۱۰ فیلم از کارگردانهای نوظهور ۲۰۲۱ که حتما باید تماشا کنید
در پنجاهمین سالگرد جشنوارهی سالانهی مخصوص فیلمسازان تازهکار که توسط موزهی هنرهای مدرن و فیلم مرکز لینکلن میزبانی میشود، مثل سالهای قبل کارگردانها و فیلمهای جدیدی که باید دیده شوند معرفی میشوند. این جشنواره در سالهای گذشته فیلمهای کارگردانهایی که امروزه از بهترینها هستند را به عنوان کارگردانهای تازهکاری که باید دنبال شوند، به دنیا معرفی کرده است، کارگردانهایی مانند کریستوفر نولان و لی چانگ-دونگ.
امسال این جشنواره برای عاشقان سینما هم مهم است چرا که از زمان آغاز بیماری فراگیر کرونا، این جشنواره نخستین جشنوارهی محلیای خواهد بود که اجازه تماشای فیلمها به صورت حضوری را میدهد. اتفاقی که احتمالا نزدیکترین چیز به بازگشایی رسمی دوبارهی سینماها است.
خوشبختانه مخاطبان راه دور نیاز نیست نگران چیزی باشند، چرا که تمام ۲۷ فیلم در هر دو رشتهی فیلم بلند و کوتاه بهصورت مجازی هم قابل تماشا خواهند بود و این خبر بهخصوص در سال ۲۰۲۱ بسیار هیجانانگیز است چرا که این جشنواره امسال بهترینهای ساندنس، برلین، روتردام و بسیاری دیگر از نقاط جهان را در خود گنجانده است.
جشنواره از ۲۸ آپریل (۸ اردیبهشت) تا ۸ می (۱۸ اردیبهشت) بهصورت مجازی و به صورت حضوری تا ۱۴ می (۲۴ اردیبهشت) در مرکز فیلم لینکلن ادامه مییابد.
در ادامه به ده فیلم از جشنوارهی امسال که باید دید اشاره میکنیم.
۱. همهجا غرق در نور (All Light, Everywhere)
- کارگردان: تئو آنتونی
- بازیگران: کیور برنا، رابرت کانیف
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
همهجا غرق در نور تمام مشاهدات ممکن از موضوع مورد بحث خود را ارائه میدهد و از زوایای نوین و قابل تامل جدیدی به آن مینگرد. فیلم مستند جاهطلبانهی تئو آنتونی ارتباطی درخشان را برجسته میکند؛ ارتباطی خیرهکننده بین اسلحه و دوربین و ریشههای تاریخی و حقیقی آن.
همین دلیل به تنهایی کافی است که تجربه و تحقیق فیلمساز دربارهی چگونگی مسلط شدن تکنولوژی بر زندگی انسان تبدیل به فیلمی باارزش شود. همهجا غرق در نور به این نکته اشاره میکند که ما چهقدر اندک دربارهی چگونگی مشاهدهگری تاریخ نسبت به خود میدانیم.
مسیر حرکت فیلم از انبارهای ساخت دوربینهای لباس پلیس آغاز میشود و تا جلسات تمرینی پلیسهایی که آنها را میپوشند، پیش میرود. داستان طرح یک هواپیمای جاسوسی توسط یک شرکت و تاریخ دوربینهای پرنده در جنگ جهانی اول.
در بیشتر مواقع، روایت آنتونی به اواخر قرن نوزده بازمیگردد. کنار زدن پردهها از تاریخ کمتر شنیدهشدهی عکسبرداری از ستارگان و عکس بازداشت، تا یافتن ارتباطی جالب بین تکنولوژی دوربین و اسلحههای جنگی. همه اینها با ماهیت فضای شخصی در دنیایی که توسط قدرت شرکتهای بزرگ اداره میشود، با هم روبهرو میشوند.
همانطور که فیلم پیش میرود و خود را به زندگیهای روزمرهی ما نزدیکتر میکند، همزمان هشداردهنده و الهامبخش میشود.
۲. سیبها (Apples)
- کارگردان: کریستوس نیکو
- بازیگران: آریس سروتالیس، سوفیا گیورگوواسیلی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۸ از ۱۰۰
بنا شده بر یک قیاس با وضعیت امروز ما و نسخهای نامطمئن از گذشتهای نه چندان دور.
