راز ماندگاری تنتن، محبوبترین شخصیت کمیک چیست؟
گذر زمان باعث پژمردگی تنتن نشده است. شاید او شخصیتی خیالی باشد، شاید از دل کمیکبوکها بیرون آمده باشد، ولی همچنان ماجراجویی الهامبخش برای کل دوران است. در تالار پرافتخار قهرمانان کمیکبوک، شخصیتهای کمی میتوانند از لحاظ نفوذ و محبوبیت با او رقابت کنند. بله، او گاهی شلوار گلف به پا میکرد و روی موی بلوند کمپشت و باریکش کلاه پارچهای لبهدار میگذاشت، ولی این سبک لباس پوشیدن عجیب بهنوعی او را جاودانه کرده است. بزرگترین قهرمان بلژیک نهتنها الگویی برای تمام قهرمانان کمیکاستریپ، بلکه برای تمام ماجراجویان کتابها، فیلمها، سریالها و بازیهای ویدیویی است.
تنتن از اهمیت فرهنگی بالایی برخوردار است، ولی غیر از این، او جذابیتی جهانشمول دارد. تنتن در ماجراجوییهایش به دور دنیا میرود، از جنگلهای آمازون گرفته تا تلفزارهای منجمد قطب شمال. او قهرمانی است که مرزهای ملی را درنوردیده و داستانهایش در این دوران، به اندازهی حدوداً صد سال پیش که برای نخستین بار منتشر شدند، روی بورس هستند.
خالق تنتن هرژه بود. نام واقعی او ژرژ رِمی بود. نام مستعار او از تلفظ فرانسوی حروف اول اسم و فامیلش برگرفته شده: RG. او در سال ۱۹۰۷ در اتربیک (Etterbeek) به دنیا آمد و وقتی ایدهی تنتن برای اولین بار به ذهنش خطور کرد، فقط ۲۱ سال داشت. اولین داستان تنتن در ۱۰ ژانویهی ۱۹۲۹ در لو پِتی وانتیِم (Le Petit Vingtième) به معنای «بیستم برای بچهها» منتشر شد. لو پتی وانتیم مکملی هفتگی مخصوص کودکان و نوجوانان برای روزنامهی بلژیکی لو وانتیم سیکل (Le Vingtième Siècle)، به معنای قرن بیستم، بود.
هرژه نیز مثل بسیاری از نویسندگان دیگر از قهرمان جوان، شجاع و جهانگردش بهعنوان بستری برای ارضای فانتزیهای ماجراجویانه استفاده کرد. با اینکه او نخستین داستان تنتن را در سنی کم منتشر کرد، این شخصیت الگویی پیش از خود داشت.
وقتی هرژه ۱۸ سالش بود، توتور (Totor) را خلق کرد، یک پسر پیشاهنگ بلژیکی که درگیر ماجراهایی باورنکردنی در تگزاس میشود. این مجموعه بهمدت سه سال در مجلهی دیدهبانی لو بوی اسکاوت بلژ (Le Boy Scout Belge) ادامه پیدا کرد.
با اینکه توتور کیفیت طراحی زمختی داشت، از ویژگیهایی برخوردار بود که بعداً هویت تنتن را شکل دادند. ویژگی اول شکل کلی توتور بود که از خطوط بیرونی واضح و چهرهای ساده تشکیل شده بود. ساختار کمیکاستریپ به این شکل بود که زیر هر پنل داستان از راه روایت معمولی تعریف میشد و داخل پنل از راه حباب دیالوگ. ولی مهمترین بخش کمیکاستریپ همان شخصیت توتور بود. جهانبینی تنتن و کارهایی که انجام میدهد، همه برگرفته از تیپ شخصیتی پیشاهنگ پسر (Boy Scout) هستند. هرژه خودش در سن ۱۲ سالگی به پیشاهنگها پیوست و همراه با آنها از اردوگاههای تابستانیشان در ایتالیا، سوییس، اتریش و اسپانیا دیدار کرد. حتی خود او صدها کیلوتر در رشتهکوههای پیرنه (بین فرانسه و اسپانیا) و دولومیتی (در ایتالیا) پیادهروی کرد.
