۴ تهدید اصلی که بقای زاگرس را به خطر انداخته است
آدم، نخستین عامل تخریب منابع طبیعی و محیط زیست است. پر واضح است که نخستین عامل تخریب زاگرس و رویشگاه جنگلی آن هم «انسان» است. چه افرادی که ساکن زاگرس هستند چه آنها که مهمان زاگرس میشوند؛ دانسته یا نادانسته.
آدمها هستند که عمدی یا غیر عمدی آتش را به جان درختان جنگلی میاندازد. درختان را برای زغالگیری یا تبدیل زمینهای جنگلی به زمین کشاورزی و ویلاسازی، قطع میکنند. دام را بیش از ظرفیت اکولوژی به چرای مراتع میبرند. جنگلها و مراتع را تغییر کاربری میدهند. پس متهم ردیف اول وضعیت امروز جنگلهای ایران از جمله زاگرس، انسان است.
نکتهای که در این میان کمتر توجه انسان را به خود جلب میکند این است که مرگ زاگرس مرگ حیات انسانی در بلند مدت است. انگار خاصیت مرگ تدریجی عادت کردن به زوال هر روز آن است. همانطور که بسیاری به زوال بلوط در زاگرس عادت کردهاند اما چهار دلیل مهم که زاگرس را به زوال و خشکیدگی کشانده است، چیست؟
۱) زخم زیراشکوب
کشاورزی در «زیراشکوب» یکی از عمیقترین زخمهایی است که به تن رویشگاه جنگلی زاگرس میخورد. لایهی زیرین پوشش گیاهی در یک جنگل یا منطقه جنگلی را زیراشکوب میگویند. وسعت جنگلهای زاگرس ۶ میلیون هکتار است. آمارهای جهاد کشاورزی میگوید زیراشکوب ۲ میلیون هکتار از این رویشگاه ارزشمند، زیر شخم کشاورزان و چرخ تراکتور آنهاست. به گفتهی کارشناسان کشت، زیراشکوب شاید درختان را از بین نبرد اما اکوسیستم در سایهی درختان را نابود میکند و زادآوری جنگل را کاهش میدهد.
آنها این روش زراعتی را تهدیدی بالقوه برای تنوع زیستی در سایهسار درختان میدانند. زاگرس فقط درختان چند صد ساله نیست. این رویشگاه مهم، بستر مناسبی برای بسیاری از گونههای گیاهی است و در بستر همین پوشش گیاهی، گونههای با اهمیت جانوری هم زیست میکنند. شخم زیراشکوب بقای این اکوسیستم ارزشمند را تهدید میکند.
این پوشش علفی خود به عنوان گونه پرستار نقش کلیدی در زادآوری طبیعی جنگلها دارند.
از سوی دیگر، در کشاورزی بسیاری از جانوران بیمهره و گیاهان به عنوان آفت و علف هرز شناخته میشوند که برای افزایش محصول حذف میشوند. اینجا پای استفاده از آفت کشها و کودها به میان میآید. در صورتی که وجود همان موجودات زنده برای پایداری اکوسیستم جنگل ضروری است. ورود تراکتور به زیراشکوب جنگل و شخمزدن و زیر رو کردن آن ساختمان خاک را تخریب می کند و خاک سطحی در معرض فرسایش قرار میگیرد. کافی است که باران بیاید که تا فرسایش خاک در منطقه سرعت بگیرد. وضعیت جنگل های زاگرسی لرستان و خوزستان در سیلاب سال ۹۸ به خوبی نشان داد که کشاورزی ناپایدار و عدم آبخیزداری به موقع چه بلایی سر زاگرس آورده است. فرسایش خاک آن سیل را به یکی از خسارت بارترین سیل های کشور تبدیل کرد.
وقتی با ورود تراکتور به زیراشکوب جنگل و شخمزدن و زیر رو کردن آن، خاک سطحی در معرض فرسایش قرار میگیرد، تغییر کیفیت فیزیکی و شیمیایی اتفاق می افتد، این شرایط بر تغییر خصوصیات بیولوژیکی خاک نیز تأثیر میگذارد و سبب از بین رفتن میکروارگانیسمهای مفید خاک میشود. موضوع حتی مخرب تر هم می شود. شخم زدن عمیق خاک باعث افزایش میزان تبخیر و افزایش خشکی تا عمق زیادی از خاک میشود که این موضوع میزان رطوبت خاک بستر رویش را کاهش میدهد که در اثر آن زادآوری طبیعی به شدت دچار تهدید میشود. نهال جدید هم در صورت رویش قادر به استقرار و ادامه حیات نیست. همچنین، کاهش کیفیت بستر رویش و کاهش حاصلخیزی خاک در اراضی جنگلی سبب طغیان آفات و بیماریها و به دنبال آن زوال یا خشکیدگی بلوط خواهد شد. شرایط تلخی که هم اینک گستره زیادی از جنگل زاگرس در استان های مختلف با آن درگیر دست و پنجه نرم می کند.
