۱۱ تجربهی ناخوشایند افراد درونگرا وقتی فرصتی برای تنهایی نداشته باشند
اگر شما هم یک درونگرا باشید، قطعا میدانید که درونگرا بودن فقط به این معنی نیست که فرد انزوا طلب بوده و یا اینکه دوست دارد تمام وقتش را در تنهایی بگذارند. مثلا اگر بهعنوان یک درونگرا در موقعیتی احساس کنید که بیش از حد تحریک شدهاید و نمیتوانید مدتی را در تنهایی سپری کنید تا تعادل روحی خودتان را بازیابید، خوب میدانید که آن وقت اتفاقات بدی رخ میدهد. اگر هم که شما خودتان یک درونگرا نیستید، اما یکی از نزدیکانتان اینگونه است، ممکن است دلیل برخی از رفتارهای او را درک نکنید.
در واقع افراد درونگرا هم از قرار گرفتن در کنار دیگران لذت میبرند، اما اگر مدت زمان این معاشرتهای اجتماعی از حدی فراتر رود، آنها بیشتر از آنکه از این رویدادهای جمعی انرژی بگیرند و روحیهاشان بهتر شود، احساس خستگی و کسالت میکنند. اما علت این مسأله چیست؟ به نظر شما اگر این افراد تنهایی و خلوت خود را نداشته باشند، چه اتفاقی میافتد؟
در ادامهی این مقاله از دیجیکالا مگ، ما ۱۱ اتفاق ناخوشایندی که بدون اختصاص دادن زمانی به تنهایی و خلوت برای افراد درونگرا رخ میدهد را بررسی خواهیم کرد. برای آشنایی با این اتفاقات با ما همراه باشید.
چرا افراد درونگرا به زمانی برای تنهایی نیاز دارند؟
اگر شما درونگرا باشید، حتما اهمیت اختصاص دادن زمانی برای تنهایی را میدانید. در واقع افراد درونگرا برای پردازش اطلاعات و شارژ مجدد روحی خودشان پس از معاشرتهای اجتماعی به زمانی برای خلوت و تنهایی نیاز دارند.
این بدان معنا نیست که این افراد نمیتوانند اجتماعی باشند، فقط به این معنی است که درونگراها بدون اختصاص دادن زمانی برای تنهایی دچار فرسودگی اجتماعی میشوند و این مسأله میتواند در قالب رفتارهای کاملا ضداجتماعی (یا حداقل غیراجتماعی) نمود پیدا کند.
اگر هم که فردی برونگرا هستید و دوست درونگرایتان از شما میخواهد که مدتی تنها باشد، این مسأله اصلا به این معنا نیست که او از معاشرت با شما لذت نمیبرد. تنهایی چیزی است که افراد درونگرا برای حفظ سلامت اجتماعی و عاطفی خود به آن نیاز دارند.
در واقع تنهایی برای این افراد یک عمل متعادلکننده است و حفظ این تعادل برای آنها بسیار مهم است. در ادامه به بررسی دلایل این مسأله از منظر علمی میپردازیم.
وقتی که افراد درونگرا نتوانند تنهایی و خلوت را تجربه کنند، چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
حضور دائم در جمع و اجتماع میتواند روی سلامت روحی و جسمی افراد درونگرا تأثیر منفی بگذارد.
در حالی که افراد برونگرا در حین معاشرت با دیگران احساس انرژی و شادابی میکنند، افراد درونگرا باید در خلوت و تنهایی خود از لحاظ روحی شارژ شوند.
حالتهای زیر هنگامی رخ میدهد که یک فرد درونگرا بیش از حد تحریک شده باشد یا از نظر اجتماعی دچار خستگی شده باشد.
۱. انزواطلبی
هنگامی که به افراد درونگرا زمان لازم برای تجربهی تنهایی داده نشود، ممکن است احساس پریشانی به آنها دست بدهد و در اولین فرصت ممکن و هر جا که مجالی برای این کار پیدا کنند، تنهایی و انزوای خود را دوباره بازیابی کنند.
اگر آنها تمام روز را در حال معاشرت با دیگران باشند، به احتمال زیاد عصرها دیگر به دوستان خود پیامی نمیدهند یا با آنها تماس نمیگیرند.