هرژه از چندین منبع مختلف الهام گرفت، منجمله رمانهای ماجراجویانه همچون «جزیرهی گنج» رابرت لویی استیونسون و «هاکلبری فین» مارک توین. ولی گرایش او به رسانهی نوظهور کمیکاستریپ وامدار سینما بود. بهلطف انیمیشنهایی که والت دیزنی در اوایل ۱۹۲۰ ساخته بود و کمدی نبوغآمیز امثال چارلی چاپلین و باستر کیتون، هالیوود اثر عمیقی روی این هنرمند بلژیکی جوان گذاشت.
لین کلیر (Ligne Claire)
در ابتدا هرژه در مقام دفتردار به لو وانتیم سیکل پیوست و بعد به مقام طراح ارتقاء درجه پیدا کرد. لو وانتیم سیکل صرفاً یک روزنامهی محافظهکار کاتولیک نبود، بلکه اغلب محتوای فاشیستی و ضدیهود منتشر میکرد. ابه نوربرت والز (Abbé Norbert Wallez)، ویراستار آن، یک عکس امضاشده از بنیتو موسولینی، رهبر فاشیست ایتالیا روی میز خود گذاشته بود. وقتی هرژه آمادهی انتشار تنتن بود، میخواست برای نخستین ماجراجویی این شخصیت، مثل توتور او را به آمریکا بفرستد، ولی والز اصرار کرد که تنتن برای نخستین ماجراجوییاش به شوروی برود و در آنجا کمونیستها را بهخاطر رفتارهای گانگستری و بیرحمانهیشان رسوا کند.
این کمیک استریپ، که بعداً با عنوان «تنتن در سرزمین شوروی» به صورت کتاب منتشر شد، بلافاصله به موفقیت دست پیدا کرد. داستانهای تنتن که هرژه از دیالوگهای ذکاومتمندانه و شخصیتهای غنی پرشان کرده بود، برای خوانندگان بسیار جذاب بودند. از یکی مهمترین عوامل جذابیت داستان هم میلو، سگ فاکستریر باهوش و وفادار تنتن بود (که در کشورهای انگلیسیزبان به «برفی» یا Snowy معروف است).
این کمیکها با سبک بصری نوآورانهای به نام لین کلیر طراحی شده بودند که خود هرژه ابداعش کرده بود. لین کلیر به معنای خط واضح بود: یعنی خطوط سادهای که همهیشان ضخامت یکسان داشتند و از سایهزنی هم خبری نبود. تکنیک بصری او به خلق تصاویر واضح و شستهرفتهای منجر شد که عناصر آن بسیار قابلشناسایی و جهانشمول بودند و یک هویت بصری خاص برای کمیکاستریپ او ایجاد کردند که بعداً الهامبخش کارتونیستهای دیگری همچون آلبر اودرزو (Albert Uderzo)، خالق آستریکس و اوبلیکس (Asterix & Obelix) و پِیو (Peyo)، خالق اسمورفها (The Smurfs) شد.
همچنین هرژه استاد ایجاد ضربآهنگ و تعیین ساختار روایی مناسب برای داستان بود. او میدانست که چطور از مدیوم کمیک نهایت استفاده را ببرد و چطور داستانهایی بنویسد که دنبال کردنشان از هر پنل به پنل دیگر و صفحه به صفحهی دیگر کار راحت و اعتیادآوری بود. توانایی او برای طرحریزی پیرنگهای پیچیده و شخصیتهای چندلایه تا به امروز یکی از ویژگیهای هویتبخش این رسانه باقی مانده است.
طولی نکشید که تنتن راهی تمام نقاط جنجالی کرهی زمین در آن دوران شد: از شیکاگوی تحتسلطهی آل کاپون گرفته تا چین تحتسلطهی ژاپن. کمیکهای اولیهی تنتن – «تنتن در کونگو»، «تنتن در آمریکا» و «سیگارهای فرعون» – توانایی هرژه در خلق جهانهای پرجزییات و خیالانگیز را به رخ کشیدند.
تنتن و دوستانش به نقاط دوردست سفر میکردند و در طول مسیر با فرهنگها، زبانها و رسم و رسومهای مختلف آشنا میشدند. هرژه بهخاطر پژوهشهای گسترده و عمیقاش معروف بود. هرژه نیز مثل ژول ورن بهندرت میز کارش را ترک میکرد، ولی دربارهی قهرمانی نوشت که جهانگرد بود و با فرهنگهایی ارتباط داشت که خالقش فقط در کتابها و مجلهها دربارهیشان خوانده بود.