۲) آلودگی آبخوانها
وقتی بحث تخریب زاگرس به میان میآید، نخستین تصویری که در ذهن همگان نقش میبندد ، قطع درختان سر سبز یا تخریب کف جنگل است. بسیاری با آتشسوزی درختان، نگران جنگل میشوند اما کمتر کسی به آلودگی آبخوانها و منابع آبی توسط کشاورزی توجه میکند. یکی از علل تخریب و تهدید آبخوانها استفاده از کود و سم است. همانطور که کشت زیراشکوب سایه درختان را خالی از زندگی می کند، استفاده از سموم و آفات کشها، شکارگرهای طبیعی جنگل را از بین میبرد. وقتی شکارگرها از بین میروند، جنگل بی دفاع دچار آفاتی مثل برگخوار و جوانه خوار بلوط میشود. زخمی عمیق که در چند سال گذشته به خشکیدگی و زوال بلوط منجر شده است. سازمان منابع طبیعی هم در سال های گذشته طرح های معیشت جایگزین روی میز اجرا آورد تا بتواند از بهره برداری بیشتر از زاگرس کم کند اما روش اجرایی آنها در بسیاری از موارد اشتباه بود که زخم جدیدی به زاگرس زد. برای مثال ایجاد حوضچه های پرورش ماهی در بستر رودخانه باعث آلودگی آب ها شد.
۳) چرای بی رویه
بزها بیشتر از گاو و گوسفندها به زاگرس ضربه می زند. ضربه ای که سم آنها به زمین می زند، کاری است و باعث کوفتگی خاک می شود. البته این موضوع شامل حال همه دام ها می شود اما تفاوت در میزان فشاری است که به خاک می آورند. دام با سم خود حین حرکت، خاک را کاملاً میکوبد و اجازه نفوذ آب را به خاک نمیدهد، حتی محاسبات نشان داده که حرکت یک تراکتور چرخ زنجیری یا لاستیکی روی خاک، ۰.۴ تا ۰.۶ کیلوگرم نیرو در واحد سانتیمتر مربع وارد میکند، اما حرکت یک دام، ۳.۴ کیلوگرم نیرو وارد میکند. یعنی سم دامها چندین برابر یک تراکتور خاک را میکوبد و فشرده میکند. بنابراین بزها، اجازه زایش را به زمین را نمیدهند، به هر سرسبزی که برسند، آن را می چرند. از درختان بالا میروند و سرشاخههایش را به دندان میکشند اما زاگرس ورای کاری که بزها با آن میکنند، به جای ۱۶میلیون دام مجاز، ۳۶ میلیون دام را میزبانی میکند و همین مسأله دام مازاد آسیب دیگری به زاگرس زده است.
دهههاست که سازمان منابع طبیعی، برنامه خروج دام مازاد از جنگلها و مراتع را در برنامه دارد اما تقریبا در هیچکدام از جنگلهای کشور طرح موفقیت آمیز نبود. شرایط زاگرس هم با شرایط جنگلهای دیگر کشور مثل هیرکانی یا ارسباران، متفاوت است. این رویشگاه استراتژیک، میزبان استانهای کم برخوردار به لحاظ اقتصادی است. فقدان توسعه باعث شده تا برخی از استان های آن چون لرستان، ایلام، کرمانشاه، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد در دهههای گذشته در صدر استانهای بیکار و جویای کار باشند. همین وضعیت اقتصادی و عدم برنامهریزی اصولی باعث شده تا زاگرس از ناحیهی دامهای مازاد زخم عمیقتری ببینید. چون برای کشاورزی که همهی زندگیاش وابسته به زمین و گله است، شغل جایگزینی وجود ندارد. بنابراین او تنها راه معیشتش را کنار نمیگذارد.
۴) زغالگیری از بلوط
زاگرس قربانی فقر زاگرس نشینان است. اهالی به دو دلیل درختان را آتش می زند. دلیل اول، گرانی سوخت است. بسیاری از روستاها، گازکشی ندارند و یا امکان گازکشی وجود ندارد. خرید کپسول گاز و نفت هم برایشان گران تمام میشود، پس آنها با استفاده از چوب درختان، انرژی گرمایش خود را تامین میکنند. کافی است سری به روستاهای اطراف یا در میان جنگلهای زاگرس بزنید تا پشتههای چوب درختان روی سقف خانهها نخستین تصویری باشد که در ذهن شما حک میشود.
هر بار که قیمت انرژی افزایش مییابد اندازه پشتههای چوب هم بزرگتر میشود. این موضوع برای اولین بار زمانی خود را نشان داد که دولت هدفمندی یارانه را اجرایی کرد. همین شرایط سخت مالی، زغالفروشی را یک شغل کاذب تبدیل کرده است که درآمد چندانی هم ندارد و فقط در حد رفع نیاز است. با این وجود زخم تبدیل بلوط به زغال بر تن زاگرس برای ایران بسیار گران تمام میشود. چون این منطقه استراتژیک تامین کننده ۴۵ تا ۵۵ درصد آب شیرین کشور و تضمین کننده امنیت غذایی (تامین پروتئین) کشور است.
زغالگیری و فروش آنها ممنوع است اما به معنای آن نیست که ممنوعیت قانونی توانسته است از زاگرس و پهنه جنگلیاش دفاع کند. زغال خیلی راحت از استانهای زاگرس به سایر استانها میرود.