چرا نمی‌توانم گریه کنم؟! (مهم‌ترین دلایل و روش‌های بهبود)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
زنی نمی‌تواند گریه کند.

گریه کردن، به عنوان یک از راه‌های مؤثر تخلیه‌ی احساسات، برای حفظ سلامت روحی و روانی انسان از اهمیت بسیاری برخوردار است. نکته‌ی مهم در رابطه با گریه کردن این است که فقط در اثر تجربه‌ی پدیده‌های غم‌انگیز اتفاق نمیفتد، بلکه پاسخی طبیعی به احساس‌های شدید از هر نوع، اعم از هیجان‌انگیز و فرح‌بخش، هم محسوب می‌شود. از این رو، داشتن توانایی گریه کردن به هنگام نیاز می‌تواند حتی نوعی تلاش برای بقا باشد.

با وجود اهمیت بسیار این پدیده، ممکن است گهگاه از آن بی‌بهره بمانیم. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به شدت میل به گریه کردن داشته باشید اما نتوانید حتی یک قطره هم اشک بریزید! در چنین شرایطی، چشم‌ها داغ و آماده‌ی اشک ریختن می‌شوند، اما بغضی در هم نمی‌شکند و فشار روحی دوچندان می‌شود. شاید هم به هیچ‌وجه حس گریه کردن را نداشته باشید، اما به خاطر شدت احساس‌هایی که در طول روز به شما وارد شده بخواهید آن‌ها را با اشک ریختن تخلیه کنید و ناکام بمانید.

اگر این تجربه‌ها برایتان آشنا هستند، نگران نباشید. ناتوانی در گریه کردن از آنچه فکرش را بکنید مرسوم‌تر و در موارد بسیاری قابل درمان است. در ادامه‌ی این مقاله از دیجی‌کالا مگ، چندتا از مرسوم‌ترین دلایلی که می‌توانند باعث بروز ناتوانی در گریه کردن شوند را به همراه اطلاعات تکمیلی در رابطه با اهمیت گریه کردن و راهکارهای بهبود یافتن به شما معرفی می‌کنیم. با ما همراه باشید.

ابتدا به بررسی دلایل مرسوم بروز پدیده‌ی ناتوانی در گریه کردن می‌پردازیم. این دلایل متنوع هستند و هر کدام به نحوی ریشه در مشکل‌های موجود در سلامت روحی و جسمی دارند.

۱. اختلال‌های جسمی

برخی از بیماری‌ها و اختلال‌های جسمی می‌توانند روی توانایی تولید اشک توسط غده‌های اشکی تأثیر منفی بگذارند. دو علت از مرسوم‌ترین آن‌ها به شرح زیر هستند.

خشکی چشم

یکی از مرسوم‌ترین دلایل ناتوانی در گریه کردن، اختلال «خشکی چشم» است که به طور مستقیم میزان تولید اشک را کاهش می‌دهد و باعث خشکی سطح چشم و بروز معضل‌های جانبی دیگری همچون سوزش و خارش چشم می‌شود.

خشکی چشم معمولا در اثر بروز تغییرهای هورمونی (مخصوصا در دوران بارداری و یائسگی)، بالا رفتن سن، ابتلا به دیابت، نامنظم بودن فعالیت‌های غده‌ی تیرویید، ابتلا به آرتروز، استفاده‌ی بی‌رویه از لنزهای چشمی و بروز التهاب پلکی پدیدار می‌شود. برای درمان این اختلال، می‌توانید پس از مشورت با چشم‌پزشک، از قطره‌های اشک مصنوعی استفاده کنید تا رطوبت سطح چشم تأمین شود.

سندروم شوگرن (Sjögren’s Syndrome)

این سندروم نوعی اختلال التهابی وابسته به دستگاه ایمنی است که در شمایل یک بیماری خودایمنی، اغلب در اثر عفونتی باکتریایی پدید می‌آید و معمولا زنان بالای ۴۰ سال را درگیر می‌کند. ابتلا به این سندروم باعث می‌شود تا گلبول‌های سفید بدن به غده‌های تولیدکننده‌ی رطوبت، مانند اشک یا موکوز، حمله کرده و فعالیتشان را مختل کنند. از پیامدهای منفی ابتلا به این سندروم، خشک شدن چشم‌ها و دهان است.

