قیمت نینتندو سوییچ ۲ زیاد نیست، جیب بچهها صدقه سر نظام سرمایهداری خالیست

امکان ندارد گیمر باشید و در یکی دو هفتهی گذشته پستهای مختلف حول کوبیدن کنسول تازه رونمایی شدهی نینتندو سوییچ ۲ به صفحات شبکههای اجتماعیتان راه پیدا نکرده باشد. همه میگویند سوییچ ۲ گران و نینتندو یک شیاد تمام عیار است که میخواهد با قالب کردن این کنسول و بازیهایش به ملت، جیب همه را خالی کند. از همه بدتر، قیمت بازیهاست که صدای جماعت زیادی را درآورده و این پرسش را مطرح میکند: آیا ویدیوگیم هفتاد یا هشتاد دلار ارزش دارد؟
بگذارید همین ابتدای کار، حال و روز مملکت خودمان را کنار بگذاریم. با این وضعیت نرخ ارز، دغدغهی من و شما نباید خرید نینتندو سوییچ یا بازی ویدیویی باشد. (کاری به این نداریم که ویدیوگیم حتی با این قیمتها، از هر تفریح دیگری در این مملکت هنوز هم ارزانتر است و یک ویدیگیم که حداقل یکی دو ماهی سرگرمتان میکند، از آخر هفته بیرون رفتن با بچهها ارزانتر از آب در میآید.)
پیشخرید نینتندو سوییچ با قیمت حدودی ۴۵۰ دلار در بیشتر نقاط دنیا آغاز شده؛ امریکا و نرخ گمرک ترامپ و اینکه قرار است در امریکا کنسول را چند بفروشند ارتباطی به ما ندارد. اصلا بگذارید بگوییم کنسول ۴۰۰ پوندی یا ۴۰ هزار ینی نینتندو.
نینتندو سوییچ همین حالا با قیمت ۳۰۰ دلار و نینتندو سوییچ اولد با قیمت ۳۵۰ دلار در بازار قابل خرید است؛ یعنی کنسول جدید نینتندو با کنسول فعلیاش صد دلار اختلاف قیمت دارد؛ آن هم در حالی که ارزش واحدهای پولی به هیچ وجه طی حدودا ده سال گذشته ثابت نمانده و تمام مدت رو به افول بوده است. یک محاسبهگر آنلاین به من میگوید که ۳۰۰ دلار سال ۲۰۱۷ که سوییچ در آن عرضه شد، امروز اندازهی ۴۰۰ دلار میارزد. یعنی نینتندو سوییچ ۲ با آن میزان پیشرفت سختافزاری و تعداد قابل توجهی قابلیت بیشتر و صفحهی بزرگتر و حسابی خفنتر، کم و بیش با قیمتی مشابه کنسول قبلی عرضه میشود.
نینتندو سوییچ ۲ حدودا هماندازهی یک ایکسباکس سری اس قدرت دارد (و حتی قابلیتهای سختافزاری مدرنتر مثل DLSS)، به اضافهی اینکه یک صفحهی نمایش ۸ اینچی ۱۲۰ هرتزی و چند ده مدل سنسور و دستههای عجیب و غریب و داک و استند و باتری هم همراهش عرضه میشود. قیمت ۴۵۰ دلاری واقعا برای این کنسول منطقی است.
بد نیست این موضوع را یادآوری کنم که نسل نهم کنسولهای بازی، اولین نسل کنسولی تاریخ است که قیمت کنسولها در آن بهجای اینکه کمتر شود، بالا رفت. سونی و مایکروسافت هر دو کنسولهای خود را با قیمتی ۵۰۰ دلاری وارد بازار کردند، اما پس از گران شدن قیمت پایهی قطعات، مجبور شدند هر دو ۵۰ دلار روی قیمت کنسول بگذارند. دههها عادت کرده بودیم پس از چند سال قیمت کنسولها پایین بیاید، اما این نسل برعکس این رویه را شاهد بودیم. پلیاستیشن 5 دیروز برای دومین بار طی این نسل دوباره قیمتش بالا رفت. نینتندو سوییچ ۲ با این سختافزار خوبی که ارایه میدهد، باز هم به میزان قابل توجهی از کنسولهای نسل نهمی ارزانتر است.
حالا اگر موضوع کنسول را حل شده بدانیم، بحث بعدی قیمت بازیهاست. همه پیشبینی میکردند این شرکت تیک-تو، مالک راکاستار گیمز و جیتیای خواهد بود که قیمت بازیها را گرانتر خواهد کرد، اما این کار را نینتندو با ماریو کارت خود انجام داد. از بین بازیهای معرفی شده برای نینتندو سوییچ ۲ هر کدام قیمتگذاری متفاوتی دارد که بین آنها ماریو کارت جدید با قیمت ۸۰ دلاری خود، حسابی سر و صدا راه انداخته است.
با اینکه شخصا معتقدم هشتاد دلار برای ماریو کارت زیاد است، اما میخواهم نگاهی به تاریخ قیمت بازیهای ویدویی بیاندازم. بازیها از دههی نود میلادی قیمتی ۶۰ دلاری داشتهاند. در نظر داشته باشید که بیشتر بازیهای دههی نودی تجربههای دو ساعتهی آرکیدی بودند و نه یک نقشآفرینی دویست ساعته که ساختش هفت-هشت سال طول کشیده و تیمی چند هزار نفره روی آن کار کردهاند. بازیها با تیمهایی ماکزیمم چند ده نفری و در بازههای زمانی یکی دو ساله ساخته میشدند و به قیمت ۶۰ دلار بهفروش میرسیدند. آن رقم ۶۰ دلار دههی نود را اگر با تورم حساب کنیم، در سال ۲۰۲۵ چیزی بیشتر از ۱۴۰ دلار میشود.

