آواز گنجشکها، توانست خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد را از جشنوارهی برلین بهدست آورد و به اوج قلهی فعالیتهای هنری خود دستیابد.
۶. بهمن فرمانآرا و رضا کیانیان
- آثار مشترک شاخص: بوی کافور، عطر یاس، خانهای روی آب، یک بوس کوچولو، خاک آشنا، دلم میخواد
بهمن فرمانآرا یکی از برجستهترین کارگردانهای سینمای ایران است و این بر کسی نهفته نیست. فرمانآرا نخستین فیلم خود بهنام خانه قمر خانم را سال ۱۳۵۱ کارگردانی کردو پس از آن تا سال ۱۳۹۵، ۹ فیلم ساخت که رضا کیانیان در ۵ فیلم بازی کرد و برای خانهای روی آب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را از جشنوارهی فیلم فجر بهدست آورد.
فرمانآرا نخستین فیلم خود پس از انقلاب را بعد از بیستویک سال دوری از سینما ساخت و نام آن را بوی کافور، عطر یاس گذاشت و برای آن از هجدهمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را دریافت کرد. در این فیلم کیانیان در بین نقشهای مکمل به بازی پرداخت، اما طولی نکشید که فرمانآرا او را پیدا کند و دو سال بعد در فیلم دوم خود پس از انقلاب، خانهای روی آب، نقش اصلی را به او بسپارد. نقشی که کیانیان خیلی خوب از عهدهاش برآمد.
حالا پس از این موفقیت، این زوج با آرامش خیال میتوانستند باهم کار کنند و نتیجهی همکاری آنها سه فیلم دیگر بود که در سالهای ۱۳۸۴، ۱۳۸۶ و ۱۳۹۲ به اکران درآمد.
۵. ایرج طهماسب و حمید جبلی
- آثار مشترک شاخص: کلاه قرمزی و پسرخاله، دختر شیرینیفروش، کلاه قرمزی و سروناز، زیر درخت هلو، کلاه قرمزی و بچهننه، مجموعهی تلویزیونی کلاه قرمزی (۷ فصل)
مگر میشود در ایران بزرگ شده باشید و نام کلاه قرمزی به گوشتان نخورده باشد؟ چه کسانی این عروسک را که بیشک معروفترین و ماندگارترین عروسک تاریخ سینمای ایران است، خلق کردهاند؟ ایرج طهماسب در نقش کارگردان و حمید جبلی در نقش صداپیشه.
پیش از اینکه به سراغ فعالیتهای مشترک این دو هنرمند در نقشهای کارگردان و بازیگر برویم نمیشود از سابقهی دوستی و رفاقت طولانی آنها چشم پوشید. دو دوست که نخستین بار در فیلم خط پایان محمدعلی طالبی که سال ۱۳۶۴ ساخته شده است با یکدیگر همبازی شدند.
نخستین همکاری این دو دوست در نقشهای کارگردان و بازیگر با نخستین باری که عروسک دوستداشتنی کلاه قرمزی بر پردهی سینماها آمد، یکی است؛ سال ۱۳۷۳ که ایرج طهماسب و حمید جبلی بههمراه همایون اسعدیان فیلمنامهی کلاه قرمزی و پسرخاله را به نگارش در آوردند و ایرج طهماسب با صداپیشگی حمید جبلی او را به تصویر کشید.
کلاه قرمزی و پسرخاله که با احتساب نرخ تورم یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران است تبدیل به نخستین فدم همکاری شد که در سالهای بعد با دو فیلم سینمایی دیگر و سریالی که هفت سال در تلویزیون به نمایش در آمد ادامه یافت.
همکاری این زوج تنها به کلاه قرمزی ختم نمیشود. ایرج طهماسب در سومین تجربهی کارگردانی سینمایی خود بهسراغ فیلم دختر شیرینیفروش رفت که در آن حمید جبلی یک از نقشهای اصلی را ایفا میکرد و چهار سال پس از آن در پنجمین تجربهی کارگردانی خود زیر درخت هلو را مقابل دوربین برد که باز هم حمید جبلی در آن یکی از ماندگارترین شخصیتهای کمدی تاریخ سینمای ایران را خلق کرد.
آخرین همکاری این زوج هنرمند لطیفالطبع سینمای ایران به سال ۱۳۹۰ برمیگردد؛ سالی که در آن کلاه قرمزی و بچهننه بر پردهی سینماها آمد و پس از آن کلاه قرمزی سالها است که طرفداران خود را منتظر گذاشته است.