۲. عوامل محیطی

اگر ساکن اقلیمی خشک یا بادخیز هستید، به احتمال زیاد غده‌های اشکی‌تان اشک زیادی تولید نمی‌کنند. دلیل این است که خشکی هوا باعث می‌شود که اشک‌هایتان به سرعت تبخیر شوند. این اتفاق در هوای آلوده یا دودآلود (ناشی از آتش‌سوزی یا حوادث مشابه) هم برای چشم‌ها میفتد.

۳. عوامل دارویی

استفاده از برخی از داروها هم می‌تواند به ناتوانی در گریه کردن و تولید اشک کافی دامن بزند. قرص‌های پیشگیری از بارداری، داروهای بازجذب سروتونین (و به صورت کلی قرص‌های ضدافسردگی)، آنتی‌هیستامین‌ها یا ضداحتقان‌ها، داروهای کنترل فشار خون و حتی عمل لیزیک چشم بیشترین تأثیر را در کاهش میزان تولید اشک دارند.

۴. اختلال‌های روحی و روانی

زنی از ناراحتی روحی رنج می‌برد.

اگر هیچکدام از دلایل بالا پذیرای مسؤولیت ناتوانی شما در گریه کردن نیستند، احتمالا از اختلالی روحی رنج می‌برید که گریه کردن را برایتان دشوار کرده است. به خاطر داشته باشید که ناراحتی‌های روحی و روانی هم می‌توانند به اندازه اختلال‌های جسمی و آب و هوایی روی توانایی گریه کردن تأثیر منفی بگذارند.

افسردگی مالیخولیایی

افسردگی زیرمجموعه‌های بسیار متنوعی دارد که هر کدام ویژگی‌های متفاوت و مخصوص به خودشان را دارند و از شدت‌های مختلفی برخوردار هستند. بنابراین، بنا نیست که تمام افرادی که از افسردگی رنج می‌برند نشانه‌های مشابهی از این اختلال را بروز دهند.

افسردگی مالیخولیایی نوعی اختلال شدید افسردگی است که اغلب با علائم شدید و جدی همراه است. ابتلا به این نوع افسردگی می‌تواند با بی‌حسی، کاهش سرعت عملکرد، ناامیدی شدید، بی‌علاقگی و احساس عدم تعلق به جهان پیرامون و واکنش نشان ندادن به اتفاق‌ها (مخصوصا اتفاق‌های مثبت) همراه باشد. فرد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی ممکن است احساس‌ها را با شدت‌های بسیار کم حس کند و همین می‌تواند باعث شود که این فرد در گریه کردن ناتوان گردد.

آنهدونیا (Anhedonia)

آنهدونیا نوعی اختلال در عملکرد بخش درک‌کننده لذت در مغز است که معمولا با کاهش انگیزه یا میزان درک لذت و اتفاق‌های خوشایند شناخته می‌شود. آنهدونیا عموما به عنوان یکی از علائم افسردگی در نظر گرفته می‌شود اما می‌تواند به صورت مستقل یا به همراه اختلال‌های روحی دیگر هم ابراز شود. محسوس‌ترین پیامد آنهدونیا، بی‌علاقگی به حضور در اجتماع و شرکت کردن در فعالیت‌هایی است که از دید عموم لذت‌بخش هستند.

در اثر این اختلال، احساس لذت به شدت سرکوب می‌شود و قابلیت ابراز احساس‌ها بسیار کاهش می‌یابد. مطالعه‌های علمی صورت گرفته روی افراد مبتلا به آنهدونیا یا آنهدونیای ناشی از افسردگی نشان داده‌اند که آن‌ها توانایی گریه کردن را تا حد زیاد، و در مواردی حتی به کل، از دست داده‌اند.

احساس‌های سرکوب‌شده

عده‌ی زیادی به دلیل اینکه نمی‌دانند چطور باید احساس‌های خود را مدیریت کنند و با آن‌ها کنار آیند، آن‌ها را به سادگی پس می‌زنند و سرکوب می‌کنند. سرکوب احساس‌ها به عنوان یک مکانیسم دفاعی بسیار مرسوم است و می‌تواند به مرور تبدیل به یک عادت شود. این عادت می‌تواند تا جایی ادامه پیدا کند که شدت درک احساس در حد متوسط بماند و از آن فراتر نرود.

در این شرایط، اگر اتفاقی بسیار ناراحت‌کننده یا بسیار فرح‌بخش رخ دهد، ذهن واکنشی درخور شدت اتفاق بروز نمی‌دهد. بغض کردن اما اشک نریختن، حاصل این نوع سرکوب احساس‌ها است.

