۱۶ حقیقت غافلگیرکننده دربارهی پالپ فیکشن که نمیدانستید
در ۱۴ اکتبر سال ۱۹۹۴ «پالپ فیکشن» (داستان عامهپسند) در آمریکا اکران شد و خبر از تولد یک نویسنده خلاق جدید در هالیوود داد.
فیلم علاوه بر اینکه به تماشاچی آمریکایی یاد داد اروپاییها به محصولات مختلف مکدونالدز چه میگویند، زندگی حرفهای «جان تراولتا» را احیا کرد (او برای بازی در نقش «وینسنت وگا» نامزد جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد) و ابعاد جدیدی از تواناییهای «بروس ویلیس» را به جهان نشان داد.
از آنجایی که پالپ فیکشن بین سینمادوستان ایرانی هم همیشه محبوب بوده تصمیم گرفتیم ۱۶ حقیقت غافلگیرکننده و بامزه را که احتمالا دربارهی فیلم و حواشی آن نمیدانستید برای شما گردآوری کنیم.
۱. فیلم قبل از اکران در آمریکا در کره جنوبی، ژاپن و حتی اسلواکی اکران شده بود
اولین نمایش فیلم در جشنوارهی کن سال ۱۹۹۴ بود. فیلم بعد از کن به جشنوارههای دیگری از مونیخ تا لوکارنو و قبل از رسیدن به سواحل آمریکا، در جشنواره نیویورک هم اکران شد. لکن قبل از افتتاح رسمی فیلم در سینماهای آمریکا در ۱۴ اکتبر همان سال، در ژاپن، کرهی جنوبی و اسلواکی اکران رسمی آن آغاز شده بود! فیلم در طول سالهای ۹۴ و ۹۵ در سراسر اروپا و آسیا اکران شد.
۲. لقب «هانی بانی» از اسم یک خرگوش واقعی الهام گرفته شده بود
«هانی بانی» را که یادتان هست؟ آن تبهکار زن عصبیمزاج ابتدای فیلم که با معشوقش قصد داشت از رستوران سرقت کند. نام او از خرگوش خانگی «لیندا چن» که فیلمنامه را برای تارانتینو تایپ کرده بود برداشته شد. لیندا از تارانتینو دستمزد نخواسته بود، در عوض از او خواسته بود زمانی که برای انجام کار به لوکیشن میرود، تارانتینو با سر زدن به منزلش به خرگوش آبوغذا بدهد. متأسفانه تارانتینو در انجام این کار اهمال و بدقولی کرد و وقتی خرگوش بابت این اهمال از دنیا رفت، اسمش را در فیلم جاودانه کرد تا کار بدش را تاحدی جبران کرده باشد!
۳. ۲۶۵ بار استفاده از یک کلمهی کذایی!
کلمهی ناپسندی که با حرف «اف» شروع میشود ۲۶۵ بار در فیلم استفاده شده، اما این تعداد باعث نشد تا تارانتینو حتی رکورد خودش را هم در این زمینه بشکند. فیلم اول او «سگهای انباری» با ۲۶۹ بار استفاده از کلمهی کذایی رکورددار استفاده از این کلمه در آثار استاد است. هرچند پالپ فیکشن جایزهی بیشترین استفاده از این کلمه را در سال ۱۹۹۴ از آن خودش کرد.
۴. خودروی «شوی مالیبوی ۱۹۶۴» وینسنت بعد از ساخت فیلم به سرقت رفت
یادتان هست وینسنت در سکانس خرید و استعمال مواد چقدر از حساسیتش روی ماشین قرمزرنگ زیبایش میگفت؟ آن ماشین در عالم واقع متعلق به تارانتینو بود و بعد از آن سواری نشئهگونهی تراولتا با ماشین در فیلم آنقدر به چشم آمد که آن را دزدیدند! ماشین تا دو دههی بعد پیدا نشد تا اینکه دو پلیس آن را زیر پای دو پسربچه پیدا کردند و با تحقیق روی شماره شاسی ماشین فهمیدند این همان ماشین سرقتی مشهور پالپ فیکشن بوده است!
۵. بودجهی تولید فیلم تنها ۸٫۵ میلیون دلار بود
از این مقدار پنج میلیون هزینه دستمزد بازیگرها شد. کل بودجهی فیلم تنها در هفته اول اکران آن برگشت. فیلم در هفته اول اکران فقط در آمریکا ۹٫۵ میلیون فروخت و بودجهاش را برگرداند. فیلم نهایتا ۲۱۹ میلیون دلار فروخت تا به پرسودترین اثر کارگردان بازیگوشش تبدیل شود.
۶. نقش «وینسنت وگا» برای «مایکل مدسن» نوشته شده بود
تارانتینو از ابتدا و هنگام نگارش فیلمنامه، بعضی از نقشها را مشخصا برای بازیگران خاصی نوشته بود، از جمله نقشهای ساموئل ال.جکسون، تیم راث، هاروی کایتل و آماندا پلامر را. اما هیچکدام از این نقشها به پای تلاش او برای پوشاندن جامهی «وینسنت» بر تن «مایکل مدسن» به چشم نمیآمد. مدسن که ستاره فیلم اول استاد هم بود، ابتدا قول داد نقش را بگیرد، اما دو هفته مانده به آغاز فیلمبرداری کار را پیچاند و برای بازی در فیلم ضعیف «وایات ارپ» قرارداد بست. قطعا «وینسنت وگا» با حضور «مدسن» این شیرینی و شنگی فعلی را نداشت. شاید برایتان جالب باشد که بدانید گزینهی جایگزین کسی نبود جز «دنیل دیلوئیس»، اما خوشبختانه او هم از رسیدن به نقش بازماند تا این شاهنقش به تراولتای دوستداشتنی برسد.