۴. اصغر فرهادی و شهاب حسینی
- آثار مشترک شاخص: دربارهی الی، جدایی نادر از سیمین، فروشنده
شاید در نگاه اول به کمیت آثار مشترک فرهای و حسینی، بهنظر برسد که آنها در این لیست جای ندارند. اما مگر میشود کیفیت را فدای کمیت کرد. مگر میشود گفت که چون دانیل دی-لوئیس و پل توماس اندرسن تنها دو کار مشترک با هم دارند، یک زوج هنری کمنظیر نیستند؟
اوج کارنامهی هنری فرهادی بهعنوان کارگردان که فعالیت خود را از سال ۱۳۸۱ و فیلم رقص در غبار آغاز کرد، با اوج کارنامهی هنری شهاب حسینی که سینما را نخستین بار سال ۱۳۸۰ با فیلم رخساره امیر قویدل تجربه کرد، همزمان بود.
نخستین فیلمی که فرهادی را بهمعنای حقیقی به یک کارگردان نامآشنای بینالمللی تبدیل کرد، دربارهی الی بود. فیلمی که شهاب حسینی برای آن برندهی دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد از جشنوارهی فجر شد. پس از دربارهی الی بود که اصغر فرهادی اوج گرفت و سینمای ایران را به قلههایی رساند که پیش از این هرگز به آنها نرسیده بود.
دو سال بعد از دربارهی الی، فرهادی این بار نقش اصلی را از حسینی دریغ کرد، اما چه کسی میتواند بگوید که فرهادی با این کار حسینی را به نقطهی عطف کارنامهاش نرساند؟ شهاب حسینی در نقش حجت، ماندگارترین لحظههای جدایی نادر از سیمین را خلق کرد و توانست دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از جشنوارهی فیلم فجر بهدست آورد. افتخاراتی که فرهادی با جدایی نادر از سیمین به دست آورد هم که دیگر نیازی به بازگو کردن ندارند. شاید تنها چهار کلمه؛ نخستین اسکار سینمای ایران.
شاید خیلیها میپنداشتند که جدایی نادر از سیمین اوج کارنامه فرهادی و حسینی خواهد بود و دیگر باید انتظار داشت که هر دوی آنها ضعیفتر شوند، اما چنین اتفاقی پیش نیامد و سینمای ایران با دومین اسکار خودش تنها پنج سال فاصله داشت. اصفر فرهادی این بار با فروشنده به سینما بازگشت. حسینی یکی از خیرهکنندهترین بازیهای تاریخ سینمای ایران را ارائه داد و برای آن هم ارزشمندترین جایزهی بینالمللی بازیگری تاریخ سینمای ایران، جایزهی بهترین بازیگر مرد جشنوارهی فیلم کن، را بهدست آورد.
۳. داریوش مهرجویی و عزتالله انتظامی
- آثار مشترک شاخص: گاو، آقای هالو، پستچی، دایرهی مینا، مدرسهای که میرفتیم، اجاره نشینها، شیرک، هامون، بانو، میکس
کائنات به این دو مرد مستقیما اشاره میکند و به آنها میگوید که باید باهم کار کنید. مگر چقدر احتمال دارد که دومین فیلم سینمایی ساخته شده توسط یک کارگردان تبدیل به دومین فیلمی شود که یک بازیگر در آن بازی میکند و هر دوی آنها در آن فیلم درخشان و بینظیر باشند؟ آری دربارهی گاو حرف میزنیم؛ فیلمی که سال ۱۳۴۸ اکران شد و نقطهی عطفی در تاریخ سینمای ایران رقم زد.
پس از گاو دیگر نه مهرجویی در انتخاب بازیگر فیلم بعدی خود شک داشت و نه انتظامی در انتخاب کارگردانی که خودش را به دست او بسپرد. آن دو یکدیگر را انتخاب کرده بودند و هیچچیز قرار نبود همکاری آنها را خدشه دار کند. همکاری که تا سال ۱۳۷۸ طول کشید؛ یعنی دقیقا سی سال. آیا هنوز هم باور ندارید که کائنات این همکاری را ستایش میکنند؟
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ مهرجویی و انتظامی در هفت فیلم با یکدیگر همکاری کردند و با هر قدمی که به همراه هم برداشتند به اسطوره شدن یکدیگر کمک کردند. آخرین همکاری این زوج طلایی سینمای ایران در فیلم میکس سال ۱۳۷۸ رقم خورد.
آقای بازیگر سینمای ایران دیگر پیر شده بود و نمیتوانست در سایر فیلمهای مهرجویی نقشآفرینی کند. سرانجام در بامداد ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ عزتالله انتظامی دار فانی را وداع گفت و داریوش مهرجویی را در سینمای ایران تنها گذاشت.
۲. بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی
- آثار مشترک شاخص: چریکهی تارا، مرگ یزدگرد، باشو، غریبهی کوچک، شاید وقتی دیگر
همانطور که پیشتر گفتیم، اکثر کارگردانهایی که بهدنبال بازیگر محبوب خود میگردند تا جهان ذهنی آنها را درک کند، کارگردانهای مؤلف هستند. چه کسی در سینمای ایران از بهرام بیضایی مؤلفتر است؟
بیضایی در ششمین فیلم خود، دیگر سبک بصری مخصوص خود را یافته بود و تنها چیزی که به آن نیاز داشت یک بازیگر بود که بتواند در جهانهای مخلوق او زیست کند و آنها را درک نماید. در همین دوران بود که او سوسن تسلیمی را یافت. زنی که هنوز کمبودش در سینمای ایران احساس میشود.
