فصل ۳ تایتانها چگونه بزرگترین مشکلات این سریال را برطرف کرده است؟
سریال پر مخاطب تایتانها قبلا با مشکلاتی روبهرو بود که بر داستان و شخصیتها تأثیر منفی میگذاشت اما در فصل ۳ این مشکلات رفع شده است.
دو فصل اول تایتانها انسجام و جذابیت لازم را نداشتند. تغییرات عمده فصل جدید این مجموعه اقتباسی، حالا موجب شده است تا روند روایت آن مؤثرتر باشد.
- ۹ تصویر بهیادماندنی از خدایان و الهههای اساطیری در فیلم و انیمیشن
- ۷ تایتان قدرتمند که میتوانند گودزیلا را به چالش بکشند
- ۵ مکان در بازی تاج و تخت که دوست داریم از نزدیک ببینیم (و ۵ مکان که باید از آنها دور بمانیم)
فصل ۱ تایتانها بر شخصیت ریچل (ریون) متمرکز بود که با کمک دیک گریسون (رابین یا نایت وینگ) در تلاش بود تا با قدرت نوظهور خود کنار بیاید. فصل ۲ با شکست ریچل از پدرش تریگون به پایان رسید و اسلید ویلسون (دثاستروک) بهعنوان آنتاگونیست جدید سریال معرفی شد. این مجموعه از نظر محتوا، دربارهی یک گروه و تیم است اما داستان دو فصل اول، حول دیک گریسون، با بازی برنتون توایتز، بهعنوان قهرمان اصلی میچرخید که از قالب بتمن خارج گردید و به نایت وینگ تبدیل شد. با موفقیت تایتانها در سانفرانسیسکو، گریسون و تیمش در فصل ۳ به گاتهام بازگشتند تا با عواقب خروج بروس وین مقابله کنند.
این سریال به طور کلی، لذتبخش است اما گاهی احمقانه به نظر میرسد و چندین نقص اساسی دارد. طرحهای مختلف داستانی در طی سریال، خیلی خوب پیگیری نمیشوند یا به نظر میرسد که فراموش میشوند و مخاطرات و تعلیق داستان کاراکترها اغلب کم است اما در فصل ۳ تایتانها، همه این مشکلات برطرف میگردد.
تعداد بازیگران کمتر
فصل ۱ تایتانها روی ریچل و دیک متمرکز بود اما چندین شخصیت دیگر هم معرفی شدند و بسیاری از آنها در فصل دوم به شخصیتهای اصلی تبدیل گردیدند. در فصل ۱، کوری اندرس (استارفایر)، گار لوگان (بیستبوی)، هنک هال (هاوک)، داون گرنگر (داو)، جیسون تاد (رابین) و دونا توی (دختر شگفت انگیز) حضور داشتند. در فصل ۲، کانر کنت (سوپربوی) و رز ویلسون (رویجر) هم به تیم اضافه شدند. سریال سعی میکند به اکثر شخصیتها، یک داستان اصلی و روایت خاص را اختصاص دهد اما احساس میشود که فضای مجموعه، کمی شلوغ است و شخصیتها فراموش میشوند. هنگامی که کوری از سیارهی اصلی خود، به خانه می آید، برای مدتی طولانی ناپدید میشود تا اینکه او را در حال رانندگی در منطقه خودش میبینیم و به نظر میرسد که عوامل سازنده فقط برای مدتی کوتاه به این شخصیت نیاز داشتند. گار چندین اتفاق خطرناک و آسیبزا را پشت سر میگذارد و در پایان فصل ۱ میفهمد که میتواند به مار و ببر تبدیل شود اما سریال اصلا به هیچ یک از اینها نمیپردازد. واضحترین سهلانگاری سازندگان، جایی است که سریال اصلا به مراحل تبدیل شدن بیستبوی به یک تایتان نمیپردازد و این مسأله به واسطه طرحهای دیگر، کنار گذاشته میشود.