مقاومت ورزیدن در برابر گریه کردن

اگر معتقد هستید که با گریه کردن ضعیف جلوه می‌کنید یا خود را آسیب‌پذیر جلوه می‌دهید، ممکن است به عمد جلوی گریه کردن خود را گرفته باشید. به خاطر داشته باشید که شاخ و برگ دادن به این طرز فکر ممکن است شما را به جایی برساند که دیگر تمایزی میان ناتوانی در گریه کردن و جلوی گریه خود را گرفتن قائل نشوید.

دیدگاه جامعه نسبت به گریه کردن هم به عنوان عاملی بازدارنده نقش مهمی را ایفا می‌کند. اعضای خانواده، خواهران و برادران و گروه هم‌سنان عموما فردی که به راحتی گریه می‌کند را سرزنش می‌کنند. از طرفی، نگاه جنسیت‌زده به مقوله‌ی ابراز احساس‌ها به صورت کلی و گریه کردن به طور ویژه، افراد بسیاری را محدود کرده است. آنچه اهمیت دارد تشخیص سرچشمه‌ی این دیدگاه‌ها و دامن نزدن به آن‌ها است. توانایی گریه کردن ذاتی نیست و باید آن را آموخت. اگر در محیطی زندگی می‌کنید که گریه کردن را مایه‌ی ننگ می‌دانند، شاید بهترین کار برای بهبود، تلاش برای تغییر دادن محیط باشد.

گریه کردن چقدر اهمیت دارد؟

زنی اشک می‌ریزد.

گریه کردن به قدری اهمیت دارد که شاید از مطلع شدن از میزان اهمیتش شوکه شوید! اشک ریختن عملکردهای متعددی دارد و علاوه بر مرطوب نگه داشتن سطح چشم، به تخلیه‌ی عاطفی و کسب احساس فراغت بال کمک می‌کند. در سطحی‌ترین حالت، گریه کردن باعث تمیز شدن چشم‌ها و دفع غبار و آلودگی جمع شده در فضای چشمی می‌شود. اگر کمی دقیق‌تر به این پدیده بنگریم، متوجه می‌شویم که گریه کردن با تحریک ترشح اندورفین، در تسکین درد هم نقش مثبتی ایفا می‌کند.

از طرفی، گریه کردن می‌تواند موادی همچون هورمون‌های استرس‌زا را از بدن دفع کند و احساس آرامش تزریق کند. اشک، سیگنال عاطفی قدرتمندی هم است.

در واقع شما با گریه کردن می‌توانید بدون اعتراف کلامی به احساس‌هایتان، آن‌ها را ابراز کنید و در صورت لزوم، درخواست کمک یا حمایت کنید. بنابراین، گریه کردن می‌تواند روابطی که با نزدیکان‌تان دارید را هم استحکام بخشد.

راهکار‌هایی برای بهبود یافتن

عده‌ای با مردی همدردی می‌کنند.

پس از شناسایی کلی دلیلی که شما را در گریه کردن ناتوان کرده است، بهترین کار مراجعه به متخصص است. بسته به دلیل بروز این پدیده، ممکن است به کمک متخصصان روان یا جسم یا هر دو احتیاج داشته باشید. پس از تشخیص دقیق، می‌توانید راهکارهاى زیر را براى بهبود سریع‌تر امتحان کنید.

زمانی را به بررسی واکنش‌های احساسی خود اختصاص دهید

اگر به پس زدن یا سرکوب کردن احساس‌های شدیدتان عادت کرده‌اید، ممکن است در مواجهه با حوادثی، مانند مرگ یک عزیز یا از دست دادن یک فرصت طلایی، که واکنش‌های احساسی جدی می‌طلبند دچار سردرگمی شوید. ممکن است از همان ابتدا بخواهید این احساس‌ها را هم به منوال قبل به پس ذهنتان منتقل کنید تا مجبور به تحمل کردن پیامدهای منفی آن‌ها نشوید.

در حالت کلی، دست و پنجه نرم کردن با احساس‌های منفی و ناخواسته کار لذت‌بخشی نیست، اما گاهی لازم است این دشواری را به جان بخریم تا از بروز آسیب‌های بیشتر جلوگیری کنیم. نادیده گرفتن احساس‌ها، شما را از تجربه‌‌ها و فرصت‌های ابراز و درک آن‌ها محروم می‌کند. در این شرایط، لازم است با احساس‌های خود رابطه‌ای دوستانه برقرار کنید.