نخستین همکاری بیضایی و تسلیمی به سال ۱۳۵۷ و فیلم چریکهی تارا بازمیگردد. فیلمی که نشان داد بیضایی و تسلیمی قرار است با یکدیگر به دستاوردهای جدیدی در سینمای ایران برسند. قدم بعدی برای آنها، چهارسال بعد رقم خورد، جایی که تسلیمی در مرگ یزدگرد که بیضایی عهدهدار نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و تدوین آن بود به نقشآفرینی پرداخت.
چهار سال بعد، سومین همکاری این دو نفر شکل گرفت و نتیجه یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بود؛ باشو، غریبهی کوچک. چهارمین و آخرین همکاری این زوج سینمایی فیلم شاید وقتی دیگر بود که سال ۱۳۶۶ اکران شد.
بیضایی سال ۱۳۵۷ تسلیمی را کشف کرد و تا سال ۱۳۶۶ که تسلیمی به بازیگری میپرداخت، بدون او فیلمی نساخت. تسلیمی در مجموع تنها در شش فیلم سینمایی به هنرنمایی پرداخت که چهارتای آنها فیلمهای بیضایی بودند، با این حال کائنات به آنها اجازهی ادامهی همکاری را نداد. برخلاف انتظامی و مهرجویی که کائنات آنها را به هم رساند، گویا زوج بیضایی و تسلیمی باب طبع کائنات نبودند.
۱. مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی
- آثار مشترک شاخص: بیگانه بیا، قیصر، رضا موتوری، داشآکل، بلوچ، خاک، گوزنها
شش سال؛ دنیای سینما تنها شش سال به کیمیایی و وثوقی اجازهی همکاری داد و در این شش سال این دو نفر به همراه یکدیگر ماندگارترین شخصیتهای تاریخ سینمای ایران را آفریدند. مگر میشود قیصر انتقامجو، رضا موتوری تنها و سید رسول زخمخورده را فراموش کرد؟
کیمیایی نخستین فیلم سینمایی خود را میساخت وقتی که بهروز را پیدا کرد. بازیگری که پیش از آن در هفده فیلم، در نقشهای کوچک و بزرگ نقشآفرینی کرده بود، اما هرگز آن کسی که باید میشد، نشده بود. نخستین همکاری بهروز و مسعود سال ۱۳۴۷ اکران شد. پس از آن بود که کارنامهی حرفهای وثوقی شروع به پربار شدن کرد و کیمیایی بهعنوان کارگردانی مستعد شناخته شد.
یکسال گذشت و کیمیایی احساس کرد زمان آن است که شگفتی بیافریند. همین بود که قیصر را ساخت. بهروز در قیصر سینمای ایران را در شخصیتپردازی به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد و هنر بازیگری را در سینمای ایران به سطح جدیدی رساند، اما بازی ادامه داشت و ماموریت شگفتیآفرینی کیمیایی و وثوقی، هنوز بهپایان نرسیده بود.
کیمیایی فیلمهای سوم، چهارم، پنجم و ششم کارنامهی حرفهای خود را طی سالهای ۱۳۴۹، ۱۳۵۰، ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ ساخت و حالا دیگر یک مؤلف تمامعیار بود. بهروز هم طی این سالها رضا موتوری، داشآکل، بلوچ و صالح را خلق کرد و حالا دیگر بیشک بهترین بازیگر ایران بود، ولی شگفتی همچنان باقی بود.
هفتمین فیلم کارنامهی کاری کیمیایی درخشندهترین و تأثیرگذارترین آنها بود و بهروز قرار بود در آن معادلات را به هم بزند. در گوزنها که سال ۱۳۵۳ اکران شد، بهروز با شمایلی ظاهر شد و احساساتی را درون مخاطبان بیدار کرد که سالها بود به خواب رفته بودند. حالا با گوزنها و سید رسول، بهروز در سینمای ایران دستنیافتنی بود و کیمیایی نام خود را به عنوان یکی از بهترینهای کارگردانهای تاریخ سینمای ایران ماندگار کرده بود.
از بهروز که بگذریم دیگه بازیگری بالفطره پیدا نمیشه
بهروز وثوقی مردی ک هر فیلمش یه رُل جدید بود
درود بر شما
متأسفم که در لیست شما نامی از بانوان کارگردان و بازیگر نیست .
اصغر فرهادی بیشتر از اینکه با شهاب حسینی کار کرده باشه با ترانه علیدوستی کار کرده. شهر زیبا، چهارشنبه سوری، درباره الی، فروشنده.