تبلیغ فروشگاه Toys R Us امریکا در سال ۱۹۹۶. آن ۷۵ دلار با نرخ تورم امروز ۱۵۲ دلار ارزش دارد و خانوادهها با درآمدهای بسیار کمترشان قدرت خریدش را برای فرزندان خود داشتند.
خب، ۶۰ دلار در دههی نود میلادی و اوایل قرن بیست و یک، ارزش بسیار بیشتری از ۶۰ دلار امروز داشت و بازیهای ویدیویی هم مخاطب کم سن و سال زیادی داشتند؛ اساسا منظورم این است که خانوادهها در دههی نود میلادی آن ۶۰ دلار پرارزش را برای فرزند خود بازی میخریدند که هیچ، خود بچهها هم میتوانستند پولی کنار بگذارند و آن بازی گرانقیمت را بخرند.
بیست سی سال بعد، با نرخ تورمی حتی بیش از صد درصد طی این چند دهه، بازیها هنوز هم عمدتا ۶۰ دلار هستند و در این میان، تازه از نسل نهم کنسولهاست که برخی از بازیها قیمتشان به ۷۰ دلار رسیده؛ آن هم در حالی که ساخت بازیها هزینهای چند ده برابر پیدا کرده است.
چطور است که بچهها و خانوادهها، با درآمد بسیار کمتر خود طی دههها پیش میتوانستند برای خرید بازی هزینه کنند، اما امروزه توانایی پرداخت نصف همان رقم چند ده سال پیش را برای یک بازی ندارند؟
وقتی بچهها را میبینیم که در شبکههای اجتماعی از گران بودن بازیهای ۷۰ دلاری حرف میزنند و میگویند که هیچ بازیای این قدر نمیارزد، با در نظر گرفتن این موضوع که بازیها عملا نصف چند دههی پیش قیمت اما در عین حال چند برابر آنها کیفیت و محتوا دارند، مشکل از کجا ریشه میگیرد؟ چرا بچههای نسل جدید بهجای خرید بازی و هزینه کردن برای آن ترجیح میدهند تا وقت خود را صرف بازیهای رایگان مثل فورتنایت و مارول رایولز کنند؟ (و حتی بدتر، برای خرید کوین و اسکین در این بازیها پول بدهند؟)
نسل جدید اساسا پولی برای خرج کردن روی هیچ چیز ندارد. وقتی در تورمی که در برخی از نقاط دنیا ممکن است به چند صد درصد برسد، درآمدها حتی طی چند دهه چندان افزایشی نداشته، رقم باقی مانده فقط و فقط برای نیازهای اساسی هزینه میشود و تمام.
قدرت خرید مردم روز به روز کمتر میشود و در مقابل، چند سرمایهدار مطرح دنیا طی چند سال ثروتشان چند برابر. همین نظام سرمایهداری که نمیخواهد سطح مالی مردم از میزانی مشخص بیشتر شود، تمام و کمال کنترل رسانه را در سطح جهانی بهدست دارد و با الگوریتمهای خود میخواهد به یک چیز دامن بزند: «مشکل از درآمد شما نیست، این بازی و کنسول است که گران شده و باید قیمتش پایین بیاید!» بعضا ممکن است حتی جریانهایی بسیار خطرناکتر را بین بچهها رواج دهند و این موضوع را در ذهن فرزندان جای بیاندازند که «مشکل از سیستم نیست، بلکه بیعرضگی شخص خود شماست، وگرنه اگر هر روز چهار صبح از خواب بلند میشدید، دمبل میزدید و سر و کلهی خود را در ظرف یخ فرو میکردید و سپس تا پایان شب با هوش بسیار بالای خود ترید میکردید، الان فرد موفقی بودید.»
وقتی هزینهی بازیها اینقدر پایین میماند، آن وقت شرکتهایی مثل یوبیسافت مجبور میشوند تا بهجای ریسک کردن، استانداردترین و معمولیترین بازیهای دنیا را بسازند، چون تنها راه بازگشت آن چند صد میلیون هزینهای که برای ساخت بازی شده، هدف گرفتن وسیعترین مخاطب ممکن است؛ موضوعی که به ساخت آبکیترین بازیهای تاریخ منجر میشود.
محتوای بازیها بهخاطر کیفیت پایین بازیسازهای امروزی یا پایین آمدن سطح خلاقیت آنها نیست؛ مدیر و سهامداری آن بالا نشسته که مجبورشان میکند معمولیترین بازی دنیا را بسازند و پایشان را قدمی فراتر نگذارند، که نکند گروهی که ممکن است مخاطب هدف بازی باشد از آن خوشش نیاید و آنها هم نتوانند بازیشان را به همه بفروشند. آن مدیر هم خوشحال است که جماعت گیمر را در توییتر بهجان بازیساز مادرمرده بیاندازد.
گیمر جماعت فکر میکند یوبیسافت تعطیل و بیست هزار نفر بیکار شود، بازی را برده است، در حالی که برنده فقط و فقط آن سرمایهداری است که آگاهانه، ملت را مشغول یک جنگ فرهنگی ساختگی کرده تا متوجه نشوند آن کسی که باید او را هدف بگیرند، نهخودشان، بلکه نظامی است که نمیگذارد آنها یک روز خوش ببیند.