تعهد او به واقعگرایی بین همتایانش بیسابقه بود. او ساعتهای بیشماری را صرف مطالعه دربارهی تاریخ، جغرافی و علم میکرد تا اطمینان حاصل کند داستانهایش تا حد امکان واقعگرایانه هستند. توجه او به جزییات در همهی جنبههای کارش هویدا بود؛ از لباسی که شخصیتهایش میپوشیدند گرفته تا ساختمانهایی که بهشان سر میزدند. بهعنوان مثال، موشکی که تنتن را به کرهی ماه میبرد با دقت بسیار بالا طراحی شده است. وسایلنقلیهی بسیاری که تنتن سوارشان میشود – خودروها، هواپیماها، قایقها، قطارها و تانکها – بازسازی کاملاً دقیقی از نمونهی خود در دنیای واقعی هستند. حتی صحنههایی چون رویارویی با اینکاها در «زندانیهای خورشید» (Prisoners of the Sun) از منابع موثقی چون مجلهی نشنال جئوگرافیک برگرفته شدهاند.
تنتن هم خودش آرمانی بینظیر از قهرمانی پسرانه و جوان است: شجاع، توانمند، بسیار مودب و همیشه مایل به دفاع از حق و راستی. تنتن مشغول هر کاری که باشد – خواه مبارزه با شرورهای پلید، خواه دوز و کلک سوار کردن سر قاچاقچیان، خواه اکتشاف سرزمینهای اکتشافنیافته – شخصیتی است که خوانندگان کمیک میتوانند به چشم یک الگو به او نگاه کنند.
هرژه مجموعههای دیگری هم منتشر کرد. یکی از این مجموعهها «کوییک و فلوپک» (Quick and Flupke) نام داشت و دربارهی دو پسر شیطان در منطقهی مارولت در بروسل مرکزی بود که رفتار شیطنتآمیزشان در تضادی واضح با رفتار شستهرفتهی تنتن که الهامگرفته از کد اخلاقی پیشاهنگها بود، قرار داشت. یکی دیگر از مجموعههای او «جو، زت و ژوکو» (Jo, Zette and Jocko) بود که مجموعهای پنج جلدی با محوریت یک برادر، خواهر و حیوان خانگیشان – یک شامپانزه – بود. استودیوی هرژه نیز بهصورت فریلنسر کار ساخت تبلیغات قبول میکرد. ولی با وجود تمام این کارهای فرعی، نام هرژه با تنتن عجین شده است.
جاودان و قدیسوار
کتابها و کمیکهای تنتن بهمدت نیمقرن ادامه یافتند، ولی هرژه اعلام کرد که قهرمانش همیشه و در همه حال در شرف ۱۸ ساله شدن است. او اسماً یک خبرنگار بود، ولی هیچگاه به نظر نمیرسد که با مشکل گزارش نوشتن در ضربالاجل تعیینشده یا سر و کله زدن با ویراستار دستوپنجه نرم کند. در کل آثارش، او فقط در یک قاب در حال گزارش نوشتن است. با این حال، تنتن بهلطف تجربهی تقریباً بیحدومرزش در زمینهی مسافرت، بهنوعی به ربالنوع خبرنگاران تبدیل شده است.
در طی این کتابها (که هرژه آلبوم خطابشان میکرد)، تنتن دوستان زیادی را دور خود جمع کرد. از همراهان همیشگیاش میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کاپیتان هادوک، دریانورد بیاعصاب که معرف حضور همه است
- پروفسور ترایفون تورنِسول (Tryphon Tournesol ) دانشمند (در ترجمهی انگلیسی با نام کاتبرت کالکولوس (Cuthbert Calculus) شناخته میشود)
- دوپون و دوپون (Dupont et Dupond)، دو کارآگاه احمق کلاه شاپو به سر که قیافهیشان عین هم است (در ترجمهی انگلیسی با نام تامسون و تامپسون شناخته میشوند)
- بیانکا کاستافیوره (Bianca Castafiore)، خوانندهی اپرای پرفیسوافاده
ماجراجوییهای تنتن بهمرور پیچیدهتر میشوند و درونمایههایی چون قاچاق مواد مخدر، جاسوسی در جنگ سرد و حتی سفر به فضا را پوشش میدهند. تنتن ۱۵ سال پیش از نیل آرمسترانگ به ماه رفت.