همچنین اگر کارشان تمام وقت و انرژی اجتماعی آنها را بگیرد، معمولا برنامههای خود را با دوستانشان کنسل میکنند و در مهمانیها و دور همیها حضور پیدا نمیکنند. آنها اصلا دوست ندارند که در زمان مهمانی و شادی ناگهان دچار فروپاشی عاطفی بشوند.
این مسأله میتواند به روابط اجتماعی آنها آسیب برساند و باعث نگرانی دیگران دربارهی آنها شود.
۲. احساس بیعلاقگی به فعالیتهای مختلف
تجربهی تنهایی افراد درونگرا تنها برای شارژ مجدد باتری اجتماعی آنها نیست. این کار برای تنظیم احساسات آنها هم ضروری است. اگر افراد درونگرا برای مدت طولانی مجبور به معاشرت باشند، علاقهی خود را نسبت به فعالیتهای مختلف به ویژه آنهایی که شامل فعالیتهای گروهی میشود را از دست میدهند.
برای یک فرد درونگرا رفتن به خانهی یکی از دوستانش و بازی کردن برای حدود یک ساعت ممکن است جالب باشد، اما هرچه این فعالیت اجتماعی بیشتر طول بکشد، لذتی که فرد درونگرا از آن فعالیت میبرد کمتر میشود.
۳. خستگی عاطفی
قسمت مربوط به تنظیم احساسات را به خاطر دارید؟ اگر یک فرد درونگرا موفق به این کار نشود، سطح انرژی او رو به وخامت میگذارد که منجر به خستگی ذهنی و احساسی (و همچنین جسمی) میشود.
این مسأله هم میتواند منجر به احساس کرختی، تحریکپذیری یا افسردگی شود.
معاشرت زیاد با دیگران بدون زمان کافی برای تجربهی تنهایی شبیه کار کردن زیاد بدون تفریح و استراحت است. در این حالت بروز فرسودگی عاطفی اجتنابناپذیر است.
۴. علائم فیزیکی تجربه نکردن تنهایی توسط افراد درونگرا
افراد درونگرا در صورتی که زمان کافی برای تنهایی و شارژ مجدد روحی خود را نداشته باشند، اغلب دچار پریشانی میشوند و برخی علائم جسمی را هم تجربه میکند. آنها نسبت به سر و صدا، لمس شدن، نور، مزهها و سایر محرکهای حسی حساستر میشوند.
ممکن است گوشهای آنها زنگ بخورد، پوست آنها در برابر کوچکترین لمس واکنش نشان دهد و صداهای بلند آنها را بترساند یا تحریکپذیر کند. در این حالت همه چیز برای آنها «بیش از حد» است و آنها فقط به تنهایی نیاز دارند.
۵. کینه به دل گرفتن از دوستان
افراد درونگرا دربارهی انتخاب افرادی که دوست وقت خود را با آنها بگذرانند بسیار حساس هستند.
اگر یک فرد درونگرا شما را برای دوستی و تعامل انتخاب کند، به این معنی است که آنها اغلب اوقات بیشتر از اینکه از تنهایی خود لذت ببرند از معاشرت با شما لذت میبرند. این افراد برای دیدگاه شما ارزش قائل هستند و از حضورتان قدردان هستند.
با این حال این مسأله اشتباه است که فکر کنیم آنها به خاطر دوستی با شما دیگر به اوقات تنهایی خود نیازی ندارند. اگر فضای لازم برای شارژ مجدد روحی را در اختیار آنها قرار ندهید، آنها نسبت به شما تحریکپذیر شده و ممکن است از دست شما ناراحت شوند، حتی اگر شخص دلخواه آنها باشید.
۶. کاهش سطح بهرهوری
اگر افراد درونگرا نتوانند خلوت کنند و خود را به لحاظ روحی دوباره شارژ کنند، سطح کارایی و بهرهوری آنها هم افت پیدا میکند که این مسأله منجر به تأخیر در انجام وظایف، افت کیفیت کاری و حتی مخفی کردن خود از دست رییس یا همکارانشان میشود. یک فرد درونگرا که بیش از حد تحریک شده باشد نمیتواند با تمام ظرفیت خود کار کند.