سیبهای کریستوس نیکو به بیماری همهگیری میپردازد که به آرامی و بهطور مرموزی پخش میشود و قربانیان خود را با چندین مورد فراموشی رها میکند. جزئیات اندکاند، اما بیماری بهاندازهای وجود داشته است که مردم یونان آموختهاند چگونه در کنار آن زندگی کنند؛ مردم سالم سر کارهای معمول خود میروند، درحالیکه مردم بیمار وارد برنامهی هویت جدید میشوند که دولت برای آنها تنظیم کرده است. برنامهای که در بیمارستانهای محلی انجام میگیرد و تبلیغ آن در رادیو شنیده میشود.
بیمارانی که کسی به دنبال آنها نیامده است، مانند آریس سروتالیس، مامور میشوند تا هویتهای جدید بسازند، پروسهای که شامل دستورالعملهای عجیبی میشود که دکتر آنها روی یک نوار کاست برایشان ضبط کرده است؛ دوچرخه سواری کن، به جشن لباس مبدل برو، یک دختر را ملاقات کن و سپس بدون گفتن خداحافظی او را ترک کن و … .
نیکو هرگز از این که پای خود را بر جای پای یورگوس لانتیموس بگذارد، خجالت نکشیده است، همانطور که پیش از این در فیلم دندان نیش (Dogtooth) بهعنوان دستیار لانتیموس کار کرده است. بهترین لحظههای این فیلم زمانی است که کمدیهای لنتیموسی با نگاهی شفاف به دنیایی که در آن هویتهای شخصی تبدیل به نمادهایی مشخص شدهاند، همراه میشوند و بسیاری از ما مجبور شدهایم کارهایی را انجام دهیم فقط بهدنبال اینکه آنها را برای آینده به ثبت برسانیم.
سیبها یک حس قابللمس اما ناگفته را منتقل میکند که در آن میخواهد اعلام کند که تفاوت حیاتی بین تاریخ و خاطره، احساس است و فاصله گرفتن از احساسی که تجربههایمان به ما میدهند باعث میشود که آن چه هستیم را فراموش کنیم. وقتی که این بیماری همهگیر کنونی و حقیقی خودمان از بین برود و تبدیل به خاطره شود، فیلم نیکو درسهایی برای ما دارد که باید در ذهن بسپاریم.
۳. جنگل قرمز تیره (Dark Red Forest)
- کارگردان: جین هواکینگ
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸ از ۱۰۰
هر ساله هزاران راهب تبتی صومعهی یارچن راهی خانههای چوبی پیچدرپیچ پشت فلات تبت میشوند و در آنجا به مدیتیشن و سفر به درون خویشتن میپردازند. این آسانترین شیوهی عزلتنشینی نیست؛ طی سردترین صد روز سال رخ میدهد و همچنان که سوالهای عمیق دربارهی دنیای اطراف و وجود شکل میگیرد، تحمل فیزیکی هم به امتحان گذاشته میشود.
کارگردان جین هواکینگ به این سفر نزدیک میماند و با نگاه بصریای خیرهکننده و شاعرانه، همزمان پوچی وسیع دنیای سرشار از شگفتی برای راهبها و صمیمیت و آرامش درونی جستجوی معنوی آنها را به نمایش میگذارد.
مبهوتکننده از نظر سینمایی و عمیق از نظر یافتن پاسخ رمز و رازهای جهان هستی. جنگل قرمز تیره مخاطبان خود را به همان فضای یخزده که راهبها را به سطح هشیاری بالاتری میبرد، منتقل میکند.
۴. ال پلانتا (El Planeta)
- کارگردان: آمالیا اولمن
- بازیگران: آمالیا اولمن، آل اولمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
ال پلانتا کشمکش خود را حول یک مشکل بنا میکند، اما تا نزدیکی پایان فیلم مشکل را برملا نمیکند.
در نخستین فیلم آمالیا اولمن، خودش نقش جوانی را ایفا میکند که از لندن به اسپانیای پس از بحران بازمیگردد تا به مادر ورشکستهاش که پس از مرگ پدر از فقر رنج میبرد، کمک کند. بیشتر زمان فیلم در سواحل شهر ساحلی گیخون و فضای کمدی مادر-دختری سیاه-سفید، باتوجه به جزئیات ریز سبکزندگی آنها میگذرد.
ال پلانتا دربارهی دو زن است که ترجیح میدهند در زمان حال زندگی کنند تا این که بخواهند عواقب اعمالشان را در نظر بگیرند. اولمن در مقابل مادر واقعی خود، آل اولمن ، بازی میکند، یک نابازیگر که با اینحال اجرایی جذاب و خندهدار از زنی درگیر انکار به نمایش میگذارد.