در طول کمیکها قصهگویی تکامل پیدا کرد. از ویژگیهای کمیکهای اولیهی تنتن این بود که سبک بصری کارتونی و سادهای داشتند و گاهی هم شوخیهای زمختی در آنها تعریف میشد. این داستانها اغلب اپیزودیک بودند و در آنها تنتن از یک ماجراجویی به ماجراجویی دیگر منتقل میشد، بدون اینکه پای داستانی کلیتر در میان باشد.
ولی همچنان که هرژه فن نویسندگی خود را تقویت کرد، داستانهایش ظرافتمندانهتر شدند. او شروع به ترکیب و در همتنیدن خطوط روایی طولانیتر و پیچیدهتر کرد که چندین رشتهی داستانی و شخصیتهای تکرارشونده داشتند.
در کنارش، شیوهی استفادهی هرژه از خط و رنگ هم ظرافتمندانهتر و اکسپرسیوتر شد و نوعی حس عمق و اتمسفر در کمیک ایجاد کرد که باعث شد تنتن نسبت به قهرمانان کمیکبوکی همدورهی خود متمایز جلوه کند. با اینکه کمیکاستریپهای اولیهی تنتن سیاهوسفید بودند، طولی نکشید که هرژه به رنگ کردن کمیکها روی آورد. بهمرور زمان خودش – و استودیویی که بعداً تاسیس کرد – کمیکهای سابق را نیز از نو رنگ کردند («جزیرهی سیاه» حتی دو بار از نو رنگ زده شد).
جهان تنتن، در عین عجیب و منحصربفرد بودن، بسیار انسانی است. شخصیتها پیچیده و دارای ضعفهای انسانی هستند و هرکدام امیدها، ترسها و آرزوهای خود را دارند. خود تنتن از لحاظ احساسی بسیار قوی است و تقریباً هر چالشی را بدون خم به آبرو آوردن میپذیرد، ولی او هم لحظاتی از احساساتی شدن و تردید را نشان میدهد.
کاریکاتورها و رستگاری
داستانهای تنتن با وجود محبوبیت سرشارشان عاری از جنجال نیستند. برخی از منتقدان هرژه را متهم به نژادپرستی و بیاحترامی به فرهنگهای دیگر کردهاند و در راستای اثبات حرفشان به عناصری زننده در داستانهای اولیهی تنتن اشاره کردهاند، مثل تصویرسازی کاریکاتورمانند از مردم قبایل آفریقا در «تنتن در کونگو» (هرچند این کتاب بهطور خاصی در آفریقا پرطرفدار است).
متاسفانه سیاستهای افراطی لو وانتیم سیکل و ابه نوربرت والز به داستانهای اولیهی تنتن سرایت کرد. مثلاً در «ستارهی دنبالهدار»، شرور اصلی یک تاجر یهودی طمعکار و دماغگنده است (او در نسخههای بعدی عوض شد). این سیاستهای افراطی به خود هرژه هم سرایت کردند. در دههی ۱۹۳۰، او طرح روی جلد یکی از رسالههای سیاسی لئون دگرل (Léon Degrelle)، رهبر فاشیستهای بلژیک را طراحی کرد. دگرل ادعا کرد که او منبع الهامی برای تنتن بود، ولی هرژه این ادعا را قویاً رد کرد.
بعداً هرژه به جرم همکاری با رژیم نازیها در زمان جنگ دستگیر شد، چون به کارتون کشیدن برای روزنامهی لو سوار (Le Soir) ادامه داد، روزنامهای که کنترلش در زمان جنگ جهانی دوم دست اشغالگران نازی افتاده بود. او یک شب را در زندان سپری کرد، ولی پروندهاش بدون اقدامی قانونی بسته شد. با این حال، سوءظنها و شایعات در این زمینه تا آخر عمر او را همراهی کردند و او هم سرشان هر از گاهی به افسردگی دچار میشد.
بالاخره هرژه در اواخر کارنامهی کاریاش حاضر شد اعتراف کند که آثار اولیهاش یک سری مشکل اساسی داشتند. او بابت نوشتن «تنتن در کونگو» که در طول عمرش هیچگاه به زبان انگلیسی منتشر نشد ابراز پشیمانی کرد. در کتابهای آتی، تنتن هم با کمونیستها و هم با کاپیستالیستها میجنگید و در دههی ۱۹۷۰، کلاه پارچهای و شلوار گلف تنتن با شلوار جین آبی و یوگا انجام دادن جایگزین شد.
