۱۰ کتاب جنجالی فانتزی و علمی-تخیلی که باید بخوانید
در دوران اسمارتفونها، شاید فکر کنید که قدغن کردن کتابهای جنجالی، مثل کار کودکان در کارخانه یا بردهداری، یکی از آن پدیدههای متعلق به دوران قدیم است که اکنون میتوانیم دربارهاش جوک بسازیم و بخندیم. با این حال، هر سال دفتر آزادی اندیشه (Office for Intellectual Freedom) فهرستی از به چالشکشیدهشدهترین کتابهای آمریکا را بر اساس گزارشهای فرستادهشده به دفتر و بررسی اشارات انجامشده در رسانه منتشر میکند.
این حقیقت که گروهی از انسانهای کوتهفکر بر این باورند کتابهایی که تنها سلاحشان ایده است ، بهنحوی میتوانند خطرناک باشند بهخودی خود شگفتانگیز است، ولی از آن شگفتانگیزتر، دلایلی است که برای قدغن کردن و از دسترس خارج کردن کتابها ارائه میکنند. با توجه به اینکه داریم دربارهی ایدهها صحبت میکنیم، جای تعجب ندارد که بسیاری از کتابهایی که این افراد سعی میکنند از دسترس عموم خارج کنند، کتابهای علمی-تخیلی و فانتزی هستند، ژانرهایی که با ایدههای هیجانانگیز، آزاردهنده و هر از گاهی بسیار عجیبوغریب سر و کار دارند. در ادامه ۱۰تا از بحثبرانگیزترین و بهچالشکشیدهشدهترین کتابهای حوزهی علمی-تخیلی و فانتزی معرفی شدهاند.
۱. بخشنده (The Giver)
- نویسنده: لوییس لوری (Lois Lowry)
- سال انتشار: ۱۹۹۳
دلیل بحثبرانگیز بودن رمان کلاسیک لوری برای کودکان بسیار کلیشهای و قابلانتظار است: درونمایهها و بنمایههای کتاب قدرت اولیاء امور را زیر سوال میبرند. این داستان دربارهی جامعهای است که در آن تمام هنرها و ایدههایی که بهدردبخور هستند، ولی خطرناک پنداشته میشوند، در ذهن یک شهروند نگه داشته شدهاند و او نیز محتویات ذهن خود را به وارثی برگزیده منتقل میکند. این داستان بهنوعی دربارهی تولید مثل مدیریتشده نیز هست و از این نظر حساسیت بعضی افراد را برمیانگیزد. ولی دلیل اینکه رمان تا این حد بحثبرانگیز بوده این است که خواننده را ترغیب میکند تا به اطلاعاتی که از او پنهان نگه داشته شده، و دلیل پنهان نگه داشته شدن، توجه ویژه نشان دهد. بزرگسالان از کودکانی که پافشاری میکنند تا کل حقیقت به آنها گفته شود، اصلاً خوششان نمیآید و این چیزی است که «بخشنده» به کودکان یاد میدهد.
۲. جادوگرها (The Witches)
- نویسنده: رولد دال (Roald Dahl)
- سال انتشار: ۱۹۸۳
رولد دال شخصی جالب بود. در دنیای واقعی بهسختی میشد او را دوست داشت و آثاری که مینوشت، هم داستانهای تاریک مخصوص بزرگسالان بود، هم داستانهای تاریک مخصوص کودکان. با اینکه بیشتر کتابهای دال ضدهنجار هستند، بیشترشان بهوضوح ضدهنجار نیستند و برای همین توجه آدمهای حساسی را که دوست دارند کتابها را قدغن کنند، جلب نمیکنند. بهعنوان مثال، ویلی وانکا (Willy Wonka) واقعاً شخصیت تاریکی است، ولی بهخاطر جذابیت ظاهری و حالوهوای خیالانگیز کارخانهی شکلاتسازیای که او صاحبش است، کسی به کتاب «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» کاری ندارد. اما «جادوگرها» قدغن میشود، چون یک کتاب رولد دالی به معنای واقعی کلمه است؛ این یعنی برای کودکانی که مخاطبش هستند، زیادی تاریک است. غیر از این، جادوگرها یا ساحرهها در کتاب حضور پررنگی دارند. کافی است ردپایی از علوم غریبه یا شیطانپرستی در یک کتاب پدیدار شود تا داد خیلیها دربیاید؛ برای همین است که هر ساله، نام «جادوگرها» را میتوان در فهرست کتابهای قدغنشده پیدا کرد.