۷. «وینسنت وگا» برادر دوقلوی «مستر بلوند» سگهای انباری بود
تارانتینو ید طولایی در پیوند برقرار کردن بین شخصیتهای فیلمهای مختلف خودش دارد. مثلا «وینسنت وگا»ی این فیلم در واقع برادر دوقلوی «مستر بلوند» کاراکتر جانی فیلم سگهای انباری با بازی «مایکل مدسن» بود و اگر مدسن در پذیرش نقش بدقولی نمیکرد، در دو فیلم پشت هم نقش دو برادر دوقلوی تبهکار را بازی کرده بود!
۸. تأثیر فیلم روی برنامهی «تختگاز»
برنامهی مشهور تختگاز که با اجرای «جرمی کلارکسون» سالها از BBC پخش میشود شخصیت ناشناختهای دارد به اسم «استیگ». خالقان تختگاز از شخصیت عجیب «گیمپ» در فیلم پالپ فیکشن برای خلق این کاراکتر الهام گرفتهاند.
۹. «بوچ» قرار بود جوانتر از این حرفها باشد
تارانتینو برای شخصیت «بوچ» بازیگر جوانتری را مد نظر داشت و حتی با «مت دیلون» برای حضور در فیلم صحبت کرده بود، اما «دیلون» پذیرش نقش را خیلی طول داد این نقش را تقدیم «بروس ویلیس» کردند. البته ویلیس هم با ناز کردن نقش را پذیرفت، چون ناراحت بود که چرا نقش «وینسنت» را به او تعارف نکردهاند.
۱۰. کتابی که وینسنت در دستشویی میخواند واقعی بود
وینسنت وگا دوست داشت در زمان استفاده از سرویس بهداشتی کتاب بخواند. کتابی که او قبل از مرگ در حال خواندنش بود «Modesty Blaise» نام داشت که یک کمیکبوک تخیلی به نویسندگی «پیتر اودانل» بود. جالب اینجاست که یکی از برنامههای آیندهی تارانتینو، روی پرده آوردن این داستان بود و وقتی فیلم مذکور در سال ۲۰۰۳ روی پرده آمد، نام تارانتینو در ابتدای فیلم بهعنوان تهیهکنندهی آن نقش بسته بود: «کوئنتین تارانتینو تقدیم میکند!»
۱۱. «اوما ترمن» انتخاب اول تارانتینو برای نقش «میا» نبود!
عجیب است. چون استاد علاقه شدیدی به «تورمن» داشت. ولی وقتی پای کار در میان باشد، ممکن است علاقهی شخصی برود کنار. این نقش نامزدهای مشهور زیادی داشت؛ ایزابلا روسلینی، جولیا لوئیس دریفوس، هال بری، مگ رایان و میشل فایفر. انتخاب قلبی تارانتینو «فایفر» بود، اما درنهایت نقش به «تورمن» رسید.
۱۲. پوستر اریجینال فیلم بسیار قیمتی است
در پوستر اولیهی فیلم «میا» یک بسته سیگار «لاکی استرایک» در دست دارد و مشغول دود کردن سیگار است. ولی کمپانی «میرامکس» حق استفاده از نام تجاری «لاکی استرایک» را نخریده بود و ممکن بود با شکایت و غرامت هنگفتی روبهرو شود. بنابراین تمام آن پوسترها از بازار جمع شد و این روزها با قیمتهای چندصددلاری بین کلکسیونرها دستبهدست میشود.
۱۳. ساموئل ال.جکسون داشت نقش جولز را از دست میداد
غیرقابل تصور است، بهخصوص وقتی بدانیم نقش از ابتدا برای جکسون نوشته شده بود. اما وقتی «پل کالدرون» بازیگر نقش صاحب کافه برای این نقش تست داد، اجرایش آنقدر خیرهکننده بود که تارانتینو داشت متقاعد میشد قید جکسون را بزند. جکسون هم ناامید از همهجا دوباره برای نقش تست داد و آن را از کالدرون قاپید!
۱۴. بخشهایی از فیلم توسط «رابرت رودریگز» کارگردانی شده
تارانتینو در فیلم در نقش «جیمی» بازی میکرد و وقتی جلوی دوربین بود نیاز داشت تا سکان کارگردانی فیلم را بسپارد دست شخص دیگری. برای این کار چه کسی بهتر از رفیق گرمابه و گلستانش «رابرت رودریگز»؟ رودریگز کمی بعد فیلم «از گرگومیش تا سحر» را بر اساس فیلمنامهی رفیقش کوئنتین و البته با بازی او در نقش یکی از برادران تبهکار فیلم ساخت.
۱۵. تزریق آدرنالین به قلب «تورمن» جلوههای ویژه بود
درواقع تراولتا واقعا باید سوزن باریکی در سینهی همبازیاش فرو میکرد، ولی چون برای اینکار استرس زیادی داشت صحنه برعکس فیلمبرداری شد. یعنی ابتدا سوزن را در سینهی «ترمن» فرو کردند، بعد تراولتا آن را بیرون کشید و صحنه در تدوین برعکس شد. معجزهی سینما!
۱۶. ماشین «وینسنت» توسط «بوچ» خطخطی شده بود!
بوچ و وینسنت دوبار در فیلم باهم دیدار میکنند. بار اول به دستور «مارسلوس والاس» در کافه مشهور فیلم و بار دوم در منزل بوچ. در صحنهی اول برخورد وینسنت با بوچ بسیار زشت و توهینآمیز است و همین ماجرا سبب میشود که بوچ بعدا با کلید ماشین همکارش را خطخطی کند! البته این نکته را در فیلم نمیبینیم، ولی تارانتینو خودش بعدا اعتراف کرده بود که ماشین توسط بوچ خطخطی شده!
منبع: mental floss