در نتیجهی این افت بهرهوری، همهی ابعاد زندگی آنها تحت تأثیر قرار میگیرد، از روابط عاطفی گرفته تا وضعیت روحیه و عملکرد شغلی و تنها راه بهتر شدن حال آنها این است که برای مدتی از دیگران دور شوند و استراحت کنید.
۷. افزایش اضطراب
بسیاری از افراد درونگرا اغلب اوقات اضطراب اجتماعی را تجربه میکنند، و این مسأله وقتی که توان اجتماعی آنها بازیابی نشده باشد، تشدید میشود. مثلا در این حالت صحبت کردن با یک گارسون برای سفارش غذا ممکن است برای آنها به یک کار غیرممکن تبدیل شود.
یا مثلا فقط تصور برقراری یک تماس تلفنی ممکن است باعث شود که آنها با حالت بیقراری ساعتها در اتاقشان قدم بزنند.
وقتی یک فرد درونگرا که بیش از حد تحت فشار قرار می گیرد در برابر افکار منفی خودش و پیامهای منفی که از سوی دیگران ممکن است دریافت کند، آسیب پذیرتر میشود. در این حالت تفکر انتقادی هم برای آنها بسیار سخت و طاقتفرسا میشود.
۸. الگوی خواب آشفته
باورش شاید دشوار باشد اما تجربه نکردن تنهایی می تواند الگوی خواب افراد درونگرا را هم به هم بزند. در این حالت خواب آنها ممکن است با کیفیت کم و همراه با وقفه های مکرر در طول شب باشد. همچنین ممکن است این افراد ساعت ها طول بکشد تا به خواب بروند. کم خوابی به نوبهی خود اضطراب، وضعیت خلقوخو و بهرهوری فرد را با مشکلات جدی مواجه می کند.
داشتن فرصتی برای تجربه کردن تنهایی و خلوت، به افراد درونگرا بهترین فرصت را می دهد تا ذهن خود را آرام کرده و با خیال راحت بخوابند.
۹. کاهش انگیزه
انسان ماشین نیست. ما قرار نیست مدام و بدون وقفه کار کنیم. یک فرد برونگرا ترجیح میدهد اوقات فراغت خود را با دوستان یا همکارانش بگذراند، اما یک فرد درونگرا برای بازیابی انگیزه و انرژی خود به خلوت و تنهایی نیاز دارد.
با خستگی ذهنی، از اشتیاق فرد برای ادامه دادن مسیر بهشدت کاسته می شود. یک فرد درونگرا که بیش از حد تحریک شده و انگیزه زیادی هم ندارد ممکن است انگیزه و برنامههای خود را در مورد آینده زیر سوال ببرد.
۱۰. مشکل در تمرکز و توجه
یک فرد درونگرا که توان اجتماعیاش در خلوت و تنهایی بازیابی نشده، ممکن است در هنگام تمرکز بر روی وظایفش دچار مشکل شود. بازهی زمانی تمرکز آنها هم ممکن است کوتاهتر شود و مدام سعی کنند خود را از دیگران جدا کنند.
یک فرد درونگرا که به لحاظ اجتماعی فرسوده شده در برابر عوامل حواس پرتی بیشتر آسیبپذیر شده و تمایل کمتری برای مبارزه با این عوامل مزاحم دارد.
برای تمرکز به انرژی فکری زیادی نیاز است و تجربه نکردن تنهایی و خلوت مساوی نداشتن انرژی برای تمرکز و توجه است.
۱۱. فرسودگی اجتماعی
فرسودگی شغلی زمانی اتفاق میافتد که فرد بیش از حد کار کند. با فرسودگی شغلی، ممکن است بهرهوری فرد به طور کامل افت پیدا کند و همچنین سطح استرس، اضطراب و افسردگی در او افزایش پیدا کند.
همین مفهوم برای یک فرد درونگرا که برای مدت زیادی در اجتماع بوده و بیش از حد تحریک شده هم صادق است. بدون تجربه کردن خلوت و تنهایی، این افراد دچار فرسودگی اجتماعی میشوند که روی ابعاد مختلف زندگی آنها تأثیر منفی میگذارد.