فصل ۳ تایتانها با کاهش قابلتوجه قهرمانان شروع میشود و این اتفاق به سریال اجازه میدهد تا بر روایتهایی عمیقتر و شخصیتمحور، تمرکز کند. دونا و ریچل، دو شخصیت غایب فصل ۳ هستند، چرا که دونا میمیرد و ریچل به همراه جسد او به تمیسیرا میرود. رز هم تا الان در فصل ۳ غایب بوده است و دلیل آن، معلوم نیست. شاید به این خاطر است که کنترل روابط او با جیسون دشوار است یا شاید در حال به اشتراک گذاشتن نیرویی با جریکو است. در هر صورت، تبلیغات سریال نشان میدهد که بازیگر کاراکتر او، چلسی ژانگ در این فصل ظاهر نخواهد شد. در فصل ۳ و در قسمت ۳ (با نام هنک و داو)، هنک کشته میشود و به همین دلیل، داون برای مدتی از داستان دور میماند. این شخصیتها اکنون بهراحتی میتوانند بعدا برای داستانهای دیگر به سریال بازگردانده شوند و مخاطبان هم در حال حاضر دلیل غیبت آنها را میدانند.
علاوه بر این، در این سریال شخصیتها در نقشهای مکمل یا ضدقهرمان و با حضوری کوتاه ظاهر میشوند تا بعدا در داستان اصلی بیشتر بدرخشند. باربارا گوردون بهعنوان یک شخصیت فرعی معرفی میشود که در تیم اصلی حضور ندارد و شخصیت مترسک هم در صحنههای نسبتا کمی ظاهر میشود. جیسون تاد با تبدیل شدن به شروری به نام رد هود، از تیم اصلی حذف میشود و بهعنوان یک آنتاگونیست، ایفای نقش میکند که به شرح و توضیح کمتری نسبت به یک شرور ناشناس نیاز دارد، زیرا او در دو فصل اول حضور داشته است. همهی اینها باعث میشود تا داستانپردازی شخصیتهای اصلی باقیمانده، جذابتر شود و سریال، تمرکز بیشتری داشته باشد.
توضیح مختصر طرحهای گذشته و شروران دیرینه
دو فصل اول تایتانها به داستانهای کلاسیک و شروران قبلی که با تیم مقابله کرده بودند، پرداخت. سریال قصد داشت تا از درگیریهای تیم با تریگون و سپس دثاستروک اقتباس کند و در تلاش بود تا داستانی تازه از نبردهای سخت گذشته قهرمانان با این شروران روایت کند و در عین حال، ریشه این شخصیتهای شرور و رابطه آنها با تایتانها را هم نشان دهد. در این زمینه، داستان دثتروک با موفقیت بیشتری همراه شد اما طرح تریگون خیلی جالب نبود. داستان کامل او به فصل دوم منتقل شد و خیلی سریع روایت شد اما روند آن ناامیدکننده بود، زیرا عوامل سازنده برای معرفی این شرور جدید کمی عجله کردند.
این مشکل با استفاده از داستانهای بسیار معروف بتمن، در فصل ۳ برطرف شد و به صورت خلاصه و به اختصار سعی شد تا اصول اولیهی دنیای DC در سریال جا بیافتد. یکی از قابل توجهترین این اصول، اشارههایی به داستان کمیک مرگ در خانواده بود. به کمک این داستان، دلایل حضور نداشتن جوکر و بتمن در سریال مشخص شد و همچنین روند تبدیل شدن جیسون تاد به رد هود توجیه گردید. بسیاری از طرفداران شخصیتها، این داستانها را میدانند و مشابه همین روش هم در آثار جدید مرد عنکبوتی استفاده شد و آنها با این فرض که داستانهای قبلی پیش از این اتفاق افتادهاند و همه آن را میدانند، از پرداختن به ریشههای شخصیت اصلی صرفنظر کردند. سریال پس از استفاده از طرح بتمن برای ساختن و گسترش جهان خود، حالا میتواند از طرحهای جدید و جالبتری برای تایتانها استفاده کند.