۳. چینخوردگی در زمان (A Wrinkle in Time)
- نویسنده: مادلین لینگل (Madeleine L’Engle)
- سال انتشار: ۱۹۶۲
باز هم برمیگردیم به حساسیت کذایی نسبت به واژهی «جادوگر»، چون در این کتاب محتوای بسیار کمی وجود دارد که بتوان آن را ضدهنجار یا خطرناک حساب کرد، مگر اینکه ایدههای پیچیده و به چالش کشیدن مفاهیم علمی را خطرناک حساب کنیم (بعضی افراد واقعاً چنین طرز فکری دارند). ولی اغلب صرفاً وجود واژهی «ساحره» در داستان است که مردم را وادار میکند این کتاب را قدغن اعلام کنند. با توجه به اینکه کتاب همچنان پرطرفدار باقی مانده است، سال به سال در فهرست کتابهای جنجالی پدیدار میشود. همچنین «چینخوردگی در زمان» از آن کتابهاست که کودکان و بزرگسالان هردو میتوانند با لذتی یکسان آن را بخوانند و این مسئله هم کمکی به قضیه نمیکند، چون بعضی افراد فکر میکنند که کتاب مخصوص کودکان باید معصومانه باشد و در آن خبری از کشمکش، غصه و ایدههای بکر نباشد.
۴. سرگذشت ندیمه (The Handmaid’s Tale)
- نویسنده: مارگارت اتوود (Margaret Atwood)
- سال انتشار: ۱۹۸۵
در نگاه اول، دلایل زیادی برای قدغن کردن «سرگذشت ندیمه» وجود دارد: محتوای جنسی، تجاوز و خشونت. با این حال، کسانی که وانمود میکنند که میخواهند خوانندگان معصوم را از این مفاهیم کثیف محافظت کنند، نیت دیگری در ذهن دارند: مدفون کردن درونمایههای فمینیستی پررنگی که در بستر دنیای دیستوپیایی کتاب منتقل میشوند، دنیایی در آن، قوهی اختیار و حقوق انسانی زنها بهطور کامل از آنها گرفته شده و جایگاه آنها در حد ماشین تولید مثل پایین آورده شده است. هر خوانندهای که کتاب را بخواند – چه مرد و چه زن – بدونشک نسبت به دنیایی که اکنون در آن زندگی میکنیم حس تردید پیدا خواهد کرد، دنیایی که در آن در بسیاری از گوشههای تاریکتر دنیا (و ایالات متحده) حقوق زنان در وضعیتی سوالبرانگیز قرار دارد. جای تعجب ندارد که بسیاری از افراد در راستای حفظ وضع موجود بخواهند مانع از این شوند که نوجوانان این کتاب را بخوانند، چون ممکن است ایدههایی خطرناک در ذهنشان ریشه پیدا کند.