البته وقایع فیلم تا حدی از حقیقت سرچشمه میگیرند؛ این زوج در حقیقت هم دورهای بیخانمانی را بایکدیگر تجربه کردهاند و آمالیا بهراستی در لندن به مدرسه رفته است.
۵. فایا دای (Faya Dayi)
- کارگردان: جسیکا بشیر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰
فیلم جسیکا بشیر براساس افسانهای اتیوپیایی، بهدنبال جاودانه شدن میرود. یک سفر روحانی به شهر مرتفع حرار، شهری که در آیینهای مذهبی این زمین ریشه دارد. پرمنفعتترین مکان اتیوپی در حال حاضر.
فیلم دوگانه که از طرفی مستند و از طرفی داستانی است، روایت مستقیمی را دنبال نمیکند. اگرچه گاهی نگاهی به محمد، پسری چهاردهساله، میاندازد و او کسی است که میتوان بهعنوان شخصیت اصلی فیلم در نظر گرفت؛ یک پسر پیغامرسان برای زائران شهر حرار.
او با پدر خود زندگی میکند، پدری که مانند بسیاری دیگر از افراد شهر، همهروزه گیاهی به نام خط را میجود و متناسب با حالت نامتعادل روانی خود که توسط اعتیادش به خط ایجاد شدهاست، گاهی با محمد درگیر میشود. محمد به فکر پیدا کردن زندگیای بهتر است، اما برای یافتن آن باید به سفری خیانتآمیز در طول دریای سرخ بهسمت عربستان صعودی برود.
داستانهایی که بشیر میگوید برای منتقل کردن تصاویر دلنشین او کافی است، فایا دای فیلمی است که بهسبب عظمت بصری، عقل و روح را به دیدن خود دعوت میکند و تا آخرین لحظه با تنش و رمز و رازی که بهنظر میرسد در زیرمتن روایت کمین کردهاند، مخاطب را درگیر نگه میدارد. دنیایی که غریبه و آشناست؛ دنیایی که هر کسی باید تسلیم آن شود و همزمان مراقب باشد که خودش را بهطور کامل در آن گم نکند.
۶. لوزو (Luzzu)
- کارگردان: آلکس کامیلری
- بازیگران: جیمز اسکیکلونا، دیوید اسکیکلونا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
لیست فیلمهایی که در جزیرهی مالت تهیه و ساخته شدهاند، کوتاه است که با توجه به زیبایی مدیترانهای اصیل و داستانهای شمشیر و صندل آنها، عجیب است. لوزو فیلمی کمیاب در لوکیشنی کمیاب است که دربارهی خود مالت ساخته شده و خود مالتاییها در آن ایفای نقش کردهاند. لوزو بهعنوان نخستین فیلم آلکس کامیلری داستان حقیقی صید ماهی را با بازیگران غیرحرفهای روایت میکند.
یک روایت نئورالیستی به رسم برادران داردن که در فیلمهای خود با محلیها همکاری میکردند. لوزو به زیبایی داستان مردی را روایت میکند که گاهی شناختن آن بسیار سخت است، اما فیلم بهراستی به یک کشف حقیقی در بازیگری میرسد. جیمز اسکیکلونا، ماهیگیری که نسخهی متفاوتی از خودش را در مقابل دوربین بازی کرده است.
واقعگرایی تاثیرگذار فیلم نشان میدهد که کامیلری مشقهای خود را در زمینهی نئورالیست به خوبی انجام داده است. روایت احساسی فیلم، آن را برای مخاطبی که با پیشزمینهی آن آشنایی ندارد، در دسترس نگه میدارد.
۷. راک باتم رایزر (Rock Bottom Riser)
- کارگردان: فرن سیلوا
فیلمی که خیلی زود توانست نگاه هیئت ژوری جشنوارهی فیلم برلین ۲۰۲۱ را بهدست بیاورد، نخستین ساختهی فرن سیلوا بود. کسی که ایدهی یک مستند طبیعی را در ذهنش ذوب کرد و به چیزی که کاملا تجربهای جدید است تبدیل نمود.