به طور خلاصه، افراد درونگرا فقط به تنهایی و خلوت علاقه ندارند. آنها واقعا به آن نیاز دارند.
افراد درونگرا در اوقات فراغتشان چه کارهایی میکنند؟
در اوقات تنهایی خود چه کار میتوانید بکنید؟ مطمئنا افراد درونگرا در وقت خلوت و تنهایی خود، بیکار نمینشینند.
در واقع، گاهی اوقات، آنها هم این کار را میکنند زیرا به آن نیاز دارند. اما وقتی که آنها تصمیم میگیرند در زمان فراغت خود فعالیتی را انجام دهند، ممکن است خود را به یکی از روشهای زیر سرگرم کنند؛
- مطالعه کردن: انتخاب یک کتاب خوب برای مطالعه یک روش عالی برای تقویت انرژی و رسیدن به آرامش درونی است.
- تماشای تلویزیون: تماشای یک فیلم خوب روش دیگری برای فرار از واقعیت و آرام کردن ذهن است.
- آشپزی: بسیاری از افراد موقع آشپزی حس خوبی را تجربه میکنند و مطمئنا خوردن یک غذای خوب بعد از آن به آرامش و بازیابی انرژی شما کمک زیادی میکند.
- پیادهروی: خلوت و تنهایی همیشه در ارتباط با دنیای درون نیست. مثلا ارتباط با طبیعت میتواند خواص درمانی و شفابخش زیادی برای شما به همراه داشته باشد.
- انجام فعالیتهای هنری: استفاده از خلاقیت یک راه فوقالعاده برای بهبود روحیه و بازیابی انرژی است.
- نوشتن: چه شعر باشد، چه یک داستان، چه متون غیرداستانی، نوشتن روشی عالی برای هدایت افکار و احساسات شما است.
آیا به اندازهی کافی در تنهایی و خلوت خود وقت میگذرانید؟
اگر یک فرد درونگرا هستید، به خاطر علاقهاتان به گذراندن وقت در تنهایی احساس بدی نداشته باشید. شما فردی خودخواه نیستید، حداقل نه به معنای بد آن. بهعنوان یک فرد درونگرا بدون بازیابی انرژی روحی خود در خلوت، شما نمیتوانید با تمام توان و ظرفیت خود کار کنید.
داشتن معاشرت با دیگران نباید به قیمت از دست رفتن سلامت روحی و روانی شما تمام شود.
همچنین اگر فردی درونگرا را میشناسید، او را تشویق کنید تا هر مقدار زمانی که به خلوت و تنهایی احتیاج دارد را به این کار اختصاص دهد. قطعا این کار آنها بدان معنا نیست که آنها از معاشرت با شما لذت نمیبرند.
قطعا یک فرد درونگرا که انرژی خود را بازیابی کرده، از معاشرت با شما لذت بیشتری خواهد برد.
منبع: Live Bold and Bloom
یکی دیگه از مشکلاتی که درون گرا ها دارن اینه که خیلی بهشون میگن چرا همش تو خودتی یکم با جمع باش
همین حرفا هم باعث میشه شخص درون گرا نتونه خودشو از لحاظ روحی شارژ کنه و مشکلات گفته شده پیش بیاد
چقدر خوب میشد یک انجمن حمایت از درونگرا ها داشتیم دور هم جمع میشدیم میرفتیم بیرون تفریح میکردیم با هم حرف میزدیم کتاب خونی دسته جمعی میکردیم، البته همه اینها مخالف درونگرایی هستش خخخخخخخخ
دقیقاً دقیقا همین چیز هایی بود که نوشته بودید
من دقیقا همرو دارم
و خیلی بهم کمک کرد
واقعا ممنون
کاش بقیه درک کنن
و به جای اینکه همش سوال های
مزخرفذبپرسن
سعی کنن که مارو درک کنن
من واقعاً خیلی بهم کمک کرد
من خیلی درون گرام ولی عاشق جمع
هستم تنهایی رو اصلا دوست ندارم
ولی بعضی وقت ها می خوام فقط تنها باشم
منم عاشق جمع هستم اما به تنهایی خیلی علاقه دارم با اینکه درونگرام اما برونگرام و عاشق تنهایی در جمع و حضور جمع در تنهایی هام هستم!!!