۵. گلهایی به یاد الجرنون (Flowers for Algernon)
- نویسنده: دنیل کیز (Daniel Keyes)
- سال انتشار: ۱۹۶۶
گاهیاوقات جزییات هستند که اهمیت پیدا میکنند. این رمان تاثیرگذار که روی حس فقدان متمرکز است، دربارهی مردی با بهرهی هوشی پایین است که درگیر یک آزمایش علمی میشود که در نتیجهی آن، بهرهی هوشیاش بهطور تصاعدی افزایش پیدا میکند، ولی فقط برای مدتی. در این رمان یک سری صحنهی جنسی کوتاه وجود دارند. این صحنهها بهطور خاصی شوکهکننده یا بیپرده نیستند، ولی با توجه به اینکه این کتاب اغلب در دبیرستانها تدریس میشود، همیشه حساسیت زیادی برمیانگیزد. این را هم در نظر بگیرید که در کتاب، شخصیت اصلی برای بار دوم رابطهای جنسی برقرار میکند که برای او بسیار بیمعنی است. از این نظر میتوان درک کرد که چرا بعضی افراد فکر میکنند این کتاب سبک زندگیای را تبلیغ میکند که ممکن است بهمرور باعث نابودی تمدن شود.
۶. هری پاتر (Harry Potter)
- نویسنده: جی.کی. رولینگ (K. Rowling)
- سال انتشار: ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷
راه یافتن «هری پاتر» به فهرست کتابهای جنجالی اجتنابناپذیر بود. جک چیک (Jack Chick)، مسیحی بنیادگرا، «هری پاتر» را بهعنوان یکی از کتابهایی که دروازههای جهنم را به روی خواننده باز میکند فهرست کرد. هرچه این مجموعه پرطرفدارتر شد، والدین بیشتری به آن حساس شدند، چون میخواستند از فرزندان خود در برابر جنبههای شوم و علوم غریبهی نهفته در کتاب محافظت کنند. خوشبختانه، قدرت و نفوذ آنها در برابر قدرت تبلیغات و فروش سرسامآور پرطرفدارترین مجموعهی کتاب در دنیا حرفی برای گفتن نداشت، برای همین تلاشهای صورتگرفته برای قدغن کردن کتاب عمدتاً نمادین بودند. البته همهیمان با خواندن «هری پاتر» یکی دوتا طلسم به درد بخور یاد گرفتیم (البته هنوز در تلاشیم تا با «الوهومورا» قفل درها را باز کنیم)، ولی هنوز کسی پیدا نشده تا بهمان بگوید روحمان را به او بفروشیم.
۷. دنیای قشنگ نو (Brave New World)
- نویسنده: آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley)
- سال انتشار: ۱۹۳۲
قدغن کردن کتابی که کل دنیا آن را بهعنوان اثری نبوغآمیز شناسایی کردهاند، واقعاً ایدهی بکری است! البته در این کتاب هاکسلی آیندهای را به تصویر کشیده که در آن روابط جنسی کاملاً جنبهی تفننی پیدا کردهاند و چندتا توصیف جنسی بیپرده نیز در متن آن پیدا میشود، برای همین همیشه در تیررس سانسور بوده است. ولی این کتاب اغلب بنا بر دلایل دیگری به چالش کشیده میشود، منجمله منفیبافی داستان؛ از این نظر، «دنیای قشنگ نو» این سوال را ایجاد میکند که آیا یک کتاب حق دارد در ذهن شما افکار ناراحتکننده ایجاد کند یا نه. نظر ما این است که ایجاد فکر در ذهن شما – چه ناراحتکننده باشد، چه نباشد – باید هدف اصلی هر کتابی باشد که ارزش چاپ شدن روی کاغذ دارد.