از همین تاکتیک برای برخی دیگر از شخصیتها هم استفاده شد. باربارا گوردون دارای سابقه گستردهای در دنیای DC است. او از فیلم بتگرل، کارش را شروع کرد و پس از وقایع فیلم کشتن جوکر، تبدیل به اوراکل شد. باربارا از طریق دیالوگهای سریال بیان میکند که آن حوادث اتفاق افتاده و گذشته است و سازندگان سریال میتوانند با استفاده از او در نقش یک افسر پلیس (پس از مرگ پدرش)، یک پیچش داستانی جالب برای طرفداران قدیمی دنیای DC ایجاد کنند. همین قضیه درباره کاراکتر مترسک هم صدق میکند. این شخصیت یکی از مشهورترین شرورهای بتمن است (و تنها کسی است که در هر قسمت از سهگانه کریستوفر نولان ظاهر شده است). بنابراین نیازی به پرداختن به ریشههای عمیق داستان او نیست اما افزودن یک پیچش داستانی، به وی کمک میکند تا شخصیتی جذابتر باشد.
مرگ واقعی و همیشگی
آخرین مشکل عمدهای که دو فصل اول تایتانها با آن روبهرو بود، این بود که داستان مرگ شخصیتها، اغلب جدی نبودند. در فصل اول، داون پس از سقوط از چند طبقه، زنده میماند که باعث شد تا مخاطبان احساس کنند شخصیتها شکستناپذیر هستند. مردن گارت در فصل ۲ و در قالب یک اپیزود فلشبک نشان داده میشود و مرگ او از همان ابتدا مشخص است و بینندگان دیگر برای داستان شخصیت او اهمیتی قائل نیستند، چه برسد به مرگ او. مرگ جریکو هم با همین مشکل همراه بود و فقط کمی ناراحتکنندهتر به نظر میرسید، زیرا او شخصیتی اصلی، بیگناه و دوستداشتنی بود و در ادامه دیدیم که جریکو در انتهای فصل ۲ زنده شد و به داستان بازگشت. سرانجام، فصل ۲ با مرگ دونا در یک اتفاق به پایان رسید که به نظر نمیرسید برای آمازونیها کشنده باشد و او بهراحتی میتوانست از مرگ خود جلوگیری کند. سپس سریال، نشانههایی از بازگشت او، به نمایش گذاشت و ریچل هم از زنده شدن دوباره او صحبت کرد و تبلیغات فصل ۳ هم این موضوع را تأیید میکنند که دونا دوباره به داستان تایتانها بازخواهد گشت.
فصل ۳ تایتانها تا حدودی سعی دارد این مسأله را برطرف کند. جیسون بهعنوان کاراکتر رد هود بازمیگردد و مرگ او کاملا منتفی میشود و تولد دوبارهی او بهعنوان یک شرور بیرحم، باعث خط خوردن نامش از لیست اعضای تیم میشود. نقطه عطف این موضوع در پایان قسمت ۳ و زمانی است که هنک توسط رد هود کشته میشود. طرفداران در طول این قسمت از خود میپرسند که آیا او نجات مییابد یا نه و آیا به او فرصتی برای خداحافظی داده میشود؟ در آخر معلوم میشود که این قسمت، در واقع غزل خداحافظی او بود و دیگر هنک را در داستان نخواهیم دید. نحوهی مرگ او هیچ شانسی به جا نمیگذارد و هیچ شکی در این قضیه نیست. بازیگر نقش هنک (آلن ریچسون) هم نقش اصلی مجموعه تلویزیونی آینده جک ریچر را ایفا میکند که همین قضیه اثباتی بر بازنگشتن او به سریال تایتانها است و مرگ شخصیت او، آخرین قطعه پازل رفع مشکلات تایتانها بود.
منبع: Screenrant