فیلم عنوان خود را از یکی از آهنگهای تمامنشدنی بیل کالاهان قرض گرفته است. راک باتم رایزر به جستوجوی خواستگاه و معناهای کیهانی گداختههای آتشفشانی هاوایی در طول قرنها میپردازد. این فیلم تجربی عناصر فیلمهای مستند، قومنگاری و تصورات فکری را کنار هم میگذارد و تصویری بدیع از این که چگونه این آتش برانگیخته از مواد مذاب برای برخی بهعنوان برج دیدهبانی و برای برخی دیگر بهعنوان هشدار خدمت کرده است به تصویر میکشد و در نهایت به این میپردازد که چگونه غرور ما در حال نابود کردن آن است.
راک باتم رایزر انواع و اقسام غافلگیریها را به سمت مخاطب پرتاب میکند، درحالی که مادهی مذاب زرد و قرمز پرتلاطم هرگز دست از سوختن برنمیدارد.
۸. تعطیلات کوتاه (Short Vacation)
- کارگردان: کوان مین-پیو، سئو هان-سول
- بازیگران: سانگ هی-هان، سو جونگ-پارک
تعطیلات کوتاه داستان چهار دختربچهی مقطع راهنمایی کرهی جنوبی را روایت میکند که در پایان یک سال تحصیلی معلم عکاسیشان وظیفهای عجیب برعهدهشان گذاشته است؛ بروید و از انتهای دنیا عکس بگیرید.
در سال ۲۰۲۱ شاید تصور این که مردم به چنین درخواستی چه واکنشی نشان خواهند داد آسان باشد، اما این بچهها بهاندازهای به آن واکنش نشان میدهند که بلوغشان به آنها احازه میدهد؛ برای مثال آنها تا ایستگاه آخر مترو سئول، از آن پیاده نمیشوند و وقتی که مشخص میشود این کار فایدهای ندارد، برای جستجو به مناطق جدیدی میروند. در همین حال است که وقتی با فراغبال با هم صحبت میکنند درمییابند که چقدر چیزهای ناگفته دربارهی یکدیگر و دربارهی خودشان وجود دارد که باید کشف کنند.
تعطیلات کوتاه فیلمی خودنما سرشار از فضاهای خالی است، اما آهستگی آن و احساس شگفتزدگی واقعگرای آن جای زیادی برای رشد فراهم میکند.
۹. همهی ما به بازار مکارهی دنیا میرویم (We’re All Going to the World’s Fair)
- کارگردان: جین اسکوئنبارن
- بازیگران: آنا کاب، مایکل جی. راجرز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
جستجوی جین اسکوئنبارن دربارهی فرهنگ اینترنت که از طریق داستانی مناسب بیان میشود، یک فیلم افتخارآمیز و دارای روایتی هوشمندانه است. با مرکزیت یک بازی آنلاین ایفای نقش. همهی ما به بازار مکارهی دنیا میرویم یک معاینهی مدرن من باب تنهایی است.
اسکوئنبارن و بازیگر او، آنا کاب که برای نخستین بار بازیگری را تجربه میکند، همذاتپنداری عمیقی را به فیلم و شخصیت بخشیدهاند. ما نخستین بار کیسی را تنها در اتاق زیرشیروانیاش ملاقات میکنیم که سراسیمه به صفحهی رایانه خیره شده است. او به ما نگاه میکند، همانطور که ما به او نگاه میکنیم و درحالی که او خودش را برای یک ملاقات مجازی آماده میکند ما با شکنندگی او آشنا میشویم.
کیسی امروز بهدنبال یک چالش بینالمللی میگردد و برای یک خورهی اینترنت این اصلا چیز عجیبی نیست. چالشی که او میخواهد با آن خودش را به دنیای بزرگتری متصل کند و بهدنبال آن برای خود ارتباط و توجه به دست آورد؛ چیزهایی که در زندگی شهری و خانهی غمگین خود به آنها دست نمییابد. برای این که تحت تاثیر فیلم قرار بگیرید نیاز نیست که حتما یک خورهی اینترنت باشید، فقط کافی است انسان باشید.
۱۰. چوب و آب (Wood and Water)
- کارگردان: یوناس باک
- بازیگران: آنکه باک، ریکی یونگ
در نخستین فیلم این فیلمساز آلمانی مادرش نقش آفرینی میکند و در فیلم سعی میکند که با پسر خودش که مدتهاست از او خبری ندارد، دوباره ارتباط برقرار کند. پسری که در هنگ کنگ زندگی میکند. بهدنبال این هدف و با تلاش برای از بین بردن فاصلهای که طی سالها بین او و پسرش به وجود آمده است، او دست به کار میشود و به سمت هنگ کنگ پرواز میکند.
منبع: indiewire