با احساس‌های خود آشتی کنید

ترسیدن و گیج شدن از احساس‌ها جلوی ابراز کارآمد آن‌ها به اشکال مختلف، از قبیل گریه کردن، را می‌گیرد و مسیر را برای سرکوب مجدد آن‌ها هموار می‌کند. بنابراین، لازم است احساس‌های خود را به خوبی بشناسید و با آن‌ها رابطه‌ی خوبی برقرار کنید. به خاطر داشته باشید که حس کردن بعضی از احساس‌ها با شدت بالا یا پایین ایرادی ندارد و این موضوع از فردی به فرد دیگر متفاوت است.

به جای انکار کردن احساس‌هایتان، سعی کنید آن‌ها را با این شیوه‌ها بپذیرید:

احساس‌هایتان را با صدای بلند بیان کنید.

نوع احساسی که دارید اهمیتی ندارد، شما حق دارید بسیار خوشحال، عصبانی یا غمگین باشید. مهم این است که با بلند ابراز کردن آن‌ها به خود القا کنید که حق بیان مالکیت در رابطه با این احساس‌ها را دارید و کسی نمی‌تواند این حق را از شما بگیرد.

احساس‌هایتان را بنویسید

داشتن یک دفترچه برای ثبت احساس‌هایی که در طول روز تجربه می‌کنید، راهکاری تضمینی برای کنار آمدن با آن‌ها است. این کار همچنین باعث می‌شود که به فصاحتی در بیان احساس‌هایتان دست یابید که نظیرش در گذشته برایتان غیرممکن بوده است. این شیوه برای مرزبندی منطقی میان احساس‌هایی که دوست دارید با بقیه به اشتراک بگذارید و احساس‌هایی که نزد خودتان امن‌تر هستند هم بسیار مناسب است.

برای ابراز احساس‌هایتان مکان امنی پیدا کنید

ممکن است شما هم یکی از افرادی باشید که علاقه‌ای به ابراز احساس در ملأ عام ندارند و این کاملا قابل درک است. درک اینکه کسب آمادگی برای ابراز احساس زمان‌بر است، از اهمیت بالایی برخوردار است. سعی کنید برای خود مکانی امن پیدا کنید که در آن از ابراز احساس به اشکال مختلف ترسی نداشته باشید. این مکان ممکن است اتاق، ساحل دریا، داخل اتوموبیل شخصی یا جاهای دیگر باشد. تنها چیزی که اهمیت دارد، ابراز صحیح احساس‌هایتان است.

با افراد قابل اعتماد صحبت کنید

زمانی که به قدری با احساس‌های خود کنار آمدید که دیگر نیازی به سرکوب کردن یا پس زدن آن‌ها ندیدید، می‌توانید صحبت کردن با افراد قابل اعتماد درباره احساس‌هایتان را شروع کنید. با قدم‌های کوچک شروع کنید. برای شروع می‌توانید با صمیمی‌ترین دوست یا نزدیک‌ترین عضو خانواده‌تان صحبت کنید.

صحبت کردن با بقیه به شما کمک می‌کند که به احساس‌های خود سندیت بدهید و به این نتیجه برسید که آن‌ها آنقدری که فکرش را می‌کنید عجیب و غیرقابل‌درک نیستند. در این میان ممکن است با همدلی بعضی از افرادی که با آن‌ها هم‌صحبت می‌شوید مواجه شوید که در صحّه گذاشتن روی معتبر بودن احساس‌هایتان بسیار مؤثر است. وقتی توانایی ابراز احساس‌هایتان در حضور بقیه را پیدا کنید، گریه کردن هم برایتان به مراتب آسان‌تر خواهد شد.

احساس‌هایتان را تحریک کنید

شاید این شیوه‌ی موردعلاقه‌ی همه نباشد، اما امتحان کردنش ضرری ندارد. گاهی تماشای فیلم‌های غم‌انگیز یا گوش دادن به موسیقی‌های احساسی می‌توانند در گریه کردن به شما کمک کنند. جستجوی افرادی که تجربه‌های مشابه با شما داشته‌اند هم می‌تواند علاوه بر کمک به گریه کردن، مایه‌ی دلگرمی هم باشد. به خاطر داشته باشید که این شیوه برای همه کارساز نیست و لازم نیست برای عملی کردنش به روان خود آسیب وارد کنید.