۸. سلاخخانهی شمارهی پنج (Slaughterhouse Five)
- نویسنده: کورت ونهگات (Kurt Vonnegut)
- سال انتشار: ۱۹۶۹
«سلاخخانهی شمارهی پنج» که یک بار بهعنوان اثری «ضدآمریکایی، ضدمسیحی، ضدیهودی و در کل کثیف» توصیف شده بود، رمانی کلاسیک دربارهی مردی است که از بُعد زمان رها میشود و مثل یک گردشگر در زندگی خودش در بازههای زمانی مختلف گشتوگذار میکند. از بین کتابهای جنجالی، این کتاب جزو جنجالبرانگیزترینهاست. یکی از دلایل جنجالی بودن آن الفاظ رکیک قابلتوجهی است که در آن به کار رفته است. دلیل دیگر جهانبینی و سبکوسیاق ضدهنجار ونهگات است (چون از بعضی لحاظ، ونهگات ضد همهچیز بود)، خصوصاً با توجه به اینکه در عین ضدیت با همهچیز، او بسیار بامزه است. اما جنجالبرانگیزترین جنبهی کتاب، قسمتی از آن است که در آن مسیحیت به چالش کشیده شده، چون بهصورت گزینشی خشونت را جایز میداند. ظاهراً هیچکس اجازه ندارد تا از هوش و کنجکاوی خود برای پرسیدن سوالهای جدی در زمینهی ایمان، فلسفه و معنای انسان بودن استفاده کند.
۹. فارنهایت ۴۵۱ (Fahrenheit 451)
- نویسنده: ری بردبری (Ray Bradbury)
- سال انتشار: ۱۹۵۳
جایزهی «کنایهآمیزترین کتاب قدغنشده» بدونشک به «فارنهایت ۴۵۱» تعلق میگیرد. کتاب کلاسیک بردبری دربارهی آیندهی بیرحمانهای است که در آن کتابها سوزانده میشوند و مردم در خانهیشان غرق در محتوای سرگرمکنندهای هستند که از صفحهی نمایشی که کل دیوار خانهیشان را پوشانده شده پخش میشود. دلیل قدغن شدن کتاب عموماً ناسزاهایی است که تکوتوک در متن آن به کار رفته است، ولی دلیل اصلی چیز دیگری است: کل هدف کتاب این است که خواننده را ترغیب کند به حرفهایی که اولیاء امور به مردم میزنند بدبین باشد و توجه ویژهای به مفاهیم و ایدههای «ممنوعه» نشان دهد و دربارهی دلیل خطرناک بودنشان پرسوجو کند. وقتی بردبری در حال نوشتن این کتاب بود، پدیدهی نسبتاً نوظهور تلویزیون را در ذهن داشت، چون نگران این بود که تلویزیون دارد مردم را از کتابخوانی میاندازد و از لحاظ ذهنی تنبلشان میکند. ولی خوشبختانه این رمان به نمادی برای پلید بودن قدغن کردن کتابها (یا سوزاندنشان) تبدیل شده است.
۱۰. عطش مبارزه (The Hunger Games)
- نویسنده: سوزان کالینز (Suzanne Collins)
- سال انتشار: ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰
«عطش مبارزه»، اثر کلاسیک کالینز در ژانر ادبیات دیستوپیایی مخصوص نوجوانان، بسیار بحثبرانگیز بوده است، چون یکی از تفسیرهای ممکن از آن این است که مشوق خشونت است. این استدلال معمولاً حول محور این میچرخد که کتاب به افراد کمسنوسال یاد میدهد که راهاندازهی ضیافتی بزرگ و وحشیانه برای خونریزی و کشتوکشتار اتفاقی باحال است. طبق معمول، دلیل واقعی عمیقتر از این حرفهاست. کتاب به اطلاعات غلط و «اخبار مندرآوردی» میپردازد که اولیاء امور به خورد مردم میدهند تا راحتتر کنترلشان کنند. بعد داستان ورق را برمیگرداند تا نشان دهد چطور میتوان رسانهها را فریب داد تا در حمایت از یک نهضت، یک «روایت» قلابی از خودشان تولید کنند. هرگاه که یک کتاب مردم – خصوصاً مردم کمسنوسالتر – را ترغیب کند تا اطلاعات و روایت پذیرفتهشدهی جمعی را زیر سوال ببرند، میتوانید شرط ببندید که یک جایی، یک نفر آن را به چالش خواهد کشید.
شما کدام کتابهای بحثبرانگیز را دوست دارید؟
منبع: Barnes and Noble