داستان موردعلاقهی خود هرژه «تنتن در تبت»، انتشاریافته در سال ۱۹۶۰ بود. این داستان دربارهی تلاش تنتن برای پیدا کردن چنگ (Chang)، پسری چینی (برگرفتهشده از یکی از نزدیکترین دوستان هرژه) بود که هواپیمایش در رشتهکوههای هیمالیا به زمین برخورد کرده بود. در سال ۲۰۰۶، شخص دالایی لاما پاداش «حقیقت روشنایی» را برای قدردانی به بنیاد هرژه – که نمایندهی هرژه و آثارش پس از مرگ اوست – تقدیم کرد.
همچنین هرژه به پرورش استعدادهای کمیکنویسی کمک کرد. در سال ۱۹۴۶، او مجلهای به نام ژورنال تنتن را تاسیس کرد که در رقابت با اسپیرو (Spirou)، بهعنوان ویترینی برای استعدادهای نوظهور عرصهی کمیکاستریپ و همچنین بستری برای انتشار سریالی کمیکهای تنتن شروع به فعالیت کرد.
جهان پس از مرگ
هرژه در سال ۱۹۸۳، اندکی پس از آغاز نوشتن کتابی جدید، فوت کرد. این کتاب «تنتن و هنر-الف» (Tintin and the Alph-Art) نام داشت و دربارهی توطئهای با محوریت هنر مدرن و یک فرقهی مذهبی بود. معلوم نیست که داستان قرار بود به کدام سمتوسو برود، چون هرژه فقط چند صفحه از آن را نوشته بود. او علناً اعلام کرده بود که تنتن با مرگ او پایان خواهد یافت.
در طی چند سال نخست پس از مرگ او، بنیاد هرژه در زمینهی وفق دادن خود با شرایط موجود با چالش روبرو شده بود، ولی بالاخره راه خود را پیدا کرد. این کتابها در دههی ۱۹۹۰ در قالب یک سریال کارتونی موفق اقتباس شدند. وقتی هم که بحث فروختن کالاهای تجاری با اسم و چهرهی تنتن پیش آمد، این کالاها جزو آثار باپرستیژ بازار بودند و به تعداد کم و گزیده، در تعدادی مغازهی محدود و مرتبط همچون فروشگاه تنتن در مجاورت گراند پلاس در بروسل فروخته میشدند. امروزه بنیاد هرژه حتی از اینکه تنتن را یک کمیکاستریپ توصیف کند اکراه دارد و اشاره میکند که تنتن اثری هنریتر و خاصتر است.
با این حال، همچنان که تنتن به سالگرد ۱۰۰ سالگیاش نزدیک میشود، به نظر نمیرسد که محبوبیتش رو به کاهش باشد. ۲۳ کتاب کاملشدهی تنتن که بین سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۷۶ منتشر شدند، در کل دنیا بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه فروش رفتهاند (بنیاد هرژه حاضر نمیشود رقمی دقیق اعلام کند). به نظر میرسد صنعت سرگرمیسازی با محوریت تنتن هم قرار نیست به این زودیها بازنشسته شود و مولفان دارند آماده میشوند تا آثار تنتنمحور جدید خود را برای نسل جدید معرفی کنند.
نخستین قدم بزرگ برای گسترش میراث تنتن در سال ۲۰۰۷ اتفاق افتاد. در این سال موزهی هرژه با بودجهی ۲۰ میلیون یورو در لوون لنوو (Louvain-la-Neuve) تاسیس شد که در فاصلهی ۳۲ کیلومتری در قسمت جنوب شرقی بروسل واقع شده است. این موزه که فَنی، همسر دوم هرژه هزینهی ساختش را تامین کرده، یک ساختمان فوقالعاده است: ترکیب بتن، پولاد و شیشهی شیک ساختمان یادآوری کشتیهای اقیانوسپیما و ارجاعی به ماجراجوییهای بسیار تنتن در دریا هستند.