از روان‌درمانگر کمک بگیرید

ناتوانی در گریه کردن در وهله‌ی اول از بیگانه بودن با احساس‌ها نشأت می‌گیرد. در صورتی که هیچکدام از راهکارهای بیان شده مؤثر واقع نشدند، همیشه می‌توانید روی کمک تخصصی یک روان‌درمانگر حساب باز کنید. متخصصان می‌توانند مشکل اصلی شما را ریشه‌یابی کنند و در فضایی عاری از قضاوت بی‌جا، به نگرانی‌های شما گوش فرا دهند.

حرف آخر

وقتی حرف از ابراز احساس‌ها در میان باشد، هر کسی شیوه‌ی مخصوص به خودش را دارد. در این میان، گریه کردن یکی از مرسوم‌ترین و مؤثرترین شیوه‌های ابراز احساس‌های شدید است. اگر در گریه کردن ناتوان باشید، ممکن است در برقراری ارتباط با بقیه و همدلی با آن‌ها هم دچار مشکل شوید. مهم‌ترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که گریه کردن به هیچ وجه مایه‌ی خجالت و ضعف نیست. اگر حس می‌کنید که باید گریه کنید، جلوی اشک‌هایتان را نگیرید و اگر این توانایی را از دست داده‌اید، ناامید نشوید زیرا راهکارهای بسیاری برای بهبود این شرایط موجود است.

این مطلب صرفا جنبه‌ی آموزش و اطلاع‌رسانی دارد. پیش از استفاده از توصیه‌های این مطلب حتما با پزشک متخصص مشورت کنید. برای اطلاعات بیشتر بیانیه‌ی رفع مسؤولیت دیجی‌کالا مگ را بخوانید.

منبع: Healthline



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۸ دیدگاه
  1. nozhin

    من دوست دارم احساساتم رو بروز بدم ولی والدینم همیشه بروز احساسات را اشتباه میداند و از دستم عصبانی میشن …
    از اون به بعد سعی کردم احساساتم رو پیش خانوادم بروز ندم
    و این باعث شد که کلا دیگه نتونم احساساتم رو بروز بدم😧

  2. Shab

    من هی دلم میخواد گریه کنم و زار بزنم گاهی نیاز دارم واقعا هیچ کس که قابل اعتماد هم باشه کنارم ندارم قبلا راحت گریم می‌گرفت جلو هرکی ولی الان بی تفاوتم نسبت به هرچی حتی وقتی دختر داییم مرد نتونستم براش گریه کنم حالم خوش نیست

  3. Sahar

    من نزدیک هفت هشت ماهه گریه نکردم با اینکه شرایط جالبی هم ندارم
    می‌خوام ولی نمیشه
    قبلاً هم نمیشد متاسفانه بخاطر شرایطیه که توش زندگی میکنیم
    قبلاً میگفتم چه خوب ولی الان تازه قدر گریه کردن رو‌ میدونم..حتی زورم میزنم نمیشه

  4. علی

    گریه ربطی به اشک نداره همش دله که نباید سرد و بی احساس باشه. من پیش متخصص روان درمانگر هم رفتم بازم افاغه نکرد چون دلم سنگ شده حتی عزیزترین کسم هم فوت کرد یه قطره نتونستم اشک بریزم. قدر گریه کردنها تونو بدونید و سعی کنید حتی بی دلیل هم شده گریه کنید تا سالم بمونید.

  5. ‌rrrr

    چرا نمیتونم گریه کنم من فقط یه مدت اذیت شد قطره ریختم بعد اون نزدیک ۳ یا ۴ ماهه دیگه نمیتونم گریه کنم همیشه اوایل خیلی گریه میکردم الان اصلا نمیتونم آهنگ گوش میدم نمیشه اصلا

  6. عقیله

    چرا نمیتونم گریه کنم میتونم ولی هروقت بخوام نمیتونم قبلا اشکم لب مشکم بود الان نه قدر اشکامو ندونستم گریه عالیه مسکنه الان باید زور بزنم تا گریم بگیره اه

  7. ناشناس

    مطلب قشنگ و کاربردی ای بود 👌
    احساسات و اشکاتون رو سرکوب نکنید مخصوصا مرد ها و پسر ها
    همه احساسات دارن و حق دارن بروزش بدن

    1. E

      قربان عقل و شعورت بروم واقعا من هم به عنوان یک مذکر همچنین احساسی دارم و این تصور خیلی اشتباهی
      زن عاقل
      مرد احساسی

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X