در سال ۲۰۱۱، توجه هالیوود به تنتن معطوف شد. استیون اسپیلبرگ و پیتر جکسون، دوتا از کلهگندههای هالیوود، برای ساختن «ماجراجوییهای تنتن» به هم پیوستند. «ماجراجوییهای تنتن» یک فیلم انیمیشن کامپیوتری بود که بخشهایی از کتابها را با عناصر جدید ترکیب کرد. این فیلم نتیجهی نهایی ماموریت چند ده سالهی اسپیلبرگ برای اقتباس تنتن بود که برای نخستین بار حقوق ساخت فیلمی بر اساس تنتن را اندکی پیش از مرگ هرژه خریداری کرد (البته عناصری از تنتن را میتوان در فیلمهای «ایندیانا جونز» اسپیلبرگ مشاهده کرد).
در طی سالهای اخیر، فعالیتهای ریز و درشت بسیاری در بستر تنتن انجام شده است، مثل:
- ساختن موزیکال بر اساس تنتن
- برگزاری نمایشگاههای سیار (که یکی از نمونههای آن تجربهی غوطهورکننده بود)
- رنگآمیزی کمیکاستریپهای سیاهوسفید اولیه
- ترجمههای انگلیسی جدید (خوشبختانه تکهکلامهای معروف هادوک در زبان انگلیسی همچون Blistering Barnacles و Thundering Typhoons حفظ شدهاند)
- انتشار اپهایی برای در اختیار قرار دادن نسخهی دیجیتالی کتابها
بلژیک نیز بهمرور زمان، هرچه بیشتر تنتن را بهعنوان یکی از بزرگترین نمادهای فرهنگی خود پذیرفته است. تصویر تنتن را میتوان در پاسپورتها و روی هواپیماهای مسافربری بلژیک دید و مجسمهای شش متری از موشکی که تنتن با آن به ماه رفت، در سالن انتظار پروازهای خروجی فرودگاه بروسل دیده میشود.
در سال ۲۰۲۲، بنیاد هرژه توافقهای داخلی خود را تغییر داد و سازمان Tintinimaginatio را تاسیس کرد تا اجرای وظایف مربوط به لیسانسدهی تنتن را به آن منتقل کند. این اسم نشاندهندهی بلندپروازی این بنیاد برای ورود هرچه گستردهتر به عرصهی دیجیتال است و در اوایل ۲۰۲۳ بنیاد برنامهی خود برای تولید انافتیهای تنتن را اعلام کرد.
نخستین انافتی یکی از عکسهای استفادهنشدهی هرژه برای طرح روی جلد «لوتوس آبی» است که در آن تنتن و میلو از داخل کوزهای متعلق به دوران مینگ سرشان را بیرون آوردهاند و با یک اژدهای سرخ و تهدیدآمیز چینی (که عکسش را بالاتر میبینید) روبرو شدهاند. عکس اصلی در حراجی در سال ۲۰۲۱، با قیمت رکوردشکن ۳.۲ میلیون یورو فروش رفت، با وجود اینکه بنیاد هرژه اعلام کرده بود که این عکس از بایگانیهای آنها دزدیده شده و هیچگاه نباید به فروش گذاشته میشد. بنابراین ساختن انافتی بهنوعی تلاشی برای بازپسگیری حق مالکیت عکس است. همچنین ساختن انافتی تلاشی برای تازه نگه داشتن تنتن حین ورود آن به دورانی تازه است.
گذر زمان معلوم خواهد کرد که آیا این نوآوریهای دیجیتال موفق خواهند شد یا نه. با این حال، به نظر میرسد که وزن فرهنگی تنتن همچنان سنگین است. مردم همچنان در حال خریدن کتابهای تنتن هستند، پدر و مادرهای نسل جدید، مثل پدر و مادرهای خودشان، همچنان داستانهای تنتن را برای بچههایشان میخوانند. محبوبیت تنتن حدود یک قرن دوام آورده است و این مدرکی دال بر قدرت قصهگویی و هنرمندی هرژه است. دنیای کمیکها بدون هرژه و تنتن بسیار متفاوت میبود. ما باید بابت آشنایی با این پسرک خبرنگار و خالق جسورش خوشحال باشیم.
منبع: Brusselstimes.com
برای بنده که در حال گذر از میانسالی هستم دیدن و خواندن کتابهای تنتن مثل خوردن شکلات درجه یک شیرین و جذاب بود. حیف که نشد تمام آنها را در زمان کودکی و نوجوانی بخوانم.
برای اینکه با اهمیت این مجموعه آشنا شوید: سالها پیش در تهران و حوالی میدان انقلاب، فروختن کتابهای دستدوم تنتن (چاپ یونیورسال) برای خودش شغلی بود!